آقای بازیگر: در آرزوی یک هملت ایرانیام!
در عالم رنگارنگ هنر بازیگری در تلویزیون و سینما، بازیگرانی هستند که بیش از اینکه با چهرههایشان در یاد بیایند، با بازیهای ماندگارشان در قالب نقشهای مختلف شناخته میشوند و تا همیشه در ذهنها میمانند.
کد خبر :
835320
جام جم: فرخ نعمتی از این دست بازیگران است. این بازیگر هم در عالم تلویزیون نقشهای شناخته شده دارد و هم سینما؛ او در عرصه تئاتر هم فعال است و گویی مرزی میان هنرهای مختلف نمیبیند و به ماهیت، کیفیت و ارزش در انتخابهایش میاندیشد. نعمتی در تازهترین تجربه بازیگری خود در عالم تلویزیون، در طول ماه مبارک رمضان با بازی در مجموعه مناسبتی «سر دلبران» مهمان مخاطبان بود؛ مجموعهای با حالوهوایی سنتی و قدیمی که شخصیتهایی کلاسیک داشت و روابط میان آدمهای مختلف یک جامعه کوچک را روایت میکرد. تازهترین نقشی که در عالم تلویزیون از شما دیدیم، بازیتان در مجموعه رمضانی سرّ دلبران بود. عاملی که به بازی در این مجموعه ترغیبتان کرد، چه بود؟ چه ویژگیهایی در نقش خلیل میدیدید که برایتان جذابیت داشت؟ هر بازیگری براساس معیارهای مختلفی نقشهایش را انتخاب میکند. یکی از این معیارها خود نقش است؛ معیار دیگر، محتوای سناریویی است که پیشنهاد میشود. حضور کارگردان و تهیهکننده و سایر عوامل گروه (بازیگران و...) هم تاثیرگذارند و همه این ملاکها در کنار هم موجب میشوند که آدم نقشی را انتخاب کند. در سر دلبران یکی از
قویترین عواملی که برای حضور ترغیبم کرد، حضور شخص لطیفی (کارگردان مجموعه) بود. گرچه پیش از این بارها ابراز تمایل دو طرفه بین ما وجود داشت، اما تا به حال امکان همکاری میانمان میسر نشده بود. وقتی اینبار این پیشنهاد مطرح شد، من تصادفا برای بازی در پروژه دیگری در یزد بودم. یک شب شنیدم که بابک حمیدیان که همبازی پروژه ما بود، برای دیدار با برزو ارجمند سر پروژه آنان رفته است و وقتی فهمیدند من آنجا هستم، تماس گرفتند و درخصوص نقش صحبت کردند. حتی محمد کاسبی که در ابتدا قرار بود نقش خلیل را بازی کند و بعد مش سبحان را ایفا کرد، با من تماس گرفت و صحبت کردیم و مجموع این اتفاقات به حضور ترغیبم کرد. شخصیت خلیل از ابتدا در فیلمنامه چنین مختصاتی داشت یا بعد که شما به کار پیوستید، تغییراتی در آن ایجاد شد؟ شما چه پیشنهادهایی برای بهتر بازی کردن این نقش داشتید؟ نه، همین بود. به هر حال هر بازیگری برای بهتر بازی کردن در نقشش پیشنهادهایی دارد که بعضیهایشان پذیرفته میشوند و بعضیهایشان نه. با این حال این نقش از ابتدا همین بود و تغییری توسط من در خصوصیات آن ایجاد نشد. معمـــــولا مـــــخاطبان
مـــــجموعهها بــــــا شخصیتهای منفی اثر دیرتر ارتباط برقرار میکنند و ترجیح میدهند که دوستشان نداشته باشند. منفی بودن این شخصیت، آن هم در مجموعهای که قرار بود در ایام ماه رمضان روی آنتن برود، موجب نگرانیتان نبود؟ خب من سالهاست که در عرصه بازیگری فعالیت میکنم. به نوعی میشود گفت: یکی از مثبتترین نقشهایی که میشد در عرصه مجموعههای تلویزیونی بازی کرد (نقش امام رضا (ع) در مجموعه «ولایت عشق») را بازی کردم و بلافاصله بعد از آن در «مدار صفر درجه» کار حسن فتحی نقشی منفی ایفا کردم. معتقدم اگر بتوانم نقشی منفی را چنان بازی کنم که مردم از آن شخصیت بدشان بیاید، در نتیجه کارم را درست انجام دادهام. به طور کلی در انتخاب نقشهایتان چه ملاک و معیاری را دنبال میکنید و به دنبال چه نوع نقشهایی هستید؟ برای من به عنوان یک بازیگر، هیچگاه متراژ نقش مطرح نبوده است. گرچه به قول خدابیامرز خسرو شکیبایی نقشهای بلند بهتر هستند؛ چرا که حتی اگر ده جای کار را خراب کنیم، باز میتوانیم در دهجای دیگر جبران کنیم و بازی درستی از خودمان به نمایش بگذاریم. نقشهای کوتاه این فرصت را به آدم نمیدهند و
خرابکاریهایشان زودتر دیده میشود. به هر حال هیچگاه نه کوتاهی و بلندی نقش برایم مطرح بوده و نه منفی و مثبت بودن آن. این موازنهای است که به نظرم باید در هر کاری وجود داشته باشد. آلن دلون در تمام عمرش نقشهای منفی ایفا کرده؛ اما هنوز محبوب است و دوستداشتنی. البته خودم را با دلون مقایسه نمیکنم. تا به این لحظه هرگز از جانب مردم هم عکسالعمل بد نسبت به نقشهای منفی که بازی کردهام، ندیدهام و از این بابت خوشحالم. شاید یکی از دلایلی که موجب شده در تلویزیون و سینمای ما نسبت به نقشهای منفی موضع بد و یا گارد وجود داشته باشد، این است که عموم نقشهای منفیمان در واقع کاریکاتوری از منفی بودن را به تصویر میکشند و خیلی نمیشود ویژگیها و دلایل رفتارهای منفیشان را درک کرد و فهمید... این قضیه بیش از هر چیزی به باور بازیگر بستگی دارد. ما عموما نقشهای منفی را بر مبنای کلیشههایی که در ذهن داریم، مینویسیم. در سر دلبران شخصیت نیکو (نصرت میرعظیمی) هم منفی بود؛ اما بازیاش را دیدید. وقتی میخواستم در مدار صفر درجه بازی کنم، حسن فتحی خیلی موافق نبود و نگران بود که نکند مردم عکسالعملهای بد داشته
باشند؛ اما به او گفتم که من مصرانه میخواهم این نقش را بازی کنم و عکسالعملها را ببینم. شخصیتی که در مجموعه مدار صفر درجه بر عهده داشتم، شخصیتی نظامی بود. بسیاری از افراد در خانواده ما نظامی هستند و برای فتحی این قضیه را تعریف کردم که من در وجود این شخصیت ویژگی منفیای نمیبینم. به او گفتم که این فرد به دنبال قدرت است؛ بههمین خاطر راههایی را طی میکند که آن قدرت را بهدست بیاورد و برایش فرقی نمیکند که چه کسی شاه باشد؛ فقط قدرت را دنبال میکند. در نتیجه او الزاما بد نیست؛ من او را باور میکنم و با المانهایی بازی میکنم که از پدر و شوهرخواهرم به یادگار دارم. نقش را باید با باور بازی کرد. بازی در سر دلبران برایتان چطور بود؟ برای آن نقش هم از کسی در زندگی خودتان تاثیر گرفتید؟ در آنجا کوشیدم نقش را همانطوری که بود، بازی کنم. خلیل فردی بود که به دلایلی با برادرزادهاش دشمنی داشت. او تحقیر شده بود، زندان رفته بود و به خاطر این مسائل کینهای در وجودش تشکیل شده بود و میخواست انتقام بگیرد. پس او هم الزاما آدم بدی نبود؛ و جالب اینکه برخی مخاطبان حتی میتوانستد حق را به او بدهند و درکش
کنند... همینطور است. من دوست دارم که نقشهای منفیام اینگونه دیده و درک بشوند. اینطوری خیلی بهتر است تا اینکه مخاطبان بخواهند الکی در پایان هر قسمت با خودشان بگویند وای، طرف چقدر بدجنس است! در طول ماه رمضان خودتان مجموعه را دنبال میکردید؟ بله، قسمتهای زیادی از مجموعه را تماشا کردم. به نظرتان حاصل مجموعه موفق از کار درآمده بود؟ هر وقت نقش خوبی در مجموعهای میبینید، بدانید دلیلش به این خاطر است که در وهله اول، یک نقش خوب در فیلمنامه نوشته شده است. درخصوص سر دلبران، به نظرم متن اثر میتوانست بهتر باشد. متن خیلی موثر است و خیلی وقتها وجود یک فیلمنامه خوب باعث بازی بهتر بازیگران هم میشود. برای مثال نقش لورنس عربستان را اصلا نمیشود بد بازی کرد. بسیاری از نقشها به خودی خود خوب هستند و به دل هم مینشینند. هر بازیگری ممکن است در کارنامهاش نقشهای بد هم داشته باشد؛ اما چیزی که باعث میشود در ذهن ما باقی بماند، نقشهای خوبش است. خسرو شکیبایی با حمید هامون ماندگار شد، چون خود نقش ماندگار بود. اینها را گفتم که بگویم به نظر من مجموعه میتوانست مختصات و ضوابطی بهروزتر
داشته باشد و روابط میان آدمهایش بهتر درک بشود؛ و این ایراد را با نویسنده و کارگردان مجموعه در میان نگذاشتید؟ چرا؛ اما خب آقای لطیفی گرچه خودشان معتقد بودند که مناسبات سریال امروزی نیست، اما میگفتند خوب است که در بستر این سریال تلنگری به مخاطبان بزنیم و مناسبات و سنتهای درست، اما فراموش شده را به آنها یادآوری کنیم. این نظر و سلیقه ایشان بود، اما چون گروه گروهی حرفهای بود، این عیب کمتر به چشم آمد. به این قضیه اشاره کردید که کوتاه و بلندبودن نقشها چندان برایتان مهم نیست و بیشتر به کیفیت فکر میکنید. بر این اساس نقشی هم بوده که دلتان بخواهد بازی کنید، اما تاکنون فرصتش برایتان فراهم نشده است؟ بله؛ نقش هملت. روزی این قضیه را به خبرنگاری گفتم و البته تاکید کردم که آنقدر منتظرش نشستهام که دیگر از سن مناسب برای بازیکردنش دارم میگذرم. آن خبرنگار گفت: متاسفم و من پاسخ دادم که متاسف نباش؛ چون هملت نشد به جایش نقش شاه را بازی میکنم! خب حالا که این علاقه را دارید، چرا به قول معروف خودتان آستین بالا نمیزنید و برای ساخت این اثر اقتباسی کاری انجام نمیدهید؟
ساخت چنین اثری به منزله جنگ است. کارگردانی و تهیهکنندگی کردن جنگی است که باید ابزارش را داشته باشی و بلد باشی. این کار در توان من نیست. در جریان تولید اساسا تهیهکننده باید کسی باشد که واسطه میان عوامل شود، مشکلات را رفع کند و برای پیشبرد کار تلاش و پیگیری کند. من این خصوصیات را در خودم نمیبینم. درخصوص نگارش چطور؟ در این حیطه هم علاقهمند نیستید خودتان هملت مدنظرتان را به نگارش دربیاورید؟ نگارش هم کار من نیست. سالهاست با بسیاری از دوستان نویسنده تعامل و نزدیکی دارم؛ افرادی، چون فریدون جیرانی و دیگران. از ارتباط با این دوستان کوتاهی نمیکنم و با وجود این، اینکه خودم بخواهم قلم و کاغذ در دست بگیرم را خیلی دوست ندارم؛ و این هملتی که در ذهن دارید، نسخه اقتباس شده و بهروز آن است یا همان هملت قدیمی و کلاسیک؟ ما هنوز همان هملت کلاسیک را هم بدرستی نمیشناسیم. متاسفانه خیلی وقتها گمان میکنیم همینکه اسم چیزی به گوشمان خورده باشد، برای شناختش کافی است. خیلی از مردممان این عقیده را پیدا کردهاند و به همین خاطر است که میزان کتابخوانی در کشورمان پایین است. مردم احساس میکنند نیازی به مطالعه
بیشتر ندارند. این اشکال ما و مدیران ماست. همه فقط اسم بسیاری از نویسندهها را شنیدهاند؛ اگر به آنها بگویید صادق هدایت چه کسی است، میشناسند، اما مضمون اثرهایش را نمیدانند. امروزه خیلی از دوستان جوان من کاغذ و قلم به دست میگیرند، یک ساعتی به اتاق میروند، بعد بیرون میآیند و سناریو در دستشان آماده است. در زمینه فرهنگ، نقطه ضعف زیاد داریم و حل برخی از این مشکلات یک عمر زمان میبرد. در زمینه حل این مشکلات، بخشی از ماجرا بر دوش مدیران و مسئولان فرهنگی کشور است که ماجرا را از ریشه اصلاح کنند. در بخش فیلمها و مجموعهها هم باز بخشی بر دوش فیلمساز و کارگردان است که محتوای درست و سازندهای را برای اثرشان انتخاب کنند و بر جامعه مخاطبانشان تاثیر بگذارند. اما در این میانه جایگاه بازیگران آثار کجاست؟ به عقیدهتان یک بازیگر میتواند چه کاری برای اصلاح فرهنگ جامعهاش انجام بدهد؟ کار ما، یک کار جمعی است. بویژه سینما که جمعیترین نوع کار است و در مقایسه با تئاتر تفاوت دارد. ممکن است زیباترین لحظه بازی یک بازیگر روی میز تدوین چیده و دور ریخته شود. صدابردار در آن لحظه صدا را نگیرد یا فیلمبردار حواسش جای دیگری باشد.
کار ما جمعی است و نمیتوانیم برای مثال بگوییم من خوب بازی کردهام، اما فیلمبرداری کار بد بوده است. همهچیز باید کنار هم خوب باشد. شما با بازیات حتی میتوانی روی موزیسینی که قرار است بعدا برای اثر موسیقی بسازد، تاثیر بگذاری. یادم هست در مجموعه «یادآوری» به کارگردانی حجت قاسمزاده اصل، در بازیام لحظهای وجود داشت که پسرم داشت اعدام میشد. در آن صحنه بازیگران نقشهای همسر و دخترانم داشتند خودشان را میزدند، داد میزدند و گریه میکردند. خب من به عنوان یک مرد در آن صحنه چه کاری از دستم برمیآمد؟ برای یک لحظه با خودم فکر کردم در عوض ضجه زدن و مویه کردن، کاری بکنم که تجربهاش در آن شرایط کمتر است. شروع کردم به سینه زدن. بعدها شنیدم که در مرحله تدوین و ضبط موسیقی، آهنگساز کار از همین حرکتم ایده گرفته و با صدای سازهایی، چون طبل و سنج، موسیقی تاثیرگذاری روی کار گذاشته است. این همان تاثیر متقابلی است که میگویم. کار ما کاملا جمعی و مکمل کار یکدیگر است؛ زمانی میتوانیم خوب باشیم که همه خوب باشیم. اگر متن خوب باشد، من نمیتوانم نقشم را بد بازی کنم و عکس آن هم حاکم است. این قضیه را به تمام موارد و مثالها میتوان
تعمیم داد. کارنامه پربار یک بازیگر خاص فرخ نعمتی حتی اگر چهرهاش هم دیده نشود، با جنس صدای خشدار و خاصش آشناست و مخاطبان با شنیدن صدایش میتوانند حضور او را در اثری حدس بزنند. این بازیگر در طول سالهای متعدد فعالیتش در مجموعههای تلویزیونی، فیلمهای سینمایی و نمایشهای تئاتری متعددی ایفای نقش کرده است که در عالم تلویزیون، برجستهترین بازیاش در نقش نورانی امام هشتم، امام رضا (ع) در مجموعه «ولایت عشق» محسوب میشود؛ نقشی که البته با توجه به جایگاه نورانیاش، سیمای نعمتی در آن دیده نمیشد و هاله نوری به دور صورتش وجود داشت. بازی کوتاه نعمتی در مجموعه «خانه سبز» هم از دیگر نقشآفرینیهای ماندگار کارنامهاش بود. او در این حضور کوتاه و چند قسمتی، در نقش پدر علی کوچک و بینوای داستان ایفای نقش میکرد که بعد از مدتی غیبت، برای گرفتن حضانت او به داستان وارد شده بود و خانه سبزیها، جانانه در محضر دادگاه از عشق به علی و اصرار برای نگه داشتنش سخن گفتند. «بخش چهار جراحی»، «روشنتر از خاموشی»، «شب میگذرد»، «مختارنامه» و «سالهای مشروطه» از دیگر تجربیات نقشآفرینی تلویزیونی این بازیگر است. در
نقش امام عشق نعمتی بازی در نقش یکی از مقدسترین شخصیتهای مجموعههای تلویزیونی را در کارنامه دارد؛ بازی در نقش امامرضا (ع) در مجموعه تلویزیونی ولایت عشق به کارگردانی مهدی فخیمزاده که نقشی شاخص و برجسته در کارنامهاش محسوب میشود. نعمتی میگوید: بازی در نقش امامرضا (ع) در مجموعه ولایت عشق را نقش مهمی در کارنامهام میدانم. هرچند با توجه به شرایط فیلمنامه و شخصیت امام هشتم، هاله نوری دور چهرهام وجود داشت و تصویر خودم دیده نمیشد.