آیا تیم های موفق استارتآپی، چابک هستند؟
هنگامیکه به تعریف پروژه از دیدگاه PMBOK می پردازیم، به تلاش موقتی جهت خلق یک محصول، خدمت یا ایده منحصر به فرد می رسیم. پروژه های استارتاپی بیشتر ماهیت تحقیق و توسعه ای دارند و بیشتر با دانش سر و کار دارند که در مقایسه با پروژه های سنتی، که از قبل بارها و بارها مورد آزمون قرارگرفته اند بسیار متفاوت می باشند. در این نوشتار به دنبال این موضوع هستیم که نشان دهیم پروژه های استارتاپی بیشتر ماهیت چابک دارند و درصورتیکه به همین روش نیز اجرا شوند، شانس موفقیت بیشتری خواهند داشت.
مهندس سعید مقدسی: وقتی به بررسی مدل های تشخیص فرصت های کارآفرینی می پردازیم، مدل Effectual خانم سارا ساراسواتی را در مقابل مدل Causal می بینیم که خانم ساراسواتی این مقایسه را به آشپزی که از روی منو غذا درست می کند و آشپزی که بر اساس خلاقیت و داشتههایش به خلق یک غذای جدید روی می آورد، تشبیه می کند و اشاره می نماید که کارآفرین Effectual با ایجاد یک محصول حداقلی (MVP) وارد بازار می شود و از مشتریان احتمالی بازخورد در یافت می کند و سپس به تولید و توسعه محصول خود می پردازد.
این رویکرد در مقابل کارآفرینی است که زمان بسیار زیادی را صرف طراحی برنامه کسب و کار و برنامه ریزی برای اجرای پروژه اش می کند، قرار دارد. در رویکرد مدیریت پروژه چابک نیز که به دو صورت Time-Based و Flow-Based می باشد، مدیر پروژه و تیم اجرایی در زمان های معینی به خلق و ایجاد محصول حداقلی (MVP) می پردازند و در هر Iteration قابلیت های محصول را افزایش می دهند. در انتهای هر Iteration جلسه مهمی به نام Iteration Review Meeting برگزار می شود و از مشتری دعوت می شود تا خروجی کار را بررسی کرده و نظر خود را اعم از تغییر و یا بهبود و یا توسعه محصول ارایه دهد. در فوریه سال ۲۰۰۱، 17 نفر از برنامه نویسان بزرگ دنیا در یوتا با هم ملاقات می کنند و در مورد متدهای توسعه به سبک Agile با هم به بحث و گفتگو می پردازند.
و درنهایت به یک مانیفست اصلی برای اجرای پروژه هایشان می رسند: مانیفست چابک به شرح زیر است:ما با توسعه نرمافزار و کمک به دیگران در انجام آن، در حال کشف راههای بهتری برای توسعه نرمافزار هستیم. از این کار به ارزشهای زیر می رسیم:
افراد و تعاملات بالاتر از فرایندها و ابزارها است نرمافزار (یا محصولی) که کار می کند بالاتر از مستندات جامع است مشارکت مشتری بالاتر از قرارداد کاری است پاسخگویی به تغییرات بالاتر از پیروی از یک برنامه است
با آنکه موارد سمت چپ ارزشمند هستند ولی ما برای موارد سمت راست ارزش بیشتری قائل هستیم با شرحی که در ابتدای این مطلب اشاره شد، اصل دوم مانیفست - محصولی که کار می کند بالاتر از مستندات جامع است- به رویکرد Effectual تئوری خانم سارا ساراسواتی اشاره می کند. اصول 1 و 3 و 4 نیز بیشتر به ارتباطات بین تیمی می پردازند که در زیر به اهم آنها اشاره شده است:
تیم های چابک و تیم های موفق استارتاپی همگی Self-organized هستند به این معنی که خودشان انتخاب می کنند که چه کاری را بایستی انجام دهند تا اینکه منتظر دستور یک مدیر بالاسری باشند. نقش یا سمت سازمانی در استارتاپ ها از اهمیت بالایی برخوردار نیست. در تیم های چابک نیز به جای تکیه بر نقش یا سمت افراد، به مقوله Generalized Specialist اشاره می کند. ایشان افرادی هستند که علاوه بر تخصص در یک حوزه خاص، بقیه امور محوله را میتوانند مدیریت نمایند و به نوعی، T-Shape به شمار می روند. ارتباطات رودررو (Face to Face Communication) هم در تیم های چابک و هم در تیم های استارتاپی از اهمیت بالایی برخوردار است.
تیم های استارتاپی درست مثل تیم های چابک از ارتباطات اسمزی (Osmotic Communication) بهره بیشتری می برند. چیدمان محیط کاری تیم های استارتاپی موفق با چیدمان پیشنهادی در تیم های چابک بسیار تطابق دارد. مدل Caves & Commons برای تیم های استارتاپی مدل موثری به شمار می آید. در پایان، به وجود یک ارتباط بسیار تنگاتنگ بین مدیریت پروژه های استارتاپی و مدیریت پروژه های چابک پی می بریم و این نتیجه را از بحث فوق می گیریم که برای تیم های استارتاپی، مدل مدیریت پروزه چابک، مدل موثرتری به شمار می آید.