احمد ۳۰ میلیون تومان پول پدرعروس را بالا کشید
الناز مبلغ پنج میلیون ریال به احمد میدهد تا دست و بالش تنگ نباشد، احمد بعد از تشکر و قدردانی، از پدر الناز میخواهد برای اتمام ساختمان نیمه کارهاش مبلغی به او قرض دهد. پدر نیز بی، چون و چرا یک چک ۳۰ میلیونی در وجه حامل تقدیم او میکند.
رزنامه خراسان: الناز مبلغ پنج میلیون ریال به احمد میدهد تا دست و بالش تنگ نباشد، احمد بعد از تشکر و قدردانی، از پدر الناز میخواهد برای اتمام ساختمان نیمه کارهاش مبلغی به او قرض دهد. پدر نیز بی، چون و چرا یک چک ۳۰ میلیونی در وجه حامل تقدیم او میکند. سه روز بعد الناز پی در پی با احمد تماس میگیرد و از این که هر دو گوشی احمد خاموش است نگران میشود. الناز ۲۴ سال داشت و بعد از این که مدرک لیسانس اش را گرفت متوجه شد بیماری مزمنی دارد که قابل بهبودی نیست، برای همین تصمیم گرفت ازدواج نکند. اما وقتی در طول سفر میدید که احمد مدام سر به زیر و با وقار حرکت میکند و سعی دارد به همه همسفرانش کمک کند دلش لرزید، انگار که این پسر با دیگران فرق میکرد. به گزارش رکنا، احمد هنگام بازگشت خیلی مختصر و مفید با خانواده الناز سر صحبت را باز میکند و بعد از مراجعت از سفر کربلا با دسته گل و شیرینی به خواستگاری میرود، ولی بدون خانواده اش. اما چرا تنها؟! احمد میگوید: خانواده من خیلی مذهبی اند و با ازدواجم با الناز خانم مخالف هستند. آنها طرز پوشش و ظاهر الناز خانم را قبول ندارند برای همین از ارث هم محرومم کردند. پدر و مادر آن چنان مجذوب وقار و متانت احمد شدند که این مسئله را نادیده گرفتند و با او همدردی نیز کردند. الناز از بیماری اش میگوید، اما احمد ادعا میکند که این مسئله کاملا برایش حل شده است. روز بعد احمد با یک آخوند برای جاری شدن عقد به منزل الناز میرود. بالاخره الناز با مهر ۹۹ سکه بهار آزادی توسط احمد صیغه ۹۹ ساله میشود. مراسم عقد به سادگی و با حضور تنها شش نفر برگزار شد. الناز مبلغ پنج میلیون ریال به احمد میدهد تا دست و بالش تنگ نباشد، احمد نیز بعد از تشکر و قدردانی، از پدر الناز میخواهد برای اتمام ساختمان نیمه کاره اش مبلغی به او قرض دهد. پدر نیز بی، چون و چرا یک چک ۳۰ میلیونی در وجه حامل تقدیم او میکند. سه روز بعد الناز پی در پی با احمد تماس میگیرد و از این که هر دو گوشی احمد خاموش است نگران میشود. مدتی از احمد خبری نبود تا این که خانواده الناز به پلیس شکایت میکنند. طی تحقیقات پلیس مشخص شد که احمد بعد از اخاذی از خانواده الناز به صورت غیر قانونی به قصد اروپا از مرز ترکیه گذشته، ولی کشتی حامل او در دریای سیاه دچار حادثه شده و همه مسافران توسط نیروهای امدادی نجات یافته و به ایران بازگردانده شده اند. الناز بعد از ملاقات با احمد متوجه میشود که وی صاحب زن و فرزند است و در اصل خود را به دروغ مجرد جا زده بود. الناز زبان به اعتراض باز میکند، اما بر خلاف انتظارش با تهدید احمد مبنی بر این که در صورت اقدام قانونی برادرش را خواهد کشت، روبه رو میشود. دختر بیچاره هاج و واج میماند که آیا این مرد همان احمدی است که همه مسافران تحت تاثیر اخلاق و رفتار او قرار گرفته بودند؟ اشک از چشمانش سرازیر میشود و به آبروی از دست رفته اش فکر میکند و به پولی که تمام سرمایه خانواده اش بوده و حالا دیگر نیست.