رازهای طلایی برای داشتن دوستان واقعی
اگر به گوشدادن به عنوان کاری ذهنی نگاه کنید خیلی کار خستهکنندهای خواهد بود. اما اگر به گوشدادن به عنوان روشی برای تعمیق روابط عاطفی نگاه کنید، دو حالت دارد: یا میترسید یا به هیجان میآیید. وقتی دوستتان حرف میزند، متوجه جوابتان باشید. حواستان به این باشد که بدنتان چطور دارد واکنش نشان میدهد.
سرویس سبک زندگی فردا؛ طاها ربانی: راستش را بگویید: چند تا رفیق خوب دارید؟ اگر مرد هستید، احتمالش کم است که یک گله رفیق داشته باشید. ما مردها به تنهایی تمایل بیشتری داریم. زنان هم در این دوران تکنیکزده و برخلاف توانایی طبیعیشان در ارتباطگرفتن با دیگر زنها، کمتر با کسی دوستی عمیقی پیدا میکنند. «تعداد آمریکاییهایی که میگویند هیچ دوست نزدیکی ندارند در یک دههی گذشته سهبرابر شده است.» شاید صدها دوست در شبکههای اجتماعی داشته باشید، ولی اگر کاری اورژانسی برایتان پیش بیاید به کدامشان میتوانید ساعت ۲ شب زنگ بزنید؟
من در شهر کوچک ورمونت کارم را آغاز کردم. آنجا همه آدم را میشناسند... و از کاروبارت هم اطلاع دارند. جایی وجود ندارد که از انظار پنهان شوی. این وضعیت به من حس امنیت میداد، چون میدانستم دیگران حواسشان به من هست. یادم میآید خیلی سال پیش در فونیکس بودم و داشتم مقالهای دربارهی زندگی در ورمونت میخواندم و اشک میریختم. کل شهر کمک کرده بود تا برای کشاورزی که انبارش را هفتهی قبل در آتشسوزی از دست داده بود دوباره انبار بسازند. از همان وقت من مشتاق اجتماع و رفاقت نزدیک شدم. من از دوران دبیرستان به بعد دوست نزدیکی نداشتم. برای همین برنامهای ریختم تا چنین دوستهایی پیدا کنم. درواقع تقلب کردم و با یک گروه مردانه شروع کردم. چیزی که در گروه مردان ساندپوینت فهمیدیم این بود که ما داریم بینالمللی میشویم. ما به مردهای دیگر کمک میکنیم تا گروه خودشان را بسازند و دوستیهای عمیق بهوجود بیاورند. ما به یک فرمول رسیدیم، فرمول الفبپ: الف: آرامش داشته باش، ب: باز باش، و پ: پیوند برقرار کن. به کمک این سه استراتژی میشود رفیق شفیق تولید کرد. در این مقاله، من میخواهم مرحلهبهمرحله نشان بدهم که چگونه با دیگران وارد دوستیهای محکم بشویم و چگونه از دست دشمنانمان راحت شویم. اگر همیشه دلتان میخواسته دوروبرتان پر از آدمهایی باشد که شما را بالا ببرند این مقاله را بخوانید.
لحظه برقراری پیوندی عمیقتر
وقتی شرایط پرتنش است و احتمال خطر میرود، ما تردیدهایمان را کنار میگذاریم و دست کمک به سوی دیگران دراز میکنیم. لندن در جنگ جهانی دوم شاهد بمبارانهای متعددی بود. مردم در آن دوران به جای اینکه بر سر منابع کمیاب با یکدیگر بجنگند، به یکدیگر نزدیک میشدند و منابع محدود را با هم تقسیم میکردند. برای اینکه رفاقتتان را با کسی مستحکم کنید میتوانید با او به طبیعتگردی بروید. شاید گم شوید، اما وقتی راه را دوباره پیدا کردید به تمام اشتباهاتی که هر دو نفر کردهاید خواهید خندید. بعدها هم با یادآوری این اشتباهات این تجربهی جذاب را به خاطر میآورید و احساس خوب سفر دونفره برایتان زنده میشود. برای زمانهای ویژه طرح داشته باشید تا دوستیتان تحکیم شود.
آیینی برای رفاقت خود داشته باشید
این آیین میتواند تکرار لحظات مشترک باشد. ما در زندگی خود نیاز به چیزهای پیشبینیپذیر داریم. وقتی برای اتفاقهای پیشبینیپذیر برنامه میریزیم داریم یک آیین طراحی میکنیم. اگر خودمان آیین مثبتی نسازیم، ذهنمان آیینهای منفی میسازد. زن و شوهر میتوانند هر هفته شبی را برای چنین کاری کنار بگذارند. با این کار، بهجای اینکه در طول هفته به آخرین بحثی که با هم داشتهاند فکر کنند، میتوانند خاطرهی خوش شبی را که در کنار هم به آرامش و پیوند گذراندهاند به یاد بیاورند. با دوستانتان کارهایی انجام دهید که شما را به هم نزدیک میکند. ما، در جلسهی هفتگی گروه مردان، چهار ساعت را با یکدیگر میگذرانیم. خیلیها فکر نمیکنند جمعشدن با یک عده مرد دیگر اینقدر باحال باشد. دلیل این باحالی این است که ما فقط «جمع» نمیشویم، ما قسمتهای آسیبپذیر روحمان را عیان میکنیم و پیوند میسازیم. همه میدانند که هر اتفاق ناخوشایندی برایشان بیفتد، باز هم گروه را دارند.
گوشدادن شاید بهترین خاصیت رفاقتهای عمیق باشد
توانایی شما در گوشدادن باعث میشود دیگران بتوانند تجربههای خود را واکاوی کنند. ولی مگر چند نفر را میشود پیدا کرد که بنشینند و به آدم گوش بدهند؟ اگر به گوشدادن به عنوان کاری ذهنی نگاه کنید خیلی کار خستهکنندهای خواهد بود. اما اگر به گوشدادن به عنوان روشی برای تعمیق روابط عاطفی نگاه کنید، دو حالت دارد: یا میترسید یا به هیجان میآیید. وقتی دوستتان حرف میزند، متوجه جوابتان باشید. حواستان به این باشد که بدنتان چطور دارد واکنش نشان میدهد. دقت کنید که چقدر باز هستید. آخرین باری که واقعاً کسی به شما گوش داده است کی بوده؟ آخرین بار کی بود که شما وارد دنیای کس دیگری شدید؟
باحالی همان آهنربایی است که دیگران را به سوی شما جذب میکند
قهقههای که به پدیدهای اجتماعی میزنید راه دل دیگران را باز میکند. برای باحالبودن باید آرامش داشته باشید و خودتان را بیان کنید. خیلی از ما نمیدانیم که چگونه دیگران را به خنده بیندازیم. من خودم یکی از همین آدمها هستم. زمانی توانستم راه بهخندهانداختن دیگران را پیدا کنم که یاد گرفتم مثل کودکان باشم. وقتی سربهسر مردم گذاشتم و به خودم خندیدم راه باحالبودن را کشف کردم. ما به آدمهای باحال کشش داریم. برای اینکه خودتان تبدیل به چنین آدمی بشوید باید خودتان را دست بیندازید. شاید دفعههای اول چیزهایی میگویید یا کارهایی میکنید که خندهدار نیست، اما دست از این کار نکشید. دیگران کمتر از خودتان نسبت به این اشتباهات حس بدی دارند. دیگران قدر خطرپذیریتان را میدانند.
اول از همه خودتان دوست خودتان باشید
رفتارهای بالا را با خودتان تمرین کنید. برنامهی هفتگی برای تمرین باحالبودن تنظیم کنید. فرمول الفبپ را در مورد خودتان به کار ببندید. اگر همیشه با خودتان حرفهای منفی میزنید، سری به لایههای زیرین احساس خود بزنید. احساسات خود را دربیابید تا بتوانید آزادشان کنید. حالت خود را تغییر دهید، بدن خود را به حرکت درآورید. باید کمتر با خودتان در وضعیتی منفی صحبت کنید و تجربیهای خودتان را بیشتر بپذیرید. حرفزدن با خود عادتی است که از دوران کودکی نشات میگیرد زمانهایی بود که کسی ما را دلداری نمیداد و برای همین ما با خودمان حرف میزدیم. اما حالا که بزرگسال شدهایم گزینههای دیگری پیش رویمان داریم. گزینهی احساس و بیان را انتخاب کنید. صدایی را که موقع کودکی نداشتید بهدست بیاورید. همانقدر که یاور دوستانتان هستید، یاور خودتان هم باشید. دیگران وقتی ببینند که شما میتوانید مراقب خودتان باشید باور میکنند که میتوانید یاور آنها هم باشید و بهطورطبیعی اطمینانشان به شما بیشتر میشود.
ببخشید به کسانی که میدانند در ازای بخششتان چیزی از آنها نمیخواهید
بهترین هدیه را ببخشید و بهترین هدیه چیزی نیست مگر خودتان در حالتی آسیبپذیر. خودتان را آشکار کنید اما نه برای جلب توجه. خودتان را آشکار کنید برای اینکه اولین نفری باشید که این خطر عاطفی را به جان میخرد. وقتی که هیچ سودی برایتان ندارد از دیگران تعریف کنید. از لباس صندوقدار فروشگاه تعریف کنید. هر چقدر بیشتر به بخشیدن عادت کنید دیگران بیشتر میخواهند دوروبر شما باشند. دلتان میخواهد رفقای خوبی در زندگیتان داشته باشید؟ پس اول برای دیگران رفیق خوبی باشید. وقتی دیگران خطر نمیکنند شما خطرپذیر باشید. واقعی باشید، آسیبپذیر باشید وقتی که دیگران آسیبپذیر نیستند.
دلتان نخواهد که دیگران دوستتان بدارند. در تجارت میگویند محصولی که برای همه طراحی شده باشد درواقع برای هیچکسی طراحی نشده است. این قضیه در دوستی هم صادق است. تلاش برای دوستی با همه باعث میشود مردم از شما روی برگردانند. تمرکزتان را کمتر روی دوستیابی بگذارید و بیشتر روی آرامش، بازبودن، و پیوند قرار دهید. یکی از این مهارتها را هر روز تمرین کنید. با آنها بازی کنید. همانطور که باکی فولر میگفت، بدون اشتباهکردن یاد نمیگیرید. از کنج راحتی بیرون بیایید. خودتان را در موقعیتهایی جدید و احتمالاً ترسناک قرار دهید تا مهارتهای دوستیتان افزایش بیابد. اگر من توانستهام این کار را انجام دهم، منی که با سندروم آسپرگر، نارساخوانی، و لکنت زبان بزرگ شدهام، شما هم میتوانید. خوش بگذرد.