احسان یارشاطر در آینه اسناد ساواک
احسان اللّه یارشاطر، نویسنده ساکن آمریکا روز یکشنبه دهم شهریور در ۹۸ سالگی درگذشت. موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به همین مناسبت، مقالهای درباره کارنامه احسان یارشاطر به روایت اسناد ساواک را بازنشر میکند.
خبرگزاری فارس: احسان اللّه یارشاطر، نویسنده ساکن آمریکا روز یکشنبه دهم شهریور در ۹۸ سالگی درگذشت. موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به همین مناسبت، مقالهای درباره کارنامه احسان یارشاطر به روایت اسناد ساواک را بازنشر میکند:
احساناللّه یارشاطر از استادان، محققان، مترجمان و نویسندگان فعال عصر پهلوى، خاصه از سالهاى ۱۳۲۰ بود. یارشاطر در خانوادهاى بهائى به سال ۱۲۹۹ در همدان متولد شد. تحصیلات ابتدائى را در مدارس شهرهاى همدان، کرمانشاه و تهران گذراند و دبیرستان تربیت، شرف، دانشسراى مقدماتى پسران را به پایان برد.
در سال ۱۳۲۰ موفق به دریافت لیسانس در رشته زبان و ادبیات فارسى از دانشسراى عالى دانشگاه تهران شد. در کنار تحصیل در دبیرستان علمیه و دانشسرا مشغول تدریس شد. در سال ۱۳۲۶ در رشته زبان و ادبیات فارسى از دانشگاه دکترا گرفت. در همان سال به عنوان دانشیار زبان و ادبیات فارسى در دانشکده معقول و منقول مشغول تدریس شد.
دو سال بعد به واسطه بورسی که از شورای فرهنگیِ بریتانیا در ایران گرفت به لندن رفت و نزد والتر هنینگ استاد زبانهای باستانی و مری بویس زبان پهلوی را فراگرفت. در رشته زبانهاى میانه و باستانى از دانشگاه لندن فارغ التحصیل شد. پس از بازگشت به ایران در فاصله سالهاى ۱۳۲۹ ـ. ۱۳۳۱ از سوى وزارت فرهنگ و هنر، مأمور مطالعه و بررسیهاى زبان شناسی باستانی شد. بعدها با استفاده از بورس تحقیقى، انجمن فلسفى آمریکا، براى تحقیقات زبانشناسى «شوراى تحقیق در علوم ادبى» به دانشگاه کلمبیا آمریکا رفت و تا سال ۱۳۳۳ در آنجا به تحقیقات زبانشناسى و همکاری با شوراى انجمنهاى علمى آمریکا ادامه داد.
وى در سال ۱۳۳۳ در کنار تقى زاده، خواجه نورى، ادوارد ژوزف با کمک آمریکاییها بنگاه نشر شماره بیستم و نهم ترجمه را راه اندازى کردند. در سال ۱۳۳۶ انجمن کتاب را تأسیس و مجله راهنماى کتاب را با همکارى ایرج افشار و مصطفى مقربى انتشار دادند. در سال ۱۳۳۹ وى جانشین ابراهیم پورداوود کرسى استادى زبانهاى فارسى باستان و اوستائى در دانشگاه تهران شد. پس از تأسیس کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان در سال ۱۳۴۴ به عضویت هیأت امنا و هیأت مدیره درآمد. همان سال وزارت فرهنگ و هنر از وى براى عضویت در هیأت امناى کتابخانههای عمومى کشور دعوت به عمل آورد.
یارشاطر از اوایل ۱۳۴۰ به عنوان یک چهره فرهنگى، علمى در سطح ایران و جهان از سوى دولت و محافل آمریکایى مطرح شد و توانست مشاغل بسیارى را به دست گیرد. خاصه در قلمرو فرهنگ، نشر، تحقیقات علمى و دانشگاهى و مؤسسات وابسته فعالیت گستردهای از خود نشان داد. تا اینکه در سال ۱۳۴۶ مدیرعامل بنگاه نشر ترجمه و کتاب شد و در چندین مرکز علمى تحقیقى بین المللی به عنوان نماینده ایران شرکت جست. از جمله: نماینده دولت ایران و دانشگاه تهران در مجمع بین المللى زبانشناسى لندن، شرکت در کنفرانس خاورشناسان آمریکا، مدیر گروه زبان شناسان در کنفرانس بین المللى ایران شناسان، شرکت در کنفرانس مطالعات خاورمیانه شیکاگو، مدیر شعبه ایران شناسى کنفرانس خاورشناسان آمریکا در نیویورک، شرکت در کنفرانس هنر و باستانشناسى ایران.
در همین دوران بود که رسما به عضویت فراماسونرى و لژ مهر درآمد. به گزارش اسناد ساواک این لژ از مراکز فعال فراماسونرى در ایران بود. چهرههاى مشهور عضو آن عموما از میان نویسندگان، محققان و استادان دانشگاه بودهاند. از جمله: ادوارد ژوزف، نویسنده و شارح مثنوى معنوى مولانا، دکتر حافظ فرمانفرمائیان، دکتر ذبیح اللّه صفا نویسنده، ادیب و استاد دانشگاه، دکتر عبدالحسین زرین کوب، نویسنده، محقق و استاد دانشگاه، محمود عرفان، سید حسن تقىزاده ـ. سیاستمدار و نویسنده ـ، دکتر محسن مرشد، نصراللّه انتظام، دکتر حسین پیرنیا، ابوالحسن حکیمى.
استاد لژ سیدحسن تقى زاده، ماسون وابسته به سیاست غرب و دبیر آن نیز غلامعلى میکده بود. سپس هیأت رهبرى را به عنوان شوراى ادارى لژ بزرگ ایران، به تصویب رساند و عبداللّه انتظام با سمت استاد بزرگ و تقى اسکندانى دبیر بزرگ، آئین نامه را امضا کردند که متن آئین نامه افزون از بیست صفحه است. یارشاطر علاوه بر پیروی از فرقه بهائیت، با عضویت در فراماسونرى توانست در اندک مدتی بر بخشى از فرهنگ و نشر جامعه ایران مسلط شود که در حقیقت نقش او را مىتوان مجرى سیاستهای فرهنگى استعمار غرب در ایران دانست.
او که از آغاز دهه ۱۳۵۰ با دربار و رجال سیاسى نزدیکتر شده بود، در سال ۱۳۵۱ نامه اى خطاب به علم وزیر دربارنوشت که در آن نامه درباره مقالهاى که در خصوص جشن هنر شیراز در مطبوعات آمریکا منتشر شده بود، به دربار گزارش مىدهد. درخواستها و تقاضاهاى مادى وى در سال ۱۳۵۵ ـ. ۱۳۵۷ بسیار است که بخشى از آن توسط ساواک جمع آورى شده است. در سال ۱۳۵۵ مکاتبهاى با امیرعباس هویدا دارد که سخنى از کمک دربار براى ترجمه انگلیسى و چاپ کتاب است. در آن روزگاران بیست هزار دلار درخواست کرد که بلافاصله فرستاده شد.
یارشاطر در سال ۵۵ طی نامهای خطاب به شریف امامى، نائبالتولیه بنیاد پهلوی از او میخواهد «چون اینجانب برای انجام وظایف خود احتیاج بوسیله نقلیه دارم، موجب کمال امتنان خواهد بود اگر لطفا ترتیبی داده شود که اینجانب بتوانم یک ماشین مرسدس بنز از نوع ۲۸۰ اس با معافیت گمرکی خریداری نمایم.»
چندی بعد شریف امامی در نامهای خطاب به دربار مینویسد «استدعای ایشان بشرف عرض بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر رسیده و مورد موافقت ذات شاهانه قرار گرفت. خواهشمند است مقرر فرمایند شرح لازم باداره کل گمرک مرقوم گردد و نسبت به ترخیض اتومبیل مذکور اقدام لازم معمول و نتیجه را اعلام دارند.»
خرداد ۱۳۵۶ پس از ان که احمد شاملو به آمریکا رفت، یارشاطر در نامهای خطاب به نخست وزیر هویدا، نسبت به جذب شاملو به برخی موسسات آمریکایی و چهرههایی، چون براهنی هشدار داد و نوشت «بنده پس از تامل کافی در جوانب کار بنظرم رسید که احسن طرق برای جمع میان کار تحقیقی او و پیوستگی به یک موسسه علمی آمریکایی و هم مصلحت کار اینست که ترتیبی فراهم شود که شاملو تحت نظارت مرکز ایران شناسی دانشگاه کلمبیا و با کمک مالی آن بکار تدوین فرهنگ جامع فولکلور ایران مشغول شود. در این باب مذاکره مقدماتی با اولیای دانشگاه کردم.» او در طرح خود حقوق ماهیانه ۱۱۲۵۰ دلار برای شاملو در نظر میگیرد. عَلم، وزیر دربار در نامهای خبر از مطالعه پیشنهاد یارشاطر توسط شاه داده و مینویسد «حسبالامر مطاع مبارک همایونی مقرر است دولت در هر دو مورد مطالعه و اقدام نمایند و در قسمت دوم هرچه زودتر جواب بدهند.»
یارشاطر اسفند ۵۶ طی نامهای خطاب به دفتر مخصوص شاهنشاهی برای شرکت در «کمیته بیتالمقدس» از شاه درخواست اجازه میکند. او در بخشی از نامه خود ضمن خبردادن از انتخابش به عنوان عضو این کمیته مینویسد «اخیرا دعوتی از کمیته مزبور برای شرکت در جلسهی آن که هر سه سال یکبار تشکیل میشود و در مسائل فرهنگی و اجتماعی اورشلیم بحث میکند رسیده است. (یازدهم آوریل) هرچند بنده را بعنوان استاد دانشگاه کلمبیا و بدون در نظر گرفتن ملیت انتخاب کردهاند و شاید خود مطلب هم در خور آن نیست که موجب این تصدیع شود، ولی، چون بنده افتخار خدمتگزاری شاهنشاه آریامهر را داشتهام برای اینکه مرتکب ترک اولائی نشوم خواستم استدعا کنم که مراتب را بشرف عرض ساحت اقدس ملوکانه برسانیدتا اگر رای همایونی بر آن قرار گرفت شرکت نمایم.» شاه پس از مطالعه نامه او پاسخ میدهد «هرطور بسته به میل شماست.»
در اواسط سال ۱۳۵۶ طرح «دانشنامه ایران و اسلام» که وابسته به بنیاد پهلوى بود، مطرح شد. این دایره المعارف در حقیقت ترجمه دایرهالمعارف انگلیسى است که درخصوص اسلام و جهان اسلام تدوین شده، که بیشتر مقالههاى آن ترجمه است. انتشار کتاب مصادف شد با نهضت اسلامى و قیام ملت مسلمان ایران. یازده جلد از این کتاب در اواخر سال ۱۳۵۶ ـ. ۱۳۵۷ نشر یافت و تمامى کارها زیر نظر دکتر یارشاطر بود. جلد اول با مقدمه مهندس جعفر شریف امامى نشر یافت که وى در نامه اى نوشت:
«این مراتب به شرف عرض اعلى حضرت همایون شاهنشاه آریامهر رسید و امر و مقر فرمودند که باتوجه به همین نکات با همکارى بهترین متخصصان در هر رشته، در ترجمه و تالیف دانشنامهاى جامع در سطح اعلاى علمى اقدام شود.» یارشاطر نیز در مقدمه جلد اول نوشت: «در سال ۱۳۵۲ اعلى حضرت همایونى شاهنشاه آریامهر به تدوین دانشنامه شرف صدور یافت و در عهده بنیاد پهلوى قرار گرفت. وظیفه خود مىدانم که کماکان امتنان خود را از آقاى مهندس شریف امامى نایب التولیه عظماى بنیاد پهلوى که در اجراى اوامر همایونى از بذل هیچگونه کمک در پیشرفت کار دانشنامه دریغ نکرده اند، ابراز دارم. همچنین بر خود فرض مىدانم که امتنان قلبى شماره بیستم و نهم خود را از جناب آقاى امیرعباس هویدا، نخست وزیر که با فراهم ساختن اسباب این تالیف، پیشرفت آن را تسهیل کردند و با علاقه دیرینى که به امور علمى دارند، این اثر را از مدد و پشتیبانى خود برخوردار ساختهاند، ابراز دارم.» مکاتبههاى سالهاى ۱۳۵۷ نسبتا از حجم زیادى برخوردار است. از جمله گزارشى از شرکت در جلسه کمیته بیت المقدس بدون ذکر اهداف، مقاصد اتخاذ شده. نامه اى به هویدا واظهار تاسف از این که در سفر مردادماه نتوانسه با او ملاقات کند. نامهاى به اردشیر زاهدى و معینیان ریاست مخصوص دفتر، نامه اردشیر به معینیان در مورد سفارش یارشاطر. ارسال شش جلد دانشنامه ایران و اسلام به شاه. تقاضاى کمک از هویدا براى چاپ کتاب در آمریکا.