واکنش مصباح یزدی به موضعگیریهای اخیر نسنجیده در حوزه
صدها هزار از بهترین فرزندان مؤمن این کشور فدا شده تا این انقلاب و اسلام زنده بماند، و من و شما در سایه آن بتوانیم از فقه و اسلام سخن بگوییم.
رجانیوز: جمعی از طلاب فرهنگی با علامه مصباح یزدی دیدارکردند. محورهای سخنان علامه در ادامه آمده است: از سخنان امام (ره) و تأکیدات مکرر ایشان بر عدم جدایی دین از سیاست، معلوم میشود که ایشان چقدر از متحجرین خون دل خوردند؛ همانها که اصلا حضور و دخالت در امور اجتماعی را خارج از شأن یک فرد دین دار میدانستند! امام (ره) جدا کردن دین از امور اجتماعی و سیاست را از حیلههای شیاطین میدانست، در همین عصر، علمای بزرگی مانند حضرت آیت الله کاشانی، که چه بسا از نظر علمی از مراجع مشهور افضل بودند، احترام و عظمت ظاهری چندانی نداشتند، چرا که در امور سیاسی دخالت میکردند! خداوند متعال بر ما منت نهاد و با عنایت خودش، امام (ره) را یاری کرد و این سد را شکست، امام (ره) هم در تدریس خود و هم در عمل، نشان داد که بخش عظیمی از دین، امور اجتماعی است؛ مگر میشود که انسانی مسلمان باشد و به امور مسلمین اهتمام نداشته باشد. امام (ره) حرکت عظیمی را بر خلاف مسیری که در طول ۱۴ قرن بین مردم شایع بود، شروع کرد؛ هر چند باید اذعان نمود که قبل از امام (ره) نیز در گوشه و کنار، این مسئله در فکر برخی علماء بود، و مثلا در حکومت صفوی، شاه طهماسب از محقق کرکی اجازه میگرفت، و یا اجازه فتحعلی شاه قاجار را کاشف الغطاء صادر کرد؛ اما چه بسا این احترام پادشاهان و تظاهر آنها به پیروی از علما نیز خود نوعی ظاهرسازی برای فریب عوام بود؛ اما به هر حال کسی که به طور جدی در این مسیر حرکت را آغاز کرد، برای آن تبعید شد، آزارها را متحمل شد، و از سخن خود بازنگشت، حضرت امام (ره) بود. اگر انقلاب نبود، معلوم نبود چه بر سر اسلام آمده بود و اکنون شما کجا بودید؛ وظیفه اصلی علما به عنوان وارثان پیامبران، شناخت دین، حفظ دین مردم، و اقامه دین است؛ لذا اول باید خود ما دین را در تمام سطوح و به صورت جامع بشناسیم. علم به دین لازم است، اما کافی نیست، طبق آیه قرآن، بسیاری از افراد علیرغم اینکه علم داشتند، سبب تفرق و اختلاف در دین شدند، زیرا خداوند متعال میفرماید: «و ما تفرقوا الا من بعد ما جاء هم العلم بغیا بینهم»؛ یعنی منشأ اختلاف در دین، خود علمای دین بودند، نه نقص حجت و نقص علم؛ بلکه بعد از علم کامل و اتمام حجت، سوء اختیار آنها سبب ایجاد تفرقه شده است. حتی اگر کسی با عالم دیگری، در زمینهای اختلاف فهم دارد، نباید آن را در سطح عموم مردم مطرح کرده، سبب ایجاد اختلاف در جامعه شود، چه رسد به اینکه مسئلهای را میداند و اختلاف فهم نیز نداشته باشد، اما به خاطر مسائل شخصی و گروهی سبب ایجاد اختلاف در جامعه شود، که این مصداق بارز «تفرق عن بغی» خواهد بود. بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی، یکی از مصادیق بارز «تفرق عن بغی» مخالفت با نظام مقدس جمهوری اسلامی، تئوری ولایتفقیه و شخص ولیفقیه است که تصدی این مقام را دارد؛ همان کسی که بینی و بین الله کسی را بهتر از ایشان برای نیابت از امام زمان (عج) سراغ ندارم؛ لذا حتی اگر کسی در فهم تئوری ولایتفقیه یا تشخیص شخص ولیفقیه اختلاف فهم داشت، نباید با طرح عمومی آن سبب ایجاد تفرقه در جامعه شود، چه رسد به اینکه آگاهانه در جهت تضعیف نظام گام بردارد، که این از بزرگترین کبائر است. امروز بزرگترین خطر این است که از خطی که امام ترسیم فرمود: و حرکت فکری و عملی که به واسطه انقلاب در جامعه اسلامی بلکه دنیا به وجود آمده است، تخطی کرده و سبب ایجاد اختلاف و تضعیف آن شویم، که بی شک این مسئله از بزرگترین مصادیق «تفرق عن بغی» است. حوزه انقلابی یعنی حوزهای که اسلام ناب را اقامه کند، و اسلام ناب همان است که امام (ره) معرفی کرد و شامل ابعاد سیاسی و اجتماعی میشود؛ چیزی که به کوری چشم شیاطین بعد از حدود ۱۴۰۰ سال، در قالب نظام اسلامی تحقق پیدا کرده است. اقامه دین با انزوا و فرو رفتن در لاک خود حاصل نمیشود؛ بلکه شیاطین انس و جن میخواهند تا علما منزوی باشند، و این یعنی ارتجاع. در روایت داریم که یک قطره از خون مؤمن را از آبروی کعبه بالاتر است؛ خون صدها هزار از بهترین فرزندان مؤمن این کشور فدا شده است تا این انقلاب و اسلام زنده بماند، و من و شما در سایه آن بتوانیم از فقه و اسلام سخن بگوییم؛ حال اگر کسی در صدد تضعیف این نظام برآید و سبب نفوذ آمریکا و عوامل آن در دستگاه حکومتی و حتی حوزه علمیه شود، چه عذری پیش خداوند متعال خواهد داشت و چگونه پاسخ خون شهدا را خواهد داد؟!