ماجرای تکخوانی زن در «خاله قورباغه»
افشین هاشمی کارگردان فیلم سینمایی «خاله قورباغه» درباره پروسه ساخت این فیلم، دغدغهها، مشکلات و اتفاقات روزهای تولید اثر میگوید. وی همچنین به سینمای کودک میپردازد و معتقد است دهه شصت، سینماگران اغلب در مقام یک پدر و مادر فیلم میساختند.
خبرگزاری تسنیم: افشین هاشمی بازیگر، نویسنده و کارگردان تئاتر و سینما، درباره فیلم سینمایی «خاله قورباغه» بخش اول آنرا منتشر کردیم صحبت میکند، حال در ادامه بخش دوم و نهایی این مصاحبه را میخوانید.
با توجه به خالی بودن سینما از فیلم عروسکی و در کل کمتوجّهی به سینمای کودک، این سؤال ایجاد میشود که چه شد ناگهان ما با فیلم عروسکی «خاله قورباغه» آنهم به کارگردانی افشین هاشمی کسی که تاکنون فعالیت خاصی در زمینه سینمای کودک نداشته است، مواجه میشویم؟
من از بچهگی تا الان، چه در شهر و کشور خودم و چه در سفر، همیشه سعی میکنم در خیابان از راهها و مسیرهایی بروم که تاکنون نرفتهام، من عاشق شنا کردن در دریاهایی هستم که تا حالا در آن شنا نکردم، اگر بدانم کوسه ندارد و امن است، حتما میروم. ساخت فیلمی مثل خاله قورباغه برای من یک تجربه متفاوت بود و در واقع یافتن کوچه پس کوچههایی که تا این لحظه نرفتم، علّتش همین بود، فقط میخواستم این فرم راهم تجربه کنم.
آیا این فرم را ادامه میدهید؟
اگر دوباره امکانی پیش بیاید که با فیلمنامه خوبی مواجه شوم و پیشنهاد شود، بله انجام میدهم. گاردی ندارم که بگویم نه هرگز.
شما در بسیاری از موارد به فروش بالای فیلم اشاره میکنید. آیا احساس نمیکنید اینکه «خاله قورباغه» تنها فیلم عروسکی روی پرده است، عامل اصلی و مهم این اتفاق باشد؟ چون تکگزینه بودن آن مثلا برای پدر و مادری که میخواهند فرزندشان را به سینما ببرند، یا مهدکودک یا مدرسهای که بخواهند بچههایشان را به سینما ببرند، باعث میشود فروش این فیلم بیشتر از زمانی باشد که «خاله قورباغه» رقیب دیگری در سینمای کودک داشته باشد.
درست است، اما کسی تماشاگر را مجبور نمیکند که برود این فیلم را ببیند، مثل اینکه بگوییم الان یک فیلم جنایی روی اکران است، این یعنی اینکه همه مردم میروند تا آن فیلم را ببینند؟ نه. کسی که دوست داشته باشد میرود میبیند، کسی که دوست نداشته باشد میرود فیلم دیگری میبیند. ضمن آنکه شما میتوانید مثلا بروید پردیس قلهک یا پردیس چارسو انیمیشنهای روز دنیا را روی پرده سینما ببینید. یعنی شما امکان دیگری هم دارید.
از چه زمانی فیلمبرداری «خاله قورباغه» آغاز شد و کجا مراحل ضبط آن را انجام دادید؟
فکر میکنم اسفند ۹۶ شروع کردیم و تصویربرداری را کلید زدیم و خرداد ۹۷ هم تمام کردیم. حدود سه ماه و نیم ضبط داشتیم و در استودیو فارابی هم فیلمبرداری کردیم.
از روزهای آغازین و تصمیم ساخت این فیلم تا روزهای فیلمبرداری و مراحل پس از تولید، با چه اتفاقاتی روبهرو بودید و چگونه گذشت؟
ابتدا نکتهای را اشاره کنم، من قبل ساخت «خاله قورباغه» تمام فیلمهای عروسکی مثل شهر موشهای یک و دو، کار نادره ترکمانی و کار اتل متل توتوله و... هر فیلمی که در آن عروسکی وجود داشت یکبار دیگر نشستم و دیدم که ببینم آنها تا کجاها رفتند و چه تکنیکهایی استفاده کردند و ما چه امکاناتی داریم؟ اگرآنها از یک تکنیکی استفاده کردند که خوب است من هم استفاده کنم. اگر هم جایی نقصی هست، من جبرانش کنم.
سختترین مرحله برای من، پس تولید فیلم بود. تمام این دغدغهها و آنچه بعنوان کاستی اشاره کردید، نگرانم میکرد.
اما در پروسه ساخت باید بگویم من دوره فیلمبرداری خیلی خوبی داشتم و این را مدیون قصد و نیت و پایداری خانم طائرپور برای ساخت کار برای کودک میدانم. یعنی من کاملا آزادانه ایدههایی را که با امکانات موجود مهیا بود، انجام میدادم. اما آنچه که برای من سختتر بود اتفاقا مرحله پس از تولید فیلم بود.
یعنی مرحله تدوین و سپس آماده سازی آن برای محصول نهایی، چون من نگران همه این حرفهایی که شما زدید و موضوعاتی که به عنوان کاستیهای فیلم اشاره کردید بودم. اینکه چگونه این فیلم با ریتم بهتری ارائه شود؟ آیا بچه امروز این حرفها را میفهمد؟ اصلا فرض کنیم بفهمد اصلا حوصله این حرفها را دارد؟ به بچه بگوییم مادربزرگت دلش برایت تنگ شده، آیا اصلا گوش میکند؟ مثلا مادرم همیشه به من میگوید به عزیزت زنگ زدی من پشت گوش میاندازم و بعد هر از گاهی زنگ میزنم بعد که گوشی را برمی دارد خیلی خوشحال میشوم منظورم این است که من کودک نیستم، ولی کودکانهای دارم از زیر کار فرار میکنم، اگر کودک امروز را نیم ساعت نگه داریم و راجع به این مفاهیم اخلاقی برایش صحبت کنیم بلافاصله میگوید: این چقدر گیراست! و ازین حرفا
این سوال من هم هست و اینجاست که چالش بین من و نویسندهای که حالا تهیه کننده هم بود شروع شده بود و ما بحث میکردیم سر سکانسها که چه کار کنیم و چه کار نکنیم کوتاه کنیم یا طولانی کنیم و...
زمان برد تا نسخهای که کمی بلندتر بود به این نسخه کوتاهتر تبدیل شود و الان آنچه که دارید میبینید محصول نهایی به نقطه اشتراک رسیدن من و خانم طائرپور با حق اولویت خانم طائرپور است. حق اولویت هم به عنوان تهیه کننده و هم به عنوان نویسنده. این چالشها به معنای خوب بودن یا بد بودن کار نیست، ویژگی کار مشترک این است.
جنبه آنکه بخش زیادی از فیلم موزیکال است، چیست؟
زمانی که من وارد فیلم شدم بخش عمدهای از این کارها انجام شده بود، یعنی قسمت زیادی از فیلمنامه نوشته نشده بود و بخشی از فیلمنامه باقی مانده بود، اما موسیقیها ساخته شده بود، ترانهها سروده شده بود و سعید شهرام (آهنگساز فیلم) کارشان را روی ترانهها تمام کرده بود. این بدین معنا نیست که من موافقش نیستم و از کار راضی نیستم، منظورم این نیست، فقط دارم توضیح فنی میدهم.
یعنی ترانهها ساخته شده و آماده بود، من هم قرار بوده راوی پیام نویسنده یعنی فرشته طائرپور باشم، نه فیلمنامهای که خودم از صفر تا صد آن را مینویسم و حالا میخواهم به تصویر بکشم، یعنی سفارشی که البته مغایر با نظرات خودم نیست روی پرده بیاورم. جدای از این بحث شعر و ترانه چیزی است که بچهها خیلی دوست دارند و از همه مهمتر خودم خیلی دوست دارم چرا نباید باشد؟ بنظرم خیلی بهکار کمک کرد. حتی من یک روزی فیلمی خواهم ساخت که کاملا موزیکال است.
همچنین، چون در فیلم گلنار ترانه اصلیاش با صدای سحردولتشاهی است، در این فیلم هم سکانس اوّلش که مربوط به فیلم گلنار است، صدای ایشان است و مابقی فیلم صدای غزل شاکری و خود بازیگران.
تمام اصول شرعی و قانونی صدای زن رعایت شده است
یعنی تکخوانی است؟ ازین جهت مشکلی برای فیلم پیش نیامد؟
در فیلم تمام اصول شرعی و قانونی صدای زن رعایت شده است. در صورتیکه در فیلم گلنار که دهه ۶۰ ساخته شد و دوران امام بود، موسیقیها بصورت تکخوانی است و هیچ اتفاقی نیفتاد. بگذریم از این قضیه الان قانون میگوید نباید باشد، ماهم قبول کردیم، من مسئولش نیستم. به هر حال در این فیلم صدا دو بار ریمکس شد و یکجاهایی را «شهراد بانکی» خوانده و همخوانی شده است، همچنین صدای خانمها کمی دفورمِ شد تا مشکل قانونیای ایجاد نشود.
برخی به عروسک گردانی انتقاد دارند و میگویند ساده است و خلاقیت خاصی ندارد. نظرتان در مورد عروسک گردانیها چیست؟
میزانسن با عروسک گردانی دو چیز متفاوت است، میزانسن در حیطه من قرار میگیرد، بخش عروسک گردانی بخش عمدهای از آن به خود عروسک گردانها و بخشی هم به من برمی گردد، اگر این نظر تخصصی یک عروسک گردان باشد حتما نظر مهمی است که ما باید به آن فکر کنیم. اما نکتهای که وجود دارد به هر حال چندتن از بهترین عروسکگردانان در این کار حضور داشتند و همه این مجموعه را «مرضیه محبوب» که خودشان تخصصشان کار عروسکی هست انتخاب کردند. در نتیجه اگر ضعفی داشته از دید من پنهان مانده، اما من فکر میکنم خانم محبوب در انتخابشان دقت کافی را داشتند و نهایت توانشان را گذاشتهاند.
سوال پایانیام کمی کلّیتر است. بنظر شما چرا در سالهای اخیر به سینمای کودک کمتر توجه میشود؟
یک عامل اصلی کاهش آثار سینمایی برای کودکان، عدم میل به ازدواج و فرزنددار شدن جامعه و اهالی سینما است
من نظر شخصی روی این موضوع نداشتم از یک دوست خبرنگاری یاد گرفتم که ایشان مجموعه تحقیقاتی روی سینمای کودک داشت، گفت: خیلی اتفاق جالبی است که در دهه ۶۰ همه کسانی که دارند محصول کودک تولید میکنند خودشان مادر هستند یا پدر هستند و بچه دارند. انگار بخاطر آن مسئولیتی که در قبال بچه خودش و سپس برای بچههای بقیه حس میکرده، این ضرورت برایش ایجاد میشده است که اثری تولید کند.
امروزه در جامعهای هستیم پر از خبرهای طلاق هستیم، پر از فروپاشیهای خانوادگی، پر از امتناع از ازدواج، پر از فرار از بچهدار شدن و چیزهایی از این دست. یعنی انگار علاقه نسبت به تشکیل شاکله خانواده کم شده است. به همین نسبت آن احساس مسئولیت برای تولید محصول برای بچه وجود ندارد.
این بخش منفی قضیه است بخش مثبتی هم دارد، وقتی دشمنی حمله میکند خواهی نخواهی خانواده همبستهتر میشود، مشترک میشود. مثلا او پدرش را فرستاده جنگ، من موظف هستم بچه اش را سرگرم کنم. این یکی غذا میدهد من موظف هستم چیزهایی را تامین کنم و... یعنی آن همبستگی احساس مسئولیتمان نسبت به یکدیگر را افزایش میداد. امروزه از همین اخباری که میشنویم و مجموعه دزدی و کشت و کشتار و اتفاق و این میزان اختلاس و احتکار و غیره، اینها جایی برای فکر کردن به بچه و فضای پاک و سالم برای بچه باقی نمیگذارد.
از شما بعنوان کسی که فیلمی در حوزه کودک ساختهاید و مراحل قانونی آن را طی کردهاید این سؤال را میپرسم، مراکزی مثل «شورای سیاست گذاری سینمای کودکان» یا «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» و مراکزی از این قبیل که وظیفهشان پرداختن به سینمای کودک است، چگونه عمل میکنند؟ در کجای پازل سینمای کودک قرار دارند؟
با یک دهم بودجه چهکار میتوان کرد؟!
من سوادی در این مورد ندارم برای اینکه هیچ وقت در این بخشها قرار نگرفتم، زمانی وارد پروژه «خاله قورباغه» شدم که این کارها انجام شده و از مرحله شورا گذشته بود. اما خیلی اتفاقی دیروز یکی از اعضایی که در برخی ازین شوراها فعال بوده شنیدم، اینها مینشینند کلی برنامه ریزی میکنند که چه تعداد فیلم باید تولید کنیم؟ چگونه باید این فیلمها تولید شود؟ در این بازه زمانی چگونه باید اکران شود تا سینمای کودک جان بگیرد و بچهها محصول داشته باشند؟ و...
یعنی براساس بودجهای که قرار است به آنها پرداخت شود کلّی برنامهریزی و تصمیمگیری میکنند، اما ناگهان بودجهای که بهدستشان میرسد یک دهم یا یک بیستم آن است! نتیجه آن فکر میکنید چه میشود؟! مگر میشود بدون بودجه کاری کرد و فیلمی ساخت و منتظر سال خوبی برای سینمای کودک بود؟! فقط امیدواریم شرایط بهتری برای کشور و همچنین سینمای کشورمان بوجود آید، خصوصا سینمای کودک؛ که بسیار مهم است.