فیلمی آویزان که به مردم توهین می‌کند

تمسخر جانبازان در «هزارپا» در جای جای فیلم نمایان است. سرایدار آسایشگاه جانبازان در چند جای فیلم صدا می‌زند که چند تا از دست و پا دارهایشان را بگویید بیایند کمک من. یا جایی که رضا با پای مصنوعی خود در حال رقصیدن است. در جایی از فیلم نیز صدای جانبازان را می‌شنویم که در آسایشگاه در حال خواندن آوازی مسخره‌اند.

کد خبر : 850971

روزنامه کیهان: «هزارپا» یک فیلم فارسی تکراری دیگر است که ضعف‌های بی‌شماری دارد. وجود هرباره بازیگران تکراری گرچه ممکن است تضمین فروش فیلم باشد، اما توجه نمی‌کنیم که چه بر سر سینمای کشورمان خواهد آورد. از طرفی دو کاراکتر اصلی کمدی قصه هزارپا، کنتراست خوبی با هم ندارند و در نتیجه بده بستان‌شان در طول فیلم جذاب نیست. خرده قصه‌ها نادرست رها می‌شوند. تدوین دچار اشکال است و سرانجامِ برخی سکانس‌ها روی هواست. مثلاً در جایی از فیلم، ترمز رضا بریده است و در سرازیری افتاده و پس از نجات از کمین منافقین معلوم نیست با ترمز بریده و آن سرعت زیاد چگونه جانش را حفظ می‌کند! زن‌های قصه علاوه بر خنگ بودن، همگی ماده‌اند و نه انسان. شخصیت الهام که آرزویش ازدواج با یک جانباز است به قدری نامتناسب است که به هیچ وجه یادآور زنی با اعتقادات مذهبی نیست. جالب اینکه خواهر شهید هم هست! این‌گونه شخصیت پردازی جز تمسخر افرادی که ملاک‌هایی انسانی و ارزشمند برای ازدواج دارند و نه ملاک‌های مضحک رایج این روزگار، نتیجه‌ای در بر ندارد.

طنازی و قدرت گرفتن لبخند از مردم هنر بزرگی است و استاندارد‌ها و فنون خود را دارد که البته بی‌هنران فاقد آنند. در نتیجه چاره‌ای نمی‌بینند جز آویزان شدن از ابتذال. این قبیل بی‌هنران دوربین به دست در گوشه و کنار هنر این مملکت، همچون موریانه در حال جویدن فرهنگ و هنر ایرانی هستند. اگرچه تا نباشند هنرمندان ضعیف و بی‌هنری که صرفاً به خاطر رانت و پول می‌توانند در این میدان جولان داشته باشند، آثار ماندگاری که به معنای واقعی کلمه می‌توان نام هنر را بر آن‌ها گذاشت ارزش‌شان فهمیده نخواهد شد و هنرمندان واقعی شناخته نخواهند شد. در فضای یک دست، سره از ناسره و درست از نادرست سخت‌تر شناخته خواهد شد. یادمان نرود که تکیه بر نفسانیات برای کشاندن مردم به سینما توهین به مردم است. گزینه‌های دیگری که می‌تواند مردم را به سینما بکشاند کم نیستند. اما کم بودن داشته‌های تریبون داران و فقر فکری آنان، ذائقه مردم را نیز تخریب خواهد کرد. به عنوان مثال در فیلم هزارپا صحنه‌ای که بمب در داخل ماشین قرمز مورد علاقه یکی از کاراکتر‌های قصه می‌افتد و پس از آن با ماشین سوخته شوخی می‌شود یکی از بخش‌های بامزه‌ای است که همان طور که اشاره شد از این قبیل گزینه‌ها برای خلق موقعیت‌های کمیک کم نیستند، اما در این فیلم کمتر دیده می‌شود.

همواره در سال‌های پس از انقلاب در سینمای ایران، طنز بهانه و ابزار خوبی برای از بین بردن فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی بوده است. به طوری که تا کسی زبان به اعتراض بگشاید به او گفته خواهد شد که فیلم طنز است دیگر! غافل از آنکه شاهد شمار زیادی فیلم‌های طنزی هستیم که دقیقاً قسمت‌های خنده‌دار آن‌ها موضوعات دینی و اسلامی است. این روز‌ها در سینمای ایران آدم‌ها فقط به قصد فریب خوب می‌شوند و انسانیت به خرج می‌دهند. درست است که در واقعیت جامعه نیز این مسئله شایع است، اما به هیچ عنوان همه گیر نیست. گاهی بی‌هنران به سراغ یک موضوع با شیوع بسیار پایین در جامعه می‌روند و به بهانه به تصویر کشیدن واقعیت‌های جامعه، آن موضوع کمرنگ اجتماعی را بیشتر ترویج می‌کنند، اما در مورد نقاط مثبت و واقعیت‌های مطلوب و نجات بخش، جرات پرداختن و ورود به میدان را ندارند. این روز‌ها در جامعه ایرانی کم نیستند افرادی که نه به خاطر نفسانیات و منافع خود بلکه به خاطر ارزشمند بودن ذات انسانیت، حقیقتاً انسان‌اند. اما اگر ما علاقه‌ای به پرداختن به این موضوعات نداریم این یک مسئله دیگر است. حقیقت آن است که هر روز بر پرده سینما انسانیت را ذبح می‌کنیم و انتظار داریم آن را در واقعیت بیابیم. در واقع با این کار است که انسانیت را نابود می‌کنیم. جالب اینجاست که پس از سال‌ها تلاش‌های این‌گونه، این ندا را سر می‌دهیم که دیدید ما در این سال‌ها واقعیت‌ها را به تصویر می‌کشیدیم؟ این بازی نخ نما شده به نفع هیچ کس نیست.

فیلم «هزارپا» چیزی جز تمسخر جانبازانی که برای سلامتی و آرامش ما به این سرنوشت دچار شده‌اند نیست. اگر ایثار جانبازان برای آرامش و امنیت ما شعار است، داشتن سلامتی و حیات و توانایی نفس کشیدن‌-که با وجود این‌ها روزگار می‌گذرانیم و وقت خود و دیگران را به تولید آثاری اینچنین تلف می‌کنیم- هم لابد شعارند. بالاخره این چیزها، صرف نظر از اینکه چه بنامیم شان باید وجود داشته باشند یا خیر؟ تمسخر جانبازان در «هزارپا» در جای جای فیلم نمایان است. سرایدار آسایشگاه جانبازان در چند جای فیلم صدا می‌زند که چند تا از دست و پا دارهایشان را بگویید بیایند کمک من. یا جایی که رضا با پای مصنوعی خود در حال رقصیدن است. در جایی از فیلم نیز صدای جانبازان را می‌شنویم که در آسایشگاه در حال خواندن آوازی مسخره‌اند.

«هزارپا» طبق گفته کارگردان آن بر اساس تفاوت بزرگ بین فرهنگ این دوران و فرهنگ دوران اوایل انقلاب و بلافاصله پس از جنگ تحمیلی ساخته شده است. او که معتقد است پرداختن به این موضوع در قالب طنز برای مخاطب جذاب خواهد بود، دقیقاً با ساخت این فیلم، لوث کردن آن فرهنگ و جایگزین کردن آن با فرهنگ این دوران در حافظه تاریخی جامعه ایرانی را در پیش گرفته است. در «هزارپا» جانبازان همان قدر مسخره به تصویر کشیده می‌شوند که منافقین؛ و یا حتی بدتر. این‌گونه مسایل نیز همواره با بهانه و شعار بی‌طرفی توجیه می‌شوند، اما هدفی جز یکسان نمودن چهره «جلاد با شهید» در پس آن وجود ندارد. حقیقت آن است که مافیای فعلی حاکم بر سینمای ایران اجازه نفس کشیدن سینما در ایران سلب نموده و کاری کرده که سینما و مردم جز به دور خود چرخیدن، نه چیزی عایدشان شود و نه قدمی به جلو بروند. تنها آورده این بازی، چیزی نیست جز جیب پر از سکه پدرخوانده‌ها.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: