چهره اصلاح طلب محمدبن سلمان تنها یک پروپاگاندا بود/این اتفاق تحریم ایران برای آمریکا را ساده‌تر می‌کند/چرا پوتین در این ماجرا علیه عربستان موضع نگرفت؟ /تنش میان آمریکا و عربستان جدی نخواهد شد

شما ببینید در چهارده روز هیچ اقدامی انجام نداد و در مقابل ترکیه کاملاً به صورت دست بسته عمل می‌کرد، هیچ واکنشی نداشت، تا این که آقای پمپئو به آن جا رفت و طرحی به آن‌ها داد و گفت: بپذیرید و بگویید یک عده او را کشته اند. کاملاً مشخص است که با مشورت آمریکایی‌ها این کار را انجام می‌دهند؛ بنابراین شکنندگی قدرت عربستان به سرعت خودش را در این مورد نشان داد. یعنی کشوری که ادعا می‌کرد قصد حل کردن مشکل یمن را دارد و می‌خواهد هژمون جهان عرب شود، در مدیریت بحرانی که عمدتاً جنبه‌ی رسانه‌ای داشت نمی‌دانست باید چه اقدامی انجام دهد.

کد خبر : 884557

پایگاه خبری تحلیلی فردا: قتل جمال خاشقجی منتقد آل سعود در روز‌های اخیر باعث فشار‌های فراوانی به این رژیم شده است. نحوه قتل او، نوع مواجهه عربستان با این ماجرا و سپس گردن گرفتن آن توسط سعودی‌ها موضع اصلاح طلبانه‌ای که بن سلمان از خود ساخته بود را به شدت مخدوش کرده است و تاثیر مهمی نیز بر اجلاس ریاض گذاشت. در این باره با دکتر رحمن قهرمانپور کارشناس مسائل بین الملل گفتگو کرده ایم.

با توجه به این اتفاقاتی که افتاد و تنش‌های پیش روی عربستان با کشور‌های مختلف در نتیجه‌ی این اتفاق، اولاً به نظر شما این تنش‌ها واقعی است؟ یعنی آیا واقعاً یک تنش جدی بین آمریکا و عربستان در حال رخ دادن است؟ و یا این که، چون حکم یک آبروریزی دارد و نمی‌توان در قبال آبروریزی سکوت کرد این رفتار را از خود نشان می‌دهند؟

به نظر بنده دومی است. ما باید در نظر بگیریم تنش بین آمریکا و عربستان در مورد حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر تنش به مراتب بسیار وسیع‌تر و جدی‌تر از حال حاضر بود. اگر به خاطر داشته باشید در آن موقع بسیاری از نویسندگان و سناتور‌های آمریکایی از جورج بوش پسر خواستند تا روابط با عربستان قطع شود. فشار‌ها بر عربستان زیاد شد و نهایتاً بحث طرح خاورمیانه‌ی جدید شکل گرفت که در آن جا مشخصاً اعلام شد که یکی از کار‌هایی که عربستان باید انجام دهد تغییر نظام آموزشی عربستان است و ابراز نگران شده بود از رشد افراطی گری در عربستان سعودی؛ لذا می‌خواهم بگویم این حادثه در مقایسه با حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر بعد خیلی امنیتی گسترده و حیاتی ندارد، اما یک شاخصه دارد و آن هم مانور رسانه‌ای است.

این بسیار مهم است که عربستان سعودی گمان نمی‌کرد که رسانه‌های بین المللی، افکار عمومی، جوامع مدنی آن قدر در مورد این موضوع پای کار بیایند و تحت فشار قرار دهند. آن موقع فشار جامعه بین المللی در این حد نبود، چون مسأله به سرعت امنیتی شد و به سریعاً به حیطه‌ی سیاست گذاری‌های امنیتی رفت، لذا از حیطه جامعه‌ی مدنی خارج شد. در مورد این حادثه‌ی اخیر موضوع در سطح جامعه مدنی است، یعنی دولت‌ها با وجود این که می‌دانیم منافعی با عربستان دارند و نمی‌خواهند منافع شان به خطر بیافتد، فشار افکار عمومی به خصوص رسانه‌ها که قدرت بسیار زیادی دارند و رکن چهارم دموکراسی محسوب می‌شوند، دولت‌ها را وادار کرده تا موضع گیری کنند، اما در پس این موضع گیری فعلاً اراده مبنی بر فشار جدی بر عربستان مخصوصاً از سوی آمریکا وجود ندارد.

پس به نظر شما این تحلیل‌هایی که در این چند روز مبنی بر این که این تنش‌ها ممکن است برنامه‌ی مشترک آمریکا و عربستان در حوزه‌ی نفتی برای مقابله با ایران را مختل کند را منتفی می‌دانید؟

دور از ذهن است، اتفاقاً برعکس آن باید تأیید کنیم که آمریکایی‌ها فرصت را مناسب می‌بینند تا از عربستان فرصت بیشتری بگیرند، یعنی عربستان در این دو هفته هیچ واکنشی نداشت تا این که پمپئ و آن جا رفت و بعد بیانیه داد. یعنی مشخص است که آمریکا به آن‌ها مشورت داده است که شما این کار را انجام دهید، رسانه به این صورت عمل کند؛ لذا این مسأله نیاز ریاض به واشنگتن را بیشتر از گذشته خواهد کرد.

چاره‌ای ندارد!

شما ببینید در چهارده روز هیچ اقدامی انجام نداد و در مقابل ترکیه کاملاً به صورت دست بسته عمل می‌کرد، هیچ واکنشی نداشت، تا این که آقای پمپئو به آن جا رفت و طرحی به آن‌ها داد و گفت: بپذیرید و بگویید یک عده او را کشته اند. کاملاً مشخص است که با مشورت آمریکایی‌ها این کار را انجام می‌دهند؛ بنابراین شکنندگی قدرت عربستان به سرعت خودش را در این مورد نشان داد. یعنی کشوری که ادعا می‌کرد قصد حل کردن مشکل یمن را دارد و می‌خواهد هژمون جهان عرب شود، در مدیریت بحرانی که عمدتاً جنبه‌ی رسانه‌ای داشت نمی‌دانست باید چه اقدامی انجام دهد.

چهره‌ی رفورمیستی که از شخصیت بن سلمان قصد داشتند بسازند بسیار خدشه دار شد. یک عده می‌گویند در نتیجه‌ی این اتفاقات ممکن است برکنار شود و افراد دیگری جایگزین شوند؛ این صحبت کمی بزرگ نمایی به نظر می‌رسد که بخواهند برای این موضوع... به نظر شما چه تأثیری بر آینده‌ی سیاسی بن سلمان می‌گذارد؟

به نظر بنده آن چه که واقعیت بن سلمان و رویکرد هایش است با آن چه که رسانه‌های طرفدار اروپا، با آن چه که کمپین رسانه‌ای تلاش داشتند تا درست کنند تفاوت زیادی دارد. یعنی الان مشخص شد بخش عمده‌ای از تلاشی که معطوف بود تا نشان دهد بن سلمان یک چهره‌ی رفورمیست طرفدار عربستان است، با این اتفاقات معلوم شد که بیشتر یک عملیات رسانه‌ای بوده است تا یک واقعیت موجود. نظامی که نمی‌داند با یک اپوزیسیون چه باید کند، به هر حال آن چیز‌هایی که آمریکایی‌ها افشاءکرده اند بر اساس شنود‌هایی که انجام داده اند گفته اند خود بن سلمان شخصاً پیگیر این تا آقای خاشقچی را دستگیر کنند و به عربستان ببرند. حالا چه این اتفاق بر اساس خواسته‌ی او باشد که نشان دهنده‌ی این است که برنامه ریزی نداشتند و چه برخلاف میل او بوده باشد که عذر بدتر از گناه می‌باشد، یعنی اتفاق به این مهمی را نتواسته اند پیش بینی کنند و قادر نبودند تا عواقب احتمالی آن را در نظر داشته باشند؛ لذا بدون شک این مسأله بر موقعیت بن سلمان تأثیر خواهد گذاشت، بر حمایت گروهی از جوانان لیبرال منتقد نظام سنتی عربستان که فکر می‌کردند بن سلمان یک دریچه‌ی تازه‌ای به روی عربستان خواهد بود، حتماً تأثیر خواهد گذاشت. بر روی رابطه رسانه‌های جهانی با بن سلمان که بسیار مهم است تأثیرگذار خواهد بود. در حال حاضر دفاع کردن از بن سلمان با این موج رسانه‌ای که به راه افتاده بسیار هزینه بر و به طبع خیلی سخت خواهد بود و به پی آن جامعه مدنی، اندیشکده ها، انجمن‌ها همگی تمایلی به...

احتیاط می‌کنند.

صد در صد! با ماجرای آقای خاشقچی قدرت نرم بن سلمان بسیار آسیب دید و از این لحظه به بعد دفاع کردن از او در کنفرانس‌های بین المللی و مطبوعات بسیار دشوار خواهد شد، و این موضوع به معنی بسته شدن دست وی برای اجرای آن طرح‌های بلند پروازانه‌ای است که برای آینده در ذهن داشت. اگر عربستان نتواند در این یک هفته این مسأله را جمع کند، که جمع کردن آن هم بعید است، این مسأله فشار بر عربستان را برای کاهش عملیات در یمن افزایش خواهد داد. ممکن است، نمی‌توانیم این را با قاطعیت بگوییم، مقداری اطلاع رسانی از داخل عربستان را بیشتر کند، یعنی آن چه که عربستان در گذشته در مقابل مخالفان خودش انجام داده است ممکن است موج رسانه‌ای جدید شکل گیرد، کما این که هفته‌ی پیش بنده مطلبی می‌خواندم که در آن گفته شده بود در سال ۱۹۷۹ یکی از مخالفان خودش در بیروت به شکل کم و بیش مشابهی به قتل رسانده است؛ لذا این موضوع ممکن است به افشاگری‌های بیشتری در خصوص عملکرد عربستان در خارج شود.

دو مسأله وجود دارد، یک موضوع این است که به نظر می‌رسد ایران آن قدر که انتظار می‌رفت به این موضوع به طور رسمی واکنش نشان نداده است. انگار همانند تماشاچی که از این بازی لذت می‌برد به این موضوع نگاه کرد. به هر حال تمامی طرف‌های ماجرا به گونه‌ای با ایران خصومت دارند، چه آمریکا و چه عربستان، چرا ایران فعالانه وارد این ماجرا نشد؟ اصلاً می‌توانست فعالانه وارد شود؟

ما دو الی سه مسأله‌ی عمده داشتیم، یکی این که جامعه‌ی روزنامه نگاران ما واکنشی که لازم بود را انجام ندادند و یا انجمن‌های رسانه‌ای و صنفی با تأخیر واکنش نشان دادند، شما در نظر بگیرید اولین گروهی که در ترکیه حرف از کشته شدن جمال خاشقچی زدند، انجمن روزنامه نگاران بود، آن‌ها بودند که در این باره افشاگری کردند که او در کنسولگری کشته شده است و بعد از آن موج رسانه‌ای سنگینی به راه افتاد، دومین مسأله به نظر بنده این بود که دستگاه دیپلماسی نمی‌خواست که تنش با عربستان در این شرایط بیشتر شود و ضرورتی را برای ورود ایران به این مسأله احساس نمی‌کرد، به قول معروف بنا بر آن قاعده‌ی قدیمی گفته اند هر کدام از دو طرف کشته شوند به نفع ما است، دو طرف ماجرا یکی عربستان بود و دیگری آمریکا که اعتبار هر دوی آن‌ها زیر سؤال رفت، چه اعتبار ترامپ که صریحاً و سریعاً موضوع را محکوم نکرد و حتی گفت که اگر معلوم شود خاشقچی کشته شده است قرارداد‌های مربوط به نظامی را مردود نمی‌دانیم، و دیگری در رابطه با خود عربستان در معرض اتهام بود، به هر حال تحلیل ایران این بود که نیازی به ورود ایران نیست و از آن طرف واقعیت است که اگر قرار بود به این موضوع کسانی وارد شوند در سطح دولتی وارد شدن چنان بردی نداشت و باید انجمن‌های صنفی و انجمن روزنامه نگاران وارد می‌شدند که همان طور که عرض کردم آن‌ها هم با کمی تأخیر وارد شدند، لذا در مجموع می‌توان گفت: ایران ابتکار عمل خاصی نداشته است، شاید احساس می‌کرده است که این شرایط به نفعش پیش می‌رود.

یکی از عجیب‌ترین اظهار نظر‌ها در این خصوص مربوط به اظهار نظر پوتین بود که گفت: ما دقیقاً نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاده است و عربستان بسیار با ما خوب است. این که پوتین در این بین بیاید و طرف عربستان را بگیرد چه هدفی می‌تواند داشته باشد.

این به معنی جانب داری کردن نیست. آقای پوتین بالاخره یک بازی بزرگی در سطح بین المللی با آمریکا، اروپا، و با چین دارد که ادامه آن بازی بزرگ در سطح منطقه‌ای را ما در سوریه می‌بینیم، هم با ایران کار می‌کند، هم با اسرائیل کار می‌کند، هم با عربستان کار می‌کند، و هم با ترکیه، مثلاً شما در موضوع ادلب می‌بینید که با ترکیه کار کرد. در حال حاضر سیاست مسکو این است که با همه‌ی طرفین ارتباط داشته باشد و همه‌ی طرف‌ها در بازی خودش بیاورد. در رابطه با سوریه به عربستان نیاز دارد تا گروه‌های معارضین را قانع کند تا در فرآیند بازسازی سوریه، در فرآیند تدوین قانون اساسی مشارکت داشته باشند. بخشی از این گروه‌های تندرو در سوریه روابط نزدیکی با ریاض دارند و روسیه هم امیدوار است تا بتواند از این طریق نظر مثبت ریاض را جلب کند، یعنی این اظهار نظر بیشتر بوی استفاده از فرصت می‌دهد تا هدف حمایت از عربستان داشته باشد، چون در حال حاضر همه این اقدام عربستان را محکوم می‌کنند. به هر حال آقای پوتین با شمی که دارد احساس می‌کند در حالی که همه در پی محکوم کردن عربستان هستند این نوع موضع گیری می‌تواند...

به یاد عربستان می‌ماند...

مهمان: احسنت، که بعد‌ها بتواند از این مورد استفاده کند.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: