شهیدرجایی: با محاصره اقتصادی، نهادهای انقلابی روزه میگیرند
شهید رجائی در دوران نخستوزیری خود، طی سخنرانی در مشهد گفت: اگر امروز دشمن محاصره اقتصادی کند، نهادهای انقلابی روزه میگیرند.
خبرگزاری مهر: شهید رجائی در دوران نخستوزیری خود، طی سخنرانی در مشهد گفت: اگر امروز دشمن محاصره اقتصادی کند، نهادهای انقلابی روزه میگیرند.
به گزارش موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، شهید محمدعلی رجائی در دوران نخستوزیری خود، طی سخنرانی در مشهد (احتمالا به تاریخ ۲۱ آذرماه ۱۳۵۹) با اشاره به مکر دشمنان برای محاصره اقتصادی علیه نظام نوپای اسلامی گفت: «نهادهای انقلابی مانند سپاه، جوشیده از مردمند؛ اینها نهادهای این انقلابند؛ اینها دلسوز انقلابند؛ اگر امروز دشمن حمله کند، بلیط هواپیمای خارج نمیخرند؛ تا آخرین نفس میایستند؛ اگر پول ندهی شکایت نمیکنند، با گرسنگی میسازند؛ اگر محاصره اقتصادی کنی، روزه میگیرند؛ اگر تهدید به مرگ کنی، شهید میشوند؛ اگر تقسیم آذوقه کنی، ایثار میکنند؛ بدانید که انقلاب روی دوش اینهاست و اینها هستند که انقلاب را حفظ میکنند و ضد انقلاب نخواهد توانست اینها را از مردم بگیرد.»
مشروح اظهارات شهید رجایی را در ادامه میخوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فی دَوْلَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاْسْلامَ وَ اَهْلَهُ، وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلی طاعَتِکَ، وَالْقادَةِ اِلی سَبیلِکَ، وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَة (بخشی از دعای افتتاح) اعوذ بالله من الشیطان الرجیم فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاکَ إِلاَّ بَشَراً مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَمَا نَرَی لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کَاذِبِینَ (سوره هود؛ آیه ۲۷)
سلام بر شما برادران و خواهران، سربازان واقعی انقلاب اسلامی، یاران واقعی امام، تنها انسانی که در مکتب اسلام به عنوان بهترین و برترین شاگرد برای رهبری ما از طرف خدا، به عنوان بهترین نعمت ارزانی داشته است. سلام این امام عزیز بر شما، بر بهترین یاران امام که در طول تاریخ، بعد از یاران امام حسین (ع) به عنوان نمونه قابل ارائه هستید و تاریخ در آینده از شما آن چنان یاد خواهد کرد که از یاران حسین علیه السلام در عاشورا. این گفته شعار نیست. مگر نه این که در شب عاشورا، امام یاران خود را رها کرد و فرمود: اینها با من کار دارند، شما بروید و آن مردم ماندند و فردا در راه آن امام از ۶ ماهه گرفته تا نود ساله آنچنان فداکاری کردند که جوان سیزده ساله آمد التماس کرد کهای عمو به من اجازه بده به میدان بروم و در راه خدا شهید بشوم جوان هجده ساله آمد گفت:ای پدر برای من شهادت از عسل شیرینتر است؛ مرد هفتاد ساله آمد گفت:ای امام تو نماز بخوان من در مقابل تو میایستم، تیرهای دشمن را تحمل میکنم، تو نماز بخوان تا دنیا بدانند که ما برای ساختن خانه و خوردن بیشتر جنگ نمیکنیم ما برای اقامه نماز میجنگیم.
اینک این یاران امامند که از شکم مادر فداکاری در راه انقلاب را شروع کرده اند کسانی که در ماههای قبل از بیست و دوم بهمن در جریان بودند یادشان هست که در شهرهای مختلف ما، مادران و خواهران ما در اثر فشار و هجوم ارتش، هجوم چماقداران، هجوم مزدوران رژیم سقط جنین کردند. ما به چشم خود دیدیم که بچههای سیزده ساله ما در کلاس راهنمایی به خیابان ریختند و با خون خود کف خیابان را رنگین کردند و نوشتند که: این است شعار ملی، خدا، قرآن، خمینی.
اینک دشمن با تمام قوا به جنگ انقلاب و امام آمده است و شما مردم از ارتشی و غیر ارتشی، از کوچک و بزرگ، در مقابل این هجوم کفر علیه اسلام، مگر نه این است که به صورت بهترین یاور این امام حرکت کرده اید. هفته گذشته جزء جمع آوریهای اعانه برای کمک به جنگ زدگان، یک جوانی، یک خواهری، یک پاک شدهای در سایه انقلاب، تمام جواهرات خود را به دست خود، بدون تبلیغ، فقط به خاطر خدا بدون این که کسی او را بشناسد، در یکی از کوچههای تهران به خانهای آورده بود و تقدیم کرده بود، گفته بود که برای من رفتن جنگ مقدور نیست این آرزوی جوانی را به پای این جوانان پاک باخته در راه اسلام تقدیم میکنم. مگر نه این است که مردان ما به حضور امام میرسند، میگویندای امام ما یک فرزند دادیم، پنج فرزند دیگر هم داریم، تو فرمان بده، «ای خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم.»
مگر یاران حسین (ع) چه گفتند. گفتندای حسین (ع) تو ما را از یک مردن نترسان؛ اگر هفتاد مرتبه ما را بکشند، زنده بشویم، در راه توای امام، که راه خدا هست حاضریم کشته شویم. روزی که معلولین به خدمت امام رسیده بودند چه گفتند؛ روزی که من در بیمارستان با بیمار افتاده در تختی که یک دست و یک پایش را در راه امام و خدا داده بود، چه گفت؟ گفت:ای نخست وزیر! مبادا تسلیم شوی. من و صدها و هزارها مثل من حاضریم که دست دیگر و پای دیگرمان را نیز در راه خدا و امام تقدیم کنیم.
آن پیرمردی که آمده بود به میدان به او میگفتند تو در این سن و سال چگونه میخواهی بجنگی مگر نگفت من خودم برای جنگیدن اگر آماده نیستم حاضرم به صورت یک کیسه شنی در مقابل این جوانان هجده ساله بایستم که تیر به جای این که به آنها بخورد، به من بخورد؛ مگر حسین علیه السلام یارانی بهتر از این داشت؟ بجاست که امام نیز بگوید کهای مردم انقلابی و مسلمان ایران «انّی ما رأیتُ اصحاباً اوفی منکم». حسین (ع) بار دیگر در جهان ظاهر شده است و یاران حسین (ع) نیز بار دیگر حاضرند تا آخرین نفر و آخرین قطره و آخرین نفس در راه این امام و در راه اسلام و در راه خدا تمام هستی خود را تقدیم کنند و این چیزی است که به حرف نیست، خونین شهر و آبادان شاهد آنند. این جنگ تحمیلی بر علیه انقلاب ما؛ ما از این انقلاب با تمام وجود نگهداری خواهیم کرد.
ما این انقلاب را در بیست و دوم بهمن از خدا نخواستیم. ما مردمی هستیم شناخته شده. ما نیمههای شب دعا کردیم و فریاد کشیدیم،ای خدا ما از تو میخواهیم حکومتی به ما بدهی که در آن حکومت، اسلام و مسلمین عزیز، کفار و منافقین ذلیل باشند. خدا ما را شایسته چنین حکومتی دانسته و این حکومت را به رهبری امام به ما داده است. کسانی که میخواهند این انقلاب را مطالعه کنند؛ متخصصان! جامعه شناسان! علمای اجتماع! بدانید که ما این انقلاب را در سینه زنیهای حسین (ع) به دست آورده ایم؛ شما هم امتحان کردید، رفوزه شدید؛ ما امتحان کردیم، پیروز شدیم. شما به دنبال مارکسیسم رفتید، به دنبال ماتریالیسم تاریخی، تحلیل طبقاتی کردید و دیدید که به درد نمیخورد.ای کسانی که حکومت قانونی را تنها شعار خود قرار دادید؛ای کسانی که صدهزار نفر در میدانهای بزرگ تهران جمع کردید و دیدید که این شعارها به درد نمیخورد.
ما مردمی که از روز اول، از خدا خواستیم، رابطه خود را با خدا آن چنان برقرار کردیم که در شبها در کنار حرم امام [رضا (ع)]، در سینه زنی ها، در روضه ها، در گریه ها، درعروسی ها، در آن جا، از خدا خواستیم کهای خدا، این مکتب تو، این اسلام، این پیغمبر (ص)، این حسین (ع)، این عاشورا، این فرزندان حسین (ع)، این سیّدها، اینهایی که ما آنها را با تو در ارتباط میبینیم، این مجموعه را ما به میدان آوردیم. این مجموعه قدرت داشت تا تمام دنیا را در یک کف، اسلام را در یک کف بگیرد، دنیا را پرت کند و اسلام را جذب کند، شهید شود، ایثار کند، یعنی فرهنگی نو بیاورد؛ اینک تو آمدهای ادعای جامعه شناسی و عالم جامعه و شناخت از مکاتب میکنی، بیا ... بیا، ما در سایه قرآن، در سایه اسلام، با سینه زدن ها، با تشبیه شاه به یزید، با تشبیه خمینی به امام این انقلاب را. آری، تو قبلاً گفته بودی، ما هم میدانستیم که امام ما، در کشورهای بزرگ دنیا، در دانشکدههای معروف دنیا جامعه شناسی نخوانده است؛ ولی ما او را جامعه شناس میشناختیم، به این جهت مقلّد او شدیم. آری، یک بار دیگر بیا بنشین پای صحبت آن برادر روستائی ما ببین که چگونه فرمان امام را بدون دستگاههای تبلیغاتی، با تمام وجود فرمان میبُرد، آنگاه که میفرمود: بیرون بیا، بیرون میآمدند، و میفرمود: بیرون نیا، بیرون نمیآمدند. بفرماید شهید شوید، همه به میدان خواهند رفت و بفرماید سکوت کنید، همه سکوت خواهند کرد. این است آن رهبری که در اسلام وجود دارد و جامعه شناسان از شناخت و درک آن عاجزند.
آیهای که در ابتدا برایتان قرائت کردم آیهای است که به قوم نوح میگفتند، میگفتندای نوح، اینها کی هستند که دور و بر تو هستند، اینها مردم بادی الرأی هستند، اینها مردمی هستند که سواد و تخصص و آن جامعه شناسی لازم را ندارند که دور و بر تو را گرفته اند. حرف تازه نیست. مگر یاران پیغمبر (ص) دانشکدههای مختلف دیده بودند، و اتفاقاً نمیبایست که ببینند؛ آنها باید در دانشگاه اسلام فکر وعمل و گفتار و مجموعه کارهای خود را شکل بدهند تا بتوانند انقلاب اسلامی را در جامعه پیاده کنند، نه این که فکر فلان فرنگی، فلان غربی و فلان شرقی را به نام اسلام، به خورد مردم مستضعف ما بدهند. مردم ما خوب میدانند قرآن برای زمان پیغمبر (ص) نازل نشده است. قرآن ما را برای همیشه تاریخ رهنما و رهبر است. قرآن میگوید وقتی یک حقّی، یک رهبر بر حقّی، یک مکتب بر حقّی در جامعه رشد میکند و میرود تا تمام بنیانهای طاغوت را از بیخ برکند، ابتدا دشمن رودر رو میایستد، مدتی میجنگد، شکست میخورد. وقتی شکست خود را در آن جبهه دید، آن گاه وارد میشود، خود را طرفدار آن مکتب جلوه میدهد، آنگاه «یبغونها عِوجا» میشود. کج میکند مسیر را. برادران، خواهران، هوشیار باشید، مبادا سامری ما را از راه بدر کند، که ما اسلام را با تمام وجود، نه از کتاب، نه از مقاله، نه از روزنامه، ما اسلام را از شیر مادر گرفته ایم و تا جان در بدن داریم از اسلام دفاع خواهیم کرد. آری، برای ما که مسلمان هستیم و انقلاب اسلامی کرده ایم، یک جمله امام، یک جمله یک روحانی متعهد، از بزرگترین دانشمندان تاریخ ارزشمندتر است. خوب گوش کنید، یک بار دیگر تکرار میکنم. ما جملههای این جامعه شناسان و این دانشمندان را سالها نُشخوار کردیم، سالها تجزیه و تحلیل کردیم، به جایی نرسیدیم، هیچ کس نیز از آن راه به جایی نخواهد رسید؛ ما امام را، روحانیت متعهد را، اسلام را، قرآن را، گفته علی (ع) را،ی
گفته ائمه (ع) را، ما به دنبال اینها هستیم؛ شما که میخواهید ما به دوره طاغوت برگردیم، ولی اصلاح شده باشیم؛ شما که میخواهید با قوانینی که ساخته مغزهای آنچنانی شرقی و غربی است، ما را فرنگی مآب، اداری، سیستماتیک، به صورت یک فرمول درآورید، ما به آن سو نخواهیم آمد. ما به دنبال یک زندگی اسلامی هستیم؛ ما راه پیشرفت و تکامل را در پیش داریم؛ای کسانی که میخواهید ما فرنگی باشیم، نماز بخوانیم؛ای کسانی که میخواهید ما غربی باشیم، روزه بگیریم؛ چنین چیزی ممکن نیست؛ این فکر ارتجاع است، شما مرتجعید و ما به دنبال شما نخواهیم آمد.
این تلاش تازگی ندارد. روزهای قبل از بیست و دوم بهمن که در خیابانها شعار میدادید، آن جا هم تلاش م. کردند انواع شعارها را وارد کنند، این مردم نگذاشتند. در طول بیست ماهی که از انقلاب میگذرد هر یک ماهی هر دو ماهی یک حیله ای، یک نیرنگی، یک انحرافی برپا کردند؛ مردم ما صمیمانه به دنبال امام حرکت کردند و آن حیله و نیرنگ را به خودشان برگرداندند؛ اینک نیز نیرنگ تازهای شروع کردند؛ میخواهند بهترین، عالی ترین، صمیمیترین پیوند ما و اسلام، یعنی روحانیت متعهد را، به انواع اتهامات از دست ما بگیرند و رابطه اصیل بین ما و اسلام را قطع کنند؛ آگاه باشند که این مردم، روحانیت متعهد و مبارز خود را شناخته اند؛ این مردم خوب میدانند در طول تاریخ هرگز نشده است که قشر روحانی متعهد ما، جزء مستکبرین، جزء متموّلین، جزء سرمایه داران باشند؛ همیشه از قشر متوسط و پائینتر از متوسط بوده اند؛ همیشه با کمترین مقدار دنیا قناعت کرده اند؛ همیشه دعوای بین ما را صلح داده اند؛ همیشه غصه ما را خورده اند؛ همیشه از انحراف ما رنج برده اند؛ همیشه التماس ما کرده اند و به ما تعلیمات مذهبی داده اند؛ ما، چون نجات را در مذهب میبینیم و، چون اینان را معلمین این مذهب میدانیم، بدانید که دست از اینها برنخواهیم داشت، که دست از اسلام برنخواهیم داشت.
نهادهای انقلابی را به انواع مختلف تضعیف میکنند. خودشان در کار، صدها عیب دارند، صدها نقطه ضعف دارند؛ اما، چون لب به سخن باز میکنند، اولین حرفشان شکایت از کمیته هاست، یعنی شکایت از عالیترین نهادهایی که زمانی که آنها در منزل خوابیده بودند، اینها نیمههای شب در خیابانها قدم زدند، آماج گلولههای ضد انقلاب بودند؛ کجایند آنهایی که به کمیتهها انتقاد میکنند؟ مگر فراموش کرده اند که هر شب دو نفر، پنج نفر، ده نفر در خیابانهای تهران به دست مزدوران و ضد انقلابیون ترور میشدند. چرا فراموش کردند؟ کجایند آنهایی که از پاسداران، کجایند آنهایی که از جهاد، آنهایی که از بسیج، از بنیاد، از انواع نهادهای انقلابی انتقاد میکنند؟ اگر اینها نبودند، اگر اینها پاسداری از انقلاب نمیکردند، ما همان یک ماه اول، ارتجاع به سمت نیستی و نابودی انقلاب کشیده بوده مان و اینک نه خبری از انقلاب بود، نه از امام؛ زیرا به قول اینها ما مرتجعیم و این حرکت ارتجاعی است، [و میگویند]باید به عقب برگردیم، باید رژیم شاه را بدون شاه، در این جامعه حاکم کنیم؛ این آرزو را به گور ببرند و خواهند برد و بدانند که ما به عنوان مسئول در این کشور میدانیم که کمیتهها نقطه ضعف دارند؛ سپاه نقطه ضعف دارد؛ بنیاد نقطه ضعف دارد؛ اما اینها از این انقلابند؛ اینها جوشیده از مردمند؛ اینها نهادهای این انقلابند؛ اینها دلسوز انقلابند؛ اگر امروز دشمن حمله کند، بلیط هواپیمای خارج نمیخرند؛ تا آخرین نفس میایستند؛ اگر پول ندهی شکایت نمیکنند، با گرسنگی میسازند؛ اگر محاصره اقتصادی کنی، روزه میگیرند؛ اگر تهدید به مرگ کنی، شهید میشوند؛ اگر تقسیم آذوقه کنی، ایثار میکنند؛ بدانید که انقلاب روی دوش اینهاست و اینها هستند که انقلاب را حفظ میکنند و ضد انقلاب نخواهد توانست اینها را از مردم بگیرند.ای امام عزیز،ای امام بزرگوار، نگران این انتقادها مباش؛ من از زبان کمیته ها، از زبان سپاه، از زبان بسیج، از زبان بنیاد، در مقابل تو و در مقابل این امّت و در مقابل خدا تعهد میکنم که از همین لحظه تمام تلاش خود را به کار میبریم تا هر چه ممکن است... از هر عنصری از هر پدیدهای بالاتر باشند، که «کلمة الله هی العلیا»ای امام عزیز، نگران اسلام مباش که مسلمانان با تمام وجود، غرب و شرق را از خود دور کرده اند.ای امام عزیز، نگران اسلام مباش؛ شبها که بیداری در مقابل خدا با آرامش خاطر به ما دعا کن؛ای امام، ما راه تو را پذیرفته ایم؛ اسلام را به عنوان عالیترین مکتب حیات بخش پذیرا شده ایم؛ای امام، در این محضر مقدس، در پیشگاه امام هشتم (ع)، بار دیگر تعهد میکنیم که در گفتار، در تفکر، درعمل آن چنان اسلام را پیاده کنیم که دنیا برای همیشه بداند که تنها مکتب نجات بخش انسان، مکتب اسلام است و بس.
ضد انقلاب از یک حکومت [=دولت]سه ماههای که هنوز به دلائلی که همه شما میدانید، برای سه وزیر، در حساسترین مشاغل تلاش میکند، از او کارنامه میخواهد. دولت ما دولت بیست نفری نیست؛ دولت ما، دولت مردم است؛ ما نه حاکم بر مردم هستیم، نه محکوم هستیم، ما در خدمت مردم هستیم؛ او که از ما کارنامه میخواهد بداند، هر فردی از افراد این مملکت یک سنگ روی سنگ بگذارد، او کارمند دولت است، زیرا که دولت، متعهد به انقلاب است؛ متعهد به اسلام است و تمام افراد مسلمان انقلابی ما همین احساس را دارند و جزء کابینه من هستند و اینها هستند اعضای کابینه ما و این است کارنامه آنها؛ به روستا بروید، جهاد را ببینید؛ به خیابانها بروید، فعالیت برادران ما در شهرداری و در بنیاد و در نهادهای مختلف را ببینید؛ به یاری خدا، به همت این مردم، کارنامهای خواهیم داشت که در آن بعد نیز شایستگی یک مسلمان واقعی را نشان دهیم؛ ولی ضد انقلاب، دست از سنگ انداختن جلوی پای انقلاب بردار، که ما بیش از اینها آمادگی داریم.
با دقت هر چه تمامتر حرکت مردم را توجه کنید، ببینید؛ کسی نمیگویدای رجائی که چنین قدرت داری؛ای رجائی، که چنین تخصص داری؛ میگویدای رجائیِ مکتبی؛ یعنی رجائی مطرح نیست؛ رجائی و رجائیها مطرح نیستند؛ ما به خاطر مکتب، به خاطر اسلام، قرآن، خدا، خمینی حرکت کرده ایم فرد مطرح نیست؛ اسلام مطرح است؛ اسلام عزیزتر و گرانبهاتر از این است که با چند جمله کم و زیاد از میدان خارج شود؛ زنان ما، مردان ما، دختران ما، پسران ما، از آنچه [در]دنیاست گذشته اند و به خاطر تحقق این مکتب تا آخرین نفس ایستاده اند؛ ایستاده دفاع میکنند؛ ایستاده شهید میشوند و ایستاده پیروز میشوند، که این خواست خداست و خواست خدا حتماً تحقق پیدا خواهد کرد.
برادران، خواهران، عزیزان، بار دیگر به عنوان یک برادر کوچک هشدار میدهم؛ ارتش، عزیز ماست که از ماست. ارتش سرمایه ماست. ارتش به پول این مردم مستضعف و محروم، ارتش شده است. ارتش از هر روز دیگر بهتر این مسئولیت را میشناسد؛ به این جهت است که سرگرد و سرهنگ و سرتیپ، سوار هواپیما، سوار تانک، در میدانهای جنگ کشته میشود و، چون به خانه اش میروی از نماز شب خواندنش سخن میگویند. این ارتش سرمایه اسلام است؛ این ارتش را ضد انقلاب قادر نیست از اسلام بگیرد.
خدا شاهد است وقتی انسان به منزل بسیاری از این ارتشیانِ شهید میرود آن چنان درس میدهند، آن چنان از اسلام سخن میگویند که اگر این جملهها را هر یک از شما بشنوید تمام وجودتان به ارتعاش درخواهد آمد، کهای خدا،ای محمد (ص)،ای حسین (ع)، بدان که تو دیگر پابرجایی؛ای اسلام،ای مکتب نجات بخش انسانها، بدان که در تاریخ بزرگترین نیروها به پشتیبانی تو برخاسته است؛ بدان که این حرکت پیش میرود، میخروشد، امام دارد، مردم دارد؛ میرود تا جایی که دستهای پاک خود را که در سایه خدمت در راه تو این پاکی را به دست آورده است، به دامن امام زمان خود برساند فریاد کند کهای مهدی (عج)، این امت شایسته آماده اند تا آخرین رسالت خود را در دنیا در تاریخ اثبات کنند و این است خواست خدا و خواست خدا تحقق خواهد یافت؛ به امید آن روز.
خدایا، پروردگارا، در مقابل تو، در مقابل این امام، در مقابل همه صلحا و شهدا، صمیمانه، با قلبی پر از عشق و امید به دعا میایستیم؛ای خدا، به ما قبلاً گفته بودند که اگر میخواهید دعایتان مستجاب بشود، بگویید «الهی بدم المظلوم»؛ای خدا، امروزه چندین علی اصغر داریم؛ به ما میگفتند که خدا را به فرزند امام حسن قاسم علیه السلام بخوانید؛ای خدا ببین چقدر شهید سیزده ساله داریم؛ به ما میگفتند خدا را به علی اکبر (ع) بخوانید؛ علی اکبری که نو داماد بود، به میدان رفت، شهید شد؛ای خدا جوانهای هجده ساله تا بیست و پنج ساله ما را ببین که یک ماه است عروسی کرده اند، به میدان جنگ میروند و شهید میشوند و، چون وصیت نامه او را میخوانی مشتاقانه به سوی تو آمده است؛ای خدا به ما میگفتند خدا را به حبیب بن مظاهر به مسلم بن عوسجه قسم بدهید تا دعایتان مستجاب شود؛ای خدا در دزفول پیرمردی یک وانت خربزه آورده بود، برای سربازان تقسیم میکرد؛ گلوله دشمن وانت خربزه او را از بین برد؛ به او گفتند پیرمرد خربزه ات از بین رفت؛ رو به خدا ایستاد گفت:ای خدا تو شاهدی که من فقط همین خربزه را داشتم؛ اگر صدها از این داشتم، در راه تو تقدیم میکردم؛ای خدا، تو را به همه اینها قسم؛ای خدا، نوعروسان کربلا تحمل کردند؛ روزها و ماه ها؛ افتخار حرکت تاریخی امام شدند.ای خدا چقدر ما نوعروس داریم که، چون شیر در مقابل صف تشییع جنازه حرکت میکنند؛ در همین اصفهان، در شهادتی که سال گذشته پیش آمد دیدید همسر آن مهندس را؛ دیدید بچه کوچکی که در آغوش داشت، و اینک نیز در این میدان جنگ حق علیه باطل نیز صدها از این نمونه وجود دارد؛ای خدا به همه اینها قسم؛ای خدا، به این دلهای امیدواری که هر روز جمعه در نقاط مختلف کشور برای بزرگداشت سنّت تو ساعتها روی زمین مینشینند؛ در مقابل آفتاب، زیر برف و باران؛ای خدا به این دلها قسم؛ای خدا این امام را برای ما و اسلام حفظ کن؛ای خدا تو میدانی که ما دعا کردن بلد نیستیم؛ دعا کردن را از ائمه در کتاب دعا یاد میگیریم؛ اما تو به ما اجازه دادهای که با همین حالت، با همین اطلاعات، با همین کلمات دعا کنیم؛ای خدا ما را نسبت به این امام و این اسلام وفادارتر بفرماای خدا، ضد انقلاب میخواهد اسلام را از ما بگیرد و به جای آن نان بهتر، مسکن بهتر، تفریح بیشتر بدهد؛ای خدا به ما توفیق بده که نان بیشتر را با اسلام، مسکن بیشتر را با اسلام، رفاه بیشتر را با اسلام و هرچه داریم در سایه اسلام داشته باشیم.ای خدا این رابطین علمی و معنوی بین ما و اسلام، یعنی این روحانیون عزیز را از گزند ضد انقلاب، از هر نوع شرقی یا غربی، داخلی یا خارجی حفظ کنای خدا چه افتخاری از این بالاتر که آبروی خود را در راه تو بدهیم؛ای خدا قدرت ما را، مقاومت ما را در مقابل سرزنش این از خدا بی خبران ضد انقلاب، بیشتر کن؛ای خدا این پیمانی را که در مقابل امام با تو بستیم، این پیمان را با خون، با عزیزان، با آبرو، با آنچه در پیش تو و ما عزیز و مقدس است، محکم میکنیم و تا آخرین نفس وفادار خواهیم بود.