نگرانی ترامپ از تهدیدات موهوم و تجاهل دربرابر تهدیدات واقعی
پایگاه اینترنتی فارین افرز در مطلبی با اشاره به صحبتهای اخیر دونالد ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل درباره "تهدید علیه حق حاکمیتی آمریکا از سوی نهادهای برآمده از جهانی شدن" با مردود دانستن این استدلال تاکید کرد هیچ کشوری در جهان بیشتر از آمریکا از مداخلههای خارجی در حوزههای اقتصادی، نظامی یا دیپلماتیک مصون نبوده است.
خبرگزاری ایسنا: پایگاه فارین افرز در این مطلب خود مینویسد: آمریکا باید نسبت به دیگر کشورهای جهان کمترین نگرانی را بابت تهدید شدن حق حاکمیت خود داشته باشد و هیچ کشوری در جهان بیشتر از آمریکا از مداخلههای خارجی اعم از حوزههای اقتصادی، نظامی یا دیپلماتیک مصون نبوده است. این موجب میشود که دیگر رهبران جهان تعجب کنند از اینکه روسای جمهور آمریکا در سخنرانی در سازمان ملل همواره لازم میدانند که مدعی شوند اجازه هیچگونه نقض حاکمیت آمریکا را نمیدهند.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا چند روز پیش در دومین سخنرانی خود به عنوان رئیسجمهور آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل خاطر نشان کرد، "ما هرگز حق حاکمیت آمریکا را تسلیم یک بروکراسی غیرمنتخب، غیر پاسخگو و جهانی شده نمیکنیم. آمریکا توسط آمریکاییها اداره میشود". با این حال او اولین رئیسجمهور آمریکا نیست که از این نقطه نظر سخن میگوید. جورج اچدبلیو بوش، رئیسجمهور اسبق آمریکا پیش از این در سال ۱۹۹۱ در سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل، سازمانهای بینالمللی را یک دارایی در خدمت نظم بینالمللی خوانده بود که در آن هیچ کشوری نباید حتی یک ذره از حاکمیتش را تسلیم کند.
در زمان جورج دبلیو بوش نیز جان بولتون، سفیر آمریکا در سازمان ملل بود و در حال حاضر مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ است. او در آن زمان به خاطر سخنرانیهای پرحرارت در حمایت از حق حاکمیت شهرت پیدا کرده بود حتی باراک اوباما، رئیسجمهور سابق نیز به رغم مشهور بودن به حمایت از همکاریهای جهانی و چندجانبه در سخنرانی سال ۲۰۱۳ خود در سازمان ملل از حق حاکمیت آمریکا دفاع کرد.
فارین افرز درخصوص این رویکرد ادامه میدهد: چیزی که در این تکرار عجیب است این است که در واقعیت تهدید چندانی علیه حاکمیت آمریکا وجود ندارد در واقع اگر هم تهدیدی وجود داشته باشد از جانب نهادها و معاهدات بینالمللی نیست بلکه از جانب کشورهای مستقل دیگر و پیشرفتهای تکنولوژیکی سریع که موجب تغییر توازن قدرت میان عوامل دولتی، غیردولتی، شرکتها و گروهها میشوند، مطرح است. بحث واقعی درباره چگونگی محافظت از حاکمیت و استقلال کشورها در قرن بیست و یک درواقع باید در این حوزه صورت بگیرد. برای درک عجیب بودن این دلمشغولی آمریکا به نقض حاکمیتش از سوی نهادهای بینالمللی باید وضعیت کشورهای دیگر را درنظر گرفت. براساس منشور اساسنامه سازمان ملل از نقطه نظر رسمی و قانونی همه کشورها از حق حاکمیت و استقلال برابر و غیرقابل نقض برخوردار هستند. درواقعیت، اما تعداد زیادی از کشورها قادر به حفظ کامل حاکمیت خود نبوده و نگرانیهای واقعی نسبت به نقض شدن این حق خود از جانب کشورهای دیگر و صد البته همین نهادهای بینالمللی مورد انتقاد ترامپ دارند و آن هم در راستای حمایت از قدرتهای غربی.
در مقابل این همه لفاظیهای تند آمریکا علیه خطر نقض حاکمیت از سوی چندجانبهگرایی میبینیم که تنها چهار نهاد بینالمللی هستند که روی کاغذ قدرت مداخله در حاکمیت کشورها را دارند. قدیمیترین آنها شورای امنیت سازمان ملل است که در آن آمریکا با حق وتو میتواند هرچیزی را لغو کند. دومین نهاد نیز سازمان تجارت جهانی است که میتواند در صورت نقض قوانین تجاری خود تصمیمهایش را به اعضایش تحمیل کند. صندوق بینالمللی پول نظام بینالمللی دیگری است که با استفاده از آن میتوان به حق حاکمیت کشورهای دیگر وارد شده تا بدون رضایت دولت مورد نظر عملکرد اقتصادی آن را تحت نظر قرار داد. درنهایت دادگاه کیفری بینالمللی نیز اختیارات مشابهی دارد. با این حال این دادگاه هم تنها زمانی میتواند از اختیاراتش برای پیگرد قضایی استفاده کند که خود کشور مدنظر از قوانین داخلی خود برای مقابله با جرایمی نظیر جرایم جنگی استفاده نکند.
با وجود آنکه آمریکا صحبت از این میکند که این نهادها دارای قدرت اقدام علیه کشورها هستند، اما اکثر کارشناسان سیاسی و کشورهای دیگر این نهادها را در درجه اول ابزارهایی میدانند که کشورها از آنها برای تعامل با یکدیگر استفاده میکنند. با این حال در ۳۰ سال گذشته برخی کشورها و به ویژه کشورهای غربی و فراتر از همه آمریکا از این نهادهای بینالمللی برای تحمیل قدرت و ارزشهای خود به کشورهای در حال توسعه استفاده کرده، اما در عین حال نیز حساب خود را از آنها جدا کردهاند.
در پایان این مطلب نتیجه گیری میشود: حاکمیت کشورها تحت تهدید فزاینده است، اما این چالش نه از جانب نهادهای چند ملیتی و چندجانبه بلکه از جانب جبهه دیجیتال برمیآید. در درجه اول میبینیم که آژانسهای اطلاعاتی غربی هرچه بیشتر به دنبال جریان دائم اطلاعات از مناطق خارج از مرزهایشان و از کشورهای دیگر نظیر مصر، پاکستان و یمن هستند تا بر فعالیتهای گروههای تروریستی نظارت داشته باشند. همچنین کشورها نیز همیشه در جاسوسی علیه یکدیگر دست داشتهاند، اما امروزه ابعاد و گستره جمع آوری اطلاعات علیه شهروندان کشورهای خارجی بی سابقه است. در درجه بعدی چالش متفاوت قولهای تکنولوژی جهان وجود دارد که محصولات اطلاعاتی آنها تاثیری عظیم بر زندگی میلیاردها نفر در تقریبا تمامی کشورهای جهان با شکلدهی به اطلاعاتی که آنها دریافت میکنند و تصمیماتی که میگیرند، گذاشته است. در آخر نیز تهدید تصرف در انتخابات و مداخلههای سیاسی از طریق تکنولوژیهای اطلاعاتی است و روسیه اولین کشوری است که اسمش به عنوان عامل مداخله در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ در آمریکا مطرح شد، اما مانورها و تلاشهای گسترده چین نیز در آمریکا نشان میدهد که طرفهای دیگری در این حوزه فعال هستند.
با توجه به این تهدیدهای واقعی علیه آمریکا ترامپ میتوانست یک بحث مهم درباره چگونگی دفاع کشورها از حاکمیتشان در مقابل فشارهای خارجی و یا حتی درباره توسعه حاکمیت کشورها برای مقابله با تهدیدهای عوامل غیردولتی مطرح کند، اما به جایش تصمیم گرفت که ایدئولوژی جهانی شدن را در مقابل دکترین وطن پرستی قرار دهد. این برای جاسوسهای سایبری چین مایه تعجب خواهد بود که کشف کنند که بخشی از "تهدید جهانی شدن" هستند همانطور که برای مقامهای سازمان ملل هم عجیب خواهد بود که کشف کنند قدرت نقض حاکمیت آمریکا را دارند. آمریکاییها باید دست از نگرانی درباره تهدیدهای ناموجود برداشته و نسبت به تهدیدهای واقعی بیدار شوند.