ماجرای مجری شدن بازیگران از زبان زوج مجری تلویزیون
اگر بخواهیم به نتیجه خوبی در جنگهای رمضانی اصطلاحاً استیجی برسیم، به نظرم باید به فکر بیشتر شاد کردن دل مردم باشیم و راههای شاد کردن دل مردم را پیدا کنیم.
خبرگزاری تسنمی: وقتی از برنامههای تلویزیونی در ماه مبارک رمضان صحبت کنیم ناخودآگاه ذهنها به سمت "ماه عسل" و "جشن رمضان" میرود، اما در چند سال اخیر رویکرد رسانه ملی حال و هوای تنوعگرایی به خود گرفته است. البته نتوانسته همچون گذشته توجه حداکثری مردم را به خودش جلب کند؛ چرا که سایه اسپانسرها سنگین شده و برای جذب مخاطب دست به هر کار زردی میزنند. آنقدر میهمان کلیشهای و حرفهای شعاری زده میشود که مخاطب را ناراحت میکند. اصلاً حرکتهای محتوایی و کاربردی مجریان برتر سیما به چشم نمیآید و مخاطب آرام آرام سراغ رسانههای دیگری میرود تا از فضای برنامههای ترکیبی استیجی، گفتگومحور و تاکشویی بهره ببرند. البته در این روزگار به صورت قابل توجهی پای بازیگران مطرح کشور به اجرای این برنامهها باز شده است. برای نمونه مهران مدیری با "دورهمی"، کامران تفتی با "وقتشه"، رامبد جوان با "خندوانه" و سروش صحت با "کتابباز" پا به عرصهی اجرا گذاشتهاند؛ که البته بسیاری از کارشناسان و حتی خود بازیگران و فیلمسازان به برخی از این اجراها انتقاد سرسختی داشتهاند. بعضاً مجریان حرفهای و با سابقه هم از برنامهسازان و مسئولین مربوطه در رسانه ملی خواستهاند که جلوی اشاعه این کار را بگیرند تا اهالی خانه اجرا کمتر خانهنشین بشوند. به تعبیر نیما کرمی که با او گفتوگوی تفصیلی در خبرگزاری تسنیم داشتیم هرکس فالوور بیشتری داشته باشد انگار فارغ از هر مسئله دیگری فضای اجرای در تلویزیون و بازیگری در فیلمهای سینمایی و سریالها به او واگذار میشود. چقدر رنج میبریم که غیرعالمانه و زردگونه با برخی از مسائل قابل اهمیت که میتواند پررنگتر و در قواره بهتری مورد بررسی قرار گیرد با آن برخورد میشود. چرا با صلابت و شکوهمندانه درباره برنامهسازی تلویزیون تصمیم نمیگیریم؟ او که از مجریان با سابقه و کاربلد تلویزیون به شمار میرود چندی است جنگهای تلویزیونی یا به عبارت دیگر برنامههای استیجی را به همراه همسرش زینب زارع اجرا میکند به خبرگزاری تسنیمآمد و درباره موضوعات مختلفی صحبت کردند که مشروح این گفتگو را در ذیل میخوانید:
وقتی پنجساله بودم برای اولینبار جلوی میکروفون رفتم
*صحبت را از اینجا شروع کنید که وقتی پنجساله بودید برای اولینبار جلوی میکروفون قرار گرفتید؛ از آن روزها بگویید؟
نیما کرمی:میدانید که پدر من از گویندهها و تهیهکنندگان قدیمی رادیو هستند و من هم همیشه این شغل را دوست داشتم. اولینبار که جلوی میکروفون قرار گرفتم فقط پنج سال داشتم. خوب به یاد دارم قرار بود تیزری رادیویی درباره واکسیناسیون بسازند و نیاز به صدایی کودکانه داشتند و این اولین باری بود که صدایم ضبط و در رادیو پخش شد. در دوران دبیرستان برنامههای صبحگاهی را اجرا میکردم؛ تا اینکه فرصتی برایم پیش آمد تا بازیگری را تجربه کنم و در سریالی برای مرکز اصفهان بازی کردم. بعد از آن دوباره به سمت اجرا رفتم تا اینکه در سال ۷۴ به تهران آمدیم و من گویندگی برای واحد دوبلاژ شبکه پنج را شروع کردم. بچههای رادیو صدای مرا در این برنامهها که مستند بود شنیدند و از آنجا که صدایم خیلی شبیه به پدرم بود، صدای مرا با ایشان اشتباه گرفتند و به پدرم گفتند که چقدر فلان برنامه جالب بود و پدرم هم گفته بود: «گوینده آن برنامهها نیما بود نه من.» من به این ترتیب دوستان رادیویی هم از پدرم خواستند تا مرا به رادیو معرفی کند. خلاصه من به رادیو رفتم و پس از آن اجراهای تلویزیونیام شروع شد.
بازیگری را دوست دارم
در اینسالها جسته و گریخته کار بازیگری را ادامه دادم. در چند تئاتر حرفهای و یک تله فیلم بازی کردم. در مورد تئاتر که باید بگویم برایم خیلی لذتبخش است و در واقع کاری دلی محسوب میشود، اما در مورد سینما و تلویزیون به دنبال یک موقعیت بسیار خوب هستم. برای من که موقعیتم در حیطه اجرا تثبیت شده چندان مناسب نیست که در زمینهای دیگر و در کاری ضعیف ظاهر شوم. دوست دارم اگر قرار است در فیلم یا سریالی بازی کنم، آنقدر خوب باشد که دیده شود و از اینکه در حیطهای دیگر کار میکنم لذت ببرم و یک کار موفق باشد؛ نه اینکه صرفاً حضور داشته باشم.
مجریهای با استعدادی داریم که به روز نیستند!
*میدانید بخش اعظمی از مجریان تلویزیون از مرکز استانها معرفی میشوند الان انگار کمتر این استعدادیابیها رخ میدهد؛ آیا این ظرفیت بالقوه در میان نیروهای جوان شهرستانی وجود ندارد یا به آنها بها داده نمیشود و یا اینکه وجود دارد مرکز دیگر از آنها استفاده نمیکند؟
نیما کرمی: سبک اجرا تفاوت کرده است. آن زمانی که ما وارد شدیم یک سبک قدیمی اجرا وجود داشت که ما هم ادای آن چهارچوبها را درمیآوردیم. استعداد آن را هم داشتیم و خواه ناخواه در آن ساختار و شمایل قرار میگرفتیم. اما در دهه گذشته سبک اجرا تغییر کرده و شهرستانیها به سبک اجرای نوین امروزی نرسیدهاند. یعنی شاید الان کمتر استعدادهای جدید میبینیم برای این است هنوز در آن سبک اجراهای قدیمی ماندهاند. شاید نیاز این استعدادهای شکوفا نشده نیازمند دورههای آموزشی هستند. شاید مدیریت و هدایت مناسبی صورت نمیگیرد؛ چرا که استعدادهای بسیار خوبی در شهرستانها داریم.
اجراها عامیانهتر و راحتتر شده است
*این اجراهای جدید چه تفاوتهایی با اجراهای قدیمی دارند؟
نیما کرمی: اتفاقات در اجرا روانتر شده و خیلی ادبیات عامیانهتر و راحتتر از بدن و بیان استفاده میکنید. هنوز حالتهای خشک و درونمایه قدیمی در میان مجریان شهرستانها دیده میشود.
در شهرستانها با یک هراس رسانهای مواجه هستیم
*شاید به همین دلیل باشد در برنامههای شبکه شما و زایندهرود مجری از تهران دعوت میشود؟
نیما کرمی:شاید یکی از دلایل آن نیازمندی مخاطب به اجرای به روز و روان و جامعتر است. مجری امروز میتواند مخاطب برای برنامه جذب کند که با زبان شیوا و گویای مدرن و متکی به اتفاقات روز سخن بگوید. البته سعی میکنند مجریانی را ببرند که با فضاهای فرهنگی و آداب و رسوم شهرستانها آشنا باشند. باورم این است که برگزاری ورکشاپهای نوین برای مجریان با استعداد شهرستانها شاید فضا را به مطلوبیت اجرا نزدیکتر کند. بپذیریم در شهرستانها بگو نگوهای زیادتری نسبت به پایتخت دارند. ما در فضای رسانهای خطوط قرمز مشخص و تعیینکنندهای داریم، وقتی این چارچوبها از تهران به شهرستانها میرود یک هراس رسانهای هم ایجاد میشود. در واقع یک نههای فرمایشی دارند که فضای اجرا را در شبکهها و برنامههایشان محدودتر میکند.
همه چیز از یک برنامه نوجوانانه آغاز شد...
*زینب زارع را امروز بیشتر از همیشه میشناسند؛ البته درست است که یک زمانی برای نوجوانان برنامه "نیمرخ" را اجرا میکرد، اما بعدها اجرای دو نفره با نیما کرمی همسرش او را بیشتر مشهور کرد. به عنوان مقدمه از نحوه پیوستن به این فضا بگویید؟
سال ۸۱ من دانشجوی تئاتر بودم و یکی از دوستانم به من گفت که برای گروه "نیمرخ" تست اجرا میگیرند. استودیوی این برنامه نزدیک دانشگاه ما بود، برنامه مربوط به نوجوانان و مجری برنامه هم مژده لواسانی بود. برای این برنامه مجری دوم میخواستند و اجرای من مورد قبولشان واقع شد که پس از آن به رادیو رفتم و کار اجرا را ادامه دادم تا به امروز. من کارگردانی تئاتر خواندهام، در دانشکده هم بازی کردهام، اما خب، خیلی سال است از این فضا دور شدهام. شاید اگر در همان حال و هوا میماندم میتوانستم بازی کنم. بازیگری همانند خلق کردن است و شما خالق نقشتان هستید. انسان دوست دارد خالق باشد و اصلاً به همین خاطر است که برخی از آدمها به سمت هنر میروند، چون در این حیطه میتوانند با خلاقیت خود دست به خلق آثار مختلف بزنند.
سعی میکنیم کارمان کادربندی شده و حواشی بیجهت نداشته باشد
*چطور شد به اجرای دو نفره رسیدید؟
زینب زارع: پیش از این من کارم را در رادیو جوان آغاز کردم و به عنوان مجری در برنامههای خاص تلویزیونی هم حضور داشتم. تا اینکه خانم جلالی که آن موقع مدیر گروه خانواده شبکه دو سیما بودند به ما پیشنهاد کردند که اجرای دو نفره داشته باشیم. به همین خاطر اولین اجرای دو نفره را با یک برنامه شبکه دو سیما آغاز کردیم و رفته رفته با بازخوردهای مثبتی که گرفتیم، کار را ادامه دادیم. ما رابطه مان در این اجراها همانی است که در واقعیت هم وجود دارد و دوست نداریم برای مردم نقش بازی کنیم. ما در این اجراها از فضای همیشگیمان دور نمیشویم و فقط سعی میکنیم کارمان به اصطلاح کادربندی شده باشد، چون مردم برنامههایی را میپسندند که حواشی بیجهت نداشته باشد. خدا را شکر بازخوردی که از مردم گرفتهایم خوب است.
در اجرایمان خودمان هستیم و نقش بازی نمیکنیم
نیما کرمی: در اجرای دو نفره احترام حرف اول را میزند. اگر در این اجراها یک نفر بخواهد دوربین یا میکروفون را مال خودش کند و به اصطلاح بدزدد، توی حرف پارتنر خود بپرد، همکارش را جلوی مردم خراب کند و... هم برنامه خراب میشود و هم مردم این موضوع را به خوبی درک میکنند و از تماشای برنامه لذت نمیبرند. اگر این اجراها توسط یک زن و شوهر اجرا شود به این نکات باید بسیار بیشتر هم توجه داشت. منظور من این نیست که نباید بین ما شوخی باشد؛ اتفاقاً من و زینب در اجراهایمان با هم شوخی هم میکنیم، اما این شوخیها باید از جنس احترام و ادب باشد نه از جنس تخریب شخصیت؛ یعنی من هرگز زینب، خانوادهاش، مدل حرف زدنش و... را مورد شوخی قرار نمیدهم. تأکید من و زینب این است که جلوی دوربین خودمان باشیم و رابطهمان درست همان شکلی باشد که همیشه با هم داریم. بازی و ادا و اطوار خیلی سریع لو میرود و مردم میفهمند چه کسی خودش است و چه کسی نقش بازی میکند. قربان صدقه الکی رفتن زود مشخص میشود یا اگر طرف مقابلتان را تخریب شخصیت کنید، مشخص میشود که عقدهگشایی دعوای خانه را آوردهاید روی آنتن!
ماجرای دیالوگ با اشاره دست...!
*آیا روابط و شرایط در اجرا به زندگی شما راه پیدا میکند و یا توانستهاید ارتباط کاری و خانوادگی را از هم تفکیک کنید؟
نیما کرمی: ما تفکیکشان میکنیم.
زینب زارع: تنها چیزی که در اجرا بوجود میآید من معمولا حواسم نیست و همسرم را روی آنتن به اسم صدا میکنم. مثلاً یادم میرود بگویم آقای کرمی...
نیما کرمی با لبخند میگوید: ایشان هنگام دیالوگ گفتن گاهی اشاره دست دارند که من مجبور میشوم خطاب به افکار عمومی بگویم: ایشان زن من هستند فکر بد نکنید! اتفاقی هم که مثلاً سال گذشته افتاد به تبریک عید سعید فطر برمیگردد که امکان دارد هر مردی به زنش تبریک بگوید.
زینب زارع: اگر بد بود آنقدر برای مردم جذاب نبود همه میگفتند که برای آموزش احترام گذاشتن به همسران کار ویژهای انجام شد. البته برای برخی همکاران خودمان خندهدار بود که میگفتند چرا این کار را کردید؟!
یک مصافحه اسلامی بود؛ خلاف شرعی انجام ندادم
نیما کرمی: باور کنید من کار خلاف شرعی انجام ندادم. یک مصافحه اسلامی بود که به خاطر عید فطر انجام شد. البته هیچکدام از مدیران و معاونین رسانه ملی به این اتفاق موضعی نشان ندادند. فقط یکسری از افراد که همیشه به دنبال شایعه درست کردن هستند، از این اتفاق یک جنجال آفریدند. اما من همان موقع هم گفتم مهر و محبت آموزش اولیه زندگی زناشویی است. من میخواستم به نوعی فرهنگ محبت کردن در خانواده را جا بیندازیم. چرا میگویید این کار شما ضداخلاق بوده و نباید روی آنتن تلویزیون انجام میشد. اتفاقا بگذارید فرزندان ما نیز با این آموزهها روبرو شوند و محبتکردن را بیاموزند که به درد فرداهایشان میخورد. اگر امروز شاهد طلاق و عدم توجه به عاطفه و احساس میان همسران هستیم به خاطر این بوده که چنین خلأهایی را سامان ندادیم. مشکل ما این است که به همهچیز نگاه آموزشی داریم.
همهچیز محدود به یک رسانه تلویزیون نیست
*امروز رسانهها روند مدرنیته را سپری میکنند؛ از این روزگار رقابتهای رسانهای و تأثیر آن در برنامههای تلویزیونی بگویید؟
زینب زارع: باید یک مقداری آرام آرام بپذیریم فضاهای رسانهای تغییر کرده و دیگر همهچیز محدود به یک رسانه تلویزیون نیست. ما هرآنچه که دلمان بخواهد در رسانههای غیررسمی وجود دارد. یعنی اگر امروز زن و شوهری که در برنامه کودکشو همدیگر در آغوش گرفتند و بازتابهای فراوانی داشت درصد بالایی این اتفاق را میپذیرند و اگر فضا را باز نکنیم نمیتوانیم با مخاطبین همراه شویم.
نباید هر کاری برای جذب مخاطب انجام داد
نیما کرمی: قبل از ما روی آنتن برادر خواهرش را بوسیده و فرزندی به مادرش ادای احترام کرده است. بارها و بارها محارم در تلویزیون احساس و عاطفه به خرج دادهاند؛ مثلاً محمد علیزاده در برنامه ما، مادر خودش را بوسید. متأسفانه همان شب بعد از این اتفاق، یکسری صفحه زرد اینیستاگرامی به این مسئله پرداختند و نوشتند: "مجری مرد مجری زن را بوسید" بعد که مطالب را باز میکردیم نوشته بودند آنها زن و شوهر هستند. واقعاً برای جلب مخاطب هرکاری نباید کرد.
فکر نکرده و نسجیده وارد این میدان شدهاند
*ماجرای ورود بازیگران به اجرا از چه قرار است و چرا با شکست مواجه شده است؟
نیما کرمی: دلیلش جذب مخاطب هست و اکثرا هم شکست میخورند، چون راهشان را اشتباه میروند. اما اینکه من مخالف باشم بازیگر، خواننده و یا هر فرد دیگری اجرا بکند، من مخالف نیستم. این را بدانید که دلیل شکستشان انتخاب اشتباهشان است. دلیل شکستشان این است که تکلیفشان مشخص نیست. دلیل شکستشان این است که فکر نکرده و نسنجیده وارد این میدان شدهاند. با خودشان میگویند من بازیگرم، شناخته شده هم هستم حالا مجری بشوم. نمیگویند که این کار (اجرا) آیا چیزی به من اضافه میکند یا خیر؟! به همین خاطر خیلی زود به بنبست میرسند و شکست میخورند!
فکر کرده صحبت کردن خودسانسوری به نظر نمیآید
*آیا به سیاستگذار هم ربط دارد؟
نیما کرمی: سیاستگذار هم مشکل دارد. ما امروز مشکل فالوور داریم. هرکسی فالوور بیشتری داشته باشد به او بیشتر فیلم میدهند. در واقع هرکسی فالوور بیشتری دارد اجرا میکند. امروز مشکل اصلی ما فالوور در کشور است. من ۱۳۱ هزار فالوور دارم. در صف سلبریتیها و آدمهای معروف فالوورهای من عدد به حساب نمیآید. من میگویم انسان باید فکر شده، موضعبگیرد. اینکه میگویید مثلاً از من میپرسید شما مجری مولف هستید یا بداههگویی دارید، من فکر نمیکنم فکر کرده صحبت کردن خودسانسوری به نظر نمیآید. واقعاً ضرر نمیکنیم اگر بیشتر به مسائل گوش بدهیم و با تطمئنینه اظهارنظر کنیم. هر انسانی بتواند در مورد هرچیزی نظر بدهد من با آن مشکلی ندارم، اما شخصی به مقام سلبریتی بودن میرسد آنگاه نظراتش تأثیرگذار است و بایستی خیلی مراقب باشد.
میگویند ببینید فالوورهایش هم زیاد است!
*آیا حضور بازیگران به عنوان مجری را مدیران میپسندند؟
زینب زارع: برنامهساز نظر اصلی را میدهد ممکن است آنها تأییدش کنند. یک تهیه کنندهای برنامه میسازد سلیقهاش زرد است، هر شب که نگاه میکنید بدتر از شب قبل میشود. یک تهیه کنندهای سلیقه اش این نیست. شاید دو نوع دیدگاه را مدیران بپذیرند یا نپذیرند. معمولا نمیگویند چه کسی را بیاورید؟
نیما کرمی: اولین چیزی که اتفاق میافتد مهرهسوزی است. همان بازیگر اگر درست در جای اجرا قرار نگیرد هم بازیاش و آینده کاریاش را تحت الشعاع قرار داده است. اما اگر درست قرار بگیرد میشود مهران مدیری. هیچ اشکالی هم نمیتوانی بگیری با خودش صحبت کنی هم میگوید من مجری نیستم مردم هم چنین استنباطی دارند. آنقدر چارچوبهای اجرا را رعایت میکند به این موفقیت میرسد. به شدت مولف است و عاقلانه تصمیم میگیرد و اجازه نمیدهد اشتباهی برای آن شخصیتی که تا به حال ساخته است، رخ بدهد. مثلاً میدانست اجرای برنامه هفت را در مقطع جشنواره نباید بپذیرد. من احساس میکنم که این دست دراز کردن و آوردن چهرههای شناخته شده به عنوان مجری شاید به خاطر این باشد که بیشتر ما را ببینند. یا نتیجه بهتری بگیریم و فاصلهمان را کمتر کنیم. البته میگویند ببینید فالوورهایش هم زیاد است ان شاالله اجرای خوبی میشود.
من دیدم آبرو و اعتبارم زیر سوال میرود، نپذیرفتم
*واقعاً داشتن فالوورها تا اینجا تعیینکننده است؟
نیما کرمی: بله موثر است. در سینما که صددرصد و در صداوسیما هم تأثیر دارد مخصوصاً اینکه بسیاری از برنامهها هم اسپانسری شدهاند و شما مجبور هستید اسپانسر را راضی نگه دارید. بالاخره این اسپانسرها که آنقدر پول برای برنامهسازی اختصاص میدهند نمیتوانند نظر بدهند! نظر میدهند و تأثیرگذار هم هستند. این اتفاقات بایستی کارشناسی و تحلیل بشود. برای ما هم اتفاق افتاده و سر یک برنامهای و تهیه کننده به ما گفته اسپانسر اصرار داشت شما را دعوت کنیم. مواردی هم بوده که فکر میکنم اسپانسر تا ۱۰ میلیون هم پیشنهاد داده برای هر اجرا به غیر از وجه قرارداد، من دیدم آبرو و اعتبارم زیر سوال میرود، نپذیرفتم. برخیها هم میپذیرند و اینها مشکل است. آن بازیگر ممکن است با خودش بگوید در دنیای بازیگری اتفاق خاصی برایش نیفتاده و اینجا به او میگویند ۵۰ قسمت برنامه داریم و برای هر قسمت بیست میلیون اختصاص میدهیم، میپذیرد، اما نمیداند که این پول چقدر خطرناک است.
باید راههای شاد کردن دل مردم را پیدا کنیم
*برنامههای رمضانی استیجی چرا آنقدر ضعیف بودند؟
زینب زارع: بعضی اوقات برای فرار کردن از یکسری فضاهایی که ایجاد شده یک چیزهایی که شاید به روز هم نیست و جُنگهای این چنینی مثلاً برنامه "دعوت" به عنوان یک مخاطب ۵۰ درد را نپسندم و بعد به سیاستگذاری نگاه میکنیم الان خیلی به فضاهای این طوری نباید بپردازیم مخاطب دوباره غمگین بشود. مثلا بگوییم در این "دعوت" یک میهمان اجتماعی داریم تمام تلاشمان این است میهمان بازیگرمان که سلبریتی به حساب میآید به فضای خانوادگی و ناپیداهایی که برای مخاطب جذاب است بپردازیم. اگر بخواهیم به نتیجه خوبی در جنگهای رمضانی اصطلاحاً استیجی برسیم، به نظرمن باید به فکر بیشتر شاد کردن دل مردم باشیم و راههای شاد کردن دل مردم را پیدا کنیم.
برنامهساز میگفت: این فیلم را ببین و یک چیزی مثل این فیلم برای ما بساز!
*یعنی ما در این چند ساله راهی پیدا نکردیم؟
نیما کرمی: شاید باید این آدمها تغییر کنند و نیروهای جدید و فکرهای جدید بیایند تا خروجی بهتری از آب درآید.
زینب زارع: شاید هنوز مخاطب داشته باشد و این مخاطب، مخاطب فصلی است. چرا که رمضان تلویزیون دوباره مخاطب پیدا میکند شاید همین جنگ را در فصل دیگر هیچکس نبیند. اگر به من بازیگر بدهند بسازم یک کپی خوب از برنامه ۲۰ ساله معتبر در شبکههای دنیا پخش میشود، داشته باشم چه اشکالی دارد. من کپی خوب میزنم درست اجرا میکنم برای مردم خودم، مردم میببینند. این همه مجری خوب در دنیا داریم که سلبریتی میآورد برنامه اش درست پیش میرود؛ ما نمیخواهیم این را بپذیریم.
نیما کرمی: مثلاً ۱۰ سال پیش یک مدیری به تهیهکننده و یا برنامهساز میگفت: این فیلم را ببین و یک چیزی مثل این فیلم برای ما بساز. این مدیر به تهیهکننده میگوید این فیلم را بگیر و بساز. هم این مدیر و آن تهیهکننده سرجایشان هستند. یک مقداری فکر جدیدتر و نیروی جدید و جوان تزریق کنید، ما فقط حرف جوانگرایی میزنیم. نمیدانم دلیلش چیست؟ یک بنده خدایی قرار بود تهیهکننده برنامه رمضانی "دعوت" بشود تا یک روز مانده به اجرای برنامه، به یک باره این تهیهکننده تغییر میکند و به یک مدل برنامهای شبیه به این برنامه میرود.
تاکشوهای شبکههای خارجی را میبینیم
*شما خودتان هم تاکشوهای شبکههای خارجی را میبینید تا از آنها برای اجرا استفاده کنید؟
نیما کرمی: تاکشوهای شبکههای خارجی را گاهی میبینیم. زینب بیشتر از من این برنامهها را دنبال میکند. بعضی از این برنامهها واقعاً جذابند. اما خب باید توجه داشته باشیم که هر رسانه قوانین خودش را دارد و ما نمیتوانیم مانند مجریهای آن برنامهها عمل کنیم؛ یعنی اصلاً فرهنگ و عرف جامعه ما این اجازه را به ما نمیدهد.
زینب زارع: دیدن این برنامهها کمک میکند تا از استاندارد تعریف شدهای که وجود دارد کمی دور شویم و فراتر فکر کنیم.
مجری باید خوشلباس و خوشچهره باشد
*مجری ما این روزها نسبت به قبل تفاوتهای زیادی حتی به لحاظ ظاهری هم داشته است؛ چرا آنقدر امروز به ظاهر مجری اهمیت میدهند؟
نیما کرمی:در هر برنامه تلویزیونی باید یک طراح لباس و یک طراح گریم وجود داشته باشد. خوشبختانه الان دیگر در برنامهها طراح گریم وجود دارد در حالی که قبلاً به ما میگفتند «خودتان قبل از برنامه فوم بزنید به صورتتان بس است!»، اما هنوز در حیطه طراح لباس هیچ برنامه مشخصی وجود ندارد در حالی که با ۱۰ طراح و متخصص لباس میتوان کل برنامههای صداوسیما را پوشش داد. من که از جیب خودم لباس میخرم پس چه بهتر که یک طراح به من بگوید برای هر برنامه بهتر است از چه نوع لباسی استفاده کنم. بخشی از پوششهای بیسلیقهای که در تلویزیون میبینیم به همین خاطر است که هنوز به مقوله حضور طراح لباس در کنار عوامل برنامهها دیدگاه حرفهای وجود ندارد.
زینب زارع: من فکر میکنم باید به چشم مخاطب و دید بصری او احترام بگذاریم. برنامهها باید دکور زیبا داشته باشند و مجریها باید لباسهای زیبا بپوشند. به نظرمن حتی یک مجری یا گوینده خبر در کنار داشتن صدای زیبا باید چهره مناسبی هم داشته باشد؛ در واقع باید به گونهای باشد که مخاطب آن را بپذیرد.
حسن ختام و، اما حاشیهها...
*در پایان اگر نکته یا موضوعی دارید بفرمایید.
نیما کرمی:من بارها شنیدهام میگویند زندگی برای مجریان تلویزیونی سخت است؛ این حرفها را قبول ندارم. چرا که هر رسانهای خطوط قرمز خودش را دارد. وقتی شما در یک رسانه کار میکنید باید در چهارچوب همان رسانه زندگی کنید و اگر این موضوع را دوست ندارید میتوانید شغلتان را عوض کنید.
زینب زارع: من فکر میکنم آدمهایی که زندگی کاری و شخصیشان با هم تداخل پیدا میکند و زندگی برایشان سخت میشود دو حالت دارند؛ اول اینکه خودشان به دنبال حاشیه میروند و دوم اینکه آدمهای بدشانسی هستند؛ مثلاً اینکه اتفاقی که ممکن است برای همه آدمهای دنیا بیفتد برای یک مجری هم رخ میدهد، اما در همان حال کسی که از فیلمبرداری میکند و از بدشانسی این فیلم رسانهای میشود و... بعضی وقتها به اتفاقهای این چنینی که نگاه میکنم میبینم واقعاً فقط میتوان اسم بدشانسی را رویش گذاشت؛ اینکه یک شوخی، یک جمله ساده یا یک اتفاق شخصی ناگهان بدون خواست آن فرد، رسانهای شود دیگر فقط باید اسمش را بدشانسی گذاشت.