ورود آب شور به تصفیه خانهها چگونه زندگی مردم را فلج خواهد کرد/ کُندی و ندانم کاری در حوزه آب بحرانهای سیاسی بیشتر تولید خواهد کرد/هفتاد درصد جمعیت شهرنشین ایران در تنش آبی زندگی میکنند/ اراده محکمی برای اصلاح الگوی کشت نداریم/ باید منتظر بدتر شدن وضعی
مرکز کشور حتی با انتقال آب هم دچار کمبود برای کشاورزی و صنعت است. حالا انتقال آبِ شیرین از جنوب کشور با هزینهای که سر به چند هزار میلیارد تومان میزند اجتناب ناپذیر مینماید. این تصویر بسیار روشنی از عاریتی شدن زندگی و توسعه است که دیگر با تکیه بر منابع طبیعی نزدیک به خود قابل تأمین نیست.
پایگاه خبری تحلیلی فردا؛ مجتبی دانشطلب: چند سال پیش گزارشی از صدا و سیما پخش شد که برخی چاههای مازندران به آب شور خوردهاند و نمک در حال از بین بردن زمینهای کشاورزی است. بر اثر کمبود بارش و برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی آب دریا در سفرهها پیشروی کرده و این باعث شور شدن آب چاهها شده. این اتفاق به شکل دیگری برای خرمشهر و آبادان رخ داده است، بر اثر برداشت زیاد و اجرای طرحهای انتقال آب دبی رودخانه کارون پایین آمده و آب دریا در بستر رود پیشروی کرده، در نتیجه آب شور وارد تصفیهخانهها شده است.
میگویند خط انتقال آب کرخه به خرمشهر و آبادان تا پانزدهم تیرماه افتتاح میشود و مشکل آب آشامیدنی حل خواهد شد. میتوانیم از این اتفاق خرسند شویم و خیالمان راحت شود که مردم این دو شهر جنگزده بیشتر از این با قطع نیازهای ضروری زندگی شکنجه نخواهند شد. اما این فقط یک قطعه از پازل پیچیدهای است که از جنوب تا شمال کشور را فرا گرفته، با طرحهای انتقال آب هم تنها بخشی از بحران را از جایی به جای دیگر منتقل میکنیم. تصویر بزرگتر عاریتی شدن زندگی انسانی است. کشورهای جنوب خلیج فارس با شیرین کردن آب در مقیاس بزرگ و صرف انرژی فراوان تلاش میکنند زندگی شهری و پر مصرفشان را سر پا نگه دارند. فارغ از انتقادات زیست محیطی درباره بهم خوردن اکو سیستم دریا، این انتظاری است که برای شمال خلیج فارس هم پدید آمده، اما استفاده از سوخت فسیلی برای حفظ شهرنشینی آیندهنگرانه نیست. آب شیرین کن هستهای گزینهای بود که میتوانست امید بیشتری ایجاد کند اما با ناکام ماندن پیشرفت هستهای این امید هم رنگ باخت و نگاهها باز به نفت و گاز است. مرکز کشور حتی با انتقال آب هم دچار کمبود برای کشاورزی و صنعت است. حالا انتقال آبِ شیرین از جنوب کشور با هزینهای که سر به چند هزار میلیارد تومان میزند اجتناب ناپذیر مینماید. این تصویر بسیار روشنی از عاریتی شدن زندگی و توسعه است که دیگر با تکیه بر منابع طبیعی نزدیک به خود قابل تأمین نیست. همه اذعان دارند که در وضعیت ناچاری هستیم، کاری است که شده، و دیگر نمیتوانیم به فکر محدود کردن صنعت، متوقف کردن شهرنشینی یا عقبگرد در توسعه کشاورزی باشیم. اقلیم ما عوض شده و با اینکه نشانههای این تغییر از سالها پیش دیده میشد اما نه در مدیریت و نه در فناوری تکاپویی برای تطبیق با شرایط جدید مشاهده نشد. وضع خرمشهر و آبادان تردیدی درباره مدیریت باقی نمیگذارد: تصویر روشنی از کُندی و ندانمکاری که عاقبت به بحران سیاسی منجر میشود. در فناوری نیز جز سد ساختن و لولهکشیدن مهندسی ما نتوانسته در حوزه دیگری برای ترمیم زخمهای خشکسالی مثمر ثمر باشد. از دانش کشاورزی تا شیرین کردن آب ما همچنان متکی به کارهای دیگران هستیم. حتی در بازگو کردن واقعیت هم تعلل و تعارف داشتهایم، بین مردم شایع شده ۹۰ درصد هدر رفت آب در بخش کشاورزی است و صرفهجویی در شهرها اثری در بحران آب ندارد! نمیدانند شهرها همه ظرفیت آبی اطرافشان را مکیدهاند و صرفهجویی در کشاورزی قرار است بهرهوری در همان بخش را افزایش بدهد، یعنی آب بیشتری به شهرها نمیرسد تا با مصرف بیاندازه (بیش از دو برابر میانگین جهانی) به فاضلاب تبدیلش کنند. نزدیک به هفتاد درصد جمعیت شهرنشین ایران در تنش آبی زندگی میکنند. وقتی درباره صادرات محصولاتی مثل هندوانه یا برنجکاری با کشیدن آب از چاه در مناطق مرکزی میشنویم ابعاد مسئله برایمان روشنتر میشود. نه تنها در مصرف بهینه و افزایش بهرهوری در کشاورزی تحول نداشتهایم که ظاهرا اراده محکمی هم برای اصلاح الگوی کشت نداریم. وضع ما در حوزه آب بدتر خواهد شد و تنها میتوانیم جلوی فاجعه را بگیریم تا ادامه سکونت در مناطق بحرانزده ممکن باشد. افق ما حیاتی عاریتی و نیازمند به دخالت بیشتر در محیط زیست است و فرصت برای همین هم کم است.