در ماجرای تصویب CFT چرا رهبر انقلاب، حیثیتی ورود نکردند؟!
چهبسا رهبر انقلاب هم مخالف لایحه باشند، اما دلیلی نمیبینند ماجرا را چنان ویژه و حیاتی تحلیل کنند که اگر خلاف آن شود، گویی انقلاب از دست رفته است.
خبرگزاری فارس: عدهای بیرون از مجلس شعار میدادند «عزا عزا است امروز» و. رأی مجلس که در گروهها دست به دست شد موج اعتراضات به راه افتاد. اعتراضهایی که به غایت طعم عصبیت و گلایه داشت. یکی نوشت این مجلس را باید به توپ بست، دیگری نوشت خون شهدا را پایمال کردند. آن یکی از خیانت رئیس مجلس نوشت و دیگری از مسلط شدن اسرائیلیها بر کشور و یکی هم نگران ترور حاج قاسم شده بود.
گویی برخی از ما منتظریم تا به کسری از بهانه، ناامید شویم.
اما چرا این ماجرا انقدر برای ما حیثیتی بود؟ روی واژه «حیثیت»ی متمرکز شوید. حیثیت یعنی مرگ و زندگی. یعنی انقلاب و ناانقلاب. یعنی انتخاب بین صفر و یک. یعنی سیاهی مقابل سفیدی. واقعا ماجرای FATF اینگونه است؟
اگر عصبانی نمیشوید یک سؤال ساده دارم. آیا نمیشود حالتی را متصور شد که نمایندههای مجلس برای رفاه حال مردم از FATF دفاع کرده باشند؟ نمیشود با نیت خیرخواهانه به زعم ما اشتباه کنند؟ یعنی هیچ وجه مثبتی بر این لایحه متصور نیستیم؟ هیچ؟
اجازه دهید موضعم را شفاف کنم. به این فهم، تصویب این لایحه، به غایت اشتباه و خطائی تاریخی بود. بهزودی تصمیم امروز، تجربهای دیگر از جنس برجام را رقم میزند و این رأی تلخ بر در و دیوار خاطرات خانه ملت ثبت خواهد شد.
اما موضوع دیگری وجود دارد که بیشتر از تصویب این لایحه آزاردهنده است. چرا ما خارج از دوگانه خادم و خائن هیچ گزینه دیگری را متصور نیستیم؟ چرا سطح انتقاد و مطالبه ما اینقدر متعصبانه و استقلال و پرسپولیسی است که وقتی شکست میخوریم زمین و زمان سیاه میشود؟ چرا اینقدر تصمیم مجلس را ذلیل و زبون تحلیل میکنیم که گویی بخشی از پیکر انقلاب جدا شده است؟
سؤال اصلی را بپرسم؟ چرا رهبر انقلاب مثل ما اینقدر حیثیتی رفتار نکردند؟ دقت کردید؟ به نامه قرائت شده توسط آقای لاریجانی مراجعه کنید. متن نامه یک پیام ساده دارد. چه پیامی؟ «این لایحه قابل ارزیابی کارشناسی در مجلس است.» برداشت همه ما پیش از قرائت این نامه همین بود؟ خیر. چه بود؟ احتمالا حکم حکومتی رهبری در مخالفت با لایحه. اما درست فکر میکردیم؟ برداشتمان تغییر نکرد؟ سؤال نشد چرا رهبری حیثیتی برخورد نکردند؟ پاسخ خیلی ساده است. چهبسا رهبر انقلاب هم مخالف لایحه باشند، اما دلیلی نمیبینند ماجرا را چنان ویژه و حیاتی تحلیل کنند که اگر خلاف آن شود، گویی انقلاب از دست رفته است.
اگر ماجرا آنقدر سیاه و آشفته بود رهبری باید سکوت میکردند؟ باید مجوز میدادند؟ آیا سابقه نداشته است که رهبری با حکم حکومتی، مسیر مجلس را اصلاح کند؟ مگر رهبرانقلاب طرح اصلاح قانون مطبوعات را در مجلس ششم از دستور خارج نکردند؟ پس چرا اینجا ورود مستقیم نداشتند؟ پاسخ پیچیده نیست. جایی که رهبری احساس کنند اعتبار جمهوریت و آبروی اسلامیت در خطر است بیوقفه ورود مستقیم میکند. شأن، ولی غیر این نیست. اما منطق موجود در فرآیندهای قانونی و وجاهت نهادهای مردمسالار را دستکم نگیریم. لازم نیست همه چیز اورژانسی و خارج از مسیر طبیعی حل و فصل شود.
به این فهم، بلوغ کار سیاسی چنین است که مسائل را با همه پیچیدگیها و لایههای پیدا و پنهان آن ببینیم و اجازه دهیم افراد از زوایای مختلف آن را ارزیابی کنند. برای اتخاذ یک تصمیم درست، مطالبه و تلاش کنیم، ولی آنقدر ماجرا را ایدئولوژیک نکنیم که اگر نتیجه نگرفتیم ناامید و مأیوس شده و احساس کنیم همه چیز بر باد رفته است و کل مملکت و سراسر مسئولین را خیانت گرفته است.