بی‌تفاوتی وزارت ارشاد به ولنگاری در نمایش خانگی

تولیدات شبکه نمایش خانگی به عرصه‌ای بدون نظارت تبدیل شده که سطح کیفی تولیدات را هم به پایین‌ترین درجه از کیفیت رسانده است.

کد خبر : 834396
باشگاه خبرنگاران جوان: شبکه نمایش خانگی هنوز پس از مدت‌ها تعریف مشخصی ندارد و اصولاً متولی مشخصی هم نمی‌توان برای آن پیدا کرد. سریال‌های عرضه شده در این سال‌ها در شبکه نمایش خانگی، فیلم‌هایی است که زمانی شانه تخم‌مرغی نام داشتند و حالا دیگر تبدیل به الف. ویژه‌هایی شده اند که برخی از آن‌ها اگر برای تولید در سینما درخواست می‌دادند چه بسا مجوز ساخت هم نمی‌گرفتند.
سه‌گانه «شهرزاد»، از پرفروش‌ترین سریال‌های شبکه نمایش خانگی که اخیراً هم قسمت پایانی فصل سوم آن عرضه شد، خود به تنهایی مصداق بارز این مصرع است؛ «آفتاب آمد دلیل آفتاب». ماجرای اتهام اختلاس سرمایه‌گذار «شهرزاد» که در حال حاضر در مرحله رسیدگی پرونده قرار دارد و صاحب پرونده با قید وثیقه آزاد است را اگر کنار بگذاریم نمی‌توان از کنار محتوای قصه و فیلمنامه «شهرزاد» به سادگی عبور کرد. حسن فتحی، کارگردان با کارنامه و خوش‌سابقه‌ای که حتماً می‌توان او را در زمره چند کارگردان کاربلد سینما و تلویزیون دانست در «شهرزاد» به خوبی توانسته بود از پس چنین سریال دشواری برآید، اما خواسته یا ناخواسته لایه پنهان سریال «شهرزاد» که ژانری سیاسی ـ. عاشقانه داشت همه فیلم را تحت تأثیر قرار داده بود. فتحی به خوبی می‌دانست پرداختن به چنین قصه‌ای که برهه‌ای از تاریخ سیاسی معاصر را به تصویر می‌کشد در مدیوم تلویزیون با چالش زیادی مواجه خواهد شد، زیرا روایت درست و صریح تاریخ نیازمند دوری از اظهار نظر‌های شخصی و دخل و تصرف در تاریخ است که در شهرزاد موج می‌زند. کودتای ۲۸ مرداد و ماجرای مصدق حتماً پوشش یک درام عاشقانه را طلب می‌کرد، زیرا صرفاً روایت یک قصه تاریخی اقبال عمومی را همراه نخواهد داشت و حتی می‌توانست پروژه «شهرزاد» را با شکست مواجه کند. ساختار درست فیلم نامه «شهرزاد» موجب شده بود تا در نگاه اکثر مخاطبان خود صرفا یک درام عاشقانه به حساب آید، اما واقعیت فیلم قهرمان سازی از شخصیتی بود که زوایای پنهان زیادی را در تاریخ دارد. تطهیر مصدق و فاطمی و نمادسازی از آن‌ها در پوشش یک درام عاشقانه تمام لایه پنهان «شهرزاد» بود که برای تداوم همراهی مخاطب در فصول بعدی به سراغ قالب‌های سریال‌های ترکیه‌ای رفت که از حسن فتحی بعید به نظر می‌رسید. در سال ۹۵ روزنامه انگلیسی گاردین که به ظاهر رویکردی انتقادی دارد، اما در خدمت سیاست‌های پنهان انگلیس است در مقاله‌ای به تحسین سریال «شهرزاد» پرداخت و دلیل موفقیت آن را عبور از خط قرمز‌هایی دانست که مسئولان وقت به دلیل رقابت با سریال‌های مستهجن شبکه‌های ماهواره‌ای به آن مجوز عبور از خطوط قرمز را داده اند. نکته جالب این مقاله آن جایی است که حتی گاردین هم به عبور «شهرزاد» از خط قرمز‌های رایج فرهنگ ایرانی اعتراف می‌کند و خط مشی مخاطب پسند بودن یک فیلم را برای برخی از هنرمندان خاص مخابره می‌کند. نبود نظارت وزارت ارشاد بر نمایش خانگی موجب شد تا هرچه به پایان سریال رسیدیم ابتذال، انحراف و ولنگاری در سریال رنگ بیشتری در روایت قصه‌ای بگیرد که قطعاً فتحی از ابتدا هم تصمیمی برای ادامه ساخت فصل دوم و سوم آن نداشت و تنها استقبال مخاطبان دلیل ادامه دار شدن «شهرزاد» بود. رابطه‌هایی به دور از فرهنگ اصیل ایرانی، دیالوگ‌های هیجانی سخیف و خارج از عرف، رابطه‌های کپی‌برداری شده از سریال‌های ترکیه‌ای و تک‌خوانی خواننده زن در تیتراژ پایانی سریال، منجر شده بود تا بسیاری از قسمت‌های «شهرزاد» را نتوان با خانواده تماشا کرد. سریال‌های نمایش خانگی هم که در حال حاضر در صف عرضه قرار دارند به تبعیت از نسخه سریال‌های پرفروش قبلی به دور از هرگونه نظارتی همان راه را در پیش گرفتند.
استفاده از بازیگران سرشناس و چهره می‌تواند در ابتدا عامل دیده شدن باشد، اما تضمینی برای استمرار موفقیت یک اثر نخواهد بود. قطعا عبور از خطوط قرمز رایج و لازم برای هر عرصه‌ای از هنر برای مخاطب به طور گذرا استقبال را همراه خواهد داشت، اما همان مخاطب پس از مدتی، هتک حرمت موازین عرفی جامعه را نخواهد پذیرفت و فیلم با واکنش منفی عمومی مواجه خواهد شد. قصه سری اول «ساخت ایران» برخاسته از دغدغه نویسنده و کارگردان بود که با ژانر طنز درآمیخته و استقبال مخاطب را به همراه داشت، اما از همان ابتدای تولید فصل دوم این سریال تولیدکنندگان آن صرفا نگاه اقتصادی را هدف قرار داده اند و عوامل از هیچ تلاش خارج از عرفی برای تحقق اهداف اقتصادی خود دریغ نمی‌کنند. پوستر‌های خاص در عرضه این سریال که مشخص نیست از چه نهادی مجوز گرفته‌اند در پیشانی ابتذال مجموعه قرار دارد که اصلا به دلیل بی قصه بودن آن پرداختن به محتوای آن، وقت تلف کردن است. از این دست مصداق و نمونه‌ها را به وفور می‌توان در شبکه نمایش خانگی برشمرد که حتی خود عوامل و دست‌اندرکاران آن بهتر می‌توانند قضاوت کنند که آیا این خوراک فرهنگی را می‌توان در اختیار بزرگ و کوچک جامعه گذاشت و به دور از هر وجدان بیداری ذائقه و فرهنگ ایرانی را مورد هجمه قرار داد؟! اصطلاحات و دایره واژگان به کار رفته در این سریال‌ها و فیلم‌ها به سرعت در سطح عمومی جامعه فراگیر می‌شود و پس از گذشت مدتی خود همین اساتید شروع به گلایه از پایین آمدن سطح فرهنگی اقشار مختلف مردم می‌کنند. بسیاری از این دیالوگ‌ها و پوشش‌ها در جامعه حتی ما به ازای بیرونی هم ندارند چه رسد به آنکه محور اصلی یک سریال و فیلم قرار گیرد، نمی‌توان برای سریال منوچهر هادی که به دور از هرگونه رعایت شئونات ابتدایی اخلاقی است کلمه «عاشقانه» را به راحتی به کار برد و تنها با دست مایه گم شدن یک حیوان خانگی (سگ)، یک سریال چند قسمتی را روانه این آشفته بازار بدون نظارت کرد. از همان ابتدا با آمدن سریال «قلب یخی» به کارگردانی محمدحسین لطیفی بار‌ها رسانه‌های مختلف به نظارت نداشتن دستگاه‌های مربوط پرداخته اند، اما به نظر می‌رسد این قصه همچنان سر دراز دارد. پایمال شدن حقوق مصرف کنندگان و مخاطبان این آثار، بدون کوچکترین اعتراضی اتفاق می‌افتد و هیچکس را نمی‌توان برای پاسخگویی در این مواقع مورد خطاب قرار داد. این در حالی است که کوچکترین مورد در رسانه‌های دیگر مانند تلویزیون و حتی سینما آماج شدیدترین نقد‌ها قرار می‌گیرد که عرصه را بر هر هنرمندی تنگ می‌کند. بدون شک وجود مخاطبان به مراتب بیشتر از سینما در شبکه نمایش خانگی و دسترسی سهل و آسان سنین و اقشار مختلف، اهمیت نظارت و دقت در این حوزه را می‌طلبد که شاید بالاخره بتوان به این وضعیت آشفته سر و سامانی بخشید.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: