شادیروحمرحومیککفمرتب!
مراسم ختم برخی از هنرمندان در سالهای اخیر به شکلی بوده که نوع برگزاری و حواشیاش خبرساز شده است. حواشی که گاهی اصل آن مراسم بزرگداشت را تحت تاثیر قرار داده است.
صبح نو: مراسم ختم برخی از هنرمندان در سالهای اخیر به شکلی بوده که نوع برگزاری و حواشیاش خبرساز شده است. حواشی که گاهی اصل آن مراسم بزرگداشت را تحت تاثیر قرار داده است.
مرگ حق است و این اتفاقی است که بین کارگر، پزشک، معلم و هنرمند مشترک است. با وجود سلایق متفاوت در موضوعات مختلف، به هرحال با توجه به هنجارهای فرهنگی کشورمان، مراسم بزرگداشت و یا ختم عزیزان (در هر لباسی که باشند) دارای حرمت خاص است. این حرمت و چارچوبها جدای از هرگونه مسأله سیاسی و امثال آن است. هفته گذشته آقای یدالله صمدی از سینماگران شناخته شده کشورمان دارفانی را وداع گفت. پس از مراسم ختم ایشان آقای عزت الله ضرغامی، رییس سابق رسانه ملی در صفحه شخصیاش پستی منتشر کرد که بهانه این گزارش شد.
مسجدیاسالنهمایش؟! ضرغامی با انتشار عکسی از حضورش در مراسم ختم مرحوم صمدی نوشت: اینجا مراسم ترحیم کارگردان فقید و متعهد مرحوم یدالله صمدی در مسجد پیامبراعظم؟ ص؟ در خیابان شریعتی است. روحش شاد! پی نوشت: مجلس ختم در این مسجد مختلط بود! خانمها و آقایان کنار هم نشسته بودند و از برنامههای هنری مثل آواز، موسیقی محزون و پخش کلیپ استفاده میکردند و در پایان هر بخش هم یک کف مرتب میزدند. صلوات و فاتحهای در کار نبود. (حداقل در طول مدتی که من در جلسه بودم). از روحانی مراسم هم خبری نبود و دوستان مختلف هر کدام سخنرانی کوتاهی کردند. به بنفشه خانم، دختر گلم و آقا سعید، داماد جوان مرحوم صمدی اشکالی وارد نیست. انتقاد اصلی به مدیریت مسجد وارد است که باید برنامه مشخص و معنوی شایستهای برای این جمعیت مشتاق بهویژه برای شادی روح متوفی داشته باشد. کارها تو این مملکت برعکس شده. آقایون روحانیون در جایی که نباید باشند، حضور دارند و در جایی که باید باشند، تشریف ندارند!
سلفیباعینکهایدودی! از سالها پیش و با فراگیر شدن فضای مجازی، اخبار مختلف جنبه عمومی پیدا کردند. فوت هنرمندان هم از این موضوع تأثیر گرفت و باعث شد که مراسم تشییع، تدفین و ختم آنها شلوغتر از قبل شود. مردم عادی بیش از پیش دراین آیینها حاضر شدند؛ حال دلیلش ارادت به هنرمند فوت شده باشد یا علاقه به ملاقات با دیگر چهرههایی که در مراسم حضور مییابند. همین عمومیتر شدن مراسم و شلوغ شدنش باعث ایجاد حواشی نیز شد. برخی از این مراسمها به مرور از روند معمول خارج شدند و حواشیشان پررنگتر از متن شد. جوانان و نوجوانان فعال در فضای مجازی با امید سلفی گرفتن با بازیگران و خوانندگان راهی میدان شدند. از آن سمت سلبریتیها هم بدشان نمیآمد تا با هیبت مورد علاقه خودشان و با ژستهای عکاسپسند به این مراسمها بیایند؛ نتیجه شد ختمهایی شلوغ با حضور بستگان مرحوم و البته جماعت مذکور. به مرور پدیده جایگاه VIP که قبلاً در رویدادهای دیگر وجود داشت به ختم هنرمندان هم راه یافت و روز به روز این آیینها لاکچریتر و غریبتر شد. هنوز مورد مرحوم علی طباطبایی، بازیگر جوان و لشگر سلفیبگیران فراموش نشده است. این عطش عکس گرفتن با چهرهها در مراسمهای اینچنین به یک جریان تبدیل شد که در جاهایی صاحب عزا را هم دلخور میکرد.
بیانیهخوانیسیاسی. اما درکنار موج سلفیبازی در این ختمها، پدیده دیگری نیز در این سالها نمایان شد. درحاشیه برگزاری بزرگداشت هنرمندان معمولاً تعدادی از همکارانش لحظاتی پشت تریبون میآیند و چند جملهای را به یاد مرحوم میگویند. اما در برخی از این آیینها به جای آنکه درباره فرد فوت شده سخن گفته شود، به مسائل سیاسی پرداخته میشود. در مراسم ختم مرحوم ناصرملک مطیعی، آقای پرویز پرستویی گفته بود: در ساعات گذشته صدا و سیما به خاطر آورد که از ناصر خان بگوید؛ درست بعد از مرگ وی. صدا و سیما برای همه است از پول بیتالمال تأمین میشود. چرا بعد از ۴۰ سال از ملک مطیعی خواستید به تلویزیون بیاید و با او اینگونه رفتار کردید؟ یا در مورد عجیبتر و در بزرگداشت مرحوم سید ضیاالدین دری، آقای رضا کیانیان گفت: «.. چهل سال از انقلاب میگذرد. ما یک روز خوش دیدیم؟ هر روز یک بحران است، هر روز یک داستان است.
هر روز یک اتفاق است. هر روز جوری است که حالمان بد میشود و فکر میکنیم خب خدا را شکر از این بدتر نمیشود، ولی بعد از این هم بدتر میشود. متأسفم برای خودمان ما مردم بدی نیستیم. چرا نباید یک روز خوش ببینیم؟ چرا نباید به آینده امیدوار باشیم؟ خوب همین باعث میشود که یواش، یواش دوستانمان را فراموش میکنیم و یادمان میرود که به دیدار آنها برویم و همه همدیگر را فراموش میکنیم. تقصیر ما نیست تقصیر شرایطی است که در آن قرار گرفتیم.»
کیانیان ادامه داد: «ضیاءالدین دری فقط ۶۵ سال داشت چرا باید بمیرد. واقعاً کارهای خوبی انجام داد، سریال «کیف انگلیسی» را ساخت که خیلی خوب بود و کسی آن را فراموش نمیکند. چه کسی بهتر از این میتواند روایت کند. در این زمینه علی حاتمی بود و پس از او هم ضیاءالدین دری بود. امیدوارم یک روز خوب ببینیم امیدوارم به آیندهمان امیدوار شویم.»
کمیفکرکنیم... هدف ما از برگزاری ختم یا آیین بزرگداشت یک انسان چیست؟ مگر نه این که این مراسمها برگزار میشود که در وهله سخت سبب ارسال خیری برای آخرت فرد شده و در مرتبه بعد یادش گرامی داشته شود؟ آیا این رویهای که در سالهای اخیر شکل گرفته مورد پسند خانواده و روح آن عزیز سفر کرده است؟ برای آن مرحوم و خانوادهاش آرامش به همراه میآورد یا حاشیه و جنجال؟ سودش برای مرحوم است یا آنان که برای سلفی گرفتن آمدهاند؟ روح فرد آرام میشود یا نفس برخی از سخنرانان حال پیدا میکند؟ در ارزشهای دینی و ملی ما چارچوبهایی برای این مراسمها تعریف شده است. قرآنی تلاوت میشود، صلواتی ختم میشود و فاتحهای قرائت میشود تا مسلمانی که به رحمت خدا رفته روحش قرین رحمت پروردگار قرار بگیرد. حال این که برگزارکنندگان علاقهمندان برایش آواز بخوانند یا کف و سوت بزنند به خودشان مربوط است، اماای کاش لااقل دراین بین برای آمرزش گناهان فرد فوت شده، کمی به توصیههای مذهبی توجه کنند. مردم عزیز هم عطش سلفیگرفتن با چهرهها را کنترل کنند و آن را به جای بهتری موکول کنند. البته سخنرانان محترم هم صحبتهای عجیب و غریب بیربطشان را در جلسه دیگری ایراد کنند تا روح هنرمند عزیز آزردهخاطر نشود.