داستان دوستداران انگلیس و روسیه در دوران قاجار، ادامه دارد
برخی از روشنفکران ایرانی مانند بسیاری از مستشرقان، ایرانیان را از ورود اسلام تاکنون ثابت و بدون تغییر آن هم در صفات بد القاء ساخته است. این نهایت ذات انگاری درباره مردم ایران است که تصور کنیم آنها از ورود اسلام تاکنون تغییر هویتی و حتی منشی نداشته اند.
خبرگزاری فارس: یک کانال تلگرامی سلطنت طلب، اسلام را عامل تغییر هویت ایرانیان و تباه شدن اخلاق آنها معرفی کرده و برای اثبات این مدعای متناقضاش، به آرای کسانی مانند «سر جان ملکم» روی آورده بود که ایرانیان را ریاکار و بی اخلاق به تصویر کشیدهاند.
نویسنده برای اثبات مدعایش آن هم در خصوص ورود اسلام ـ. یعنی قرنها قبل از مطرح شدن نگاه شرق شناسانه یا استعماری ـ. به نظر مستشرقان متاخر استناد کرده است؛ مستشرقانی که ایرانیان معاصرِ خود را آماج انواع تحقیرها قرار داده و غالبا عدم اتصاف به انصاف خود را نشان داده اند.
در متن یاد شده همچون نظر بسیاری از مستشرقان، شاهدیم که ایرانیان را از ورود اسلام تاکنون ثابت و بدون تغییر آن هم در صفات بد القاء ساخته است. این نهایت ذات انگاری درباره مردم ایران است که تصور کنیم آنها از ورود اسلام تاکنون تغییر هویتی و حتی منشی نداشته اند.
متن مذکور، ایرانی را موجودی فرازمانی نشان داده و این یک وانمایی غلط است. چراکه از روی چند قرن پس از اسلام پریده و آن قرون را از بررسی خود حذف کرده است. مهمتر ازین، نگاه تحقیرآمیز و ضدتوسعه آن است. این نگاه، استعماری بوده و چه بسا اعتمادبه نفس برخی ایرانیان برای توسعه یافتن را مخدوش کند (حتی در نگاه کسانی مانند دکتر سریع القلم این نگاه غیردمکراتیک و غیرعلمی و، اما ژنتیک یا ذاتگرا رسوخ کرده است). توگویی ایرانی دیوی است عاری از هر نکویی! کسانی مانند دکتر سریع القلم میگویند ایرانی فردگراست... ایرانی منفعت طلب است... ایرانی جمع گرا نیست... در پاسخ باید گفت: همین ایرانی موسس بازی جمعی چوگان بهعنوان هماهنگی توپ و حیوان و انسان است.
برخی افراد در تحلیلشان چشم بر ددمنشیهای استعماری و نیمه استعماری میبندند. توگویی که استعمار اثری بر گرایشهای اخلاقیای مانند ریاکاری و ... ندارد. به نظر میرسد داستان روسوفیل و انگلوفیل (دوستداران روسیه و انگلیس) دوره قاجار جوری دیگری ادامه دارد.
دشمنان اسلام، میبایست به استبداد و استعمار توجه کنند و رفتار مستبدانه حکومت هایی، چون امویان در ایران را نادیده نگیرند. البته کسانی مانند صادق زیباکلام و سریع القلم که دشمن اسلام نیستند هم استعمار را نادیده میگیرند.
زیباکلام، عقب ماندگی را عامل استعمار میداند نه استعمار را عامل عقب ماندگی. دقیق آن است گه بگوئیم عقب ماندگی هم عامل استعمار بوده، اما استعمار هم عامل عقب ماندگی است و نمیتوان به عقب ماندگی، تکعاملی نگریست. بر اساس برداشت شرق شناسانه کسانی مانند ریچارد بولارد بپذیریم_فرض کنیم_ که ایرانیان دزد هستند. حال باید پرسید آیا در این دزدشدن ایرانی، غارت ثروت و نفت ایران توسط غرب و همتباران و هموطنان بولارد و سر جان ملکم و ... اثرگذار نبوده است؟
وقتی برخی ایرانیان دیدند ثروت و نفتشان را انگلیس، روسیه یا آمریکا و یا شش خواهر نفتی ـ. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ـ. غارت میکنند، چه بسا به خود گفتند که خودمان آن را غارت کنیم قبل از آن که بیگانه غارت کند؛ درست شبیه سیاست شهر سوخته (ماجرای سوزاندن شهرمسکو قبل از ورود نازی ها)
بر اساس همان برداشت شرق شناسانه بپذیریم ـ. فرض کنیم ـ. ایرانی دروغگو و ریاکار است. آیا درین دروغگو و ریاکارشدن، زورگویی استعمار اثری نداشته است؟ حتی در دهه ۲۰ که آزادی نسبی در نقد رژیم پهلوی به وجود آمده بود، کسی جز به طنز کنایی و کاریکاتور نمیتوانست سفارت انگلیس و روسیه را مورد انتقاد قرار دهد. تنها استبداد داخلی نیست که ریاپرور است و زمینه مناسبی برای پرورش انسانهای صادق نیست، استعمار و زورگویی خارجی هم ریاپرور است و اجازه تفکر آزاد، انتقادی، صریح و صادقانه را نداده است.
تکمله
ذکر این نکته لازم است که شرایط ایران، نیمه استعماری بوده است نه استعماری. اما این رقابت دولتین بود که مانع از مستعمره شدن ایران شد نه عرضه شاهان وابسته پهلوی و قجری. انگلیس از جنوب مملکت را از پا درآورد و روسیه از شمال. شرایط نیمه استعماری ایران خیلی عواقب بدتری نسبت به شرایط استعماری داشته است. مارکس اشاره میکند که استعمار_مستقیم_مواهبی هم دارد مانند مواهب حضور مستقیم بریتانیا در هند. از آنجا که خانه استعمار نشدیم، استعمار راهزنانه و صرفا دزدانه با ما برخورد کرد، اما جایی مانند هند خانه اش شد و برخی زمینههای توسعه را در آنجا برجای گذاشت.