جسدی که ساعتها در انتظار تسویهحساب ماند
گذشت کُند ساعتهای پردرد و رنج این تراژدی تلخ را پیرمرد خیر پایان میبخشد و دختر درمانده با پرداخت یکمیلیون و ۲۰۰ هزار تومان هزینه پایانی موفق به آخرین دیدار با مادر میشود.
خبرگزاری فارس: امروز فقر و تنگدستی اقشار ضعیف جامعه، بزرگترین معضلی است که مانند یک سرطان خاموش، پیکر جامعه ما را در خود فرو میبرد و اصول نیک اخلاقی را در چرخدندههای قوانین خشک و بیروح در هم میشکند.
ظهر امروز حواشی فوت یک مادر تنها و تنگدست البرزی برای ساعاتی در فضای مجازی با حرارت تمام پیچید و واکنشهای مختلف مردم را موجب شد، خبری تلخ مبنی بر اینکه زن ۵۵ ساله کمال شهری که برای کنترل درد و رنج ناشی از بیماری سرطان و عفونت شدید ریه در یکی از بزرگترین بیمارستانهای کرج به مدت ده روز بستری بود، جان به جانآفرین تسلیم کرده و تنها بازمانده که دختری ۲۰ ساله است، از پرداخت مابقی هزینه بیمارستان عاجز میماند.
دختر ۲۰ ساله که خود نیز مادر است و تحت پوشش کمیته امداد قرار دارد به هر دری که میزند، توان پرداخت پول برای ترخیص مادر فوتشده از سردخانه بیمارستان را پیدا نمیکند و از آنجا که مادر بیمار در واپسین ساعات کاری روز پنجشنبه از دنیا میرود، فشار عوامل بیمارستان برای تعیین تکلیف حضور جنازه، چنان مضاعف میشود که دختر جوان بینوا نمیداند باید برای کدامین مصیبت خود شیون کند.
گذشت کند ساعتهای پردرد و رنج این تراژدی تلخ را پیرمرد خیر همسایه پایان میبخشد و دختر درمانده با پرداخت یکمیلیون و ۲۰۰ هزار تومان هزینه پایانی موفق به آخرین دیدار با مادر میشود، مادری که از هزینه سه میلیون و ۶۰۰ هزار تومانی متعلق به ده روز بستری شدن خود را، به مبلغ دو میلیون و ۱۰۰ هزارتومانی با هر رنجی که بود پرداخت میکند و اجل مهلت تسویهحساب به وی نمیدهد.
اشکی که امروز از چشم بازماندگان متوفی سرازیر شد، بیشتر رنگ و بوی درماندگی و شکستن غرور میداد تا درد یتیمی و بیمادری، اشکی که باید با دستان دوراندیشی و مصوبههای متعلق به اقشار کمدرآمد و محروم جامعه پاک میشد.
امروز درد فقر و محرومیت اقشار ضعیف جامعه را تیزی قوانین خشک و بیروح مراکز بیمارستانی عمیقتر میکند، چراکه شکم گرسنه را شاید بتوان با تکهای نان سیر کرد، اما تلاش برای حفظ زندگی و آرام کردن دردهای جانکاه، با پدیده گروکشی در بیمارستانها که روزبهروز نیز رونق بیشتری میگیرد، جور درنمیآید.
خبرگزاری فارس استان البرز، تلاش زیادی کرد تا بتواند با عوامل اجرایی بیمارستان مربوطه گفتوگویی ترتیب دهد و از قوانین موجود و تبصرههایی که در اینگونه موارد میتواند برای اقشار ضعیف راهگشا باشد پرسش کند، اما از آنجا که ساعت کاری کارکنان، رأس ۱۳:۳۰ تمام میشد، ما نیز مانند دختر دلشکسته متوفی نتوانستیم کسی را برای پاسخگویی پیدا کنیم.
این ماجرا چند نکته داشت که هر عقل سلیمی میداند باید تا جایی که امکان دارد، این نکات اصلاح شود، مانند اینکه همه افراد قشر ضعیف جامعه، یک همسایه پیر و خیر داشته باشند که از قضا پولدار هم باشد و بهموقع سر برسد، افراد تا جایی که میتوانند درد بیماری را تحمل کنند و مردن در خانه را بر چند صباح زندگی بیشتر میان بیمارستان ترجیح دهند، مردم تنگدست تا جایی که امکان دارد، پنجشنبهها فوت نکنند، آنهم در دقایق پایانی ساعت کاری، چون تایم خدمترسانی پرسنل بیمارستانی تمام شده است؛ و مسئلهای که اصلاً نباید در مورد آن فکر هم کرد، یکی جوابگویی مسئولان علوم پزشکی استان البرز و دیگری مطالبه از دستاندرکاران اجراییات دولت در وضع تبصره و لوایح قانونی برای چنین مواردی است.
قاعدتاً مشکلات و نیازهای پس از مرگ افراد جامعه، جزء رفاه عمومی که وظیفه دولت برای تأمین آن است محسوب نمیشود و تنها به خداوند و بندهاش ربط دارد که الحق تنها این پروردگار مهربان است که بندگان خود را تنها نمیگذارد و فریادرس میرساند.