پایان دو دهه حضور آقای قصه‌گو

بعد از تقریبا دو دهه محمدرضا سرشار، نویسنده شناخته‌شده کشورمان و کسی که یکی از بانیان اصلی تشکیل انجمن قلم بود نامزد حضور در هیات‌مدیره این انجمن نشد و به نظر می‌رسد این پایان دو دهه حضور وی در این تشکل باشد.

کد خبر : 884437

صبح نو: بعد از تقریبا دو دهه محمدرضا سرشار، نویسنده شناخته‌شده کشورمان و کسی که یکی از بانیان اصلی تشکیل انجمن قلم بود نامزد حضور در هیات‌مدیره این انجمن نشد و به نظر می‌رسد این پایان دو دهه حضور وی در این تشکل باشد. محمدرضا سرشار نامی است که اهالی قلم آن را به خوبی می‌شناسد. نویسنده توانا و منتقدی صریح و البته گوینده‌ای خوش‌صدا که در دهه ۶۰ قصه‌گوی کودکان ایرانی بود. او که در اواخر دهه ۷۰ به‌همراه جمعی دیگر از نویسندگان، انجمن قلم ایران را برای حضور نویسندگان مسلمان و معتقد به انقلاب راه‌اندازی کرد حالا به قصد بازنشستگی و خداحافظی نامزد عضویت در هیات‌مدیره این انجمن نشد، هر چند که به نظر می‌رسد این کناره‌گیری برای مدیریت این انجمن باشد و حضور وی به‌عنوان پیشکسوت معنوی انجمن قلم همچنان ادامه‌دار باشد. سرشار تقریباً در تمام دوره‌های حضورش در انجمن، در جمع هیات مدیره و سال‌های زیادی رییس این انجمن بود و سعی زیادی داشت که روش و منش کاری‌اش را در انجمن پیاده کند و حتی در این راستا حضور رضا امیرخانی را به‌عنوان رییس انجمن قلم تسهیل کرد، اما وقتی آن را مطابق اصول و سیاست‌کاری خود و انجمن ندید در مقابل رفتار‌های رییس جدید انجمن قلم ایستادگی کرد. محمدرضا سرشار در طی حضور در انجمن قلم پایه‌گذار جایزه قلم زرین شد که در طی سال‌های اخیر در روز ۱۴‌تیر ماه -که به‌نام روز قلم نام‌گذاری شده- اهدا می‌شود و البته خودش نیز به‌رغم حضور در هیبت ریاست انجمن قلم در برخی دوره‌ها به‌عنوان برگزیده معرفی شده است. خواستیم به مناسبت این دو دهه با محمدرضا سرشار هم‌سخن شویم، اما او ترجیح داد به جای مصاحبه یادداشتی در این‌باره برای «صبح‌نو» بنویسد و حرف‌هایش را بزند هر چند که این یادداشت کفاف سوالات ما را نمی‌داد، اما با این حال مغتنم است. گفتنی‌است «صبح‌نو» آمادگی دریافت و انتشار نظرات سایر اعضای انجمن قلم و دیگر منتقدان را دارد. درانجمن قلم چه کردم به روایت محمدرضا سرشارچهارشنبه‌ای که گذشت (۲۵ مهر ۹۷) نوزدهمین مجمع عمومی انجمن قلم ایران در تالار اجتماعات آن برگزار شد. مهم‌ترین کار این مجمع، انتخاب اعضای هیات‌مدیره و بازرسان جدید برای مدت دو سال بود. در این مراسم افراد ذیل به‌عنوان اعضای هیات‌مدیره جدید انتخاب شدند:آقایان دکتر محسن پرویز، پدرام پاک آیین، عباسعلی براتی‌پور، رضا اسماعیلی، کامران پارسی‌نژاد، سیداحمد میرزاده و خانم راضیه تجار. از این عده آقایان میرزاده و پاک آیین در دوره قبل عضو هیات‌مدیره نبودند و البته آقای میرزاده برای نخستین‌بار هم بود که برای هیات‌مدیره نامزد می‌شد. آقایان احمد شاکری، رضا رسولی و علی‌الله سلیمی نیز -به ترتیب- به‌عنوان اعضای علی‌البدل هیات مدیره برگزیده شدند. خوشبختانه در مجموع ترکیب خوبی به نظر می‌رسد. من به‌رغم اصرارِ بسیارِ دوستان، برای هیات مدیره نامزد نشدم. این در حالی بود که از نخستین دوره انتخابات انجمن، پیوسته، به خواست و لطف دوستان، در هیات مدیره انجمن حضور داشتم. میل قلبی‌ام البته کنار کشیدن و واگذاری کار به دوستان متعهد، دلسوز و کاربلد جوان‌تر بود. زیرا دعب کلی‌ام همه جا، بنیان‌گذاری و تأسیس، و سپردن کار به دیگران، پس از تثبیت اوضاع و شرایط بوده است. به عبارت دیگر، علاقه‌ای به تصدیگری نداشته‌ام و ندارم. اما این موقعیت -اغلب نیز به سبب تن زیرِ بار ندادن برخی دوستان واجد شرایط- فراهم نمی‌آمد. مهرِ سال‌۱۳۸۴، سه دوست جوان را، که تصور می‌کردم می‌توانند در کنار کسانی، چون دکتر پرویز، برای هیات مدیره مفید باشند، به نامزد شدن در انتخابات تشویق کردم. پذیرفتند و انتخاب هم شدند. بعد که خیالم از ترکیب هیات مدیره راحت شد، از ریاست و عضویت آن استعفا کردم و کنار نشستم. پس از رفتن من، در انتخابات داخلی مجددِ هیات مدیره، چند اتفاق نامیمون افتاد که یکی‌اش هم کاملاً خلاف اساسنامه انجمن بود. یکی از آن سه جوان مورد اشاره، در کنار دکتر پرویز، نامزد ریاست هیات مدیره شد. درحالی‌که این کار واقعاً برایش خیلی زود بود. در جریان رأی‌گیری داخلی نیز، دکتر پرویز -با آنکه منع اساسنامه‌ای ندارد- مانند همیشه، به خودش رأی نداد؛ در‌حالی‌که آن جوان، برای ریاست به خودش رأی داد. یکی دیگر از آن سه جوان، به‌رغم آشکار بودن برتری همه جانبه و بی‌تردید دکتر پرویز، به آن جوان رأی داد. جوان سوم، به کسی رأی داد که اصلاً نامزد ریاست هیات مدیره نبود. نتیجه این شد که آن جوان، از هفت رأی اعضا، سه رأی را به خود اختصاص داد و رقیبش دو رأی. طبق اساسنامه انجمن، این انتخاب قطعاً باطل بود. زیرا هر مصوبه هیات‌مدیره، برای قانونی شدن، نیاز به حداقل چهار رأی مثبت دارد. اما نمی‌دانم چرا هیچ‌کس متذکر این موضوع نشد (من نیز متاسفانه، خود، مدت‌ها بعد، از ریز این ماجرا باخبر شدم) و آن جوان، حدود بیست و یکی دو ماه، به‌صورت غیرقانونی، بر کرسی ریاست هیات مدیره انجمن تکیه زد، و از آن بدتر اینکه، در این مدت -خاصه در غیاب دکتر پرویز؛ که در این دوران به معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب شده و از عضویت در هیات مدیره استعفا داده بود-جریان امور انجمن را به مسیری انداخت که نمی‌بایست! پس از آن بود که به اصرار برخی دوستان و برای بازگرداندن آب رفته به جوی، به خلاف میل باطنی‌ام، مجدداً در انتخابات سال ۱۳۸۶ هیات مدیره نامزد، و با وجود سمپاشی‌های بسیاری که در این دو سال در موردم شده بود و تدارکات همه جانبه‌ای که برای رأی نیاوردنم صورت گرفته بود، به‌حمدالله و لطف اعضای بصیر، انتخاب شدم؛ و در انتخاب داخلی هیات مدیره نیز، برای نایب رییسی رأی آوردم (برای ریاست نامزد نشدم و خود و دوستانم برای این مسوولیت، به دکتر ولایتی رأی دادیم). این دوران دو ساله، که در ادامه همان ماجرا‌های دو سال قبلش، هیات مدیره، تبدیل به جمع اضداد شده بود، من، خانم تجار و مرحوم زنوزی جلالی در یک طرف قرار گرفته بودیم و سه عضو دیگر، در جناح مقابل. دکتر ولایتی هم که انتظار می‌رفت دست کم، وسط ماجرا را بگیرد. به هر رو، به این ترتیب، دو سال دیگر، به تلخی‌ای از نوع دیگر، سپری شد، و ما، خار در چشم و استخوان در گلو، تحمل کردیم، و برای حفظ مصالح انجمن، دم برنیاوردیم. پس از آن، به‌حمدالله، دوباره آن وحدت و همدلی دیرین، به هیات مدیره‌های بعدی بازگشت؛ و در نتیجه، شاهد رونق بی‌نظیر کار‌های انجمن بودیم؛ تا امروز، که به فضل خدا، انجمن از همه نظر، در بهترین شرایط خود قرار گرفته است؛ و انتخابات اخیر نیز، این شرایط را تکمیل کرد. اینک، نه از باب گله یا چیز دیگری، برکنار از شایبه هر حب و بغض و کم و زیاد، صرفاً برای ثبت در تاریخچه انجمن، عرض می‌کنم: در طول عمر کاری‌ام، هیچ کاری به دشواری، پرزحمتی، پردردسری و آسیب زایی، و در عین حال، بی اجریِ ورود در تأسیس و تلاش برای حفظ و تداوم کار انجمن قلم ایران انجام نداده‌ام؛ و گمان نمی‌کنم پس از این نیز، حتی اگر خودم هم بخواهم، بتوانم انجام دهم. با این همه، به سبب اهمیتی که برای آن قائلم، و مهم‌تر از همه این‌که، خداوند بزرگ را بصیر به احوال بندگانش می‌دانم و طمع اجر اخروی‌ای که از او دارم، از کرده خویش پشیمان نیستم. خداوند را سپاس می‌گویم، که به من این توفیق عظیم را عنایت فرمود که بتوانم این امانت او را، در بهترین شرایط ممکن به‌دست افراد پس از خود بسپارم. امیدوارم دوستان جدید منتخب عضو هیات‌مدیره در این دوره و دوره‌های آتی نیز همین راه را ادامه دهند و پاسداری امین برای امانتی که از سوی بنیان‌گذاران و اعضای انجمن به آنان سپرده شده است، باشند؛ ان‌شاءالله!

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: