کرایه‌گرفتن به سبک صفحه حوادث!

یکی از دوستان تعریف می‌کرد که نداشتن پول خرد و خیلی اوقات بهانه نداشتن پول خرد از طرف یکی از طرفین، مسافر یا راننده باعث دریافتی بیشتر یا پرداختی کمتر می‌شود و مبلغ ناچیزی به جیب آن‌ها می‌رود.

کد خبر : 820136

روزنامه فرهیختگان: کرایه ندارم، پول خرد ندارم؛ نیت کن و هرچقدر دوست داری کرایه بده. این دست جملات حین سوار و پیاده شدن از مسافربر‌ها در برخی موارد فاصله بسیاری دارد با آن چیزی که در واقعیت بیان می‌شود. در مواردی نیز درآمدی تضمینی بدون عدم‌رضایت پرداخت‌کنندگان را برای رانندگان درپی دارد.

بر اساس روال همیشگی سوار بر ماشین و طبق روال خیلی از اوقات، دوباره همان ماشین و البته همان مسافر بین‌راهی. خیلی جالب بود و شاید خیلی‌ها تجربه‌اش کرده باشند؛ اینکه با یک ماشین بار‌ها یک مسیر را طی کنی و از آن جالب‌تر همسفر شدن با یک مسافر بین‌راهی برای چندمین بار! این مساله وقتی جالب‌تر می‌شود که آن مسافر بین‌راهی و آن راننده همیشگی، همان دیالوگ‌های سابق را تکرار می‌کنند. همه این‌ها باعث می‌شود آدم نسبت به این شرایط حساس شود، چراکه اتفاق و حادثه نمی‌تواند تا این حد مکرر باشد. بالاخره آدمی جایی به موضوع شک می‌کند که همین شک سرآغاز نگارش این گزارش شده است.

انگار دیگر احتیاجی به تقلای مسافر نیست. حداقل من این را می‌فهمم که بار‌ها این صحنه و لوکیشن تکراری را دیده‌ام. نزدیک می‌شود، دیگر حتی نگاه هم نمی‌کند، ترمز می‌کند و مسافر زیر همان پل همیشگی سوار می‌شود. در را می‌بندد و سلام خشکی می‌کند و حرکت می‌کنیم. به میانه راه که می‌رسیم مسافر نگاه مظلومانه‌ای به سمت راننده می‌اندازد و می‌گوید کرایه ندارد. البته تنها تغییری که در این وضعیت ایجاد می‌شود زمان بیان همین جمله است؛ گاهی میانه راه و گاهی هم وقتی به مقصد می‌رسد.

مسافر: آقا ببخشید، من کرایه ندارم. راننده: یعنی چی؟ چرا اولش نگفتی؟ مگه من تاکسی مرسی‌ام، خجالت بکش و .... سایر مسافران: آقا ولش کن، اشکالی نداره، این همه تیکه انداختن نداره؛ و بالاخره یکی از مسافران: آقا مشکلی نیست، من حساب می‌کنم. همین جمله می‌شود آب روی آتش و راننده در چنان سکوت و رضایتی فرو می‌رود که انگار نه انگار چند دقیقه پیش برای این چندهزار تومان آسمان را به زمین آورده بود.

مسافر بی‌کرایه هم سری بر می‌گرداند و تشکر خشک و تکراری‌ای می‌کند؛ البته تنها من می‌فهمم که تکراری است، غائله ختم می‌شود، یعنی این بار نیز ختم می‌شود.

تکرار این ماجرا آنقدر جالب و البته تعجب‌برانگیز بود که از بقیه راننده‌ها در این باره سوال کردم. پرسیدم از این موضوع خبر دارند یا اینکه این موضوع از نظر آن‌ها جالب نیست؟ یا شاید من حساس شده بودم و... چندتایی از راننده‌ها اصلا از این موضوع اطلاعی نداشتند و متوجه هم نمی‌شدند که یعنی چه. من هم نمی‌خواستم خیلی واضح تهمت بزنم و اصل موضوع و فکری که ذهنم را آزار می‌داد، بیان کنم. اما بالاخره دو نفر از مسافران اصل ماجرا را برایم گفتند. البته خیلی سخت بود که اعتراف کنند، اما خب یکی‌شان، چون مرا می‌شناخت چند و، چون ماجرا را کامل برایم توضیح داد.

آقا محسن، همین راننده آشنا گفت: مسافر خیلی کم شده، از یک طرف پر می‌آیم، ولی از آن طرف شانسیه و معمولا هم مسافر نیست، چون یک عده اون طرف با ماشین شخصی ایستاده‌ان و زیر قیمت مسافر می‌زنن. برای همین کسی از این طرف سوار ماشین ما نمیشه. پس خیلی وقتا با یکی دو تا مسافر این مسیر رو برمی‌گردیم. همین مساله باعث میشه بعضی از بچه‌ها کارای دیگه‌ای بکنن؛ مثل این چیزی که تو می‌گی. وسط راه یک نفر که شناس خودشون هست رو به قول معروف می‌کارن، بعد وقتی بهش می‌رسن به عنوان مسافر سوارش می‌کنن و اونم بقیه فیلم رو بازی می‌کنه دیگه. می‌گه کرایه ندارم و راننده هم می‌گه من کارم و درآمدم اینه و مگه من تاکسی مرسی‌ام و کلی تیکه و کنایه. بعد یک نفر میشه رابین هود و حساب می‌کنه و تمام. این‌طوری به قول معروف کرایه یک نفر رو تضمینی دارن و بابت این یک نفر خیالشون راحته!

پدیده جدیدی بود. این موضوع اثبات گزاره جالبی بود و آن اینکه هر چقدر مسئولان و سیاستگذاران در زمینه احیای شغلی و اقتصادی و ایجاد منبع درآمد برای مردم کوتاهی می‌کنند و ناتوان هستند، برخی از مردم و اصناف با چنین کار‌های زشتی اندک اعتماد اجتماعی باقی‌مانده در جامعه را هدف گرفته و آن را به نابودی می‌کشند تا اگر به واقع چنین اضطراری برای کسی پیش آمد دیگر کسی به او اعتماد نکند و به کمک‌خواهی دیگران واکنشی نشان ندهد.

این اتفاق نقل مباحث چند روزه‌ام شده بود، هرجا کوچک‌ترین موضوعی در قرابت با این اتفاق مطرح می‌شد من آن را تعریف می‌کردم و بقیه تعجب می‌کردند و البته آن‌ها هم از تجربیات مشابه این موضوع می‌گفتند.

در این میان نمونه‌هایی مطرح می‌شد که شاید هرکدام از ما تعدادی از آن‌ها را شنیده و حتی تجربه کرده باشیم. یکی از دوستان می‌گفت: یک بار وقتی سوار تاکسی بوده و به مقصد رسیده و قصد داشته پیاده شود، راننده گفت که کرایه لازم نیست و صندوق داشبورد ماشین را باز کرد و گفت: هرچقدر نذر داری داخل این بینداز. من کرایه نمی‌گیرم و مبلغی تعیین نمی‌کنم.

یا یکی دیگر از دوستان تعریف می‌کرد که نداشتن پول خرد و خیلی اوقات بهانه نداشتن پول خرد از طرف یکی از طرفین، مسافر یا راننده باعث دریافتی بیشتر یا پرداختی کمتر می‌شود و مبلغ ناچیزی به جیب آن‌ها می‌رود.

همه این‌هایی که گفته شد می‌تواند دستمایه طنز قرار گیرد، اما لابه‌لای تعجب‌های ناشی از آن و لبخند‌هایی که حین تعریف بر لب دیگران می‌نشیند یک نکته ضروری می‌نماید و آن اینکه قطعا اکثریت جمعیت رانندگان تاکسی‌ها و مسافربر‌ها انسان‌هایی شریف و اهل رعایت شرع و عرف هستند، اما رفتار‌های زننده و خلاف عده‌ای قلیل می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری را به اعتماد اجتماعی وارد کند و تصویر سالم این گروه را مخدوش سازد و مهم‌تر از آن همان‌طور که گفته شد فرهنگ کمک به همنوع و دستگیری‌های انسانی را به خطر بیندازد. علت این موضوع هر چقدر هم برآمده از خطای شخصی و انسانی باشد بخش بزرگی از آن وابسته به قصور جدی نهاد‌های مسئول و مصلحان و سیاستگذاران اقتصادی و اجتماعی است که باید مهم تلقی شده و با آن برخورد شود.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: