همه چیز درباره ذکر و آثار آن
اذکار الهی، همانند فانوس هایی می مانند که توسط آدمی روشن می شوند و هرچقدر تاریکی بیشتر باشد سوی روشنایی آن بیشتر دیده شده و قابل لمس است البته به این نکته نیز باید توجه کنیم که میزان روشنایی این فانوس نیز بسته بخود نسان است.
کد خبر :
856553
باشگاه خبرنگاران: اذکار الهی، همانند فانوسهایی میمانند که توسط آدمی روشن میشوند و هرچقدر تاریکی بیشتر باشد سوی روشنایی آن بیشتر دیده شده و قابل لمس است البته به این نکته نیز باید توجه کنیم که میزان روشنایی این فانوس نیز بسته بخود نسان است که هر چقدر خود طالب باشد و بخواهد میتواند به آن روشنایی بخشد البته نباید فراموش کنیم که رعایت حد اعتدال در هر چیزی بخصوص در اذکار بد نیست و توصیه میشود. اما بطور کلی اگر بخواهیم به فلسفه ذکر و آثار آن و همچنین آثاری که برای خود ذاکر دارد بپردازیم وارد دنیایی نورانی و عظیم میشویم که غیرقابل توصیف است بخصوص برای برخی از اذکار که غیرقابل توصیف است. لسان العرب میگوید: «منظور از ذکر حمد خدا و پاک دانستن او و منزه کردن او از هر عیبی و یگانه دانستن او و سپاس بر او با تمام حمدهایش میباشد.» همچنین ذکر به معنای؛ به خاطر سپردن، به خاطر آوردن و بیاد آوردن نیز میآید. کلمه ذکر و مشتقات آن در قرآن به معانی متفاوتی آمده است، از جمله: به یاد آوردن، یاد کردن، حفظ کردن، پند گرفتن، قرآن، نماز و… گاهی اوقات ذکر فقط بر زبان جاری میگردد که به آن «ذکر زبانی» گویند که ممکن است آهسته
یا بلند گفته شود، در بعضی مواقع نیز ذکر علاوه بر زبان با اخلاص در نیت همراه است که به آن «ذکر قلبی» گویند، سومین مرحله از ذکر موقعی است که ذکر در رفتار و گفتار و کردار فرد تأثیر گذار باشد و او را از گناه بازدارد که این والاترین عمل از جهت ارزش و تأثیرگذاری است و بالاترین سعادت و کلید تمام امور است. ذکر و یاد خداوند پاسخگوی ندای فطرت است، چرا که فطرت انسان با عشق به خداوند سرشته شده است. آدمی به دنبال علم قدرت، حیات و کمال مطلق است، اما در مصداق گاهی دچار اشتباه میشود و دیگری را موقتاً محبوب خویش قرار میدهد، لیکن همه این تلاشها برای یافتن حقیقت وجود خویش و شناخت منبع هستی است تا هم شکر او را بجای آورده باشد و منعم واقعی را بشناسد و هم با ذکر و یاد او خود را در جریان فیض او قرار دهد و خویشتن را از نقایص برهاند. انسان میداند که بدون ذکر و یاد خداوند حیات معنوی ندارد، همچنانکه ماهی بودن آب و انسان بدون اکسیژن حیات جسمانی ندارد. انسان بدون حیات معنوی و ذکر، همچون مرده متحرک است، لذا حیات خویش را در ارتباط با خداوند جستجو میکند. اگر خداوند قدرت و توانایی و توفیق ذکر به بندهای ندهد، بنده قدرت بر ذکر گفتن
ندارد، پس توفیق ذکر هم شکر میخواهد و هرچه شکر نعمتهای خداوند بیشتر و بیشتر انجام گیرد فیض خداوند نیز بیشتر شامل آدمی میگردد. مولوی میگوید: نـی تــرا در کــار مــن آورده ام نی که من مشغول ذکرت کرده ام درد عشق تو کمند لطف ماست زیـر هـر یـارب تـو لبیک هاست حضرت علی در دعای کمیل میفرماید: «واجعل لسانی بذکرک لهجاً؛ و اسئلک بجودک… ان تلهمنی ذکرک» خداوند میفرماید: «الذین یذکرون الله قیاما و قعوداً و علی جنوبهم؛ کسانی که در حال ایستاده و نشسته و خوابیده بر پهلو به ذکر خدا مشغول اند» (سوره آل عمران، آیه ۱۹۱) مومن تا زمانی که در یاد خداست، مثل آن است که در نماز است. اکثر عبادتهای انسان حد و مرزی دارد. زمان خاصی دارد و یا مکان خاصی، تنها عبادتی که هیچ قیدی ندارد، ذکر است. دائم الذکر بودن و طهارت ظاهر و باطنی و طمأنینه و انبساط خاطر و…همه از تداوم ذکر حاصل میشود. همین که انسان توفیق ذکر گفتن پیدا کند، و همیشه ذاکر باشد. بقیه امور به مرور سامان خواهد یافت. آدمی نباید بنشیند و بگوید تا تمام مقدمات فراهم نشود، من ذکر نمیگویم، هم باید ذکر گفت و هم شرایط اثرگذاری ذکر را فراهم کرد. خداو ند میفرماید: «یا ایها
الذین آمنوا اذکرواالله ذکراً کثیراً؛ خداوند را زیاد یاد کنید». مراد از ذکر کثیر ـ. که هم ذکرهای زبانی را شامل میشود و هم ذکرهای قلبی را ـ. این است که انسان در همه حال به یاد خدا باشد و او را یاد کند. ۱. فراموشی خداوند انسانی را که فراموش کرده به وظیفه خود عمل کند، مؤاخذه نمیکند و بر او گناهی نیست، لیکن بنده چقدر باید قدرشناس باشد که خداوند و یاد او را در زندگی فراموش کند. ۲. غفلت خداوند نسبت به بعضی از بندگانش میفرماید: «و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هویه؛ از آن کس که دل او را از یادمان غافل کردیم و از هوای خویش پیروی کرده، فرمان نبر» (سوره کهف، آیه ۲۸) که در این صورت خداوند مهر غفلت بر قلب انسان میزند و از یاد خدا دور میماند و گاهی اوقات خود انسانها با غفلت ازآخرت «و هم عن الاخره غافلون» و یا از آیات و نشانههای خداوند غافل هستند: «ان کثیرا من الناس عن آیاتنا لغافلون» (سوره یونس، آیه ۹۲) که این هم فراموشی از یاد خدا را سبب میشود. ۳. تسلط شیطان خداوند میفرماید: «استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر الله…؛ شیطان بر آنها تسلط یافت. پس یاد خدا را از یادشان برد.» (سوره مجادله، ایه ۱۹) ۴. دنیا
طلبی خرید و فروش و تجارت و مشغول شدن به دنیا، ممکن است بعضی از انسانها را از یادخدا غافل کند. لیکن مردان خدا و مؤمنان واقعی از دلمشغولی دنیا بدورند: «رجال لا تلهیهم تجاره و لابیع عن ذکرالله». (سوره نور، آیه ۳۷) دل حریم الهی است که باید از غیر آن تهی شود، نه آنکه همه در آن جای داشته باشند مگر صاحب اصلی. از آن جا که ذکر از جمله عبادتهای خداوند است؛ مانند دیگر عبادتها به اقسام متعددی تقسیم میشود؛ نظیر ذکر عام و ذکر خاص؛ ذکر عام اختصاص به موجود معینی ندارد، بلکه در هر چیزی یافت میشود؛ یعنی تمام اشیا با یاد خدا به سر میبرند. ذکر خاص، ویژۀ نوع معین از مخلوقها است؛ مانند ذکر خاص فرشته یا خاص انسان. ذکر گاهی قلبی و گاهی زبانی است، البته این چنین تقسیمی مختص انسان نیست؛ زیرا موجودهای دارای شعور دیگر هم گاهی به یاد خدا هستند که همان ذکر قلب آنها است و گاهی به زبان مخصوص خود به نام و یاد خدا به ذکرند که همان ذکر زبانی آنها است. امام محمد غزالی در کیمیای سعادت میگوید: ذکر را چهار درجه است: اول. آن که به زبان باشد و دل از آن غافل باشد؛ اثر این نوع از ذکر ضعیف است، لکن از اثر خالی نیست؛ چراکه زبانی که به
خدمت مشغول است، از زبانی که به بیهوده مشغول باشد یا معطل باشد برتری دارد. دوم. آن که در دل بود لکن متمکن نبود و قرار نگرفته باشد. سوم. ان که ذکر در دل قرار گرفته باشد به گونهای که به زحمت وی را بکار دیگری باید برد. چهارم. آن که مستولی بر دل مذکور بود و آن حق تعالی است، نه ذکر. امام خمینی (ره) درباره ذکر زبانی معتقد است: "گرچه ذکر حق از صفات قلبیه است و اگر قلب متذکر شد تمام فوایدی که برای ذکر است بر آن مترتب میشود، ولی بهتر آن است که ذکر قلبی متعقب به ذکر لسانی نیز گردد. اکمل و افضل تمام مراتب ذکر آن است که ذکر در نشئات مراتب انسانیه ساری باشد و حکمش به ظاهر و باطن و سر و علن جاری شود ... ذکر لسانی نیز محبوب و مطلوب است و انسان را بالاخره به حقیقت میرساند؛ از این رو است که در اخبار و آثار از ذکر لسانی مدح عظیم شده است. ذکر خدا ارتباط معنوى عبد سالک با رب مالک است و این ارتباط، آثار و ثمرات اعجابآور و با شکوهى دارد که هریک از آنها در سازندگى روحى و اخلاقى انسان تأثیر بسزایى دارد. برخی از مهمترین این آثار و ثمرات از این قرار است: یاد خدا نسبت به بنده اولین اثر یاد خدا این است که خداى
متعال نیز انسان را یاد میکند: "فاذکرونى اذکرکم... "؛ [۷]مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم. از این که در این آیه شریفه یاد خداوند متعال، منوط به یادکردن بنده شمرده شده است، یک نکته دقیق فهمیده میشود و آن عبارت است از تصور دو نوع ذکر از طرف خدا. الف. ذکر عام ب. ذکر خاص ذکر عام عبارت از هدایت عام الاهى است که شامل تمام موجودات مى شود و اختصاص به گروه خاصى ندارد و شاهد آن، آثار ذکر عام الاهى در پهنه گیتى است و آن اعطاى مواهب و عطایاى گوناگون خداوند به تمام ممکنات است و این یاد همگانى که فیض مستمر الاهى است، هرگز قطع نمیشود. اما ذکر خاص به بندگان ِخاص و ذاکر تعلق دارد و یک نوع توجه و لطف از جانب خداوند متعال است. روشنى دل خداوند؛ ذکر خویش را موجب نورانى شدن و بیدارى دلها مى داند. امام على (ع) توصیه اش به امام حسن مجتبى (ع) در نامهاى که به فرزندش نوشته؛ این است که بیش از هرچیز به آبادانى دل خویش بپرداز: "فانى اوصیک بتقوى الله - اى بنى- و لزوم امره و عمارة قلبک بذکره... "؛ پسرم! تو را به تقوا و التزام به فرمان خدا، آباد کردن قلب و روح با ذکر او و چنگ زدن به ریسمان الاهى توصیه می کنم.... یکى از
مؤثرترین عوامل علاج مرگ دل و احیاى دوباره آن، پناه بردن به ذکر خداست؛ ذکر حق نور است و مداومت در آن، قلب را از تاریکى و ناامیدى و قساوت نجات میدهد، و گرمى و نشاط تازه در آن میدمد. این ثمره ذکر را حضرت على (ع) این گونه بیان میکند: "ان الله تعالى جعل الذکر جلاءً للقلوب تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقاد به بعد المعاندة...؛ خداوند متعال یاد خویش را جلاى قلبها قرار داده که در اثر آن گوش، پس از سنگینى میشنود و چشم پس از کمسویى میبیند و بدین وسیله پس از لجاجت و دشمنى منقاد و رام میگردد. آرامش قلب سومین اثرى که براى یاد خدا بیان میشود آرامش دل آدمى است. به تعبیر قرآن طمأنینه و سکون قلب از جمله آثار مستقیم یاد خداست: "الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکر الله تطمئن القلوب"؛ [۱۰]کسانى که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خداست، بدانید تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد. یاد خدا داروى معنوى اضطراب و افسردگى است که از نظر روان شناسى علل آن: ترس، آینده مبهم، نگرانى از شکست خوردن، ترس از بیماریها و نگرانى از عوامل طبیعى است. گذشته از مسئله بیمارى اضطراب، آرامش طلبى در فطرت
انسان ریشه دارد و در سرشت انسانها حس آرامش طلبی نهفته است و بسیارى از فعالیتهاى آدمى در حقیقت پاسخ به نداى الاهى فطرت است. وقتى به زندگى خود و بسیارى از افراد نظر میکنیم، میبینیم هدف بسیارى از کارهاى ما دستیابى به گوهر گرانبهاى آرامش است؛ یعنى انسانها در طول زندگى خود تلاش میکنند تا به آرامش خاطر و طمأنینه برسند. در این نقطه بین انسانها اشتراک نظر وجود دارد، ولى اختلاف نظر در تعیین و تشخیص چیزهایى است که به زندگى آرامش مى بخشد. بسیارند کسانى که این گوهر نفیس را در گرو ثروت اندوزى و رفاه مادى میدانند، گروهى نیز آرامش را در کسب مقام و شهرت میبینند و...، اما قرآن کریم آرامش و طمأنینه را تنها در یاد خدا میداند: "... الا بذکر الله تطمئن القلوب"؛ بدانید تنها با یاد خدا دلها آرام میگیرد؛ و درباره نماز میفرماید: "... اقم الصلاة لذکرى"؛ نماز را با یاد من اقامه کن. خشیت و ترس از خدا از جمله آثار یاد خدا براى مؤمنان، خداترسى و خشیت است. قرآن در این باره میفرماید: "انما المومنون الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم...؛ تنها مؤمنان هستند که هرگاه یاد خدا به میان آید، دلهایشان ترسان شود.
بخشش گناهان از آثار و ثمرات اخروى یاد خداوند، مغفرت الاهى است که شامل حال یادکنندگان خدا میگردد و اضافه بر آن، خداوند وعده اجر و پاداش بزرگ نیز به ایشان داده است. قرآن مجید در این باره میفرماید: "... و الذاکرین الله کثیراً و الذّاکرات اعدّ الله لهم مغفرة و اجراً عظیماً؛ مردان و زنانى که بسیار یاد خدا کنند، خداى متعال براى آنان آمرزش و پاداش بزرگ آماده نموده است. خداوند کارها و راههاى متعددى را براى آمرزش بندگان قرار داده است و هرکس با وسیله اى میتواند براى خود آمرزش طلب کند، از آن جمله است ذکر بسیار خداى متعال. حکمت و علم یکى دیگر از ثمرات ذکر، پختگى عقل و کمال و حکمت است. ذکر باعث فروزان شدن قوه ادراک انسان و جوشش فکر و اندیشه میشود. جان فرد شایستگى این را پیدا میکند که منعکس کننده حقایق غیبى در خود گردد و خداوند به اندیشه و عقل این افراد مدد رساند. این حقیقت را امام علی (ع) چنین بیان نموده: "... و ما برح لله - عزت آلاؤه- فى البرهة بعد البرهة و فى ازمان الفترات عبادٌ ناجاهم فى فکرهم و کلّمهم فى ذات عقولهم فاستصبحوا بنور یقظة فى الابصار و الاسماع و الافئدة...؛ و همواره
براى خداى تعالى -که نعمت هایش بزرگ است - در هر برههاى بعد از برهه دیگر و در دورانهاى نبودن پیامبران و سستى دین، بندگانى بودهاند که خداوند در اندیشههایشان با آنان راز گفته و در عقلهایشان با آنان سخن مى گفته است. اینان چراغ هدایت را به روشنایى بیدارى در دیدهها و گوشها و دلها افروختند. از آن جا که ذکر به دو معنای یاد (به یاد آوردن) و ورد یعنی تکرار اسماء الله - چه به صورت لسانی یا ذهنی- هر دو بکار رفته است، بنابراین در بحث از مراتب ذکر و ارتباط آن با منزلت معنوی ذاکران هم باید در این دو مقام بحث کرد. در مورد ذکر به معنای یاد باید گفت: هر انسانی و هر فرد سالکی در جریان ذکر خود، در واقع مشغولِ به یاد آوردن مسیری است که از خدا شروع شده و به "اسفل السافلین" رسیده است؛ یعنی سالک این مسیر را در جهت بازگشت به سوی خدا، به یاد میآورد و این به یاد آوردن موج حالات معنوی و عرفانی را هم به همراه دارد که گاهی از آن به عناوینی همچون یاد یار و دیار، و یاد روزگار وصال هم تعبیر شده است؛ چرا که روح انسان مرغ عرش آشیانی است که در این دار دنیا دچار هجران و غربت شده است و به تدریج جایگاه اصلی خود را به یاد میآورد و به
سوی آن حرکت میکند و این مسیر بازگشت همان مسیر ذکر و به یاد آوردن خدا است. آدمی چیزی را به یاد میآورد که قبلاً آن را دیده و فراموش کرده باشد، همچنان که در قرآن کریم به این مضمون اشاره شده است، کسانی که خدا را فراموش کرده اند خود را هم فراموش میکنند: "وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ"؛ [۱۵]و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به "خود فراموشى" گرفتار کرد؛ بنابراین نماز و قرآن و پیامبر و امور دیگری که همگی در دایره ذکر آمده اند و به معنای ذکر بکار رفته اند همگی حکایت از این به یاد آوردنها دارند و از همین روی هم به آنها ذکر اطلاق شده است. از این دیدگاه بدیهی است که هرکسی در درجۀ خاصی از این به یادآورن قرار دارد، و بسا کسانی که هیچ اثری از آن حقیقت الاهی خود و رابطه فطری خود با خدا وند را به یاد نمیآورند و تنها به ذکر لسانی بسنده میکنند. برخی دیگر از این هویت الاهی خود آگاه شده و طالب بازگشت به سوی خدا شده اند و در مسیر ذکر حرکت میکنند، تا آن جا که ذاکر و مذکور با هم یکی شوند؛ بنابراین از این دیدگاه هر فردی در مقام خاصی از ذکر واقع شده که
مختص خود او است. اما در مورد ذکر به معنای ورد و تکرار اسماءالله باید گفت: این مسئله در اسلام با دو دیدگاه و از دو بُعد متفاوت مورد توجه بوده است: بُعد شریعت بعد عرفان و طریقت در بُعد شریعت میتوان به احادیث فراوانی اشاره کرد که در آنها توصیه به اذکار و اوراد مقدسی شده است که انجام دادن آنها باعث پیشرفت معنوی و تقرب الی الله بوده و نتایج مطلوب شارع را در پی خواهد داشت. از این جهت همۀ اذکار و اوراد دارای مطلوبیت بوده و هرکسی در هر مقام و منزلت معنوی میتواند این اذکار را انجام دهد؛ مثلاً ذکر صلوات که بیشترین سفارش در مورد آن شده، یا استغفار و لاحول و لا قوه الا بالله و ... که در کتابهای دعا و روایت مشهور است، این اذکار به طور معمول تابع شرایط خاص و ویژهای که اهل عرفان و ریاضت به آن پرداخته اند نبوده و اختصاص به فرد یا گروه یا مقامات معنوی خاصی هم ندارند و همه این اذکار در واقع جنبۀ آماده سازی قلب را دارند تا معراج معنوی و سفر باطنی بازگشت به سوی خدا در فردِ ذاکر، آغاز شود. اما در بُعد عرفانی معمولاً در برخی دستور العملهای عرفانی دیده میشود که سالک به انجام دادن ذکری خاص در تعدادی خاص و در ایامی خاص و
(در یک اربعین) توصیه میشود که آثار روحی و روانی خاصی را هم در پی خواهد داشت. نکتۀ قابل توجه در این مسئله این است که این گونه دستو ر. العملهای عرفانی نیاز به استاد و اذن داشته و نمیتوان آن را برای همگان توصیه کرد. البته، در این مقام، هر ذکری و هر وردی مناسبت با مقام معنوی و جایگاه سالک و موانع خاص او خواهد داشت و از همین روی استاد کامل بنا بر علم خود مرید و سالک را به برنامۀ خاصی از اوراد و اذکار ترغیب میکند و در واقع به عنوان یک ابزار معنوی از تأثیرات این اذکار استفاده میکند. از این دیدگاه طریقۀ اوراد و اذکار به عنوان یک عامل کمکی مورد استفاده قرار میگیرد، تا مراتبی از معراج معنوی و یا ورود به مقامات غیبی و معنوی برای سالک حاصل شود که در واقع نایل شدن به مرتبه خاصی از ذکر به معنای به یاد آوردن عوالم معنوی محسوب میشود.