حمام گرم يک تست تشخيصی برای بيماری اماس
به سفيديهاي نقشبسته بر دوش آب مينگرم. دستم را زير آب ميگيرم؛ سرد سرد است. سرم را بهتنهايي زير آن ميگيرم.
کد خبر :
846433
سرویس سبک زندگی فردا: آب ولرم به چاه آب هدایت میشود، گرم نیست، اصلا گرم نیست، داغ داغ است؛ مثل آفتاب ظهر قله! میدانم که برای سالها، چیزی شبیه همین «حمام گرم» یک تست تشخیصی برای بیماری «اماس» بوده است؛ یعنی همان چیزی که ماهها و سالهای زیادی بر من حرام بوده است. کسی در ذهنم میخندد؛ «بر من حرام باد تپشهای قلب شاد!» به کسی میاندیشم. به نقل از شرق بخوانید. به پسر بیماری همسن و سال در دزفول. به گرمای لمسآور تنفس در ریههای او. به تنهاییها و نالههایش. به نایستادنهایش. به تنهایی و ابهام آیندهاش. خشم در رگهایم جاری میشود از این «وضعیت». نمیشود، نمیشود که بشود. «دوش آب گرم ممنوع!» چشمهای پزشک در مقابل ذهنم روشن میشود. دندانهایم بر هم میلغزد. آب گرم را تا انتها باز میکنم. یکباره زیر آن میایستم. همه تن گرم میشوم، در حسرت یک حمام گرم! پزشکان پیش از این، فرد مشکوک به بیماری «اماس» را در داخل یک مخزن حاوی آب داغ فرومیکردند و درصورتیکه علائم بیماری بدتر شد، مشاهده میکردند، «اماس» را تشخیص میدادند. ستون فقرات آرام میشود، تن زنده میشود. اما همه شادیها
و احیا چند لحظه بیشتر طول نمیکشد. چند دقیقه هم دل خوش نمیشود، بدن داغ میشود. پاها سست، چیزی در دستانم حرکت میکند. زیر پوستم میخزد. خود را نشسته روی زمین مییابم. بیجان، ناتوان و سِر. شیر آب را میبندم، راهی نیست. ناچار آب سرد را باز میکنم. ثانیهها میگذرد و دقیقهها. آرام میشوم. کمی توان به جان باز میگردد، برمیخیزم. داستان تکراری حسرت برای یک دوش آب گرم تکرار میشود. تابستان است و دردسرهایش. تابستان است و ناتوانیهایش. تابستان است و گرما و گرما و گرما. بسیاری از مبتلایان به «اماس» در مواجهه با هوای بسیار گرم یا مرطوب، بیجان میشوند و عصبی. پرخاش میکنند و دنبال رهایی میروند. رها میشوند و توان ایستادن ندارند؛ یعنی علائم بیماری تشدید میشود. دردسرهای ناشی از گرما فقط به تابستان ربط ندارد. چله زمستان هم اگر تب کنیم، امان میبرد. عفونت هم بالا رود، باید سریع کنترل شود تا تب علائم را تشدید نکند. افزایش درجه حرارت اندک تب هم سبب میشود که فیبرهای عصبی که از قبل پوشش میلین خود را از دست دادهاند، در هدایت پیامهای عصبی بیشتر از قبل دچار مشکل شوند. حمام آفتاب، سونا، ورزش و حمامکردن با آب داغ
نیز همین اثر را دارد. روی تخت دراز میکشم، به سقف نگاه میکنم. گوشوارههای چراغ آویز تار بهنظر میرسند. توان برخواستن ندارم. چشمهایم را میبندم. میدانم کمی که بگذرد، علائم میروند و من را رها میکنند. اینها نشانه حمله جدی یا فعالیت بیماری نیستند. به زحمت برمیخیزم. کولر را روشن میکنم. تهویه بهتر علائم را کمتر میکند. باید لباسهای سبک و روشن پوشید. شربت خنک مینوشم، زمان ورزش هم باید دائم آب خورد و قبل و بعد از ورزش بدن خود را خنک کرد. جلیقههای خنککننده هم میتوانند راهحل ساده و رایج باشند.