چرا تشکیل «دولت یهود» به سرنوشت آپارتاید دچار میشود؟
"نتانیاهو اعلام رسمی دولت یهود را لحظه کلیدی تاریخ صهیونیسم خواند، اما آینده نزدیک ثابت خواهد کرد که حامیان صهیونیزم قادر نخواهند بود در برابر مقاومت ملتهایی که از پدیدههای متمایزکننده گونه بشر متنفرند، ایستادگی نماید. "
خبرگزاری تسنیم:عباس سلیمینمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در یادداشتی درباره تصویب لایحه دولت یهود در پارلمان رژیم صهیونیستی نوشت که نتانیاهو اعلام رسمی "دولت یهود" را "لحظه کلیدی تاریخ صهیونیسم" خواند، اما آینده نزدیک ثابت خواهد کرد که حامیان صهیونیزم قادر نخواهند بود در برابر مقاومت ملتهایی که از پدیدههای متمایزکننده گونه بشر متنفرند، ایستادگی نماید.
متن یادداشت سلیمینمین به شرح زیر است:
چهارشنبه گذشته با تصویب لایحه "دولت یهود" در کنست (پارلمان اسرائیل) رسماً اعتراف بزرگ دیگری در مورد ماهیت صهیونیزم و موقعیت آن در جهان معاصر در معرض قضاوت جهانیان قرار گرفت و این پرسش را به ذهن متبادر کرد این که آیا چنین اقدامی از موضع قوت است یا از سر استیصال؟ زمانی که ساختار سیاسی آمریکا راه را برای صعود فرد نژادپرست بی پروایی به سکوی قدرت باز کرد نیز این سؤال مطرح شد که کدام ضرورت توسل آشکار به نژادپرستی (racism) را الزامی ساخته، در حالی که دهههاست که نظام سرمایهداری تلاش کرده است تا نگاه نژادپرستانه خود را در پوشش شعارهای زیبای حقوق بشری پنهان سازد.
علت این تغییر رویکرد را میبایست در تحولات جهانی و بهویژه منطقهای بهدقت مورد مطالعه قرار داد. اسرائیلی که بهزعم خود با عبور از دوره بقا و تثبیت در رؤیای گذار به عصر توسعه و سلطه و تحقق شعار «اسرائیل بزرگ» بود، اکنون به یکباره عقبگردی مشهود به مرحله بقا دارد. صهیونیستهایی که تا سه دهه قبل شعار "اسرائیل بزرگ" را با صدای بلند تکرار میکردند، از چه رو به دوران حذفهای گسترده فیزیکی و نابسازی قومی در درون خود کوچ کردهاند؟ (بقا)
اظهارات تئوریسینهای صهیونیزم قبل از اشغال فلسطین با دو هدف کسب حمایت فوقالعاده سردمداران جهان سرمایهداری از یک سو و تحقیر شدید سایر ملتهای منطقه (به منظور شکستن مقاومتها) از دگر سو ماهیت اشغالگران را بهخوبی مشخص میساخت. برای نمونه هرتسل- پایه گذار صهیونیزم- در آستانه جعل یک کشور جدید میگوید: "ما باید بخشی از برج و بارو و استحکامات اروپا علیه آسیا را تشکیل دهیم، یک برج دیدهبانی تمدن علیه وحشیگری بسازیم. " (ماکسیم رودینسون Maxim Rodinson، اسرائیل و اعراب، انتشارات پنگوئن، آمریکا، سال ۱۹۶۸ م.) براساس اینگونه وعده وعیدها برای کنترل جهان اسلام، چشمها بر اشغال فلسطین که مقدمات آن طی چندین سال فراهم آمده بود بسته شد؛ بهاین ترتیب با سرمایهگذاری سنگین جهان سرمایهداری و البته ارتکاب جنایاتی هولناک و فراموش نشدنی، این برج و بارو تأسیس شد.
متعاقباً برای به فراموشی سپرده شدن سازوکار پیدایش چنین مولودی و تلاش برای تثبیت آن، شعار اسرائیل سرزمین سوسیالیزم واقعی، مهد پلورالیزم، کشور آزادیها و دمکراسی، صاحب دومین ارتش قدرتمند جهان با ضریب امنیت ملی بالا! و... در همه جا طنینانداز شد تا یهودیان از سراسر دنیا به برج و باروی به اصطلاح تمدنی غرب در دل آسیای غربی سرازیر شوند، اما تلاشهای پنهان برای پاکسازی نژادی بهطور همزمان موجب شد تا مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۵ م. رسماً طی قطعنامه شماره ۳۳۷۹ صهیونیزم را معادل "نژادپرستی" (Racism) عنوان کند.
چنین اعلام موضع جهانی علیه پایگاه صهیونیزم که قاطبه نمایندگان ملتها به آن رای داده بودند، سدی در راه توسعه و سلطه اسرائیل بر سایر کشورهای منطقه بود لذا با تلاش آمریکا از طریق تطمیع و تهدید کشورها در نهایت پس از چند سال کان لم یکن شد. اما براساس اجماع جامعه بشری، صهیونیسم یک گرایش مذموم خودبرتربینی قومی است لذا حامیان صهیونیستها در اروپا و آمریکا با وضع قوانینی تحت عنوان "آنتی سمیتیزم" (Anti-Semitism) هزینه اظهارنظر در مورد این پدیده نوظهور نژادپرستی را بهشدت بالا بردند و برای اسرائیل این فرصت را فراهم ساختند تا با پنهانسازی ماهیت نژادپرستانه خود تبلیغات پر جاذبهای حول این برج و بارو به راه اندازد؛ اما امروز چه اتفاقاتی رخداده که اگر نگوییم روند مهاجرت کاملاً معکوس شده قطعاً میتوانیم ادعا کنیم متوقف شده است؟!
همچنین چه شرایطی رقم خورده که از بالفوری که شعار میدهد این جا برای همه آزادی وجود دارد دیگر خبری نیست بلکه کمترین صدای مخالف در داخل سرزمینهای اشغالی تحت پوشش نابسازی قومی بناست از میان برداشته شود. چه بلایی بر سر آن دومین ارتش قدرتمند آمده است که در برابر جریان مقاومت اسلامی حزبالله لبنان و حماس و جهاد اسلامی و زنان و کودکان غزه و کرانه باختری اینگونه اظهار عجز میکند و آشکار به عقبنشینی واداشته میشود و ضریب پایداری نظامی آن از یکسال به ۳۳ روز و ۲۲ روز و هشت روز کاسته میشود؟
اعلام رسمی تشکیل اولین دولت قومی در اسرائیل به اعتقاد همه کارشناسان هرچند فاجعهآمیز است، اما میبایست گامی در فرآیند نجات صهیونیزم ارزیابی شود. علیرغم شعار پلورالیزم، تنوع قومی و نژادی یکی از مشکلات اساسی برای صهیونیستهای نژادپرست در اسرائیل بوده است (اعراب مسلمان، اعراب مسیحی و یهودی و...)، حتی دستهبندیها در میان یهودیان آفریقایی و اروپایی و یهودیان اسباط دوازدهگانه بهشدت رو به تشدید است. از همه مهمتر مدتی است اسرائیل با موج روزافزون آوارگان فلسطینی که خواهان بازگشت به خانه و کاشانه خود هستند روبهروست.
صهیونیستها تا چه زمانی میتوانند از یک سو شعار همزیستی با اعراب فلسطینی ساکن در اراضی اشغالی سر دهند و از سوی دیگر روزانه چندین فلسطینی را که ابتداییترین حقوق خود را مطالبه میکنند برای همیشه از زندگی محروم نمایند؟ لذا با اعلام اسرائیل به عنوان دولت، یهودیان به اخراج غیر یهودیان از سرزمینهای اشغالی مبادرت خواهند کرد تا بهزعم خویش از این تهدید روزافزون رهایی یابند. همچنین اسرائیل در سرمایهگذاری کلان پیرامون پروژه داعش به منظور انحراف اذهان جهانیان از نژادپرستی به افراطگرایی شکست خورد. دقیقاً بعد از قطعی شدن این شکست ابتدا پروژه به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت از سوی آمریکا کلید خورد و امروز نیز لایحه "دولت یهود" به تصویب رسید؛ بنابراین میتوان بهروشنی دریافت که بازگشت به عصر بقا ناشی از چه شرایطی است.
البته قانونیسازی انحصار فلسطین اشغالی به یهودیان که اقدامی قومیتگرایانه افراطی است تشخیص ماهیت صهیونیزم را بر همگان بسیار آسان خواهد ساخت، کما این که تأسیس دولت نژادی آپارتاید در آفریقای جنوبی که دولت سفیدپوستان خوانده میشد، اعتراضات جهانیان را در پی داشت و دفاع تمام عیار آمریکا، انگلیس و صهیونیستها از این حاکمان نژادپرست سفید نتوانست از سقوط آنان جلوگیری کند. به همین نحو نیز اعلام بیتالمقدس به عنوان پایتخت، تصویب لایحه دولت یهود، رسمیت بخشیدن به زبان عبری و تعریف سرزمینی که فقط یهودیان در آن حق تعیین سرنوشت خود را دارند نیز سردمداران صهیونیست را در فرآیند نجات قرار نخواهد داد!
بدون تردید همانگونه که حمایت گسترده پشتیبانان دیروز "دولت نژادی" در آفریقای جنوبی مانع سقوط آن نشد، امروز نیز هیچگونه تضمینی برای بقای این "دولت قومی" ایجاد نخواهد کرد، زیرا منبعد مبارزه با این پدیده شوم نژادپرستانه جنبه دفاع از حقوق جهانی بشری خواهد یافت. همچنین از آنجا که هدف از تصویب چنین لایحه مغایر با تمامی موازین حقوق بین الملل، کوچ اجباری غیریهودیان نه تنها از بیتالمقدس بلکه از تمام سرزمینهای اشغالی است، بر اساس کدام فهم تصور میشود بحرانهای صهیونیستها کاهش خواهد یافت؟
نتانیاهو اعلام رسمی "دولت یهود" را "لحظه کلیدی تاریخ صهیونیسم" خواند. اما آینده نزدیک ثابت خواهد کرد که حامیان صهیونیزم قادر نخواهند بود در برابر مقاومت ملتهایی که از پدیدههای متمایزکننده گونه بشر متنفرند، ایستادگی نماید کما اینکه آمریکا نتوانست در پشتیبانی از "دولت سفید" نقش مؤثری ایفا کند.
اسرائیل امروز به پشتیبانی جریان نژادپرستی که در واشنگتن به روی کار آمده به قانونی نمودن برتری قومی اقدام میکند. حتی برخی از مقامات اتحادیه اروپا که از چنین حرکتی اعلام نگرانی کردهاند معتقدند اگر حمایت نامحدود آمریکا از نژادپرستی این برج و بارو نبود این قوانین و تصمیمات نژادپرستانه تصویب نمیشد؛ با این وجود صهیونیستها میدانند که تاکنون قادر نبودهاند آمریکا را به منطقه بکشانند.
اوج عملکرد آشکار آمریکا در حمایت از اسرائیل حمله موشکی به سه پادگان خالی در سوریه بود. همه تحلیلگران به این واقعیت اذعان دارند که پشتیبانی دزدانه لجستیکی از داعش چیزی نبوده است که تلآویو را راضی کند بنابراین واشنگتن برخلاف تصور صهیونیستها تا اعماق چاه نفرت ملتها با آنان همراه نخواهد بود، کما اینکه در مورد "دولت سفید پوستان" آفریقای جنوبی سرنوشت خود را با سقوط حتمی آن نژادپرستان گره نزد.
آنچه در این میان اسفبار است درگیر شدن دولتمردان ایران در مسائل جزئی و غفلت از تحولات کلان جهانی است؛ قوه مجریه، مجلس شورای اسلامی، ستاد حقوق بشر قوه قضاییه، ائمه جمعه، رسانه ملی و... در قبال چنین موضوع مهمی یا با چهار روز تاخیر موضع گرفتند یا اصولاً متوجه اهمیت این رخداد نشدند ظاهراً برخی سیاستمداران صرفاً متکی به چیزی هستند که برایشان آماده میسازند و خود کمتر به رصد تحولات اطراف خود میپردازند.
ظهور این پدیده یعنی عقب افتادگی در عرصه تحولات جهانی که زیبنده ملتی که در اوج سلطهطلبی صهیونیزم پرچم مقابله با آن را برافراشت، نیست.