چند درصد دانش آموزان تیزهوش در ایران میمانند؟
استاد دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تهران معتقد است " آموزش فراگیر شیوهای متداول در جهان برای آموزش دانشآموزان است، اما تحصیل دانشآموزان تیزهوش در کنار سایر دانشآموزان و اجرای شیوه فراگیر به پیشنیازهایی احتیاج دارد".
کد خبر :
799271
خبرگزاری تسنیم: استاد دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تهران معتقد است " آموزش فراگیر شیوهای متداول در جهان برای آموزش دانشآموزان است، اما تحصیل دانشآموزان تیزهوش در کنار سایر دانشآموزان و اجرای شیوه فراگیر به پیشنیازهایی احتیاج دارد". حذف آزمون ورودی مدارس سمپاد در دوره متوسطه اول و پایان ادامه فعالیت این مدارس در این دوره را میتوان یکی از مهمترین اخبار آموزشوپرورش در سال گذشته دانست. تصمیمی که با انتقادات و همراهیهای بسیاری همراه شد. عمده همراهان این طرح معاونان و مدیران کل آموزشوپرورش و برخی اساتید رشته علوم تربیتی و عمده مخالفان آن کارشناسان آموزشی و دانشآموزان مدارس سمپاد بودند. موافقان و مخالفان حذف مدارس سمپاد هر کدام استدلالهای خاص خود را دارند که برخی از آنها قابل دفاع و تأمل است و به نظر میرسد وزارت آموزشوپرورش برای دستیابی به نتیجهای ثمربخش در این رابطه باید نظرات کارشناسی موافقان و مخالفان را با دقت بیشتری مورد بررسی قرار دهد. مخالفان حذف مدارس سمپاد در دوره متوسطه اول معتقدند که جداسازی دانشآموزان تیزهوش در بسیاری از کشورهای جهان اتفاق میافتد و در کشورهایی که سیستم
آموزشی آنها به روش تلفیقی است امکانات و بسترهای لازم برای آموزش تیزهوشان وجود دارد و در وضعیت فعلی نظام آموزش و پرورش کشور اگر قرار باشد دانشآموزان تیزهوش در مدارس دولتی حضور یابند بسترهای لازم فراهم نیست و حضور در کلاسهای درس با جمعیت تا ۴۰ نفر و معلمان آموزش ندیده به هرز استعداد آنها منجر میشود و این دانشآموزان به دلیل شرایط استعدادی خاص خود از حضور در کلاسهای درس عادی خسته ودلزده میشوند و تاز مانی که مدارس دولتی تقویت نشدهاند نمیتوان به حذف مدارس سمپاد فکر کرد. موافقان حذف مدارس سمپاد نیز بر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش تأکید دارند و معتقدند که با این تصمیم اهداف سند عملیاتی میشود همچنین حذف استرس و اضطراب دانشآموزان ابتدایی را نقطه قوت این طرح میدانند. برای بررسی ابعاد مختلف تصمیم جدید آموزشوپرورش درباره حذف مدارس سمپاد و پیش نیازهای آموزش تیزهوشان، یکی از روزهای پایانی اسفند با احمد به پژوه استاد دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تهران و دکترای روانشناسی کودکان استثنایی به گفتوگو نشستیم. به پژوه که از مدافعان حذف تنوع مدارس است و بر روش آموزش فراگیر و تحصیل تمام
دانشآموزان در کنار یکدیگر تاکید دارد، بررسیهای بسیاری را در رابطه با آموزش تلفیقی و فراگیر انجام داده است و تاکنون حدود بیست مقاله در سطح بینالمللی و ملی در این رابطه منتشر کرده و در سال ۹۱ کتاب آموزش فراگیر: راهنمای عملی در حمایت از یادگیرندگان با تواناییهای گوناگون را منتشر کرده است. مشروح گفتوگو با احمد به پژوه را بخوانید: آموزش و پرورش سال گذشته در تصمیمی جدید برآن شد مدارس سمپاد در دوره متوسطه اول را حذف کند تا دانشآموزان تیزهوش نیز در کنار دانشآموزان عادی در یک مدرسه باشند و در دوره متوسطه دوم تفکیک دانشآموزان از یکدیگر انجام خواهد شد، در همین رابطه آیا آموزش فراگیر روش متداولی در سایر کشورهاست و این شیوه آموزشی به چه مسائلی توجه دارد؟ به پژوه: اهمیت آموزشو پرورش را به عنوان مهمترین عامل رشد و توسعه، هیچگاه نمیتوان در طول تاریخ بشر نادیده گرفت و بیشک توجه به آن از جایگاه و منزلت ویژهای برخوردار است. از این رو در دهههای اخیر در حوزه آموزشو پرورش افراد با تواناییهای گوناگون (افراد عادی و افراد با نیازهای ویژه) رویدادهای فراوانی رخ داده است پژوهشهای بیشماری
صورت گرفته، اندیشههای نوینی متبلور و روشها و راهبردهای گوناگونی مطرح و افقهای روشنی آشکار شده است. نگاهی تاریخی به آموزشو پرورش، بیانگر این است که در گذشته در سراسر جهان، جداسازی آموزشی به عنوان تفکر غالب مطرح بوده است، اما امروزه آموزش فراگیر، رشد همهجانبه، فراهمکردن فرصتهای برابر، توجه به حقوق انسانی یادگیرندگان با ویژگیها و تواناییهای گوناگون، پذیرش چندفرهنگی و یکپارچهسازی آموزشی و اجتماعی، تفکر رایج قلمداد میشود. باید این سوال را مطرح کرد که هدف از تاسیس مدرسه چیست؟ هدف از رفتن به مدرسه کدام است؟ مدرسه مطلوب، چه نوع مدرسهای است؟ این پرسشهایی است که پاسخهای بسیاری دارد و هر کدام از این پاسخها، برنامهها و فعالیتهای گوناگونی را در مدرسه و کلاس درس به دنبال دارد. در کشورهایی که به آزادیهای سیاسی قائل هستند و به چند فرهنگی احترام میگذارند، بیشتر مدارس این گونه هدفها را دنبال میکنند: تربیت شهروند آزادمنش و قانونمند، یادگیری برای تمام طول عمر و کسب مهارتهای لازم برای تبدیل شدن به یک عضو با ارزش جامعه. در حالی که بسیاری از مدارس در حال حاضر ساختار برنامهها و فعالیتهای
خود را در جهت تضمین منافع و دموکراسی فقط مخصوص برخی از افراد و جداسازی آموزشی مستمر و نظاممند دانشآموزان بر حسب توانایی، نژاد و طبقه، دنبال میکنند که باید در آن بازنگری شود. بنده در ارتباط با آموزش تلفیقی و فراگیر حدود بیست مقاله در سطح بینالمللی و ملی منتشر کردهام و در سال ۱۳۹۱ با همکاری یکی از دانشجویانم کتابی را ترجمه کردهام به نام آموزش فراگیر: راهنمای عملی در حمایت از یادگیرندگان با تواناییهای گوناگون و هماکنون در نظام آموزشی ایران، یکی از بحثهای اساسی این است که برای جایابی دانشآموزان تیزهوش چه نوع مدرسهای را باید انتخاب کنیم؟ نظام آموزش و پرورش کشورمان در طول تاریخ، مراحل گوناگونی را طی کرده است. در یک مرحله، مکتبخانهها فعال بودند و تمام دانشآموزان (کمهوش و با هوش) در کنار هم آموزش میدیدند؛ اما نوع، روش و سرعت آموزش برای دانشآموزان، متفاوت بود و معلم مطابق با استعداد و سرعت یادگیری هر دانشآموز با او کار میکرد و ممکن بود یک دانشآموز صفحۀ ۲۰ کتاب و دیگری صفحۀ ۱۰۰ کتاب را آموزش میدید. در این روش دانشآموزان، احساس متفاوت بودن نداشتند و در کنار هم آموزش میدیدند و به یکدیگر یاد
میدادند و از یکدیگر یاد میگرفتند. این روش موجب میشد دانشآموزان به رشد همهجانبه یعنی رشد شناختی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی دست یابند، یکدیگر را تکمیل کنند و برای زندگی در دنیای واقعی تربیت شوند. شروع نهضت عادی سازی آموزشی در جهان در کتاب ناتوانی هوشیبه تاریخچه آموزش و پرورش ویژه (استثنایی) اشاره کردهام. در دنیا، آموزش و پرورش ویژه دورههای متعددی را پشت سر گذاشته است، به طوری که سومین دوره از سال ۱۹۰۰ آغاز میشود. این دوره با نهضت آزمونسازی و آزمونگری همراه است و آزمونهای هوشی ساخته و جداسازی دانش آموزان با نیازهای ویژه یا استثنایی شروع میشود و سرانجام در این دوره، مدارس ویژه تاسیس و در برخی از کشورها، مدارس ویژه دانش آموزان تیزهوش ایجاد میشوند. این روند در اکثر کشورها قوت گرفت و ادامه یافت تا سال ۱۹۷۰ که در این سال دورۀ چهارم با نهضت عادی سازی آغاز شد. در این دوره، ارائه خدمات آموزشی و توانبخشی به شکل یکپارچه سازی آموزشی و آموزش تلفیقی در محیطهای با کمترین محدودیت برنامهریزی، اجرا و ساماندهی شد. چرا در دورهای در کشورهای مختلف این تصمیم گرفته شد که دانش آموزان
تیزهوش از سایر دانشآموزان جدا شوند و در مدارس خاص خود تحصیل کنند و پس از آن بحث آموزش فراگیر و حضور تمام دانشآموزان در کنار یکدیگر مطرح شد؟ به پژوه: تحقیقات نشان میداد دانشآموزانی که در مدارس جدا (مدارس ویژه) درس میخواندند و آموزش میدیدند، به رشد همهجانبه دست پیدا نمیکردند به عنوان مثال، دانشآموزان تیزهوش ممکن بود فقط از نظر شناختی رشد پیدا کنند، اما به رشد عاطفی و اجتماعی لازم نمیرسیدند. هر قدر محیط تربیتی به صورت گلخانهای و محدود باشد، محصول ما ناقصتر خواهد بود به عنوان مثال ملاحظه میشود دانشآموزانی که پس از اتمام تحصیلات وارد بازار کار و جامعه میشوند، موفقتر خواهند بود تا آنهایی که فقط در محیط بسته، درس میخوانند و صرفاً بعد شناختی آنها تقویت میشود. در حال حاضر، در اکثر کشورها توصیه میشود هر فردی در حد امکان در محیط طبیعی، باز و نامحدود رشد یابد و آموزش ببیند؛ بنابراین ملاحظه میشود که در سالهای اخیر توجه بسیاری به نهضت عادی سازی، یکپارچهسازی آموزشی، آموزش تلفیقی، آموزش فراگیر و آموزش برای همه معطوف شده است. تمام این حرکتها و پویشها برای این است که کمیت و کیفیت
زندگی انسان ارتقا یابد، به آن غنای بیشتری بخشیده شود و رشد همه جانبه انسان تسهیل یابد. ممنوعیت جداسازی و برچسب زنی دانشآموزان عادیسازی به معنای وسیع آن شامل آموزش تمامی رفتارها، هنجارها، نگرشها، نقشها و ارزشهایی است که یک جامعه برای همه افراد، از جمله افراد تیزهوش و افراد با ناتوانی هوشی، افراد با آسیب بینایی و دیگر گروههای استثنایی لازم و ضروری میداند. بنکمیکلسن این اصل را اینگونه تعریف میکند: "عادیسازی یعنی فراهم کردن شرایط آموزشی، مسکن، اشتغال و تفریحات عادی برای تمامی افراد یک جامعه؛ عادیسازی در واقع حرکتی علیه برچسبهای گوناگونی است که در مورد افراد با نیازهای ویژه اعمال میشود و از این رو، عادیسازی یک حرکت برچسب زدایی است". اگر به افراد با نیازهای ویژه (باهوش و کمهوش) اجازه داده شود در فعالیتهای گوناگون جامعه شرکت کنند، میتوانند نقش با ارزشتری را ایفا نمایند. بدین ترتیب هیچ عاملی نباید موجب عدم مشارکت افراد با نیازهای ویژه در امور مربوط به زندگی اعم از یادگیری، اشتغال، تفریح و بازی در جریان عادی جامعه شود. گفتنی است که هدف عادیسازی، ایجاد یک الگوی واحد
برای چگونه زیستن یا اراِئه یک برنامه انعطافناپذیر برای هر فرد نیست؛ بلکه هدف این اصل، ارائه الگویی است که بر اساس آن هر فرد بتواند به طور همهجانبه رشد کند، احساس مفید بودن و احساس تعلق به جامعه داشته باشد و در حوزههای گوناگون آموزش ببیند. عادیسازی عبارت است از فراهم کردن مستمر امکانات آموزشی، پرورشی، اجتماعی و رفاهی در شرایط عادی برای تمامی افراد، اعم از عادی یا با نیازهای ویژه، به منظور شکوفاسازی توانهای بالقوه و رسیدن به رشد همه جانبه تا حداکثر توان و ظرفیت. در روش عادی سازی دانشآموزان تیزهوش با دانشآموزان عادی در کنار یکدیگر تحصیل میکنند؟ این روش به چه مسائلی توجه دارد و برای پیاده سازی آن نظامهای آموزشی باید چه پیش نیازهایی را پیاده کنند؟ به پژوه: عادی سازی به معنای وسیع آن این است که دانشآموز تیزهوش و دانشآموز عادی باید در شرایط یکسان و عادی آموزش ببیند و تربیت شوند و وظیفۀ دولتها تأمین منابع است. در نهضت عادی سازی، تمام افراد و شهروندان در تمام فعالیتهای اجتماعی در کنار هم حضور دارند و هدف نهضت عادی سازی، آماده سازی فرد برای زندگی در دنیای واقعی است. این نهضت تلاش
میکند تا محیط بسته و با بیشترین محدودیت را به محیط باز و با کمترین محدودیت تبدیل کند و الگوی واحدی برای چگونه زیستن ارائه نمیدهد که دانشآموزان فقط در یک محیط بسته تربیت شوند، بلکه به دنبال تنوع و چند فرهنگی است. نهضت عادی سازی بر این باور مبتنی است که مدرسه ویژه و مجزا و تبعیض باید تعطیل شود و تمام دانشآموزان در کنار یکدیگر تحصیل کنند، یعنی دانشآموزان تیزهوش در کنار دانشآموزان عادی و دانشآموزان با نیازهای ویژه در مدارس عادی حضور یابند و تحصیل کنند. در موقعیتهای آموزش فراگیر، تعامل اجتماعی و شبکههای دوستی بین کودکان عادی و کودکان با تواناییهای گوناگون به طور طبیعی ایجاد و توسعه مییابد. پیش نیازهای آموزش فراگیر دانشآموزان چندین روش مختلف جایابی آموزشی مطرح است. یکی از این روشها، روش یکپارچه سازی آموزشی است، یعنی تمام دانشآموزان را با تمام استعدادها کنار هم و با هم آموزش دهیم و آنها را از یکدیگر جدا نکنیم و در صورت ضرورت از برنامههای آموزش انفرادی و اتاق مرجع استفاده کنیم. دانشآموزان تیزهوش نیز جزو دانشآموزان با نیازهای ویژه هستند. یکپارچه سازی آموزشی به این معنا است
که دانشآموزان تیزهوش را نباید از مدارس عادی جدا کنیم؛ بلکه آنها نیز باید در محیط عادی و در کنار سایر دانشآموزان تحصیل کنند، اما به نیازهای آموزشی ویژۀ آنها باید توجه شود و در اینجا بحث غنی سازی آموزشی مطرح خواهد شد. به بیان دیگر، ضرورت آموزش ویژه به معنای تاسیس مدرسۀ ویژه و جداسازی نیست، بلکه میتوان آموزش ویژه و خدمات ویژه را نیز در مدرسۀ فراگیر ارائه کرد. یعنی دانشآموز تیزهوش در کنار سایر دانشآموزان حضور یافته و آموزش ببیند و از سوی دیگر برنامۀ غنی شده نیز برای او طراحی کنیم. چند درصد دانش آموزان تیزهوش در ایران میمانند؟ آموزش تیزهوشان در ایران با چه آسیبهایی همراه بوده است و آیا جداسازی دانشآموزان تیزهوش در نظام آموزش و پرورش ایران نتایج مطلوبی را به همراه دارد؟ از سوی دیگر مدارس عادی آماده حضور دانشآموزان تیزهوش هستند؟ به پژوه: در نظامهای آموزشی بسته، رشد همهجانبۀ دانشآموزان تحقق پیدا نمیکند. همان گونه که در شرایط موجود، رشد شناختی دانشآموزان تیزهوش ارتقا مییابد، اما رشد ابعاد دیگر مورد غفلت واقع میشود. در نتیجه این مسئله موجب شده است در بعد اجتماعی
دانشآموزان تیزهوش خود را متعلق به این آب و خاک ندانند و تصور کنند تافتۀ جدابافتهای هستند! به گونهای که شاهد هستیم دانشآموزان المپیادی و نفرات برتر کنکور را که آموزش دادهایم و تربیت کردهایم، اکنون در کشورهای آمریکایی و اروپایی زندگی میکنند و نظام آموزشی ما در خدمت آن کشورها و تربیت نیروی انسانی برای آنها است! این وضعیت حاصل این روش جایابی است که دانشآموزان تیزهوش در مدارس جداگانه مجزا شدهاند و در محیط ایزوله به آنها آموزش دادهایم. از این رو، طبیعی است که دانشآموزان تیزهوش از متن اصلی جامعه و افراد عادی فاصله میگیرند و به جامعه احساس تعلق ندارند. در حالی که فرد تیزهوش، نباید خود را تافتۀ جدا بافته بداند و باید به کشور خود احساس تعلق داشته باشد و باور کند که او هم مثل سایر افراد جامعه است و باید برای عمران و سربلندی ایران و خدمت به مردم آن تلاش کند. در مقابل، نظام آموزش فراگیر تاکید دارد که دانشآموز باید در محیط مدرسه، درس زندگی در جامعه را بیاموزد، مهارتهای اجتماعی را کسب کند و یاد بگیرد که چگونه در جامعه و در کنار دیگر شهروندان زندگی کند. گفتنی است که جامعه یک دست نیست و افراد با
ویژگیها و توانمندیهای متفاوت در آن زندگی میکنند و فردی موفق خواهد بود که تعامل با انسانهای با ویژگیهای گوناگون را بداند و از سعۀ صدر و تحمل لازم برخوردار باشد. همچنین در نظام آموزش فراگیر موجب میشود دانشآموزان تیزهوش در کنار دانشآموزان عادی به رشد شناختی، عاطفی و اجتماعی لازم دست یابند. شایان ذکر است که رشد یک بعد را نباید فدای سایر ابعاد کرد، بلکه دانشآموزان تیزهوش باید در کنار دانشآموزان عادی قرار گیرند که از نظر اجتماعی، عاطفی و جسمانی با یکدیگر رشد کنند و برای رشد شناختی آنها از روش غنیسازی استفاده شود. اجرای برنامههای آموزش فراگیر، پیش نیازها و استلزامهای متعددی نیاز دارد و اینگونه نیست که دانشآموزان تیزهوش را به طور فیزیکی در کنار دانشآموزان عادی قرار دهیم و بگوییم آموزش فراگیر محقق شده است! اگر برنامۀ درسی مناسب نبود، اگر کلاس درس چهل نفره شد و اگر معلم آموزش لازم را فرانگرفته باشد، در اجرای این طرح موفق نخواهیم بود! برای اجرای آموزش فراگیر باید چه نکاتی توسط آموزش و پرورش کشور مدنظر قرار بگیرد؟ به پژوه: نگرش خانوادهها، دانشآموزان، مدیران، معلمان و کارکنان در
جهت پذیرش همۀ دانشآموزان با تواناییهای گوناگون اصلاح شود. آگاهی خانوادهها، دانشآموزان، مدیران، معلمان و کارکنان در جهت تحقق هدفهای آموزش فراگیر افزایش یابد. برنامۀ درسی مناسب با نیازهای آموزشی و اجتماعی و همسو با نهضت عادی سازی برای دانشآموزان با تواناییهای گوناگون طراحی شود. معلمان ماهر و با انگیزه گزینش و تربیت و آماده شوند. ساختار سازمانی مدرسه به منظور تحقق هدفهای آموزش فراگیر اصلاح شود و تغییر یابد. همۀ معلمان و کارکنان و خانوادهها در برنامهریزی آموزش فراگیر و بازنگری برنامهها مشارکت داشته باشند. در نظام آموزش فراگیر اگر سطح علمی معلمان بالا رفت و مدرک دکترای خود را گرفتند، نباید از وزارت آموزش و پرورش خارج شوند، بلکه باید از ظرفیتها و توانمندیهای آنان برای اجرای بهتر برنامههای آموزش فراگیر استفاده شود. بدیهی است اگر معلمان توانمندیهای لازم را نداشته باشند و آموزش تخصصی نبینند، نمیتوانند به پرسشهای متعدد و نیازهای علمی دانشآموزان تیزهوش پاسخ دهند. متأسفانه در حال حاضر، معلمان پس از کسب مدارج بالای علمی از وزارت آموزش و پرورش خارج شده و به دانشگاه میروند و این وزارتخانه نتوانسته
است نیروهای توانمند خود را جذب و حفظ کند و وزارت آموزش و پرورش برای آنان دافعه دارد! در حال حاضر، در سراسر جهان، رهبران و متخصصان آموزشی جوامع را گونهای در نظر میگیرند که همه شهروندان و اعضای آنها دارای ارزش هستند و یکدیگر را تکمیل و کامل میکنند. رهبران و متخصصان آموزشی به نیکی میدانند که چگونه ساختار یک جامعه فراگیر باید از مدارس آغاز شود. رهبران و متخصصان آموزشی کشور ما نیز باید بدانند که چگونه به فرزندانمان درس زندگی و کار کردن در کنار یکدیگر را، نه تنها در حد تحمل کردن، بلکه در حد احترام و ارزشگذاری به تفاوتهای فرهنگی، قومیت، زبان و دیگر زمینهها آموزش دهیم.