کتابهایی که انقلاب کردند
قبل از انقلاب کتاب یکی از اثرگذارترین ابزارها بود و نویسندگان مرجعیت بالایی در بین دانشجویان و مردم داشتند. برخی از این کتابها آنقدر معروف بود که اغلب انقلابیون آنها را مطالعه و حتی مباحثه میکردند.
خبرگزاری فارس: قبل از انقلاب کتاب یک رسانه اثرگذار بود که در کنار جلسات منبر و سخنرانی، اصلیترین وسیلهها برای انتقال پیام به شمار میرفت. کتابهایی که نگهداری اغلب آنها ممنوع و برخی نیز جرم بود و مجازات زندان و شکنجه داشت، اما کمتر انقلابیای بود که این کتابها را نخوانده و روی آن بحث نکرده باشد. کتابهایی که آنقدر جریانساز بودند که تا ماهها و سالها در محافل دانشجویی و انقلابی محل بحث قرار میگرفت.
حکومت اسلامی؛ معروفترین کتاب در انقلاب
قاعدتاً اثرگذارترین کتاب انقلاب باید توسط اثرگذارترین فرد انقلاب نوشته شده باشد و این کتاب، کتابی است که توسط امام خمینی درباره ولایت فقیه نوشته شد. امام خمینی در جلسات درس خارج فقه، هنگام تبعید در نجف اشرف طی سیزده جلسه از اول بهمن 1348 تا 20 بهمن همان سال مباحثی پیرامون ضرورت و چگونگی تأسیس حکومت اسلامی بیان کردند. پس از طرح این مطالب، متن سخنرانیها به شیوههای مختلف، تکثیر و منتشر گردید که بازتاب گستردهای در محافل مذهبی داشت.
یک سال بعد در پاییز 1349 شمسی برای نخستین بار، پس از تأیید و ویرایش متن توسط امام خمینی، جمعی از یاران ایشان جزوهای را آماده و در بیروت، پایتخت لبنان، چاپ و پنهانی به ایران ارسال کردند. از همان زمان نام این جزوه «حکومت اسلامی» گذاشته شد. این کتاب در سال 1356 با عنوان «نامهای از امام موسوی کاشفالغطاء» به ضمیمه بحث «جهاد اکبر» در ایران چاپ شد تا پوششی برای مؤلف و محتوای اصلی کتاب و عدم شناساسی آنها از سوی ساواک باشد.
این کتاب به اروپا، آمریکا، پاکستان و افغانستان هم ارسال شد که مورد استقبال و توجه گسترده دانشجویان و مبارزان ایرانی مقیم خارج قرار گرفت، اما تا قبل از انقلاب، همیشه در ایران انتشار آن ممنوع بود و افراد زیادی به جرم نگهداری این کتاب به زندان افتادند.
آیت الله شهید سعیدی، در تهران، از جمله کسانی بود که برای تکثیر این جزوه تلاش فراوانی کرد. در یکی از گزارشهای ساواک آمده است: «سیدمحمدرضا سعیدی بیش از دیگران در امر تهیه و پخش جزوات و نوار سخنرانی خمینی فعالیت میکند و طبق گزارشات تأیید شدهای، مشارالیه آنها را به دوستان خود میدهد تا استفاده کنند.»
شهید سعیدی
علما و روحانیان تهران جلساتی تشکیل میدادند و ضمن استماع نوار سخنرانی به بحث و تبادل نظر راجع به این مباحث میپرداختند. در یکی دیگر از گزارشهای ساواک آمده است: «از ساعت 13:00 الی 16:00 روز چهارشنبه مورخه 48/11/21، محمد امامی کاشانی، شیخ علی اصغر مروارید، شیخ جعفر جوادی شجونی، لاهوتی، نجم الدین اعتماد زاده و شیخ علی اکبرهاشمی رفسنجانی در منزل کاشانی اجتماع و نوار مذکور را استماع نمودند.»
علاوه بر علما و روحانیون، بسیاری از مبارزان غیر روحانی هم ازجمله شهید سید اسدالله لاجوردی در چاپ و نشر این جزوهها و نوارها تلاش کردند.
آیت الله خامنه ای به مناسبتی در این باره نوشتهاند: «من اولین جزوههای ولایت فقیه را که در اینجا تکثیر شده بود و پخش میشد، در نزد حاج آقا تقی خاموشی دیدم در سال 48. این کار در تهران و به وسیله مبارزان بازار صورت میگرفت و خاموشی از جمله آنان بود.»
در پی ناکامی دستگاه امنیتی رژیم شاه و ورود گسترده جزوهها ونوارها به ایران، ساواک تلاش کرد از گسترش اندیشه حکومت اسلامی در افکار عمومی جلوگیری کند. برنامهریزان ساواک که میدانستند یکی از راههای مهم ترویج افکار انقلابی در میان مردم، استفاده از منبر توسط روحانیان خوش فکر و آگاه بوده و کتاب «حکومت اسلامی» مستقیماً در محتوای سخنرانی این روحانیان اثر گذاشته و به گوش عموم مردم خواهد رسید، در همان نخستین سالی که جزوههای حکومت اسلامی در میان طلاب و فضلا منتشر شد، عدهای از روحانیان مبارز را در آستانه محرم آن سال، ممنوعالمنبر نمودند. آقایان شهید سعیدی، مرحوم طالقانی، مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی و دیگران از جمله روحانیان ممنوعالمنبر در آن سال بودند.
از سوی دیگر، تهیه، توزیع و استفاده از این جزوات جرم بود و بسیاری از مبارزان به جرم تکثیر، توزیع یا مطالعه این کتاب، توسط عمال رژیم شاه دستگیر شدند. آیت الله سعیدی که طبق اسناد متعدد ساواک، سخت مشغول کار تکثیر و توزیع نوارها و جزوههای حکومت اسلامی بود، در تاریخ 11 خرداد 1349 به اتهام «اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت» دستگیر و در بیستم خرداد 1349 در زندانهای شاه به شهادت رسید.
افراد دیگری نیز در همین راستا دستگیر و زندانی شدند. حجتالاسلام سیدهادی خامنه ای از جمله کسانی است که در سال 1350، به جرم تکثیر و توزیع این کتاب، دستگیر و زندانی شد و این دستگیری یک سال به طول انجامید. مرتضی الویری نیز در سال 1350 به جرم شرکت در تکثیر این کتاب دستگیر شد.[1]
کتب شریعتی، مطهری و بازرگان محبوب جوانان انقلابی
قبل از انقلاب برخی از نویسندگان بیشتر کتابهایشان در بین انقلابیون خواننده داشت. از بین این افراد میتوان به دکتر علی شریعتی، شهید مرتضی مطهری و تاحدی مهندس مهدی بازرگان اشاره کرد. انتشار کتب دکتر شریعتی که اغلب سخنرانیهای وی در حسینیه ارشاد و دیگر مجامع بود، ممنوع بود. کتابهایی همچون «فاطمه فاطمه است»، «سیمای محمد (ص)»، «کویر»، «شیعه»، «میعاد با ابراهیم»، «ما و اقبال»، «اسلامشناسی» و «حسین وارث آدم».
محمدرضا سرشار درباره آثار امام خمینی (ره) و دکتر شریعتی میگوید: اول از همه آثار امام ممنوع بود. حتی داشتن تصویر امام منجر به زندان و شکنجه و شهادت زیر شکنجه میشد، اما به هر حال آثار امام از سطح عموم بالاتر است. آن زمان در میان نوشتههای افراد مذهبی، داشتن نوشتههای دکتر شریعتی هم فوقالعاده خطرناک بود یعنی از سال 52 به این طرف، این کتابها جرم بود و حتی منجر به دستگیری میشد.
بهزاد دانشگر نویسنده کتاب 4 جلدی «به روایت اول شخص مفرد» که روایتی منحصر به فرد از انقلاب است، نیز میگوید: قبل از انقلاب از کتابهای دکتر شریعتی گرفته تا کتابهای شهید مطهری، بخشی از کتابهای شهید بهشتی و توضیحالمسائل امام خمینی (ره) ممنوع بودند. چون این کتابها به نقش دین در اجتماع میپرداخت و نویسندگانش معتقد بودند، حکومت جامعه باید در دست دینداران باشد؛ چیزی که حکومت پهلوی آن را نمیخواست.
آثار مهندس بازرگان نیز نمایانگر رشته مطالعاتی و تحصیلاتی وی و همچنین مسائل و موضوعات سیاسی، اجتماعی است. او سعی داشت که با استفاده در آموزههای علمی به تبیین برخی از پدیدهها و تعالیم مذهبی بپردازد. «مطهرات در اسلام»، اولین کتاب بازرگان در این راستاست. این کتاب در صدد ارائه تفسیری علمی بر مطهرات در اسلام است. نمونه این تلاش در بسیاری دیگر از آثار بازرگان از جمله متن ویرایش شده سخنرانیهای او در مناسبتهای مختلف به چشم میخورد. اما مهمترین کتاب بازرگان را میتوان «راه طی شده» دانست که در آن مهندس بازرگان تأکید میکند که راهی که بشر در قرون اخیر طی کرده است، همان راهی است که انبیاء رفتهاند. در این کتاب نیز نگاههای علمگرایانه مهندس بازرگان دیده میشود.
شوخی جلال با امام خمینی درباره غربزدگی
اغلب آثار جلال آل احمد در میان انقلابیون مطرح بود، اما مهمترین کتاب وی «غربزدگی» بود که پیش از انقلاب کمتر کسی بود که آن را نخوانده باشد.
آیتالله خامنهای درباره آشناییاش با جلال میگوید: «دقیقاً یادم نیست که کدام مقاله یا کتاب مرا با آلاحمد آشنا کرد. دو کتاب «غربزدگی و دستهای آلوده» جزو قدیمیترین کتابهایی است که از او دیده و داشتهام.»
ایشان درباره نقش جلال در انقلاب میگویند: «به نظر من سهم جلال بسیار قابلملاحظه و مهم است. یک نهضت انقلابی از «فهمیدن» و «شناختن» شروع میشود. روشنفکر درست، آن کسی است که در جامعه جاهلی، آگاهیهای لازم را به مردم میدهد و آنان را به راهی نو میکشاند و اگر حرکتی در جامعه آغاز شده است، با طرح آن آگاهیها، بدان عمق میبخشد. برای این کار، لازم است روشنفکر اولاً جامعه خود را بشناسد و ناآگاهی او را دقیقاً بداند ثانیاً آن «راه نو» را درست بفهمد و بدان اعتقادی راسخ داشته باشد، ثالثاً خطر کند و از پیشامدها نهراسد. در اینصورت است که میشود: العلماء ورثه الانبیاء. آلاحمد، آن اولی را به تمام و کمال داشت (یعنی در فصل آخر و اصلی عمرش). از دوم و سوم هم بیبهره نبود. وجود چنین کسی برای یک ملت که به سوی انقلابی تمام عیار پیش میرود، نعمت بزرگی است. و آلاحمد به راستی نعمت بزرگی بود. حداقل، یک نسل را او آگاهی داده است و این برای یک انقلاب، کم نیست.[2]
آل احمد در طول زندگیاش تنها یک بار امام را ملاقات کرد و آن دیدار در روزهای پس از 15 خرداد 1342 اتفاق افتاد. وی درباره این دیدار میگوید: «من پس از شنیدن نطق ایشان [امام خمینی]... احساس کردم باید ایشان را ببینم. به قم رفتم. در خانه ایشان کتاب «غربزدگی» خود را کنار دستشان دیدم. گفتم: شما هم این خزعبلات را میخوانید؟ با نگاهی به من پرسیدند: شما آقای آل احمد هستید؟ گفتم: بله. گفتند: آنچه ما باید بگوییم شما گفتهاید.»
در ادامه جلال درباره این ملاقات میگوید: «من حتی دست پدرم را نبوسیده بودم، اما دست ایشان را بوسیدم.»
امام خمینی نیز در اردیبهشت 1359 درباره دیدار جلال با ایشان فرمودند: «آقای جلال آل احمد را جز یک ربع ساعت بیشتر ندیدم. در اوایل نهضت یک روز دیدم که آقایی در اتاق نشستهاند و کتاب ایشان غربزدگی در جلوی من بود. ایشان به من گفتند: چطوری این چرت و پرتها نزد شما آمده است؟ یک همچو تعبیری و فهمیدم که ایشان هستند. معالأسف دیگر او را ندیدم. خداوند ایشان را رحمت کند.»[3]
کتابهای دیگری که محل مراجعه انقلابیون بود
برخی افراد و کتابهای دیگری نیز بودند که اثرگذاری آنها از آنچه ذکر کردیم کمتر، اما در بین انقلابیون مطرح بود. کتابهایی همچون «انقلاب تکاملی اسلام» نوشته جلالالدین فارسی. فارسی در این اثر با رویکردی انقلابی اقدامات پیامبر اکرم (ص) را جهت تحقق یک انقلاب اجتماعی جامع و فراگیر به شکلی تکاملی در شش فصل به تصویر کشیده است.
از دیگر افرادی که کتب وی با ادبیات فاخر در بین انقلابیون مطرح بود، کتب استاد محمدرضا حکیمی بود. حکیمی که نویسندهای پرکار بود، کتابهایی همچون «سرود جهشها»، «خورشید مغرب» و «فریاد روزها» را در دهه 40 و 50 منتشر کرد که جزو کتب پرفروش در آن زمان بود.
پینوشت:
[1]-http://rasekhoon.net/article/show/205961/
[2]-https://article.tebyan.net/445498/
[3]-http://www.irdc.ir/fa/news/3536/
انتهای پیام/