چه کسی واژه قلابی خلیج عربی را سر زبانها انداخت؟
خسرو معتضد در برنامه «تاریخ تماشایی» که به دوران اختصاص داشتن بحرین به ایران مربوط بود، درباره یک موضوع مهم تاریخی سخن گفت؛ اینکه واژه قلابی خلیج عربی از کجا آمده است؟
کد خبر :
802506
سرویس اجتماعی فردا: خسرو معتضد در برنامه «تاریخ تماشایی» سایت اشتراک گذاری ویدئو تماشا از قدیمیترین مستملکات ایران یعنی بحرین روایتگری کرد.
وی در ابتدا گفت: در زمان هخامنشیان به بحرین، تیلس میگفتند. در دوران ایلامی انزانی هم گفته میشد که در بحرین گورستانهای بزرگ و مقابری وجود دارد. ساسانیان هم بحرین را به نام آوال میشناختند. مساحت بحرین ۷۰۰ کیلومتر مربع است و از چندین جزیره نزدیک به هم تشکیل شده است. این جزایر را با پل به هم متصل کرده اند.
معتضد بیان کرد: در حدود ۲۵ سال پیش یک پل ۲۵ کیلومتری با سرمایه ۲۰ میلیارد دلاری بحرین و عربستان صعودی بین بندر دمام و جزیره بحرین زده شد. دوستان من در بحرین میگویند شبهای جمعه حدود ۵۰ هزار نفر از اتباع سعودی به بحرین میآیند تا از آزادی مسکرات در این کشور استفاده کنند.
این کارشناس تاریخی با تاکید بر اینکه در جریان انقلاب بحرین دیده شد که تانکها و نفربرهای سعودی از این ۲۵ کیلومتر گذشتند و خودشان را به جزیره بحرین رساندند، یادآور شد: وقتی میگوییم بحرین منظورمان چندین مکان است که منامه مرکز آن است و در مجموع ۱۰ جزیره به هم مرتبط دارد که محرق از جمله آنهاست.
بحرین قبل از ایلام متعلق به ایران بوده است
معتضد اظهار کرد: بحرین آب آشامیدنی و چشمههای خیلی خوبی دارد. مرحوم عبدالرحمن فرامرزی که اهل فرامرزان فارس است دوران کودکی خود را در بحرین گذرانده بود و از اینجا بسیار تعریف میکرد. به طور قطع، جزیره بحرین در قبل از ایلام برای ایران بوده است، یعنی ما دو مسیر شمال و جنوب در خلیج فارس داشتیم. بندر اُبله بندر معروف دوره ساسانیان بود که از این دو مسیر خلیج فارس به آن میرسیدند.
وی با اشاره به بندر شیراف که اعراب آن را به سیراف تغییر دادند و الان با نام بندر طاهری رو به روی کیش است، افزود: پس ما دو پایگاه بزرگ اوبله و سیراف یا شیراف را داشتیم. تمام دریانوردی ساسانیان از این مسیر بود. بحرین هم یکی از پایگاههای سر راه بود. اعراب پس از ظهور اسلام اینجا را گرفتند و یکی از سرداران به فارس لشکر کشید.
معتضد تصریح کرد: جزایر بحرین از طرف پادشاهان ایران بعد از اسلام اداره میشد. بحرین در دوران اتابکان فارس و تیموریان جزء ایران بود. جزایر بحرین در آغاز قرن شانزدهم میلادی به تصرف آلفونسو آلبوکرک دریاسالار پرتغالی درآمد و به مدت حدود ۸۰ سال از ۱۵۲۱ تا ۱۶۰۲ در اختیار اینها بود و تمام مدارکش موجود است. خوشبختانه دولت ایران در سال ۱۳۵۰ در تماسی که با دولت پرتغال گرفت این اسناد را به کشور برگرداند و در وزارت خارجه نگهداری شد که دو جلد کتاب هم بر اساس این اسناد منتشر شده است.
نویسنده کتاب «سیاست، زن و حرمسرا» ادامه داد: از قرن هجدهم به بعد مسائل تازهای به وجود میآید. در سال ۱۶۰۲ ایرانیان حمله میکنند و بحرین را به ایران بر میگردانند، قبل از اینکه بندر عباس یا بندر گمبرون و جزیره هرمز و قشم به ایران برگردد. سرداران ایرانی، مردم بحرین همه طرفدار ایران بودند.
تنبیه شیخ بحرین توسط نادرشاه وی افزود: زمانی که نادرشاه زمام امور را در دست میگیرد شیخ بحرین که یک شیخ محلی وفادار بود یک فرد انگلیسی را دعوت و با او صحبت میکند. نادرشاه یک نامه تنبه آمیز به او مینویسد که چرا این کار را کرده است. شیخ در جواب میگوید که او ابن السبیل بود و در راه مانده بود. نادرشاه میگوید به تو نیامده که ابن السبیل را مهمانداری کنی و باید از من اجازه میگرفتی.
معتضد بیان کرد: وقتی نادرشاه کشته میشود اعراب عتوبی از عربستان میآیند و با کشتی و قایق اینجا را به طور غاصبانه اشغال میکنند. انگلستان در سال ۱۸۲۰ شروع به تحت الحمایه کردن شیوخ خلیج فارس و دریای عمان میکند با این عنوان که شما دارید برده فروشی میکنید. اینها هم نیروی دریایی و تشکیلاتی داشتند؛ بنابراین دولت انگلستان با این شیوخ قراردادی میبندد و اینها تحت الحمایه میشوند.
روایتی از مشکلات ایران با روس ها، انگلیسیها و عثمانیها وی ادامه داد: بحرین در ۱۸۲۱ تحت الحمایه انگلستان میشود. اینکه ما نمیرویم تا حق خودمان را بگیریم علتش این بودکه نیروی دریایی نداشتیم. گرفتاریهای زیادی با روسها داشتیم. ۱۰ سال با روسها در جنگ بودیم. بعد از روسها ۱۳ سال سکوت به وجود میآید و بعد از آن قرارداد گلستان و ترکمنچای پیش میآید. با عثمانیها مشکل داشتیم. با انگلیسیها سر هرات مشکل داشتیم.
معتضد تصریح کرد: انگلیسیها در سال ۱۸۵۷ به خلیج فارس میآیند و به ایران حمله میکنند و تا برازجان پیشروی میکنند. اهواز، خرمشهر و بوشهر را میگیرند و این دریاچه میشود دریاچه انگلیسی. بحرین مال اینها میشود. یک خانواده آل خلیفه را در اینجا میگذارند که دربست نوکر انگلستان هستند.
چه کسی واژه قلابی خلیج عربی را سر زبانها انداخت؟ وی مشاور شیخ شدن شخصی به نام چارلز بلگریو خبرنگار روزنامه تایمز لندن را جالب توجه دانست و گفت: تمام امور دست این خبرنگار بود. انگلیسیها نمیگفتند اینجا برای ایران نیست، میگفتند ما قرارداد بستیم و قرار است محافظ اینها باشیم تا کشورهای مثل آلمان یا فرانسه یا روسیه اینجا را نگیرند.
معتضد افزود: شما وقتی میخواستید به بحرین بروید ورقهای به شما داده میشد به نام علم و خبر. این ورقه گذرنامه نبود، اطلاع بود. با دوازده قرآن میتوانستید به بحرین بروید. چارلز بلگریو تا سال ۱۹۵۶ در بحرین بود. او بود که واژه قلابی خلیج عربی را سر زبانها انداخت. گفت که درست است زمانی تمام این نواحی برای ایران بوده، ولی الان عربها زیاد شده اند و قرایی مثل دبی و ابوظبی و شارجه جمعیتشان زیاد شده است.
اشتباه شاه درباره اسرائیل این مورخ تاکید کرد: این اسم را رادیو لندن تکرار کرد. از سال ۱۳۳۵ روزنامه نگاران عبدالناصر بدون اطلاع او این کلمه را در روزنامهها میآوردند که وزارت ارشاد یا ارشاد الشعبی جلویشان را گرفت. اسنادش موجود است. اشتباهی که شاه کرد این بود که اسرائیل را به صورت دوفاکتو نه دوژور پذیرفت. دوفاکتو یعنی من تو را قبول دارم به خاطر ایرانیانی که آنجا هستند. ایرانیها در فلسطین هم قبل از اینکه اسرائیل باشد در آنجا بودند.
وی ادامه داد: شاه که اسرائیل را به اصرار آمریکا و انگلیس به رسمیت پذیرفت لفظ خلیج عربی را هم به کار برد. ایتالیاییها هم یک بار در جنگ جهانی دوم بحرین را بمباران کردند، زیرا میگفتند اینجا برای انگلیسیها است. ایتالیاییها در سومالی بودند و در اینجا مستعمره داشتند. در سال ۱۹۲۷ ایران به معاهده بریتانیا و عربستان صعودی که بحرین را به عنوان امارت مستقل شناخته بودند، اعتراض کرد.
اعتراض ایران به قرارداد ساخت نفت زیردریایی بحرین معتضد با یادآوری وارد کردن شرکت بابکو آمریکاییها در سال ۳۴-۱۹۳۰ توسط دولت انگلیس و شیخ بحرین در نفت بحرین و اعتراض دولت ایران، گفت: بحرین نفت زیادی نداشت و بعد از چند سال نفتش تمام شد. در سال ۱۳۵۸ ایران به قرارداد ساخت نفت زیردریایی بحرین یعنی در فلات قاره اعتراض کرد که غیرقانونی است. در سال ۱۹۴۹ هم به اتحادیه پستی معترض شد.
بحرین چگونه مستقل شد؟ وی افزود: در سالهای دهه ۱۳۴۰ هانری لوس وزیر خارجه با شاه صحبت کرد و قرار شد سه جزیرهای که برای خودمان بود یعنی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک و در تمام نقشههای دنیا به رنگ ایران کشیده میشد را به خودمان بدهند و به بحرین استقلال بدهند. رفراندومی برای این استقلال صورت نگرفت. از چهل خانواده وابسته به دولت بحرین سوال کردند و اینها هم خواستار استقلال شدند.
مشاور تاریخی سریال «دکتر غریب» با اشاره به ۱۵ اوت ۱۹۷۱ مرداد ۱۳۵۰ روز اعلام استقلال بحرین و موافقت دولت ایران، گفت: کارنادون نماینده سازمال ملل متحد که یک انگلیسی مکار بود شعری میخواند و از شاه تعریف میکند و میگوید شاه چقدر خوب و نیکوکار است و چه کار خوبی کرد. استدلال شاه این بود که اینجا به عربستان نزدیک است و فاصله اش ۲۵ کیلومتر بیشتر نیست، ما هم از سال ۱۸۲۰ اختیاراتی در اینجا نداریم.
علاقه بحرینیها به ملحق شدن به ایران وی به کتاب «گزیده اسناد خلیج فارس» که وزارت خارجه چاپ کرده اشاره کرد که عمده مطالب جلد سومش به بحرین اختصاص دارد و اینکه اینها چقدر دوست داشتند به ایران ملحق بشوند. زمان ناصرالدین شاه برای دولت ایران نامه مینویسند که یک کشتی با یک توپ برای ما بفرستید تا ما اینها را تارومار کنیم. دولت ایران توجهی نمیکند.
معتضد بیان کرد: در زمان رضاشاه یک زن و شوهر انگلیسی به نوکر ایرانی خود میگویند که تو انگشتر ما را دزدیدی و زیر شلاق میکشندش. مردم ایران عصبانی میشوند و اعتصاب میکنند و میگویند به بحرین برویم و آنجا را بگیریم، چرا دولت اقدامی نمیکند. دولت چندتا اعتراض فرمالیته میکند و خبر دیگری نمیشود.
شعری که شاعر کرد و وطن پرست نوشت وی افزود: دکتر مصدق هم برای اینکه انگلیسیها را در فشار بگذارد اجازه داد تا مطبوعات در این باره سخن سرایی بکنند و مقاله بنویسند. محمد قاضی شاعر کرد و وطن پرست شعری به نام پیام بحرین به مام وطن نوشت که بسیار زیبا بود با این مضمون که چرا مرا رها کردید، من از کیش و قشم و هرمز چه کم دارم، تو چه مادری هستی که مرا فراموش کردی.
مجری کارشناس «تاریخ تماشایی» اظهار کرد: شعر دیگری از محمد قاضی منتشر شد که پیام ایران به بحرین بود با این مضمون که ما تو را دوست داریم و تو برای ما هستی. همه اینها کلک مرغابی بود یعنی دولت ایران نمیتوانست کاری بکند. اینکه گفته میشود بحرین استان چهاردهم ایران بود دو صندلی در مجلس به بحرین تعلق داشت، یکی شوخی است.
بی معرفتی انگلیسیها و بازنگشتن بحرین به ایران وی در توضیح این شوخی گفت: آقای علیقلی اردلان وزیر خارجه کابینه اول دکتر اقبال اعلام میکند که ما میخواهیم وارد پیمان بغداد بشویم و انگلیسیها قول داده اند بحرین را به ما برگردانند. دو تا صندلی در مجلس شورای ملی میگذارند به عنوان نمایندگان استان چهاردهم ایران، ولی اتفاقی نمیافتد. ایران وارد پیمان بغداد میشود، ولی اینها در نهایت بی معرفتی هیچ کاری برای ایران نمیکنند.
معتضد افزود: اکثر مردم بحرین شیعه هستند و خیلی ایرانوفیل بودند و ایران را دوست داشتند. ما در سال ۱۳۴۲ که به دانشگاه میرفتیم دانشجویان بحرینی هم حضور داشتند و زبان فارسی را میدانستند و بچههای خوبی هم بودند.
ماجرای ارتشبد ایرانی که با دیدن پیامبر به اسلام روی میآورد وی در پاسخ به این سوال که آیا یمن هم برای ایران بوده است گفت: خیر. یمن در دوران ساسانیان، در زمان انوشیروان، وهرز دیلمی به آنجا میرود و حبشه را بیرون میکند. سربازهای حبشی مردم را اذیت و قتل عام میکردند. پادگان ایرانی آنجاست که همه آنها مسلمان میشوند. آقای بازان ارتشبد ایرانی مرد شجاعی بود که در مدینه وقتی پیامبر را میبیند عوض میشود و به اسلام روی میآورد. اینها خدمات زیادی به اسلام میکنند.
نویسنده «اشرف از سرای سنگلج تا سریر سلطنت» امارات را هم جزء ایران ندانست و ادامه داد: ممکن است امارات جزء ایستگاههایی بوده که کشتیهای ایران به آنجا میرفت، ولی آنچه که ما میدانیم موقعی که دزدان دریایی عمان راهزنی میکردند و نیروی دریایی قوی داشتند نادرشاه به محمدتقی خان شیرازی دستور میدهد که به آنجا لشکر کشی کند. محمدتقی خان غیرنظامی، منشی، میرزا و اهل ترسل بود. به لحاظ مالی هم دست کجی داشت.
وی اضافه کرد: سرداری به نام لطیف خان از مردم دشتستان میرود و جلفا یا رأس الخیمه را میگیرد. قسمتهایی که جزء امارات هست را اشغال میکند و حدود یک سال آنجا میماند. نادر دوباره درگیر جنگ هندوستان میشود. مدتی فراغت حاصل میکند و بعد با داغستان و ترکستان و جاهای دیگر درگیر میشود.
معتضد تصریح کرد: سرداری به نام کلبعلی خان را میفرستد. کلبعلی خان شجاعت به خرج میدهد، ولی محمدتقی خان که لطیف خان را مسموم کرده بود کلبعلی خان را هم میکشد. محمدتقی خان آدم بدی بود که فقط از نظر مالی و اداری میتوانست تمام مخارج نیروی دریایی را دربیاورد.
وی در پایان این قسمت از برنامه «تاریخ تماشایی» سایت اشتراک گذاری ویدئو تماشا گفت: امارات جزء پایگاههای ایران در زمان نادرشاه بود. بعد از یکسال از قتل نادرشاه، سربازهای نیروی دریایی و نیروی زمینی ایران از آنجا بر میگردند. در سال ۱۹۷۰ انگلیسیها اینها را امارات متصالح میکنند و بعد امارات متحده عربی نامیده میشوند که شامل دبی، ابوظبی، رأس الخیمه، فجیره، خور فکان، ام القیوین و شارجه میشود. هفت تا شیخ نشین هستند که نخست وزیر معمولا از یکی از این کشورهای کوچک و همچنین رئیس دولت امیر از دولت دیگر انتخاب میشود. زاید آل نهیان برای امارات متحده عربی خیلی زحمت کشید.