واشقانی: جای قصهگویی در تلویزیون خالی است
کارگردان سریال «آنام» در نقد و بررسی فرهنگسرای رسانه، گفت: تصورم بر این است بازیگرانی که چندین سال از فضای تلویزیون دور میشوند، اما توانا و پویا هستند میتوانند با بازگشت دوبارهشان مخاطب را شگفتزده کنند.
خبرگزاری تسنیم: سریال «آنام» ساخته جواد افشار در فرهنگسرای رسانه به میز نقد کشیده شد؛ کارگردان، نویسنده، بازیگران و دیگر عوامل فیلم در جمع منتقدین، کارشناسان، خبرنگاران و مردم قرار گرفتند تا به سوالات و ابهامات موجود پاسخ دهند. جواد افشار در پاسخ به سوال خبرنگار فرهنگی تسنیم درباره پایانبندی «آنام» که رفتار کلیشهای نداشت و در واقع با درونمایه عرفانی با مخاطب صحبت کرد، گفت: پایانبندی هنر امیر عباس پیام در مقام نویسنده بود که توانست قصه را به یک راهبردی هنرمندانه برساند. حتی توانست بنده را به عنوان کارگردان همراه کند تا با شخصیتهای اصلی فیلم یک پیشروندی مناسبی داشته باشیم. چرا که نویسنده و کارگردان کمک میکنند تا شخصیتها و کاراکترهای داستان قوام پیدا کنند و مخاطب را با خودشان هممسیر سازند.
وی با اشاره به اینکه در لبه کلیشهای شدن و یا نشدن قرار داشتیم، تأکید کرد: در پایان داستان میان کلیشهای شدن و یا نشدن قرار گرفته بودیم و اگر یک مقدار هوشمندانهتر جلو نمیرفتم قطعاً گرفتار کلیشه میشدیم و آن حرف مهم و هدف غایی سریال مسکوت باقی میماند. ما پایان از پیش تعیینشدهای نداشتیم باید این پایانبندی را قصه به ما میداد که هوشمندانهترین قلم را از نویسنده دیدیم. حقیقتاً این پایانبندی بهترین فینال در کارنامه سریالسازی بنده به حساب میآید که بسیار از آن لذت بردم.
افشار اعتقاد دارد شاید لازم بود در پایان کار یک آرامشی به مخاطب میدادیم، اما این اتفاق نیفتاد، بیان کرد: درست است شاید پایان ناراحتکنندهای داشتیم و شرایط جامعه اقتضا میکرد مخاطب را با لحظاتی توأم با آرامش تنها میگذاشتیم، اما باید «آنام» با تأثیرگذاری به پایان میرسید. چرا که هدف ما القای مهرورزی، محبت کردن و آغوش گرفتن مهر مادری بود که ممکن است در لحظه و ساحت روز از دست برود و شما این مجال را پیدا نکنید به مادر خودتان عشق بورزید همانطور که این اتفاق برای دختر ماجرای «آنام» بوجود آمد.
وی در پاسخ به سوال دیگر خبرنگار فرهنگی تسنیم درباره انتخاب گلچهره سجادیه به عنوان بازیگر نقش اول «آنام» که سالها از تلویزیون دور بود، افزود: شاید نسل امروز گلچهره سجادیه را به خوبی نشناسند و با درخششهای هنرمندانه او آشنایی نداشته باشند، اما هر کارگردانی دوست دارد با امثال او کار کند به همین خاطر در چند سریال اخیر به دنبال او بودم و البته خودش هم دوست داشت با تلویزیون کار کند، اما فیلمنامهها متقاعدش نمیکرد. وقتی فیلمنامه «آنام» را به او پیشنهاد کردیم با پافشاری بنده، پذیرفتند تا در این سریال بازی کنند. تصورم بر این است بازیگرانی که چندین سال از فضای تلویزیون دور میشوند، اما توانا و پویا هستند میتوانند با بازگشت دوبارهشان مخاطب را شگفتزده کنند.
امیرعباس پیام درباره فلاشبکهای زیاد «آنام» که گاهی اوقات مخاطب را سردرگم میکرد، گفت: این قصه نیاز به فلاشبکهای متعدد داشت، چون بایستی ابهامات زمان حال را در بازگشت به گذشته برای مخاطب برطرف میکرد. البته میدانیم که فلاشبک در بسیاری از مقاطع به فیلم ضربه هم میزند و مخاطب را دچار سردرگمی میکند، اما ما نگذاشتیم برای مخاطب نقاط کور ایجاد شود و به همه سوالات او پاسخ دادیم. به همین خاطر مخاطب ما ترغیب میشد و با یک حسّ دلچسبی بلامنازعی ساختار رمانگونه «آنام» را دنبال میکرد.
وی درباره اینکه برخی انتقاد کردند یکسری از پلانها و سکانسها به اصل ماجرای «آنام» هیچ ارتباطی نداشت، تصریح کرد: شاید برخی از سکانسها و پلانها ربط نداشته باشد، ولی به تطمئنینهای که به مخاطب انتقال پیدا میکند، کمک میکرد. چون درونمایه این ساختار فضای لازم را به مخاطب میدهد تا بتواند به باورپذیری برسد.
افشار با بیان اینکه ما میخواستم توجهات را به این سمت ببریم که پدران و مادرانمان را دریابیم، تأکید کرد: خیلیها به ما گفتند چرا آنقدر فضا غمگین در «آنام» پیگیری شد، ولی واقعاً پیکره این داستان ایجاب میکرد تا به جامعه خصوصاً جوانانمان تلنگری بزنیم که شاید همین امروز هم برای نیکی کردن به پدر و مادر دیر باشد. چرا که در داستان میبینیم اگر یک روز زودتر دختر داستان ما متوجه میشد که خانم پرستار همان مادر اوست شاید به این تلنگر و حداکثر تأثیر دست پیدا نمیکردیم و باید این مادر و دختر به هم نمیرسیدند تا مخاطب متوجه بشود که زمانی برای آغوش گرفتن پدر و مادرش ندارد اگر بخواهد به همین غفلتهای دنیوی خودش ادامه دهد.
مجید واشقانی به عنوان حسن ختام این نقد و بررسی، قصهگویی کارگردانان را حلقه مفقودهای دانست که در بسیاری از سریالها شاهد آن هستیم؛ او همچنین افزود: مطمئن باشید اگر «آنام» ظرفیت خوبی از باورپذیری، قصهگویی و فضاسازی را در اختیار مخاطب قرار نمیداد هیچوقت به این حسّ دلچسبی نمیرسیدیم که ما را حتی با وقفه یک ماهه به خوبی پیگیری کنند. این مجموعه تلویزیونی علیرغم برخورداری از یک قصه خوب، یک قصهگوی کاردانی داشت که خیلی ماهرانه توانست بازیگران را راهبری کند. امروز جای خالی این نوع کارگردانیها در میان سریالسازیهای ما خالی است و باید برای خروج از رکود در سریالسازی و همراه کردن مخاطب در تلویزیون این نوع نگرش در فیلمسازی را به خوبی پیادهسازی کنیم.