ماجرای تصرف کعبه توسط امام زمان قلابی!
قیامها و شورشهای فراوانی تحت عنوان «مهدی» در متون تاریخ اسلام گزارش شده و در این باره، مقالات و آثاری نیز تألیف شده است. این ظهورها، در قدیم و جدید بوده و برخی اولین ادعای مهدویت را درست در وقت رحلت رسول خدا (ص) از سوی برخی از صحابه میدانند که گفت: پیامبر هرگز نمرده و او پس از درگذشت همه یارانش، رحلت خواهد کرد. بنابرین، ادعای ظهور مهدی را باید یکی از کهنترین ادعاها دانست.
خبرآنلاین: در نخستین روز سال ۱۴۰۰ ق. یک شیخ سلفی به نام جُهیمان با معرفی شخصی به نام محمد عبدالله قحطانی به عنوان مهدی آماده شده و روز اول سال جدید در مسجد الحرام قیام کرد. این قیام مسلحانه یک هفته به طول انجامید که با کشته دهها نفر و اعدام بسیاری به پایان رسید. این گزارش بر اساس نوشتههای یکی از عوامل نزدیک به جهیمان نوشته شده است.
قیامها و شورشهای فراوانی تحت عنوان «مهدی» در متون تاریخ اسلام گزارش شده و در این باره، مقالات و آثاری نیز تألیف شده است. این ظهورها، در قدیم و جدید بوده و برخی اولین ادعای مهدویت را درست در وقت رحلت رسول خدا (ص) از سوی برخی از صحابه میدانند که گفت: پیامبر هرگز نمرده و او پس از درگذشت همه یارانش، رحلت خواهد کرد. بنابرین، ادعای ظهور مهدی را باید یکی از کهنترین ادعاها دانست.
دامنه برخی از ین ظهورها کوتاه بود و به سرعت خاتمه یافت، اما برخی دیگر رنگ مذهبی یا سیاسی به خود گرفت. ظهور بابیت در میان شیعیان و ظهور مهدی سودانی در میان اهل سنت شمال افریقا از این جمله است. باید تأکید کرد که داستان این ظهورها صرفا محدود به شیعیان نیست بلکه میان اهل سنت هم وجود داشته و شاهد آن روایات بیشماری است که آنان نیز در این باره دارند. حتی برخی تأکید دارند که روایات آنان در باره مهدی بارها و بارها بیش از آن چیزی است که میان شیعیان هست چنان که ساختن کتاب در باره ملاحم و فتن نیز در همان دوایر علمی عراق قرن دوم و سوم در میان عامه بود و بعدها به شیعیان نیز سرایت کرد.
یکی از مهمترین و پرسروصداترین این قبیل رویدادها در زمان ما، ظهور شخصی به نام جهیمان عتبی در مسجد الحرام و معرفی فردی به نام محمد عبدالله قحطانی به عنوان مهدی و ایجاد آشوبی در مکه برای یک هفته در شهر مکه بود که در تمام دنیا به شکل وسیعی انعکاس یافت و تأثیر زیادی از خود بر جای گذاشت. جهیمان که یک شیخ سلفی مخالف دولت سعودی بود، زمان بس دقیقی را برای این کار انتخاب کرده بود. این زمان، پایان حج سال ۱۳۹۹ بود. میدانیم که ذی حجه آخرین ماه سال قمری است. جهیمان در نخستین روز سال جدید، یعنی سال ۱۴۰۰ (۱/ ۱/ ۱۴۰۰) که درست آغاز قرن پانزدهم هجری بود، دعوت خویش را در مسجد الحرام علنی کرد.
این زمان، این امتیاز را هم داشت که همچنان شماری از حجاج در مکه باقی مانده بودند که در شمار آنان، شماری از حجاج ایرانی هم بودند. آنان از قبل تدارک این قیام را دیده و دست کم پانصد نفر را در مسجد متشکل و مسلح کرده بودند. داستان جهیمان به دلیل اشغال مسجد الحرام توسط آنان و تصرف بعدی توسط نیروهای سعودی و کشته شدن شمار زیادی از مردم و نیروهای دولتی، تأثیر شگفت و عمیق از خود برجای گذاشت. دامنه وسیع این ماجرا، تعداد فراوان کشتهها از دو طرف، اعلام بیش از شصت نفر و زندانی شدن دهها نفر برای سالها، ماجرای پر سروصدایی را در جهان اسلام پدید آورد.
به علاوه چندان به بحثهای مربوط به مهدویت دامن زد که پس از آن دهها کتاب در سعودی در باره ظهور مهدی نوشته شد. جهیمن خود کتابی در باره «اشراط الساعه» و به اصطلاح علائم الظهور نوشت با نام رسالة الفتن و اخبار المهدی و نزول عیسی و اشراط الساعه که همراه با شش رساله دیگر به عنوان مجموع السبع رسائل چاپ شده بود. پس از شکست این ماجرا، سعودیها به سرعت دست به کار شده و عالمان زیادی را تشویق کرد تا در باره این گرایش در حدیث، یعنی اخبار مهدی و آخر الزمان، کتابهایی بنویسند. میشد حدس زد که هدف آنها جلوگیری از بروز این گونه حرکتها بود. شماری از این رسائل و کتابها، که به طور مکرر در سالهای بعد چاپ شد، در ظاهر، به هدف روشنگری علمی در این زمینه و ارائه دیدگاه درست بود.
در باره ماهیت قیام جهیمان مطالب زیادی منتشر شده است، اما معمولا در ایران توجه به این مسأله کمتر بوده است. آنچه به یاد نویسنده است، خاطرات آیت الله فیض گیلانی است که خود آن شب در مسجد بود و داستان بیعت گرفتن را نقل کرده، اما پیش از درگیری اجازه یافته است تا مسجد را ترک کند. مهم آن است که ماجرای ظهور این مهدی، این بار هم، مثل دفعات بسیار فراوان، نه در میان شیعیان، بلکه در میان سنیان، آن هم سنیان سلفی بروز کرد. فقط یک نکته توافق بود و آن سنیهای اهل حدیث و اخباری مسلک بود که با نگاه به احادیث ملاحم و فتن در بخاری و مسلم و سنن ابی داود و غیره، به این مسیر کشیده شده بودند. در میان شیعه نیز بروز این قبیل گرایشها معمولا در میان کسانی بوده که اعتبار زیادی برای اخبار قائل بوده اند. این بحث باید وقت دیگری دنبال شود.
اما آنچه در زمینه قیام جهیمان به تازگی نوشته شده کتابی است با عنوان ایام مع جهیمان توسط شخصی به نام ناصر الحزیمی. این شخص داستان آشنایی خود را با جماعت سلفی که در اطراف این ماجرا شکل گرفتند بیان کرده و ضمن آن به معرفی جهیمان و تشریح مواضع و افکار و حرکت وی پرداخته است. این شخص در ماجرای جهیمان وارد مسجد الحرام نشد، اما بعد از پانزده روز به احتمال به دلیل اعترافاتی که علیه وی شد، به زندان افتاده و پس از شش سال آزاد شد. گفتههای وی میتواند گوشهای از آنچه در این شورش رخ داد را نشان دهد، زیرا در بخشهایی روایت دست اول این ماجراست. او میگوید علاوه بر سابقه آشنایی با این گروه و همراهی آنان، در زندان، مطالبی را از برخی از سران آنان شنیده و در اینجا آورده است.
حزیمی میگوید که از سال ۱۹۷۴ با گروه الجماعة السلفیه المحتسبه آشنا شده و به تدریج در مسیری قرار گرفته است که در فاصله شهرهای مدینه، ریاض و مکه، تشکلی فراهم آورده و ضمن ترویج ایدههای خاص خود، برابر دستگاه حاکمه سعودی و شیوخ وابسته، موضع گرفته است. حزیمی وی در سال ۱۹۷۶ در کویت با جماعت سلفی آشنا شده و ضمن بریدن از مذاهب اربعه، فاصله میان سلفیها را با اخوان المسلمین مصر و جماعت تبلیغ و دیگران دریافته است. وی سپس به ریاض آمده و مشغول کار شده است. به عقیده و اخوانیهای ریاض ـ. اخوان المسلمین که همراه جریان جماعت تبلیغ دو جریان فعال بودند ـ. خود دو گروه بودند. یکی قطبیها ـ. پیروان سید قطب ـ. که متفرق بودند و دیگری بنّائیّون یا طرفداران حسن البناء که بیعت با، ولی امر را لازم میدانستند و متشکل بودند. علاوه بر آنها در ریاض هر مسجدی با امام خود یک دسته خاص بودند و افکاری داشتند.
حزیمی برای رفتن به عمره رمضانیه با گروه یکی از این مساجد به مکه رفته و در آنجا به مجلس درس شیخی به نام شیخ علی مزروعی رفته که در دارالحدیث مدینه منوره مشغول بوده است. وی از درس او خوشش آمده و پس از بازگشت از عمره به مدینه رفته و سعی کرده است وارد دارالحدیث شود که البت نتوانسته است. شیخ مزروعی او را به مکه فرستاده و به کسی به نام شیخ عائض معرفی میکند. وی به مکه رفته و به منزلی که شیخ عائض در آنجا بوده و شخصی به نام عبدالله حربی وارد میشود. این خانه متعلق به جریان اخوان بوده است. اینجا اخوان یا به معنای برادران به کار میرود یا اخوان سلفی اصطلاحی که ویژه خود وهابیها از قدیم بود. به هر حال، اشاره به اخوان المسلمین مصر ندارد یا اگر هم دارد یک گرایش کاملا سلفی است.
به گفته وی، جوانان اخوانی که اکثر زیر ۲۵ سال داشتند به کار تبلیغ دینی در مکه و نواحی اطراف مشغول بودند. در ایام حج گروهی از وابستگان به این حرکت به مکه آمده و تشکیلات، برای آنها در مکه جایی معین کرده و در منی چادر زد. آن سال ناصر الدین البانی که آثارش روی سلفیها تأثیر گذاشته و محل نقد و ایراد بود به حج آمد و حزیمی هم با وی دیدار کرد. به هر روی برادران اخوانی در سایه رهبری شیخ عائض بودند که رئیس جماعت اخوان در مکه بود. این یک جریان اخوانی سلفی بود که حزیمی در ادامه با آنان آشنا شده و در درون آن قرار گرفته است.
سابقه اینان و فعالیتشان با عنوان «جماعت السلفیه المحتسبه» بود که زندگی سادهای داشتند و به هیچ روی اهل تفریح نبودند و بیشتر روحیات بادیه نشینی داشتند و از تمدن جدید رویردان بودند. در همین رفت و آمدها بود که با جهیمان آشنا شد. حزیمی در مکه تحصیلات دینی خود را که غالبا خواندن کتابهای حدیثی و شروح آنهاست، آغاز میکند و درمعهد حرم در درس شیخ بدیع الدین احسان حاضر میشود. همچنین مدتی در درس شیخ عبدالعزیز بن راشد نجدی شرکت میکند که به گفته خودش از دوستان عبدالله قصیمی معروف است که برای تحصیل به مصر رفت و آنجا مرتد شد و آثار شگفتی نوشت.
وی پس از آشنایی با جهیمان در مکه، به درخواست او، به یک سفر تبلیغی طولانی میرود. بعدها این همراهی در سفرهای تبلیغی ادامه مییابد. وی از اخلاقیات جهیمان بویژه تواضع وی خیلی ستایش میکند، اما از این که نسبت به قبیله خود عتیبه تعصب شدید داشته، از او انتقاد میکند. جهیمان در دوره نوجوانی و آغاز جوانی در یکی از کمپهای اخوانی عبدالعزیز ـ. اخوانیهای وهابی سختگیر که گاهی با خود عبدالعزیز هم درگیر بودند و او را اهل تسامح میدانستند و متهم میکردند ـ. بوده است، بدویهایی که تحت عنوان اخوان منسجم شده و نخستین گروههای شبه نظامی بودند که با دولت سعودی همراهی داشتند. اما این زمان، یعنی بعد از سالها، جهیمان مخالف دولت سعودی بود و آن را فاقد مشروعیت میدانست.
حزیمی تأکید میکند که «جماعة السلفیه المحتسبه» در سال ۱۹۶۵ میلادی با انشعاب از جماعت تبلیغ درست شدند. آنان روی توحید تأکید بیشتری داشتند، همین طور روی منکر. یکی از اینها همین جهیمان بن محمد بن سیف عتیبی بود که زمانی هم در نیروی انتظامی سعودی کار کرده بود. این جماعت در وقت تأسیس نزد عبدالله بن باز رفته بودند و تأیید او را هم گرفته بودند. فعالیت این گروه البته علنی بود. حتی خانه اجارهای آنها در مدینه، اجاره اش توسط بن باز پرداخت میشده است. حزیمی از مکه به مدینه بازگشت، جایی که به گفته جماعت آنان و مخصوصا جهیمان، مسیح دجال نمیتوانست وارد آن شود. علی مزروعی و جهیمان و دیگران همه آنجا بودند.
از این پس دولت روی خانه این گروه که وی در آن رفت و آمد داشته حساس میشود، اما این خانه دری مخفی داشته که آنها از آن رفت و آمد میکردند. وی به خانه جهیمان نیز رفت و آمد داشت. نیروهای دولتی در سال ۱۳۹۸ قصد دستگیری جهیمان را داشتند که گریخت. از آن پس تحت تعقیب بود. حزیمی این زمان به دنبال تحصیل علم در مدینه بوده و کمتر همراه جهیمان به سفرهای تبلیغی در بادیهها میرفته است. وی در خانه اخوان یا برادران، در مدینه با شخصی به نام احمد حسن معلم که شاعر بوده آشنا میشود. این همان شخصی است که رسائل جهیمان را آماده نشر کرد. البته به کمک محمد عبدالله قحطانی، کسی که در شورش سال ۱۴۰۰ «مهدی منتظر» نامیده شده و اخوانیها با این عنوان میان رکن و مقام با او بیعت کردند.
حزیمی این زمان که هنوز دو سالی به قیام مانده به شهر بریده رفت تا نزد شیخ دویش درس بخواند. شیخ دویش از وی میپرسد: آیا به کرویت زمین باور داری؟ وقتی او تأیید میکند. پس از آن شیخ دویش کتابی با عنوان الصواعق الشدیده علی اعضاء الهیئه الجدیده که در رد کرویت زمین است به او میدهد تا مطالعه کند.
از سال ۱۹۷۸ به تدریج میان رهبران جماعت سلفی که مؤلف به آنها هم اخوان میگوید از یک طرف و مشایخ وابسته به حکومت از طرف دیگر آغاز میشود. این اختلاف نتیجه فتواهای تازهای است که بر سر بریدن از مذاهب اربعه و اجتهاد مستقیم پیش میآید. این مساله این مشکل را هم پیش میآورد که مشایخ وابسته به حکومت به تدریج به انتقاد از سران اخوانی سلفی میپردازند و از فضایی که آنها برای پرس و جو از استدلال هر فتوا و حکمی سوال میکنند ناراحت هستند. در این میان، جهیمان که دل خوشی از حکومت ندارد، با مشایخ، فاصله گرفته، داشتن شغل رسمی را تقبیح کرده و علیه حکومت میشود. تحول دیگر آن است که غالب نیروهای اخوان به سمت جهیمان رفته و از بقیه رهبران فاصله میگیرند. به تدریج حکومت روی او حساسیت پیدا کرده و برای دستگیری جهیمان اقدام میکنند که او میگریزد.
حزیمی در آغاز فرار با اوست، اما سپس جدا شده و گهگاه دیدار دارد. در این جریان بسیاری از نیروهای اخوانی دستگیر شده و زندانی میشوند. حزیمی نیز به ریاض میرود و در آنجا به تحصیل ادامه میدهد. این زمان که یکی دو سالی به قیام مانده است، برخی از رسائل جهیمان چاپ و منتشر میشود. به عقیده حزیمی، جهیمان درس رسمی نخوانده بود و حتی در نوشتن هم ضعیف بود. آنجه نشر شد بیشتر با کمک محمد عبدالله قحطانی و احمد معلم بود. البته دستگیر شدهها هم به تدریج آزاد شدند.
در سال ۱۳۹۹ که پایان آن آغاز قیام است، سال شکل گیری جنبش برای قیام است. بحثهای این سال یک ویژگی مهم دارد و آن اصلی شدن دو مفهوم «مهدویت» و «خواب» است. حزیمی میگوید مدتها بود در جلسات اخوان از آخر الزمان صحبت میشد. همین طور در باره «خواب»ها فراوان صحبت شده و در باره تأویل و تطبیق آنها سخن به میان میآمد. باور جماعت اخوان این بود که ما در آخر الزمان قرار داریم. طبعا مهدی هم در آخر الزمان قیام میکند. دلیل آن هم خوابهایی است که به طور مکرر دیده میشود و از قیام مهدی منتظر خبر میدهد.
جهیمان رسالهای با عنوان «الفتن و اخبار المهدی و نزول عیسی و اشراط الساعه» نوشت و در مقدمه نوشت: تلاشم من در این کتاب جمع آوری روایات صحیح در باره فتن و اشراط قیامت است که این زمان سخت به آن نیازمندیم. وی آنها را بر اساس ترتیب زمانی و مکانی تقسیم بندی کرد. تلاش او این بود تا میان آنها هماهنگی و جمع کرده و یک صورت منظم و متکاملی به آنها بدهد. وی افزود: پیش ا. زاین هم تلاشهایی بوده است، اما اولا آنها ضعیف و صحیح را مخلوط جمع آوری کردند ثانیا توفیقی در جمع میان آن نقلها و تطبیق آنها نداشتند. حزیمی گوید که من این زمان جسمم با آنها بود، اما فکرم قانع نشده بود. سوء ظن من وقتی شد که مهدی را بر محمد عبدالله قحطانی تطبیق کرد.
حزیمی میگوید من از محمد قحطانی پرسیدم: تو واقعا یقین داری که مهدی منتظر هستی؟ او گفت: اوائل یقین نداشتم تا این که برخی از اخوان در مسجد رویل این مسأله را مطرح کردند و گهگاه آن را به زبان میآوردند. من اوائل آن را یک شوخی حساب میکردم تا این که شمار خوابهایی که من را به عنوان مهدی میدیدند زیاد شد و کم کم جدی گرفتم. حزیمی میگوید: از سعد بن عبدالله قحطانی پرسیدم: چطور محمد عبدالله قحطانی مهدی است در حالی که از شرایط مهدی آن است که قرشی باشد؟ او گفت: ما اصلا قحطانی نیستیم بلکه قحطانی به حلف هستیم. جد بزرگ ما از اشراف مصر بوده که همراه نیروهای محمد علی پاشا به جزیره العرب آمده است.
حزیمی این زمان من در مکه در یک فروشگاه لوازم خانگی کار میکرد و کاری به جلسات اخوانیها نداشت. دلیلش را هم، همین تردیدها بیان میکرد. وی میگوید که البته در درسهای بن باز شرکت میکرده است. حزیمی گوید: روزی از یکی از آنها شنیدم که روز اول محرم ۱۴۰۰ قصد دخول حرم و بیعت با مهدی منتظر را میان رکن و مقام دارند. او از من پرسید: آیا تو هم خواهی داخل حرم خواهی شد؟ گفتم من در باره مهدی منتظر بودن او یقین ندارم. وی گفت: امسال هم اخوانیها به حج خواهند آمد. حزیمی میگوید با این که بسیاری از آنها در این باره، یعنی مهدویت مهدی اعلام شده تردید داشتند، و نیز در باره بردن سلاح به داخل حرم، اما با این حال آمدند.
حزیمی که پس از دستگیری در زندان با فیصل محمد فیصل هم بند بوده مطالبی از وی نقل میکند. فیصل گفت که او هم با این که تردید داشت در مواجه به جهیمان، دعوت وی را برای دخول به حرم پذیرفته است. او پس از حج، زن و بچه را در نجران گذاشت و به مکه برگشت و داخل حرم شد. جالب است که وقتی در جریان قیام محمد عبدالله قحطانی کشته شد، و البته کسی جنازهای از وی نشاخت، فیصل به جهیمان میگوید: که آیا محمد یا همین مهدی منتظر کشته شده است؟ جهیمان پاسخ میدهد که ممکن نیست. او مهدی منتظر است. او اخوانیهایی که خود شاهد قتل وی بودند را متهم کرد که یقین به مهدویت او ندارند.
به گفته حزیمی عبدالله حربی هم از جمله افرادی بود که یقین به مهدویت قحطانی نداشت، اما وقتی محاصره حرم پیش آمد، از روی حمیت تلاش کرد تا خود را به آنها برساند که در راه توسط نیروهای تفتیش کشته شد. چنان که گذشت حزیمی که ظاهرا قدری ترسو هم بوده، داخل حرم نشد، اما بعد از پانزده روز از ماجرا، در پانزدهم محرم دستگیر شد. وی مطالبی را که در این کتاب در باره مسائل داخل حرم گفته از فیصل محمد فیصل و دیگران در زندان شنیده و روایت کرده است. در میان نقلها، مطالبی در باره کیفیت بردن سلاح و غذا به داخل حرم آمده است. بخشی از این وسائل و سلاحها نیز در قالب جنازههایی که به واقع مرده در آنها نبود به داخل برده شد.
نماز جماعت برگزار شد که در نیمه نماز اخوانیها در را بستند و امام جماعت را با عدهای دیگر جایی در حرم حبس کردند. نیروها در اطراف و پشت درها مستقر شدند. این طرف خطبه خوانده شد و بعد شروع به بیعت با مهدی شد. سه روز چنین پیش رفت، سه روزی که درگیریها کم و بیش ادامه داشت و نیروهای سعودی میخواستند افراد سلاح را زمین بگذارند. به اخوانیها خبر رسید که مهدی آنان در سمت مسعی کشته شده است. جهیمان قبول نکرد و گفت: او منتظر است تا علامت ظهور که به زمین فرو رفتن سپاهی است که از سمت تبوک برای جنگ با مهدی میآید بشنود. جالب است که بعد از دو روز، یعنی روز پنجم قیام، گفتند یکی از برادران که اهل ورع و تقواست، تایید کرده که از رادیو خبر خسف (به زمین فرو رفتن) جیش تبوک را شنیده است.
هفت روز این درگیریها طول کشید و به تدریج دایره محاصره تنگتر و تنگتر میشد و مرتب بلندگوها از آنان میخواست تا سلاح بر زمین بگذارند و تسلیم شوند. آخر کار تنها یکی دو غرفه باقی ماند که از سقف آن بر آنان آتش میبارید. حزیمی در باره شخصیت فکری جهیمان از درس نخواندن وی سخن گفته و این که در نوشتههایش هم روی این نکته که روایاتی آورده است که فلان بادیه نشین یکبار پیش پیامبر آمد و همه آنچه را که باید یاد گرفت تأکید کرده و میگوید که بسیار بد خط بود که این خود محصول درس نخواندن او بود. جهیمان از نظام آموزشی موجود بدش میآمد. به علاوه او مدارس دولتی و حکومتی را قبول نداشت و کاملا ضد آنها بود. او معتقد بود که طلبهها در این قبیل مدارس فاسد میشوند.
جهیمان گفته بود که شهر مدینه را برای زندگی انتخاب کرده و این به خاطر آن که عیسی دجال در آن وارد نخواهد شد. وی دوره جوانی را به عنوان نظامی و راننده وانت سپری کرده و به تدریج از آن متنفر شده بود. بعدا نیز کتابهای تویجری را خوانده بود. از جمله کتابی با عنوان الایضاح و التبیین لما وقع فیه الاکثرون من مشابهه المشرکین که در باره کسانی بود که خود را مثل غربیها درآوردهاند. مثلا مورد ۲۳ از موارد تشبه به کفار بالا بردن دست در وقت سلام دادن (کار نظامیان) یاد شده بود. همین طور کوبیدن پاها به یکدیگر در وقت سلام. او در این فصل روایاتی را در باره تشبه به کفار نقل کرده و آنها را مستند قرار داده بود.
یکی از رسائل جهیمان رساله رفع الالتباس عن ملة ابراهیم علیه السلام بود. وی ضمن تأکید بر این که ابراهیم روی توحید تکیه داشته از سه گروه انتقاد میکند. او میگوید: عدهای اساس دین را روی نبرد با قبوریها میدانند. عدهای دیگر ضمن نکته اول روی نفی تعصب مذهبی کور و دعوت به دفاع از حدیث و تصفیه آن تاکید دارند. عدهای دیگر به رد کمونیسم و اثبات وجود خدا میپردازند و بیشتر دنبال گرفتن مراکز قدرت هستند. به نظر حزیمی مقصود وی از گروه اول گروه انصار السنه است. گروه دوم جماعت سلفی تابع البانی و جماعت سوم اخوان المسلمین است. انتقاد وی از گروه اول بی توجهی به مبارزه با قدرتهاست در حالی که گروه سوم را در خط سلطه و خلاف هدایت پیامبر میداند. طرفداران وی روی فراگیری فتنه در جامعه و کناره گیری و رفتن به صحرا و بادیه تاکید داشتند.
یک مسأله دیگر برای جهیمان تصویری بود که وی در باره دولت و حکومت در اسلام داشت. وی بر اساس برخی روایات حکومت را به پنج دوره تقسیم کرده بود. ۱. نبوت و رسالت، ۲. خلافت بر اساس روش نبوت، ۳. ملوکیت، ۴. ملوکیت جبری، ۵. خلافت بر اساس روش نبوت. جهیمان میگفت که ما در مرحله چهارم هستیم، چون خلیفه را مسلمانان انتخاب نمیکنند و او خود را بر امت تحمیل میکند. نه فردی از قریش حکومت میکند، نه دین اقامه میشود، نه بیعت از رعیت میگیرند. اما مرحله پنجم که خلافت بر اساس روش نبوت است، همان ظهور مهدی منتظر است. او میگفت: امتیاز دولت ما به این است که مجری «قسط» و عدالت و در واقع یک دولت توحید است. این دولت به کشتن روافض نیز که همطراز با مشرکین هستند باور دارد در حالی که دولت عبدالعزیز اجازه نبرد با مشرکین عراق یعنی شیعیان را نداد و جهاد را خارج از جزیره العرب متوقف کرد و به علاوه با نصارا هم کنار آمد و از آنان در کارهای دولتی استمداد جست.
حزیمی در ضمائم کتاب چند بحث را به عنوان پیوست بحث کرده است. یکی در باره اهمیت مفهوم خواب است که روایاتی از صحبح بخاری آورده و اهمیت خواب را میان اخباریهای سلفی یادآور شده و میگوید که در میان گروه جهیمان خواب موقعیت مهمی یافته بود. به علاوه احادیث ملاحم و فتن هم اهمیت زیادی یافت و جهیمان توصیه میکرد که آثاری در این زمینه خوانده شود. حزیمی میگوید من خودم این توصیه را پیش از سال ۱۳۹۸ از وی شنیده بودم. مهم و جدید در کار وی، تطبیق روایات فتن بر اوضاع جاری بود. مثلا روایت شماره ۴۲۴۲ سنن ابوداود را بر برخی از آنچه رخ داده بود، تطبیق میکرد. در این روایت از قول پیامبر (ص) آمده است که یکی از اولاد من که ادعا میکند از من است، اما نیست، فتنهای را پدید میآورد. جهیمان میگوید: این شخص همان شریف حسین است که پیش از عبدالعزیز بر حجاز حکومت میکرد. به همین ترتیب ادامه روایت را نیز تطبیق بر اوضاع جاری میکند. مثلا این که در آخر الزمان فتنه داخل هر خانهای میشود را حمل بر ورود تصاویر و عکسها به خانهها میکرد. آنها حتی تصاویر روی پولها را هم با مرکب پاک میکردند.
جالب آن که زمانی هم که مهدی منتظر خود را یک قحطانی قرار دادند تلاش کردند تا برای وی یک نسب سیدی پیدا کنند تا بر روایات منطبق شود. بعد هم به فکر کارهای مسلحانه افتادند. یکی از آنها مزرعهاش را فروخت تا سلاح تهیه کند. پیوست دیگر کتاب خطبه جهیمان در مسجد الحرام در آغاز دعوت است. اول خطبه نقل روایات مهدی از کتابها بود: «ای مسلمانان، اکنون به بیان احادیث صحیحه حضرت رسول (ص) در باره مهدی میپردازم برای این که مسلمانان آگاه باشد و فریب نخورد. این احادیث منطبق بر شخصی میشود که همانا او مهدی است».
وی سپس به بیان سه حدیث پرداخت. پس از آن یک نفر دیگر صحبت کرد و پس از ساکت کردن مردم، از رهبران قیام که هر کدام در گوشهای مستقر بودند، خواست تا مراقب باشند و اگر کسی تخلف کرد به روی او آتش بگشایند. سپس از مردم خواست تا آمده و با مهدی بیعت کنند. آنگاه دوباره خطبه با نقل چند حدیث دیگر ادامه یافته است. پیامبر (ص) فرمود: با مردی در میان رکن و مقام بیعت میشود و خانه خدا جز برای او حلال نخواهد بود (یعنی خونریزی در آن)؛ و وقتی حلال شد، کسی از هلاکت عرب از وی پرسش نکند (او را بازخواست نکند). آنگاه این لشکر به حبشه خواهند رفت و آنجا را خراب خواهند کرد به طوری که بعد از آن هرگز آباد نخواهد شد. هم اینان هستند که کنزهای آنجا را درخواهند آورد؛ و همین طور، خواندن احادیث ظهور ادامه یافت. یکی از احادیث، آمدن سپاهی از شام بود که برای جنگ با مهدی میآیند و در زمین فرو خواهند رفت. این روایت را عایشه نقل کرده در صحیح مسلم آمده است. اشاره کردیم که جهیمان مرتب منتظر تحقق این روایت بود. جهیمان در پایان خطبه گفت که این احادیث بر فلان شخص یعنی محمد عبدالله قحطانی تطبیق میکند، برای بیعت با وی بشتابید. دو سال است که برادران او را به عنوان مهدی میشناسند. نامش محمد بن عبدالله و از قریش است و پدرش از اشراف بوده و از نسل حسین بن علی دختر فاطمه بنت رسول الله (ص) است. به شما بشارت میدهم که بارها خوابها در باره خروج مهدی دیده شده و کسانی خواب دیده اند که این مهدی را ندیده بودند. وقتی دیدند، تأیید کردند که همان است که در خواب او را دیده اند. او حدیثی هم از پیامبر در تأیید خواب خواند که فرمود: لم یبق من الوحی الا المبشرات: الرؤیه الصالحه... از وحی چیزی جز مبشرات که همان رؤیای صالحه است باقی نمانده است. خوابی که مؤمن میبیند یا برای او میبینند. این روایت را بخاری و مسلم نقل کردهاند.
در اینجا باز به افرادی که هدایت قیام را بر عهده داشتند اعلام شد که هر کدام در جای خود مستقر شوند. به آنها دستور داده شد که هر مأمور حکومتی که دستش را بالا ببرد، او را بزنید که میخواهد خون مسلمانان را بریزد. حزیمی در پایان کتاب متن گفتگویی را که با یک مجله الکترونیکی در باره این شورش داشته عینا درج کرده است. این کتاب در سال ۲۰۱۱ در بیروت و توسط الشبکه العربیه للابحاث و النشر، در ۱۸۳ صفحه چاپ شده است. بیفزایم که در این ماجرا دست کم هزار نفر درگیر بودند. پانصد نفر خود اخوانیها و همین حدود از حجاجی که به آنان پیوستند. تعدادی از مأموران سعودی نیز کشته شدند که بعدها هتل شهدای مکه به نام آنان ساخته شد و تا امروز باقی مانده و تصاویر آنان در داخل هتل نصب شده است.
این نیز باید توجه داشت که مدعیان ظهور مهدویت در مسجد الحرام فراوان بودهاند که اخبار آنان به صورت پراکنده در لابلای برخی از آثار آمده است. شگفت آن که درست همین روزها که این یادداشت نوشته میشد، یعنی روز ۲۵ فروردین خبر زیر در یکی از سایتها آمد: به گزارش سرویس بین الملل «فردا» در تاریخ ۲۵ / ۱ / ۱۳۹۰ به نقل از پایگاه خبری السبق عربستان؛ روز گذشته در یک حادثه عجیب در زمان برگزاری نماز عصر در خانه خدا یک جوان میکروفون را ربوده و فریاد برآورده است که من مهدی منتظر هستم. من مهدی منتظر هستم... گفته شده است وی یک حاجی مصری ۳۵ ساله بوده است.
تحقیقات اولیه نشان داده است وی مشکلات روانی داشته و پیش از این نیز تحت مداوا قرار گرفته بوده است. وی برای بررسیهای پزشکی بیشتر پس از توقیف وی به مرکز درمانی پلیس حرم مکی انتقال یافته است. اما این ماجرا از آنجا شروع شد که نمازگزاران در بین نماز عصر ناگهان متوجه جوانی شدند که بعد از تکبیر الاحرام امام جماعت از صف دوم نماز خارج شده و میکروفون را روبود و فریاد برآورد که من مهدی منتظر هستم! پس از این به سرعت نیروهای امنیتی و پلس حرم مکی مستقر در این مکان وی را گرفته و برای تحقیقات بیشتر به مرکز پلیس حرم مکی منتقل کردهاند.