«ماه عسل» طبقه پزشکان در ایران
در حوزه رسانه میتوان این خودآگاهی طبقاتی پزشکان را در حساسیت زیاد بر روی بازنمایی خود در رسانههای عمومی ملاحظه کرد. تعطیلی سریالها، مستندها و برنامههای کارشناسی انتقادی درباره وضعیت پزشکی در ایران و سفارش ساخت سریالها و برنامههای ترویجی درباره اهمیت جایگاه و نقش پزشکان از نشانههای این خودآگاهی طبقاتی پزشکان بوده است.
روزنامه صبح نو: برنامه امسال «ماه عسل» بهویژه برنامهای که در آن فردی به نام خانم یاسمن اشکی به تبلیغ یک واکسن خاص در درمان یک بیماری لاعلاج پرداخت، واکنشهای متفاوتی را در میان کارشناسان بهداشتی برانگیخته است. منتقدان در مورد ادعاهای خانم اشکی و کمپین او برای واردات مواد اولیه و ساخت یک واکسن در داخل کشور از لحاظ علمی و نیز اقتصادی تشکیک میکنند و باندهای دارویی وابسته به برخی مقامات وزارتخانه را پشت ماجرا میبینند. برخی روزنامهنگاران اخباری از سازماندهی برخی تأثیرگذاران فضای مجازی برای تبلیغ این واکسن مشکوک توسط یکی از مقامات وزارت بهداشت منتشر کردهاند. همچنین مجری «ماه عسل» که برای فرار از انتقادات، پای وزیر بهداشت را در تأمین محتوای این برنامه به میان کشیده است درواقع ابعاد دیگری از این ماجرا را روشن کرده است و بر انتقادات صحه گذاشته است: مانند بسیاری دیگر از روندهای نظام سلامت در ایران پای منافع طبقاتی طبقه پزشکان در میان است.
منظور از طبقه در تعریف جامعهشناختی گروهبندی وسیعی از افراد است که دارای منابع اقتصادی مشترکی هستند. ویژگی این گروه این است که نسبت به موقعیتی که در آن قرار دارند و منافع مشترکشان دارای خودآگاهی هستند و دائم در تلاش هستند تا با استفاده از ابزارهای مختلف (رسانه، سیاست، لابی و...) نسبت به بیشینه کردن منافع اقتصادی و نیز تمایز خود با دیگر طبقات تلاش کنند. همچنین در یک طبقه اختلافات سیاسی و فرهنگی ذیل همگرایی منافع اقتصادی افراد کمینه میگردد. ماجرای اقتصاد سیاسی طبقه پزشکان در ایران در زمان وزارت قاضیزاده هاشمی به آشکارترین وجه خود نمایان شده است که نشانههای آن را میتوان در فعالیتهای سیاستی وزارت بهداشت و کمیسون پزشکی مجلس و فعالیتهای رسانهای جناب وزیر به عینه مشاهده کرد.
در حوزه رسانه میتوان این خودآگاهی طبقاتی پزشکان را در حساسیت زیاد بر روی بازنمایی خود در رسانههای عمومی ملاحظه کرد. تعطیلی سریالها، مستندها و برنامههای کارشناسی انتقادی درباره وضعیت پزشکی در ایران و سفارش ساخت سریالها و برنامههای ترویجی درباره اهمیت جایگاه و نقش پزشکان از نشانههای این خودآگاهی طبقاتی پزشکان بوده است.
در حوزه سیاستی نیز قشر پزشکان در دو جایگاه مجلس و وزارت بهداشت توانستهاند ابتکار عمل در حوزه سیاستگذاری حاکمیتی بر فعالیتهای خود را به دست گیرند: وزارت پزشکان متخصص به جای متخصصان سلامت، جدا کردن آموزش پزشکی از آموزش دانشگاهی، تعیین نرخ دستمزد پزشکان توسط صنف نظام پزشکی، جدا کردن بیمه سلامت از وزارت رفاه و الحاق آن به وزارت بهداشت، تسلط پزشکان بر نظام پزشکی و بیاثر کردن دعاوی در خصوص قصور پزشکان در پروندههای خطا و قصور پزشکان، جهت دادن منافع عمومی کشور در طرح تحول سلامت به سمت درمان و جیب پزشکان، بنگاهداری متولیان دستگاه سلامت در حوزه درمان بر خلاف تصریحات قانونی، محدود کردن ورودیها به آموزش و جامعه پزشکی، جلوگیری از اجرای طرح پزشک خانواده و طرح پرونده الکترونیک سلامت بیماران و ... از نشانههای این قدرتیابی در حوزه سیاستگذاری سلامت بوده است.
تبیین نشانهها امروزه در جهان مسأله پزشکی شدن یا پزشکی سالاری (medicalization) یکی از مهمترین چارچوبهای مفهومی بررسی مسائل اجتماعی است. همانطور که امثال فوکو و ایوان ایلیچ اشاره کردهاند پزشکی شدن ناظر به فرایندهایی است که در طی آن بخش زیادی از پراکتیسها و کنشهای اجتماعی و انسانشناختی آدمی که قبلاً در حوزههایی بیرون از قلمرو علوم پزشکی قرار میگرفتهاند اکنون تحت اقتدار و انقیاد پزشکی درآمدهاند و از طریق مراقبتهای پزشکی کنترل و مدیریت میشوند. امروزه پزشکان بهواسطه این روند اقتدار فوقالعادهای در تعیین سبک زندگی ما به دست آوردهاند. اما کاربست این چارچوب مفهومی اگرچه تا حدودی برخی روندهای نظام سلامت در ایران را تبیین میکند، ولی کفایت لازم برای تبیین رویکرد کلی نظام سلامت و مراقبت ما را بهخصوص در حوزه سیاستگذاری ندارد. نشانهها حاکی از آن است که مفهوم پزشکیشدن در ایران تحت تأثیر یک مفهوم کلیتر یعنی «پزشکسالاری» قرار دارد و درواقع در ایران این پزشک سالاری است که به پزشکی شدن جهت میدهد. به عبارت بهتر درواقع شکلدهی به نظام مراقبت و سلامت در ایران وابستگی زیادی به منافع اقتصادی این طبقه پیدا کرده است. نشانههای سیاستی و رسانهای که در بالا برشمردیم را جملگی میتوان ناشی از سیطره طبقاتی این طبقه اقتصادی خودآگاه برشمرد. درمانمحور بودن نظام سلامت در ایران را از مهمترین چالشهای آن برشمردهاند، اما وقتی به این نشانهها دقت میکنیم در مییابیم که این درمان محوری با بیشنیهشدن منافع اقتصادی طبقه پزشکان و کمینهکردن نظارت و شفافیت بر فعالیتهای آنها نسبت مستقیمی مییابد.