در زمانه تحریم و فشار اقتصادی ثروتمندان چگونه میلیاردها تومان برای خرید تابلوهای نقاشی هزینه میکنند/مانور تجمل و اشرافیت در تهران، برای راضی کردن ثروتمندان/ چرا کسی به میلیاردرها برای این هزینهها اعتراض نمیکند؟ +گزارش لس آنجلس تایمز از حراج تهران
لس آنجلس تایمز نیز در گزارشی که از حراج تهران منتشر کرده است، به ابعاد جدیدی از این رویداد پرداخته است و به خوبی نشان داده که در میان اوضاع اقتصادی وخیم بسیاری از مردم چگونه ثروتمندان بدون توجه به این مساله به خوش گذرانیهای خود مشغول اند. این گزارش بیش از پیش ضرورت نظارت نهادهای مسئول بر این گونه رویدادها و ابهامات پیرامون آن از جمله پولشویی را ثابت میکند.
پایگاه خبری تحلیلی فردا مسعود شایگان: در گزارش چند روز گذشته پیرامون حراج تهران، به این مساله پرداختیم که روشنفکران و کسانی که هر روز به بهانههای مختلف هزینههای مردم ایران در راه اعتقادات شان را مذموم میدانند، اعتراضی به هزینههای میلیاردی در حراج تهران نکرده اند. لس آنجلس تایمز نیز در گزارشی که از حراج تهران منتشر کرده است، به ابعاد جدیدی از این رویداد پرداخته است و به خوبی نشان داده که در میان اوضاع اقتصادی وخیم بسیاری از مردم چگونه ثروتمندان بدون توجه به این مساله به خوش گذرانیهای خود مشغول اند. این گزارش بیش از پیش ضرورت نظارت نهادهای مسئول بر این گونه رویدادها و ابهامات پیرامون آن از جمله پولشویی را ثابت میکند. بحشهایی از این گزارش را در ادامه خواهید خواند:
تحریمهای آمریکا به کشور آسیب میرساند، اما هنر مایهی تسلای خاطر ثروتمندان ایرانی است
هفتهی گذشته، بهمدت دو روز، دهها اثر از هنرمندان به نمایش عمومی درآمد. داخل گالریهای پرسکوت، نقاشیهای مدرن و کلاسیک همچون بارقههایی از نور در میان اخبار تیرهوتار میدرخشید. کشور پر است از خبرهایی مثل کاهش ارزش پول، تحریمهای مجدد آمریکا، و اعتراضات.
حراج تهران از ۲۰۱۲ حداقل سالی یک بار در گذر از بالاوپایینهای اقتصاد ایران برگزار شده است. نهمین حراج توانست حواس گروه کوچکی از کلکسیونداران هنری را اندکی از این شرایط دور کند.
در روز دوم حراج، ابراهیم ایمانی ۷۰ساله، که سبیلی جوگندمی گذاشته و تونیک قهوهای پوشیده، به یک جفت نقاشی از آیدین آغداشلو خیره مانده است. اثر او، بهنام «معما»، دو زن را شانهبهشانهی هم نشان میدهد که سکهای بزرگ را در دست گرفتهاند و سرشان شبیه آلوی رنگی است.
ابراهیم ایمانی قبلاً مدل و فروشنده بوده و در دههی ۱۹۶۰ در تبلیغات بازی میکرده است. او چند سال پیش از انقلاب، شرکت فروش لباسهای آمادهاش را تاسیس کرد. کاروبار او خوب بود، بهطوریکه توانست یک کلکسیون کوچک خصوصی برای خود فراهم بیاورد. اما سرانجام سهم بازارش را به لباسهای ارزانتر وارداتی واگذار کرد و رفت سراغ ساخت کانتینرهای پلیاتیلنی.
«قیمت مواد خام از شرکتهای پتروشیمی داخلی بیش از دوبرابر شده. خیلی سخت بتوانیم از پس هزینهها بربیاییم.» این را ایمانی میگوید، درحالیکه به پایهای تکیه داده که روی آن مجسمهای از کلاغ، اثر بهمن محصص، قرار دارد. بهمن محصص هنرمند تحسینشدهای بود که در سال ۲۰۱۰ درگذشت.
وقتی به تابلوهای نقاشی نگاه میکند چیزی فراتر از یک اثر که قرار است به مجموعهاش اضافه شود میبیند.
«با قیمتهایی که این تابلوها دارند، دارم به این فکر میکنم که مجموعهی شخصیام را بفروشم.» چهرهای متفکر به خود گرفته است. «در این اوضاع اقتصادی خراب، مجموعهی آثار هنریام شاید من را از ورشکستگی نجات دهد.»
برای همهی این عاشقان هنر سخت بود که نگرانیهای مالی خود را پشت در بگذارند و با خود به داخل نیاورند.
هما تاراجی، موزهداری لسآنجلسی، رئیس روابط بینالملل این حراج است. او میگوید ارزش کل نقاشیهایی که سال گذشته فروخته شد ۷ میلیون دلار بوده است و برگزارکنندهها از فروشندگان ۲۰درصد کمیسیون گرفتند. اما نقاشیها به ریال فروخته میشود، که ارزشاش در برابر دلار از حدود ۳۶۰۰۰ اکنون به نرخ ۸۰۰۰۰ نزول کرده است.
وریا هاشمی، مالک گالریای در نزدیکی میدان ونک تهران، همسر و فرزندانش را یک روز قبل از برگزاری حراج برای دیدن آثار آورده است. در این اوضاع که دیگر بخشهای اقتصاد ایران دارد از هم میپاشد، بخشی از طبقهی الیت (نخبگان) ایران به آثار هنری بهچشم فرصتی برای سرمایهگذاری نگاه میکند. خیلی از افراد متعلق به این طبقه ثروت خود را از راه ارتباطاتی که با شرکتهای دولتی داشتهاند بهدست آوردهاند و در منطقهی پردارودرخت شمال تهران در آپارتمانهایی لوکس زندگی میکنند.
وریا هاشمی میگوید: «سرمایهگذاری در آثار هنری نسبت به دیگر انواع سرمایهگذاری سودآورتر است. ضمن اینکه هنرمندان جوان را تشویق میکند به حرفهی هنری خود ادامه دهند و امید داشته باشند که روزی قدر استعداد خلاقهی آنها دانسته شود. هنر بدون حامیان ثروتمند و جامعهای که قدردانشان باشد نمیتواند رشد کند.»
اما این رویداد تنها ثروتمندان را به خود جذب نکرده است. حسن اکبری، یک بیکار ۳۵ساله که با پدرومادرش زندگی میکند میگوید: «مطمئناً، ما مردم معمولی نمیتوانیم از پس خرید این آثار بربیاییم، اما حداقل میتوانیم، قبل از اینکه ثروتمندها آنها را بخرند و در عمارتهای خصوصی خود پنهانشان کنند، از دیدنشان لذت ببریم.»
حسین پاکدل، بازیگر شناختهشدهی تئاتر، با آن یالوکوپال نقرهای و مجللاش، شمارهی اقلام و قیمتشان را با آهنگی زیبا بلند میخواند. پیشنهادها فشرده و بیامان بود و بیشتر از طرف زنانی میآمد که پلاکاردهای خود را با یک بیتفاوتی تمرینشدهای بالا میآوردند.
بیشتر ۱۴۰ خریدار ثبتشده در حراجهای قبلی نیز حضور داشتهاند. اما تعداد کمی از آنها حاضر شدند با خبرنگار روزنامهی لسآنجلستایمز صحبت کنند، شاید از ترس اینکه این صحنه چه احساسی در بخش عظیمی از جمعیت ۸۰ میلیونی ایران برمیانگیزد.
تابلوی سهراب سپهری، با قیمت دلار در بازار سیاه، بیش از ۶۳۷۰۰۰ میلیون دلار فروخته شد. این تابلو با فاصله گرانقیمتترین اثر در این شب بود.
در میان خریداران، مهندسی ۴۲ساله بود که تنها نام کوچکش را به ما گفت: حمید. او ۷۰۰ میلیون ریال (حدود ۸۷۵۰ دلار به نرخ غیررسمی) برای تصویری از روستایی در فرانسه، اثر عبدالحسن صدیقی، پرداخته و حدود ۵۰۰۰ دلار برای «فال قهوه»، که تصویری است از فنجان برعکسشدهی قهوه، اثر سیاوش کسرایی. (در میان ۸۰ اثری که فروخته شد، این کمترین مقدار پرداختشده بود. مجموع فروش حدود ۴ میلیون دلار شد.)
حمید کلکسیون نقرهجات جمع میکند. او میگوید این اولینباری بوده که در این حراج شرکت کرده است.
من «فال قهوه» را به دلایل احساسی خریدم، اما دومی را برای سرمایهگذاری خریدم. آیندهی حرفهی مهندسیام و سهمم در کارخانهای خصوصی چندان امیدبخش نیست. برای سرمایهگذاری سراغ هنر آمدهام. دلم به هنر میل بیشتری دارد و تجارت خوبی هم هست و آیندهی خوبی دارد.»
ترجمه گزارش لس آنجلس تایمز: طاها ربانی