از دلسوزی برای مردم تا زندگی با پول سعودی
دهم مهرماه بود که جمال خاشقجی خبرنگار باسابقه عربستانی وارد کنسولگری سعودی در استانبول شد. ورودی که هرگز خروجی در پی نداشت. بنابر آنچه تا امروز از طرف دربار سعودی تایید شده خاشقجی در محل کنسولگری کشته شده است. کشتن یک خبرنگار در سفارت کشورش که اتفاقا جزو حامیان سفت و سخت کلیت نظام سعودی به حساب میآید و تنها با سیاستهای محمدبنسلمان، شاهزاده فعلی مشکل دارد عملی فراتر از جنایت است.
صبح نو: دهم مهرماه بود که جمال خاشقجی خبرنگار باسابقه عربستانی وارد کنسولگری سعودی در استانبول شد. ورودی که هرگز خروجی در پی نداشت. بنابر آنچه تا امروز از طرف دربار سعودی تایید شده خاشقجی در محل کنسولگری کشته شده است. کشتن یک خبرنگار در سفارت کشورش که اتفاقا جزو حامیان سفت و سخت کلیت نظام سعودی به حساب میآید و تنها با سیاستهای محمدبنسلمان، شاهزاده فعلی مشکل دارد عملی فراتر از جنایت است. حکومتهای مستبد نیز دست به چنین کاری نمیزنند و از آنجایی که حاکم و صاحب قدرتاند با برگزاری دادگاه و صدور حکم خواسته خود را محقق میکنند. این اتفاق در بین کاربران شبکههای اجتماعی، خبرنگاران و تحلیلگران سیاسی ایرانی بازتابهای گوناگونی پیدا کرد. عدهای با محکومیت این اتفاق آن را نشانه تازهای بر جنایتکار بودن حکومت سعودی دانستند و عده دیگری با یادآوری ماجرای قتلهای زنجیرهای تلاش کردند جمهوری اسلامی ایران را حکومتی مرتجعتر از عربستان معرفی کنند. در میان این واکنشها علی علیزاده تحلیلگر سیاسی در صفحه شخصیاش نوشت: «به جرات میتوان ادعا کرد که دربار سعودی نه یک حکومت دیکتاتور که یک گروه تبهکاری است.» در این گزارش به مرور آخرین افشاگریها علیه کارمندان این شبکهها پرداختهایم. آقای علی علیزاده با پیگیری افشاگریهای اخیرش از منابع مالی شبکههای فارسیزبان همچون «ایران اینترنشنال» و «منوتو» بهصراحت اعلام کرد کسانی که در این شبکهها بهعنوان خبرنگار فعالیت میکنند باید بدانند که در همه جنایات سعودیها دخیلاند. علیزداه پیشتر با اشاره با حضور در شبکه منوتو از منابعمالی این شبکه سؤال کرده بود. سوالی که منجر به برپایی کمپین #شفافیت_مالی_منوتو شد. بسیاری از ایرانیهای سراسر جهان به این کمپین پیوستند. پس از کمپین علیزاده آقای سعید کمالی دهقان، خبرنگار روزنامه گاردین در گزارشی به نقل از یک منبع آگاه سعودی نوشت: محمد بنسلمان ۲۵۰میلیون دلار برای تأسیس شبکه ایراناینترنشنال اختصاص داده است. علی علیزاده و سعید کمالیدهقان پس از این افشاگری مورد حملات سنگین اعضا و خبرنگاران این شبکهها قرار گرفتند. سعید کمالیدهقان خبرنگار ایرانی گاردین بهخاطر نوشتن مقالهای درباره منابع مالی ایران اینترنشنال با چنین جملاتی روبهرو شد: «شیوه شما در حالت خوشبینانه آدم رو یاد قصه شنگولومنگول میندازه»، «روزنامهنگار ذوب در جمهوری اسلامی»، «سپاهی حامی روحانی». این جملات تنها بخش کوچکی از قسمت انتشارپذیر حملات به این خبرنگار روزنامه گاردین بود. چنین برچسبهایی زمانی حیرتآور میشود که شما بدانید سعید کمالیدهقان راوی مستند «درباره ندا» بوده است. مستندی که به شکلی رادیکال و رمانتیک سعی در اثبات ادعای تقلب در انتخابات دهم ریاستجمهوری دارد. حملهکنندگان به کمالیدهقان سابقه همکاری او با خبرگزاری فارس را نشانهای بر سوگیرانه بودن گزارشش گرفتهاند و به این حکم، حمله به او را مباح و بلکه واجب دانستند. طعنهآمیز است که بدانیم سردبیر تلویزیون ایراناینترنشنال معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوران وزارت آقای احمد مسجدجامعی بوده است. علیزاده نیز بارها مورد چنین هجومهایی واقع شده است، اما نمونه جدید و تا حدی بامزه این حملهها مربوط به مورد آقای پناه فرهادبهمن است. پناه فرهادبهمن خبرنگار سابق بیبیسی فارسی است. او که از حلقه اول همکاران بیبیسی فارسی از زمان تاسیساش در سال۱۳۸۸ بود دو ماه پیش با سر و صدای زیاد از این شبکه جدا شد. او با انتشار متنی جنجالی در حساب توییترش استعفای خود را علنی کرد. فرهادبهمن در بخشی از این متن نوشته است: «هشت ماه اخیر در اعتراضی صنفی از حضور در خروجی رادیووتلویزیون امتناع کردم. هرچند مدیریت ارشد به حقانیتم و بازنگری تصمیمهای ناعادلانه مدیران بخش فارسی رأی داد، اما متاسفانه عریانشدن عمق بیصداقتی و بیکفایتی مدیرانم، تحملشان را برایم غیرممکن کرد و نگذاشت این گره با دست باز شود. » وی در بخشی از متن توییت خود نوشته که مدیران بخش فارسی بسیار غیرمنطقی و زورگواند که این رویه و مشی سیاسیشان باعث شده در یک سال اخیر بیش از ۱۰نفر از بخش فارسی جدا شوند و عطای کار در این شبکه را به لقایش ببخشند. پس از این جدایی پرحاشیه، خبری از فرهادبهمن نبود تا این که علی علیزاده در صفحه شخصیاش از او پرسید که آیا برای تلویزیون ایران اینترنشنال کار میکند یا نه؟ فرهادبهمن در پاسخ به سؤال علیزاده او را بازجوی جمهوری اسلامی خطاب کرد. علیزاده یک بار دیگر این سؤال را پرسید و این بار پاسخ شنید که «خفهشو». علیزاده برای بار سوم این سؤال را پرسید و شش ساعت به فرهادبهمن فرصت داد که پاسخ این سؤال را بدهد. پس از این بود که علیزاده در اقدامی آگاهانه یک روز حساب توییترش را غیرفعال کرد. در این یک روز فرهادبهمن و دوستانش که گمان میکردند علیزاده از رینگ بیرون افتاده با جسارت وارد صحنه شدند و پستهای متعددی با هدف حمله به علیزاده و بیاعتبار کردن حرفهایش منتشر کردند. فرهادبهمن با شکستن سکوتش علیزاده و امثال او را شارلاتان و مغلطهکار قلمداد کرد. او با تصور این که علیزاده از میدان به در شده و تحت فشارها و به خاطر دست خالی بودنش صحنه را ترک کرده است در توییتی دیگر نوشت: « باید درس بگیریم که زدن حرف مفت، همهجا هم مفت نیست و گفتن حرف مفت گاهی میتونه برای گوینده خیلی گرون تموم بشه... » پس از این توییت بود که قسمت بامزه ماجرای شروع شد. علیزاده حسابش را فعال کرد و در قالب دو ویدئو و پستهایی که بعداً منتشر کرد متن ایمیل مدیر شبکه ایراناینترنشنال که فرهادبهمن را به سایر اعضا معرفی میکند و همچنین متن ایمیل تشکر فرهادبهمن از او را منتشر کرد. دو نکته از کل ماجرای فرهادبهمن جلب نظر میکند: اول این که فشارهای رسانهای اخیر درباره افشای منابع مالی شبکههای فارسیزبان ماهوارهای جواب داده است و حتی کسی همچون فرهادبهمن را هم برای اعلام همکاریاش با ایران اینترنشنال دچار تردید و واهمه کرده است. نکته دوم مربوط به شخص پناه فرهادبهمن است، کسی که عکس سرباز فداکار خوزستانی در حال نجات یک دختر در حادثه تروریستی اهواز را بهعنوان عکس اصلی حساب کاربریاش انتخاب کرده است چطور میتواند با شبکهای همکاری کند که با پول مسببین این حادثه اداره میشود و بدتر از آن مسوولانش جنایت اهواز را یک حادثه تروریستی نمیدانند؟ این سقوط اخلاقی و این تناقضها چیزی است که خبرنگار را تبدیل به مزدور میکند ولو این که قرارداد رسمی مزدوری در کار نباشد.