جای خالی نیچه در پیادهروی اربعین!
«خدا مرده است»! این عبارت مشهور نیچه فیلسوف شهیر آلمانی است. منظور او از این عبارت که از زبان یک دیوانه در کتاب «دانش طربناک» بیان میکند، اشاره به زوال ایمان، اعتقاد و امور قدسی در عصر معاصر است.
روزنامه کیهان: «خدا مرده است»! این عبارت مشهور نیچه فیلسوف شهیر آلمانی است. منظور او از این عبارت که از زبان یک دیوانه در کتاب «دانش طربناک» بیان میکند، اشاره به زوال ایمان، اعتقاد و امور قدسی در عصر معاصر است. زوالی که عامل و مسبب آن انسان است. او در عبارتی دیگر، عصر حاضر را عصر پایان معجزات معرفی میکند و در توصیف آن میگوید؛ «دیگر نه عصا مار شد، نه دریا شکافته شد، نه ماه به دو نیم تقسیم شد، نه کودکی بدون پدر متولد شد، نه مردهای زنده شد، نه انسانی در دل ماهی رفت، نه شتری از دل کوه بیرون آمد، نه آتشی گلستان شد، نه انسانی با حیوانات سخن گفت، نه کسی سوار بر قالیچهای پرواز کرد.» حذف ایمان در عصر معاصر به ظهور خدایان یا بهتر است بگوییم بتهای جدید انجامیده است. تیم وو (Tim wu) استاد حقوق دانشگاه کلمبیا و مبدع تئوری «بیطرفی شبکهای» است و در سال ۲۰۱۳ او بهعنوان یکی از «۱۰۰ حقوقدان تأثیرگذار آمریکا» برگزیده شد. وی در مصاحبه با نشریه آتلانتیک درباره آخرین کتاب خود با عنوان «تاجران توجه: تلاشی حماسی برای ورود به مغز ما» (چاپ ۲۰۱۶) به نکته جالبی اشاره میکند؛ «یکی از تزهای ظریف کتاب این است که تجارت در قرن بیستم جای دین را گرفته است. در بخش طولانیتر حیات بشر، چه کسی افکار ما را شکل میداد؟ مبلّغان و دین این کار را میکردند. اما من فکر میکنم تجارت، با استفاده از تبلیغات، دین را بهعنوان آموزگار اصلی سعادت بشر سرنگون کرده است.» این اظهارنظر محقق آمریکایی را میتوان شکل امروزی نظریه فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم دانست. اگر نظریه تیم وو را مبنا قرار دهیم که تجارت جای دین را گرفته است، این پرسش قابل طرح است که خدایان (موفقترین تاجران) عصر جدید چه کسانی هستند؟ اپل، آلفابت (مالک گوگل)، آمازون و مایکروسافت جزو ارزشمندترین شرکتهای دنیا هستند و هر چهار مورد نیز در عرصه فناوری اطلاعات - بخوانید تجارت تبلیغات - فعالیت میکنند. این شرکتها مشتریهای خود را بهتر از هر کسی میشناسند؛ بهتر از والدین، بهتر از همسر، بهتر از دوستان و همکاران و اغراق نیست اگر بگوییم حتی بهتر از خودشان! در دنیایی که همه چیز قابل اندازهگیری و تبدیل شدن به مولفهای تجاری دارد، جمع شدن سالانه میلیونها نفر در گوشهای از دنیا و پیادهروی دهها کیلومتری و بلکه صدها کیلومتری برخی از آنان چه معنایی دارد و با کدام الگوریتم قابل تحلیل و محاسبه است؟ مراسمی که از یک دهه پیش رشدی تصاعدی و انفجاری به خود گرفته و از هزاران تن، اینک به ۲۰ میلیون نفر رسیده و بیشک این افزایش در سالهای آینده نیز ادامه خواهد داشت. زیارت اربعین اگر تا چند سال پیش، فعالیتی نخبگانی و محدود بود اینک به مراسمی جهانی تبدیل شده است. این مراسم دارای مختصات و ویژگیهای منحصر به فرد و خاصی است که اطلاق عبارت «معجزه عصر جدید» برای آن مناسب به نظر میرسد. گردآوری هدفمند چند صد نفر در یک مکان مشخص نیاز به برنامهریزی دقیق، تامین بودجه، مدیریت انسانی، تبلیغات وسیع و عوامل متعدد دیگر دارد. نبود یا نقص هر کدام از این عوامل و اسباب، برنامه را دچار اختلال و حتی شکست میکند. چه کسی این ۲۰ میلیون زائر پیاده را دعوت کرده است؟ کدام اتاق فکر و مدیریت منسجم پشت این برنامه است؟ تدارکات سنگین و بودجه عظیم این برنامه را چه کسی تقبل و تضمین کرده است؟ اگر شرکتهای بزرگ دنیا میخواستند این تعداد آدم را دور هم جمع کنند، چقدر هزینه و تبلیغات باید میکردند؟ از چه ترفند، شعار و جذابیتی برای جلب توجه این جمعیت انبوه باید استفاده میکردند؟ اصلاً فرض کنید موفق هم میشدند، چه باید کنند و به این آدمها چه بدهند که نهتنها سال دیگر هم بیایند بلکه افراد جدید نیز به آنها اضافه شوند؟ در جهانی که هزار و یک رنگ و نیرنگ بهکار میبرند تا شما در کمتر از یک ثانیه با فشردن یک دکمه (یا لمس یک گزینه یا کلیک و...) توجه، علاقه و جذب خود به یک سوژه را نشان دهید، این کدامین جاذبه است که باعث میشود یک نفر ۱۳۳ هزار و ۳۳۳ قدم (با محاسبه هر گام ۶۰ سانتیمتر برای مسافت حدود ۸۰ کیلومتری نجف تا کربلا) را طی چند روز با پای پیاده طی کند تا به مزار مردی برسد که ۱۴۰۰ سال پیش میزیسته است؟! ۴۰ سال پیش میشل فوکو در توصیف انقلاب اسلامی از عبارت قابل تامل «بازگشت روح به جهان بیروح» استفاده کرد. مراسم معنوی و باشکوه زیارت اربعین، شمه دیگری از این بازگشت است. نکته جالب توجه آنکه ملت عراق و ایران، شاکله و بنیانگذار اصلی این حرکت عظیم هستند. دو کشوری که سه دهه پیش ۸سال با یکدیگر جنگیدند و در این جنگ تحمیلی که نه خواست جمهوری اسلامی ایران و مردمش بود و نه ملت عراق، بلکه مولود جنون و خیال خام صدام بود، صدها هزار تن جان خود را از دست دادند. اگر آن روزها کسی میگفت: سه دهه بعد عراقیها میزبان میلیونها ایرانی میشوند و چنین از آنها پذیرایی کرده و مورد تکریم قرار میدهند، به احتمال زیاد، برچسب توهم میخورد! گذشته از آن سابقه خونبار، در چند سال اخیر هم برای بهم زدن این پیوند قلبی و معنوی، کم توطئه نشده است، اما همان کسی که این چنین دلها را به سوی خود جذب میکند، خنثیکننده این توطئهها هم هست. معادلهای که خلاصه و نتیجه آن در این شعار کوتاه و زیبا نهفته است؛ حبالحسین یجمعنا. اربعین اینک از مراسمی شیعی و منحصر به ملت عراق و ایران در حال عبور است. هر ساله بر تعداد زائرانی که از گوشه گوشه جهان خود را به این بزرگترین میعادگاه جهانی میرسانند، افزوده میشود. غیرشیعیان و حتی غیرمسلمانان نیز از این چشمه زلال معنویت و عطوفت، در جهان تجارتمحور امروزی سیراب میشوند. در جهان منفعتمحوری که هر کسی به دنبال افزودن به صفرهای حساب بانکی خود است، عاشقان و دلدادگان امامحسین (ع) این معادله بهظاهر بدیهی و غیرقابل خدشه را نقض کردهاند و در نثار مال خود در این راه از یکدیگر سبقت میجویند. بسیاری از آنان افراد متمکن و ثروتمند هم نیستند. چقدر جای جامعهشناسان، روانشناسان و محققانی از این دست خالی است تا به ابعاد عجیب و غریب این عظیمترین اجتماع بشری بپردازند و آن را تحلیل و تبیین کنند. انسان معاصر کارهای عجیب و خارقالعاده کم نکرده است و در این راه چنان پیش رفته است که برخی از معجزات پیشین به اموری عادی و روزمره تبدیل شدهاند. معجزه باید نسبتی خارقالعاده با زمان و جهان خود داشته باشد. در عصری که برخی از عالمان، متفکران و اندیشمندانش هر یک به نحوی پایان معنویت را اعلام کرده و انسان معاصر نیز به تبعیت از آن دچار سردرگمی و پوچی بیپایان شده است، مراسم زیارت اربعین با این مختصات و ابعاد معجزهای آشکار است. نیچه ۱۱۸ سال پیش فوت کرد و این فرصت را نیافت که معجزه عصر جدید را ببیند. آیا دیگر بزرگان عرصه علم و اندیشه جهان از مرحله انکار و سانسور عبور کرده و چشم خود را به روی این رویداد خارقالعاده خواهند گشود؟ وقتی نوح (ع) و یارانش در بیابان کشتی میساختند، واکنشی جز طعنه و تمسخر دریافت نکردند. اما بالاخره طوفان از راه رسید و شد آنچه باید میشد. جهان سالهاست غرق در طوفان غفلت و پوچی است و کشتی حسین (ع) و مسافرانش تنها نجاتیافتگان این طوفان سهمگین هستند.