چرا ایران باید با روسیه ارتباط نزدیک و استراتژیک داشته باشد؟
جریان فکری طرفدار سیاست خارجی آرمانگرایانه کانتی با تغییر مفاهیم؛ خود را واقعگرا معرفی کرده و با همین روش درهم و بدون چهارچوب روابط راهبردی با روسیه را نقد میکند.
کد خبر :
850031
خبرگزاری تسنیم: «سیاست خارجی ایران که زمانی «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» بود هم اکنون به «فقط روسیه» تبدیل شده است.» این ادعایی است که این روزها در بین طیفی از احزاب سیاسی مطرح شده و تَکرار میشود. در این منطق، سیاست خارجی ایران استقلال خود را از دست داده و در حال تبعیت از سیاست خارجی روسیه است که نتیجه خوبی به بار نخواهد آورد. زیرا ضمن اینکه استقلال کشور را از بین برده، به دلیل غیرقابل اعتماد بودن روسها (مفروض این گفتمان) عایدی مادی هم برای کشور نخواهد داشت. قائلین به این گفتمان؛ خود را واقعگرا دانسته و مخالفین را به بی ارتباطی با واقعیت و آرمانگرا بودن (بخوانید خیالبافی) متهم میکنند. در این یادداشت تلاش میشود به بحث منافع ملی و تبارشناسی قائلین به واقعگرایی و آرمانگرایی پرداخته شده و ارتباط آن با روابط ایران و روسیه بررسی شود. کشورها منافع ملی ثابت دارند، اما دوست و دشمن ثابت ندارند. این گزارهای است که به گوش فعالان رسانهای و کارشناسانی که در حوزه سیاست خارجی فعالیت میکنند آشنا است. قریب به اتفاق روشنفکران ایرانی معتقدند که نگاه آنها به سیاست خارجی واقعگرایانه است و مخالفان آنها
آرمانگرایانه فکر میکنند و سیاستی هزینه زا و بی منطق دارند که برای منافع ملی مضر است. اما چگونه متوجه شویم چه کسی واقعگرا و چه کسی آرمانگرا است و در نهایت اینکه روسیه در سیاست خارجی ایران چه جایگاهی باید داشته باشد؟ واقعگرایی چیست؟ واقعگرایی (Realism) قویترین جریان نظری در روابط بین الملل است که سابقه آن را به دوره یونان باستان و توسیدید میرسانند. واقعگرایی در تمام نحلههای آن مانند واقعگرایی کلاسیک، نوواقعگرایی (تهاجمی و تدافعی)، واقعگرایی نئوکلاسیک و ... بر مفروضههایی استوار است که هویت و شاکله آنرا شکل میدهد. دولتها بازیگران اصلی نظام بین الملل عقلانیت در عملکرد دولتها اصل بقا اصل اهمیت قدرت (مادی، نظامی، فیزیکی و سرزمینی) اهمیت اندک نقش نهادهای بین المللی تاثیر اندک ایدئولوژی در رفتار دولتها خودیاری آنارشی اتحادها و ائتلافها ناپایدار هستند اصول ذکر شده در بالا؛ در مباحث خاص نظری قابل تفصیل و بسط و شرح هستند که به همین مقدار بسنده شده و تلاش میشود رویکرد مخالفان روابط راهبردی با روسیه با شیوه واقعگرایی تحلیل شود. در منطق واقعگرایی، جمهوری اسلامی ایران باید به خود اتکا کند (اصل خودیاری) و
نمیتواند امید داشته باشد با برجام و روبط با غرب مشکلات امنیتی و اقتصادی آن حل شود، اما میتواند در اتحاد با کشورهایی که با ایران منافع راهبردی همسو دارند؛ بر قدرت خود بیافزاید. در منطق واقعگرایی، جمهوری اسلامی ایران باید بر توان نظامی خود بیافزاید، زیرا مهمترین ابزار قدرت است. نمیتوان گفت: دوره موشک و جنگ گذشته است، زیرا جنگ و تعارض جز ذات روابط بین الملل مبتنی بر آنارشی (بدون راس بودن در نظام بین الملل) است. در منطق واقعگرایی، جمهوری اسلامی ایران باید در منطقه حضور قوی داشته باشد تا بتواند منافع ملی خود را تامین کند و به طور طبیعی با قدرتهای فرامنطقهای و منطقهای دچار تعارض خواهد شد. تعارضی که قابل حل نیست و نمیتوان با مذاکره آن را برای همیشه پایان داد و مختومه کرد. تا کشورهای ملی و نظام بین المللی مبتنی بر آنارشی وجود داشته باشد تعارض منافع هم وجود خواهد داشت. باید تعارض را مدیریت کرد. در منطق واقعگرایی، جمهوری اسلامی ایران نمیتواند برای تامین منافع ملی خود بر روی نهادهای بین المللی مانند سازمان ملل متحد یا اتحادیه اروپا حساب کند. زیرا این سازمانها بازتاب منافع ملی اعضای قدرتمند هستند و خلاف
منافع ملی کشورهای مرکز (اصلی) کاری نمیکنند. بررسی گفتمان دولت و طرفداران رویکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم در سیاست خارجی به سادگی نشان میدهد که طرفدران دولت اعتدال مطلقا از منطق واقعگرایی پیروی نمیکنند. زیرا معتقدند که "قدرت نظامی را باید تعطیل کرد، باید از منطقه خارج شد (ایران در منطقه واقع شده است و معلوم نیست که چگونه میتوان از منطقه خارج شد)، امضای یک شخص تضمین است (امضای جان کری، در منطق واقعگرایی اشخاص فاقد تاثیر هستند)، شعار نوشتن روی موشک باعث ایجاد مشکلات شده است نه تعارض منافع، دوران موشک تمام شده است، ارتباط با غرب (با تاکید بر اقتصاد و سیاست خارجی) راه حل عمده مشکلات کشور است و ... تا منافع ملی تامین شود. " گزارههایی از این دست به کرات در شعار و عمل مقامهای دولتی و کارشناسان طرفدار آنها بر زبان آورده شده است. گزارههایی که ریشه در آرمانگرایی و اتوپیایی فکر کردن دارند. آرمانگرایی چیست؟ برخلاف ادعای رایج از طرف دولت و طرفداران آن؛ سیاست خارجی ایران در دورههای سازندگی، اصلاحات و اعتدال که یک هویت مشابه دارند را میتوان آرمانگرایی و یا کانتی البته به شکل «در هم و بر هم» آن دانست. «کانت
نه براساس یک رویه قضایی بلکه با استناد به عقل اصول حق آزادی فردی و قانونمندی را استنتاج میکند و آن را مبنای مناسبات سیاسی داخلی و بین المللی کشورها قرار میدهد در نهایت هدف کانت تحقق آزادی و برابری انسانها بود. کانت اصول مزبور را در سه سطح ملی و فدراسیونی و جهان شهری بکار میبرد.» ۱ کانت به دنبال صلح پایدار با استفاده از به کار بردن اصول اخلاقی در روابط بین الملل بود. ۱- علت فرهنگی و ۲- علت نهادی یا ساختاری، اساس شاکله ذهنی آرمانگرایان را شکل میدهد. از نظر آرمانگرایی، جنگ و نزاع نتیجه عدم عقلانیت است. حکومتها باعث بروز جنگ هستند و نه سیستم؛ و با دموکراتیزه کردن حکومتها از بروز جنگ جلوگیری میشود. دیپلماسی سنتی از طریق فرایند غیردموکراتیک و محرمانه باعث جنگ است و این توازن قوا (کنسرت اروپا در قرن نوزدهم) بود که باعث آغاز جنگ جهانی اول شد. ایدئالیسم خواستار جلوگیری از بروز جنگ و تعارض است. آرمانگرایان به دنبال تعمیم لیبرال دموکراسی به همه کشورها، اصل تعیین سرنوشت و ایجاد نظام امنیت دسته جمعی بودند که در آن استفاده غیرمشروع از خشونت ممنوع شود. این تاخت و تاز شعارگونه در دوران بعد از جنگ جهانی اول
اتفاق افتاد و جامعه ملل را به عنوان یک نمونه عملی بر مبنای اصول چهارده گانه ویلسون ایجاد کرد که با شروع جنگ جهانی دوم فروپاشید. از دوران بعد از جنگ ۸ ساله عراق علیه ایران، آرمانگرایان در عمده سالها بر مقدرات سیاست خارجی کشور مسلط بوده اند. آنها در دهه هفتاد سیاست تنش زدایی را طراحی کردند و در دهه هشتاد با طرح گفتگوی تمدنها آن را به وادی تخیلی تری وارد کرده و معتقد شدند که دنیای آینده دنیای گفتگوست. حتی حمله به افغانستان در سال طرح گفتگوی تمدنها (۲۰۰۱) و دو سال بعد حمله به عراق (۲۰۰۳)؛ یعنی اشغال مشرق و مغرب ایران؛ هم نتوانست این طیف را با واقعیت روبرو کند، و همچنان بر طبل ادعاهای خود مبنی بر لزوم پرهیز از تنش در سیاست خارجی در هر شرایطی تاکید دارند. یعنی فارغ از اینکه علیه ایران چه اقداماتی انجام میشود، ایران باید عقب نشینی کند و به طور مطلق نباید به دنبال استفاده از اهرمهای متعارف قدرت باشد. هزینههای نظامی خود را باید صفر کند و تمام توجه خود را متوجه غرب نماید. این ورژن جدید از آرمانگرایی (مدل ایرانی) در هیچ جای جهان یافت نمیشود. روسیه و سیاست خارجی ایران چرا ایران با روسیه روابط نزدیکی دارد؟
پاسخ به این سوال ساده است. آمریکا تمام حیات خلوتهای روسیه در بالکان، اروپای شرقی و بالتیک، شمال قفقاز و افغانستان را درنوردیده و به مرزهای این کشور رسیده است. انبوه تهدیدهای اقتصادی و اجتماعی هم از تهاجم فرهنگی گرفته تا انقلاب مخملی را علیه مسکو اجرا کرده است، روندی که همچنان ادامه دارد. آمریکا میخواهد واحدهای سیاسی قدرتمندی که میتوانند هژمونی این کشور را به خطر اندازند تجزیه کند. مانند روسیه، چین، ایران و ...؛ و طبیعی است که این کشورها هم واکنش نشان داده و اتحادی برای تقابل تشکیل دهند. ایران هم در ۴۰ سال اخیر در معرض کلکسیونی از تهدیدهای آمریکا قرار داشته است. از تسلیح سنگین حزب بعث عراق گرفته تا حمله به پایگاههای ایران در خلیج فارس و سرنگونی هواپیمای مسافری، تحریم اقتصادی شدید و تهدید مداوم به حمله نظامی که این اقدامات خصمانه را پایانی نیست. اگر ایران و روسیه به سمت مقابله به مثل با آمریکا با همکاری نزدیک و گسترده نباشند باید تعجب کرد. تشکیل اتحاد برای مقابله با دشمن مشترک یک اصل منطقی و طبیعی در روابط بین الملل است که هزاران مثال برای تایید آن وجود دارد. روسیه در فروش نفت، سرمایه گذاری در نفت
و گاز و حوزههایی که مزیت دارد و در دور زدن تحریمهای بانکی به ایران کمک میکند، و در عمل اثبات شده است که برجام که در آن کشورهای غربی قول داده بودند سطحی از تحریمها را برداشته و مشکلات بانکی ایران را کاهش دهند موثر نبوده و قدرتهای غربی به تعهدات خود عمل نمیکنند. در چنین شرایطی باید باز هم به دنبال قولهای بی سرانجام اروپا و آمریکا رفت و یا از سایر ظرفیتهای نظام بین الملل استفاده کرد؟ این سوال مشخص و ساده پاسخی به همین سادگی دارد و جای شگفتی است که چرا آرمانگرایان تخیلی آن را درک نمیکنند.