بازنمایی ژئوپلیتیکی سپاه در شبکه صدای آمریکا
دانشگاه جامع امام حسین(ع) مقالهای درباره بازنمایی ژئوپلیتیکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شبکه ماهواره ای صدای آمریکا، منتشر کرد.
خبرگزاری تسنیم: مقاله «بازنمایی ژئوپلیتیکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شبکه ماهواره ای صدای آمریکا» توسط فصلنامه علمی پژوهشی سیاست دفاعی دانشگاه جامع امام حسین(ع) منتشر شد.
بازنمایی ژئوپلیتیکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شبکه ماهواره ای صدای آمریکا عنوان مقاله ای است که سعید ربیعی، حمیدرضا حسینی دانا و رضا جنیدی در فصلنامه علمی و پژوهشی دانشگاه جامع امام حسین(ع) به چاپ رسانده اند.
این مقاله، با روش «تحلیل گفتمانِ» تعدادی از برنامه های تصویری و گزارش های خبری-تحلیلی شبکه ماهواره ای صدای آمریکا «voa»، نحوه بازنمایی ژئوپلیتیکی سپاه پاسداران را در این رسانه بررسی کرده و به این سؤال پاسخ می دهد که شبکه صدای آمریکا، قدرت دفاعی و کارکردهای فرامرزی سپاه در منطقه غرب آسیا را چگونه بازنمایی می کند.
نتایج این پژوهش نشان می دهد شبکه صدای آمریکا با استفاده از تکنیک های مختلفی نظیر (برچسب ها، انگاره سازی ها، پیش فرض ها و واژگان منفی)، قدرت دفاعی سپاه را تهدیدی برای امنیت منطقه و جهان و کارکردهای فرامرزی آن را را به عنوان مداخله در کشورهای منطقه و عامل گسترش تروریسم بازنمایی می کند و این بازنماییها را در راستای علائق ژئوپلیتیک ایالات متحده آمریکا جهت قلمروگستری و قلمرمداری در منطقه غرب آسیا انجام می دهد.
در بخشی از این مقاله سپاه پاسداران به عنوان یک کنشگر ژئوپلیتیکی تبیین شده و آمده است:
ماهیت ژئوپلیتیکی سپاه:
سپاه پاسداران اگرچه یک نیروی ملی است، اما از لحاظ ماهیت نه تنها در دولتملی نمیگنجد، بلکه حوزه نفوذ و تأثیرگذاری آن فراتر از مرزهای سیاسی و قلمرو سرزمینی ایران می باشد. ذات ژئوپلیتیک نیز فراتر از مرزهای سیاسی مطرح میشود. سپاه بر اساس قانون اساسی، مدافع و پاسدار انقلابی است که ماهیت و سِرشت فراملی با آرمانهای جهانی دارد. بنابراین برخلاف سایر نیروهای مسلح که صرفاً مأموریت دفاع از کوی و برزن و تمامیت ارضی کشور را عهدهدار هستند، سپاه بر اساس رسالت و جایگاهی که قانون اساسی به آن داده، خود را ملزم به حمایت از جنبشها و نهضتهای اسلامی و آزادیخواهانه در سراسر جهان میداند.
اصول متعددی در قانون اساسی به حمایت از مستضعفین منطقه تحت عناوین و کلمات مختلف اشاره کرده است. در اصل سوم قانون اساسی آمده است: «دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر به کار برد:» که در بند 16 این اصل «تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بیدریغ از مستضعفان جهان» ذکر شده است.
اصل 154 نیز اشعار می دارد: «جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال، آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد، بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملت های دیگر، از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می کند». بنابراین اقدامات نیروی قدس [به عنوان بازوی فرامرزی سپاه پاسداران] ، کاملاً مبتنی بر قانون اساسی است(رضایی،253:1396) و سپاه به لحاظ ماهیت از آنجا که در قلمرو ژئوپلیتیکی انقلاب اسلامی عمل میکند و در توسعه و صدور معنوی انقلاب اسلامی مؤثر است، بازیگری ژئوپلیتیک قلمداد میشود.
ساختار سپاه، محرک بازیگری ژئوپلیتیکی سپاه
ساختار سپاه پاسداران از طریق نیروی قدس، قابلیت بازیگری در محیط منطقه را به این نهاد بخشیده است. نیروی قدس در شرایطی در منطقه غرب آسیا به ویژه حوزه ژئوپلیتیکی غرب ایران تا شمال آفریقا فعال است که این منطقه، محل رقابتهای ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک قدرتهای فرامنطقهای و منطقهای میباشد و سپاه پاسداران کاملاً در جهت مقابله با منافع استراتژیک و اهداف راهبردی دولت ایالات متحده در منطقه عمل میکند و به عنوان یک متغیر، در رقابت های ژئواستراتژیک قدرت های جهانی تأثیرگذار است.
کارکردهای ژئوپلیتیکی سپاه پاسداران
هر دولت- ملتی که قدرت داشته باشد، برای خودش یک حوزه نفوذ و قلمرو ژئوپلیتیکی تعیین میکند. جمهوری اسلامی ایران در شرایطی از سقوط بغداد و دمشق جلوگیری کرده و نفوذ سیاسی خود را از عراق، سوریه، لبنان، فلسطین به مدیترانه رسانده است، که منافع استراتژیک قدرتهای جهانی و منطقهای با توسعه نفوذ سیاسی انقلاب اسلامی به صورت آشکار در تضاد قرار دارد.
حوزه نفوذ معنوی انقلاب اسلامی در پی نقشآفرینی سپاه در منطقه روز به روز در حال گسترش است. به عنوان مثال زمانی که در 13 تیرماه 1393 ابوبکر بغدادی در مسجد بزرگ «الدوله» موصل خود را خلیفه مسلمین اعلام نمود و هنگامی که شهر سنجار در 11 و 12 مردادماه 1393 به تسلط داعش درآمد و هزاران مرد سنجاری کشته شده و پنج هزار نفر از جمله چهار هزار زن و کودک در سنجار توسط داعش به گروگان گرفته شدند، کمتر تحلیلگری پیشبینی میکرد که بغداد و سلیمانیه نیز در روزهای بعد به دست عوامل این گروه فتح نگردد.
اما نه بغداد و نه سلیمانیه به دست داعش نیفتاد چراکه نیروی قدس با طراحی یک طرح فوری و ترسیم یک کمربند امنیتی حول شهر بغداد و اعزام نیروهای خود به منطقه از یک سو و سازماندهی نیروهای عراقی از سوی دیگر، مانع از سقوط شهر بغداد گردید. به علاوه سردار حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه در اظهارات خود در برنامه گفتگوی ویژه خبری که هیچگاه تکذیب نکرد، اعلام داشت: «سردار قاسم سلیمانی با 70 نفر مانع اشغال کردستان عراق توسط داعش شد».(رضایی،235:1396)
نقش سپاه در پیروزی های جبهه مقاومت از جمله موصل نیز مورد تأیید و اذعان ناظران و تحلیلگران مستقل قرار دارد. این نقشآفرینی باعث افزایش نفوذ معنوی و وزن ژئوپلیتیکی و قدرت ایران در منطقه شده است. افزایش قدرت و منزلت ژئوپلیتیکی کشورها برای آنها قدرت، قلمرو تاثیرگذاری و حوزه نفوذ بیشتری را در ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در مقیاسهای منطقهای، قارهای و جهانی به همراه خواهد داشت. در سوریه نیز ماجرا چنین است. سپاه پاسداران به عنوان بازیگر اصلی محور مقاومت در سوریه در حال نقش آفرینی است.
در شرایطی سپاه از نظام سیاسی سوریه حمایت می کند که کنش های متقابل سه حوزه جغرافیا، قدرت و سیاست، موجب شکل گیری رقابتهای استراتژیک بین المللی برای مدیریت حوادث داخلی این کشور شده است. همجواری این کشور با رژیم صهیونیستی و نقشی که سوریه در انتقال کمک های ایران به حزب الله لبنان ایفا میکند، مهمترین بنیاد ژئوپلیتیکی این کشور را شکل میدهد. در چنین شرایطی ائتلاف به اصطلاح ضد تروریستی، در تلاش است اقدامات سپاه در منطقه را در راستای دخالت ایران در امور داخلی و سناریویی برای افزایش قدرت شیعیان بازنمایی کند. ریشه و چرایی این بازنمایی نیز در نامه نمایندگان کنگره ایالات متحده به رییس جمهوری سابق آمریکا قابل مشاهده است:
«در زمان کنونی که سپاه از هیچ اقدامی برای سرکوب مخالفان بشار اسد فروگذاری نمی کند، نمی توان درباره آن سکوت کرد. آمریکا باید از تمام امکانات لازم برای جلوگیری از نفوذ ایران در سوریه استفاده کند» (خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه اینترنتی کنگره آمریکا، 29/7/94)
این در شرایطی است که ایالات متحده آمریکا سعی کرده است با استفاده از فرصت ناشی از فروپاشی شوروی، ضمن حفظ و تقویت حوزه نفوذ خود در مناطق حساس جهان(اروپا، شرق آسیا، خلیج فارس و غرب آسیا)، آن را به مناطق دیگر گسترش داده و با دائمی ساختن سلطه خود بر این مناطق، از ظهور هر چالش جهانی جدید جلوگیری کند و جایگاه خود را به عنوان رهبر جهان تضمین نماید(برژینسکی،1383)
سپاه پاسداران بازیگری است که محاسبات و حوزه نفوذ، تأثیرگذاری و اِعمال قدرت بازیگران جهانی را در منطقه با چالش جدی مواجه ساخته و قلمرو ژئوپلیتیکی انقلاب اسلامی را توسعه داده است. حفظ نظام سیاسی سوریه و عراق، محور ژئواستراتژیک ایران، عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و مدیترانه را زنده و فعال نگه می دارد. فعال بودن این محور ژئواستراتژیک نیز در کارایی امنیتبخش حوزههای ژئوپلیتیکی مجاور ایران نقش مؤثر و تعیین کننده دارد و فرایند سیاسی این حوزه ها را تقویت میکند. محور گفتمان این محور ژئواستراتژیک، بر مبنای مبارزه با سلطهای است که دولت آمریکا آن را در چارچوب منافع استراتژیک خود قلمداد میکند.
در این رابطه هنری کسینجر وزیر امور خارجه و مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا در مقالهای با عنوان «هرج و مرج و نظم در جهان در حال تغییر» درباره نقش آینده ایران در [غرب آسیا] به رییس جمهور ایالات متحده هشدار داده است. نگاه وی نسبت به منطقه غرب آسیا، به روشنی گویای منافع استراتژیک آمریکا و رقابت ژئوپلیتیکی این کشور با ایران است.
وی خطاب به دونالد ترامپ هشدار داده است که «در صورت شکست داعش ایران نباید جای خالی این گروه را در سرزمینهای آزاد شده پر کند. وزیر خارجه پیشین آمریکا با اشاره به آزادی مناطق شمالی عراق و پیشروی ارتش سوریه به سمت مناطق تحت تصرف داعش می نویسد در چنین شرایطی «ایران نباید به یک امپراتوری در خاورمیانه تبدیل شود».(یورونیوز، 2017)
کارکرد ژئوپلیتیکی سپاه در خلیج فارس و تنگه هرمز
تنگه هرمز یکی از سه منطقه حیاتی ایران به شمار می رود(صفوی، خبرگزاری مهر،1390) تنگه هرمز به عنوان یک عامل جغرافیایی، دارای نقش استراتژیک است که برمسائل اقتصادی، ارتباطی و نظامی جهان تأثیر میگذارد. در واقع تنگه و مسائل آن بازتاب جهانی دارد و این نقش از گذشتههای تاریخی همچنان تداوم داشته و دارد و در آینده نیز به دلیل پایداری ارزش های ژئواستراتژیک و نیز پایداری نسبی ارزش های ارتباطی و اقتصادی تنگه هرمز، بهویژه در هنگامی که امنیت در منطقه خلیج فارس برقرار باشد، تداوم خواهد داشت. تداوم نقش استراتژیک تنگه هرمز، باعث تداوم رقابت قدرتهای جهانی برای کنترل و تسلط بر آن خواهد شد و این امر در سرنوشت سیاسی و اقتصادی و نظامی کشورهای ساحلی تنگه تأثیر خواهد گذاشت (حافظنیا،500:1390) تنگهها و گذرگاههای طبیعی دریایی، موقعیتهایی هستند که هم در قدرت ملی و سیاست خارجی کشورها تأثیردارند، و هم در استراتژی نظامی برّی و بحری مورد توجه قرار میگیرند. در نتیجه ژئوپلیتیک و ژئواستراتژی در آنها با هم هماهنگ و منطبق میشود. این موقعیتها به کشور مجاور امکان میدهد تا رفت و آمد در آنها را کنترل کنند و به همین دلیل دارای ارزش ژئواستراتژیکی است.(عزتی،38:1364)
از سال 1386 مأموریت تأمین امنیت در خلیج فارس و تنگه هرمز به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی واگذار شد و آمریکاییها پس از اطلاع از این جابهجایی مأموریت در نیروهای مسلح ایران، به نیروهای خود در منطقه دستور دادند که به شناورهای سپاه پاسداران نزدیک نشوند.(صفوی، همشهری آنلاین، 1387)
در حالی سپاه پاسداران یکی از بازیگران مهم منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز به شمار می رود که پیشبینی می شود با توجه به اهمیت نفت در قرن بیست و یکم و حیاتی بودن آن برای بقای سلطه دنیای صنعتی و در رأس آن آمریکا، خلیح فارس همچنان کانون توجه این قدرتها و مرکز منازعات بین المللی باقی خواهد بماند(جعفری ولدانی،45:1379). لذا اکنون این منطقه، یک منطقه ژئواستراتژیکی و ژئوپلیتیکی است و در تحولات آتی نیز نقش محوری خود را به عنوان کانون توجهات استراتژیک و هارتلند مناطق استراتژیک جهان حفظ خواهد کرد(مینایی، 148:1386) بنابراین سپاه پاسداران به نمایندگی از جمهوری اسلامی ایران، یک طرف هرگونه تحول ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در منطقه است و «اگر در این منطقه عملیات نظامی صورت بگیرد، موقعیت ایران به گونه ای است که می تواند به بهترین صورت دست به عملیات تأخیری بزند و منافع قدرتهای بزرگ را به اشکال مختلف به خطر اندازد»(همان:149)
نویسندگان در بخش نتیجه گیری این تحقیق علمی تأکید کرده اند:
الف)رسانهها، با بهکارگیری انواع تکنیکها و تاکتیکهایی که در این تحقیق به برخی از آنها پرداخته شد، تصویرپردازی و ذهنیتسازی میکنند. ادراک، ذهنیت و برداشت افکار عمومی نسبت به سوژهها و ابژههای جهانی، عمود بر قرائت و روایتی است که رسانهها از آن سوژهها و ابژهها ارائه میدهند. رسانهها در این نبرد روایتها و قرائتها، به یک عنصر گفتمانساز تبدیل شدهاند که دانش مسلط جوامع را تولید میکنند و با بازنمایی سیاست های فضایی، هژمون تصاویر و تعیین تهدیدات جغرافیایی، در مناسبات و روابط قدرت، کسب قدرت و خلق بحرانها و رقابتهای ژئوپلیتیکی اثرگذارند. اینها از جمله دلایلی است که رسانهها را به عنوان یک عنصر ژئوپلیتیک، در قلمرو منابع تولید قدرت، توزیع قدرت، مشروعیتبخشی به قدرت، حفظ قدرت و یا بلعکس قرار میدهد.
ب)کارکرد بازنماییها و تصویرسازیهای شبکه صدای آمریکا از سپاه پاسداران نیز چنین است؛ این رسانه در قالب راهبرد امنیت ملی و اهداف، سیاستها و ارزشهای جهانی و منطقهای دولت ایالات متحده آمریکا به دنبال بازنمایی منفی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است تا با ساختن نظامهای یادآوری کننده تعاریف و تصاویر منفی از سپاه، ادراک و دانش عمومی افکار عمومی را بر اساس تصویر یا انگاره خود تولید و توزیع نموده و امنیت ملی، قدرت ملی، نفوذ منطقهای و وزن ژئوپلیتیکی جمهوری اسلامی ایران را تضعیف نماید.
چراکه سپاه پاسداران جزئی از ساختار قدرت ملی و یک بازیگر دولتی از سمت نظام جمهوری اسلامی ایران مطرح میشود. شبکه صدای آمریکا برای بازنمایی و ساختن این نظامهای یادآوری کننده، از واژگان منفی بهره برده است. واژگان، مرز هنجارها و ارزشها هستند. اخبار و برنامههای این شبکه با تولید برچسبهایی همچون «تهدید جهانی، حامی تروریسم، ماجراجو، افراطگرا، قدرتطلب، نقش مخرب و بی ثبات کننده و...» سپاه پاسداران را به گونهای منفی بازنمایی کرده است.
ج)شبکه صدای آمریکا برای مشروعیت بخشیدن به بازنماییهای خود علیه سپاه، به اظهارات، گزارشها و مطالبی ارجاع داده که تهدید بودن سپاه در منطقه و جهان را پررنگ دانسته است. در آن بخشهایی هم که به اظهارات فرماندهان سپاه ارجاع داده است، با ترفندهایی نظیر تقطیع، کلیگویی و مبالغه، تلاش نموده از اعتبار آن بکاهد یا آن را به عنوان دروغ و یا در جهت تأیید انگارههای خود به کار ببندد.
د)قطببندی و قطبیسازی نیز از دیگر شاخصهای پرکاربرد گفتمان صدای آمریکا میباشد. این قطببندیها میتوانند مبنا و محور نگرش و ارزیابی مردم قرار بگیرند. گفتمانهای سیاسی، مدام حوزه خود را گستردهتر و قلمرو دیگری را محدودتر میکند.
قطبیسازی گفتمان شرق شناسانه غربی در گفتمان سیاسی ایالات متحده موج میزند و شبکه صدای آمریکا نیز با پیشفرضهای همان معرفت، به نقش و کارکرد سپاه و ایران پرداخته است. شبکه صدای آمریکا در چارچوب این سیاست کلی دولت ایالات متحده، با بهکارگیری ضمایر «ما»، تلاش نموده خود را نماینده مردم ایران بداند و با حکومت ایران و سپاه پاسداران غیریتسازی نماید. این قطببندی در چارچوب مربع ایدئولوژیک که تأکید بر ویژگیها و اعمال خوب خود و اعمال بد آنها و تخفیف ویژگیهای خوب آنها و بزرگنمایی ویژگیها و خوبیهای ما است، انجام شده است.
یعنی «خوب در برابر بد»، «غرب در برابر شرق و اسلام» و «ایالات متحده آمریکا در برابر ایران و سپاه پاسداران». ریشه این تقسیم بندی ایدئولوژیک را باید در نابرابری و سلطهای دانست که گفتمان سیاسی ایالات متحده از گذشته مملو از آن بوده است.
به عنوان مثال چند روز پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر سال 2001 میلادی، جرج دابلیو بوش رییس جمهوری وقت آمریکا با جمله معروف «هرملتی در هرجای دنیا باید تصمیم خود را اتخاذ نماید. یا طرف ما هستید یا طرف تروریستها...» ، به یک غیریتسازی و قطببندی جهانی دست زد و جهان را به دو طبقه «دوستان ما» و «دشمنان ما و حامیان تروریسم» تقسیمبندی نمود و مبنای آن را نیز مشارکت کشورها در جنگ علیه ترویسم به رهبری آمریکا دانست. آن غیریتسازی و قطببندی، تأثیرات شگرفی در جهان برجای گذاشت. شبکه صدای آمریکا، با قطب بندی و غیرت سازی با حکومت ایران، علاوه بر اینکه می خواهد در میان ملت ایران برای گفتمان سیاسی آمریکا جایگاه و پشتوانه مردمی کسب کند، دولت و نظام سیاسی ایران را فاقد مشروعیت و عقبه استراتژیک بازنمایی می کند.
ی)شبکه صدای آمریکا با بازنمایی واگرایی میان دولت و سپاه، قصد دارد سپاه را یک بلوک قدرت در برابر دولت و ساختارهای اجرایی کشور نشان دهد و با این بازنمایی، کلیه روندهای سپاه را در حوزه های سازندگی، اطلاعاتی و امنیتی در راستای کسب قدرت خود و در برابر دولت و با هدف انحصار طلبی نظامی بازنمایی سازد. سایر انگاره سازی ها، پیش فرض ها و دلالت های ضمنی گفتمان شبکه صدای آمریکا در نمونه های تحلیل شده، روندهای سپاه را در حوزه های سازندگی نیز به صورت منفی، نامشروع، در مقابل بخش خصوصی و در راستای قدرت طلبی انحصاری سپاه بازنمایی کرده است.
ر)در یافتههای تحقیق مشخص شد که ارزشها و نگاه ایالات متحده و تلاش های به اصطلاح ضد تروریستی در روندهای این کشور به ویژه در منطقه غرب آسیا مورد تأکید و بزرگنمایی قرار گرفته و در مقابل، نقش سازنده سپاه پاسداران در مبارزه با تروریسم که مورد اذعان مقامات عراق و سوریه و ناظران بینالمللی می باشد، ناگفته مانده است. همچنین، «هزینههای بالای حمایت ایران از سوریه، اختلافات داخلی، حضور سپاه در عرصه سازندگی، و منفعت طلبی سپاه و فرماندهان آن» نیز در تصویرسازی شبکه صدای آمریکا آغشته به اغراق و بزرگنمایی بوده است.
این راهبرد کلی ایدئولوژیک در نمایش مثبت خود و نمایش منفی دیگران در گفتمان صدای آمریکا در سطح محلی و توالی گزارهها به کرّات به کار گرفته شده است. این ارزیابی و بازنمایی منفی اعمال دیگران(سپاه)، مبتنی بر گفتمان سیاسی، علائق ژئوپلیتیک و منافع ایالات متحده آمریکا است. یعنی در شرایطی که قدرت و نفوذ سیاسی و راهبردی و وزن ژئوپلیتیکی جمهوری اسلامی ایران، منافع استراتژیک ایالات متحده را در منطقه به چالش کشانده، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منظومه منافع سیاسی و راهبردی ایالات متحده آمریکا باید به عنوان دشمن و تهدیدجهانی و منطقهای معرفی شود؛ تا در نتیجه این «ایران هراسی» و «سپاه هراسی»، ادامه فروش صدها میلیارد دلار سلاح و تجهیزات ساخت آمریکا به کشورهای عربی و نفوذ و تسلط این کشور بر فضاها و منابع جغرافیایی منطقه غرب آسیا که دارای ارزش استراتژیک است، تضمین شود. بنابراین در راستای این هدف و اندیشه ژئوپلیتیکی است که دولت این کشور به بازنمایی منفی ایران و سپاه میپردازد.
س)گفتمانها برای تأثیرگذاری بیشتر و عدم صورتبندی افراطی و اتهام نسبت به سوگیری و جانبداری، اغلب در لابه لای گزارهها، پیامها و استدلالهایی را به صورت ضمنی ارائه میدهند که افکار عمومی را تحت تأثیر قرار داده و اقناع سازند. اساساً نظرهای ایدئولوژیک همیشه بهصورت صریح بیان نمیشوند. بلکه اغلب به صورت تلویحی، پیشفرض شده، پنهان، انکار شده یا پذیرفته شده انگاشته میشوند.
«انزوای ایران در منطقه و جهان، حمایت سپاه از تروریسم، پیامدهای منفی نفوذ سپاه در منطقه، تقابل و تضاد منافع سپاه با منافع ملی، ناکارآمدی و ضعف قدرت نظامی سپاه، فقدان عقبه مردمی و پایگاه اجتماعی سپاه و نارضایتی کشورهای منطقه از روندهای جاری سپاه» از جمله استدلالهای ضمنی نهفته در گزارههای گفتمان شبکه صدای آمریکا بوده است.
بنابراین باید نتیجه گرفت که واژگان، انگارهها و تصویرسازیها، پیامهای ضمنی، پیشفرضها، بزرگنماییها، توصیفها و سایر مقولاتی که در تحلیل گفتمان شبکه صدای آمریکا مورد تحلیل قرار گرفته، در یک طرح و هدف کلی، سپاه پاسداران را به صورت منفی بازنمایی کرده، به طور خاص قدرت دفاعی سپاه را به عنوان تهدیدی برای امنیت منطقه و جهان، و کارکردهای فرامرزی سپاه را به عنوان مداخله در کشورهای منطقه و عامل گسترش تروریسم بازنمایی نموده و این بازنمایی ها دارای اهداف و پیامدهای ژئوپلیتیکی است.
چون منطقه غرب آسیا محل درگیری و رقابت ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک قدرتهای جهانی و منطقه ای بهویژه آمریکا، روسیه، چین، هند، ایران، ترکیه و عربستان قرار دارد؛ ایالات متحده آمریکا برای تحقق اهداف ژئوپلیتیکی خود در این منطقه با تهدیدات جمهوری اسلامی ایران مواجه است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان یکی از اجزای قدرت ملی ایران، در تحولات امنیتی- نظامی منطقه غرب آسیا، منافع و تعلقات استراتژیک ایالات متحده آمریکا را با چالش مواجه ساخته و در جهت تشکیل «هژمون تعاونی» در منطقه عمل میکند.
در چنین شرایطی آمریکا باید تصاویر و قرائت خود را از ایران و سپاه روایت و آن را در افکار عمومی مسلط نماید تا بتواند جهان و به ویژه این منطقه راهبردی را بر اساس میل و اراده خود شکل بدهد.
دقیقاً در چنین جایگاهی است که رسانه و بازنمایی های منفی علیه سپاه، ماهیت ژئوپلیتیک مییابند و میتوانند در گسترش حوزه نفوذ، در کسب قدرت، روابط قدرت و تسلط بر ارزش ها، منابع و عوامل و فضاهای جغرافیایی که دارای ارزش استراتژیک هستند، تأثیرگذار باشند و با سپاه هراسی و منزوی ساختن سپاه پاسداران در منطقه و تحریم آن، علاوه بر تضعیف قدرت و وزن ژئوپلیتیکی ایران، اهداف اقتصادی، سیاسی، نظامی، امنیتی و راهبردی دولت ایالات متحده آمریکا را در منطقه محقق سازند.