میز مذاکره ترامپ و کیم را چگونه می‌چینند؟

سرعت تحولات شبه‎جزیره کره به‌گونه‌ای بوده است که خبر دیدار رهبران کره شمالی و آمریکا بعد از همه مجادلات علنی که با یکدیگر داشتند؛ ضمن ایجاد سردرگمی، راه را برای گمانه‌زنی باز کرده است.

کد خبر : 796904
خبرگزاری مهر: نگاهی به تاریخ پرفراز و نشیب رابطه غیردوستانه آمریکا و کره شمالی نشان می‌دهد در بیش از یک سالی که از آغاز زمامداری دونالد ترامپ در کاخ سفید می‌گذرد، تنش میان واشنگتن-پیونگ‌یانگ نه تنها شدت گرفت بلکه گاهاً با لفاظی و ناسزاگویی طرفین، از حالت دیپلماتیک خارج شده و شکل یک دعوای خصوصی را به خود گرفته است. حتی وقتی زمزمه بهبود رابطه ۲ جانبه پیونگ‌یانگ-سئول به گوش رسید و «کیم یو جونگ» خواهر رهبر کره شمالی برای حضور در المپیک زمستانی «پیونگ چانگ» عازم کره جنوبی شد؛ باز هم آمریکایی‌ها ژستی متکبرانه از خود به نمایش گذاشتند تاجایی‌که «مایک پنس» معاون رئیس جمهوری آمریکا مدعی شد: زمانی که کنار کیم یو جونگ نشستم، عامدانه وی را نادیده گرفتم! بااین‌حساب، سرعت تحولاتی که بعد از پایان المپیک زمستانی به وقوع پیوست، چنان سرسام‌آور است که هضم آن‌ها کار چندان آسانی نخواهد بود. قرار ملاقات میان «کیم جونگ اون» و «مون جائه این» رهبران کره شمالی و کره جنوبی، در نوع خود خبر مهمی محسوب می‌شد حال‌آنکه توافق دورازانتظار کیم و ترامپ برای دیدار با یکدیگر، بیش از پیش مایه تعجب شد. اما چرا کیم جونگ اون که با ساخت موشک قاره پیمایی که از توان هدف قرار دادن کلان‌شهر‌های آمریکا برخوردار است، فاصله چندانی ندارد؛ باید حاضر به نشستن پای میز مذاکره با کسی باشد که از روی تمسخر، وی را «مرد موشکی کوچک» خطاب می‌کند؟ آن‌هایی که خوشبین هستند؛ ریشه این تصمیم را در تشدید تحریم‌های آمریکا و سازمان ملل و همراهی چین با آن‌ها جستجو می‌کنند حال‌آنکه برخی دیگر از در بدبینی وارد شده و می‌گویند کیم می‌داند که اعمال تحریم به اندازه اجرای آن اهمیت ندارد و مادامیکه پای میز مذاکره بنشیند، اجرا را به تعویق خواهد انداخت. می‌توان گفت: اغلب آن‌هایی که به سیاست‌های ترامپ باور ندارند، پیرو این نظریه هستند. البته نباید از این نکته غافل ماند که مخالفین و موافقین، هر ۲ به یک اندازه توقع خود را از نتیجه دیدار پایین آورده‌اند و می‌دانند که خلع سلاح کره شمالی غیرممکن است چراکه نه پیونگ‌یانگ با تکیه بر حق دفاع از تمامیت ارضی خود، حاضر به کنار گذاشتن برنامه هسته‌ای است و نه آمریکا قادر به دادن این تضمین است که بار تهدید خود را از دوش کره شمالی برمی‌دارد. بااین‌حال، آمریکایی‌ها برای تحقق دیدار ترامپ و کیم، ۳ بهانه دارند: -اعمال محدودیت بر پیشرفت برنامه هسته‌ای کره شمالی -ممانعت از انتقال فناوری هسته‌ای کره شمالی به خارج از این کشور -ممانعت از خطای محاسباتی و سوء‌تفاهم سیاسی. اما دیدار رهبران آمریکا و کره شمالی تضمینی برای نتیجه گرفتن از مذاکراتی که به دنبال آن شکل می‌گیرد، نخواهد بود. حتی این احتمال وجود دارد که ترامپ با علم به اینکه درخواست وی برای خلع سلاح کره شمالی از سوی کیم رد می‌شود، پای میز مذاکره می‌رود تا بعداً با طرح این ادعا که همه راه‌ها را رفتیم و نتیجه نگرفتیم؛ فرمان جنگ علیه پیونگ‌یانگ را صادر کند. البته این احتمال با توجه به اینکه جنگ با کره شمالی جهان را بیش از پیش قطب‌بندی می‌کند، امری بعید به نظر می‌آید. حتی ممکن است آمریکا بخواهد با وعده کمک، پیونگ‌یانگ را به تعلیق برنامه هسته‌ای-موشکی خود ترغیب کند. اما مشکل اینجا است که حق‌السکوت پرداختی باید آنقدر زیاد باشد که کره شمالی حاضر شود به خاطر آن از آرزو‌های خود صرف‌نظر کند. از سوی دیگر، روزبه‌روز به شمار کشور‌هایی که دنبال فناوری هسته‌ای هستند افزوده می‌شود. ازهمین حالا، عربستان سعودی، ترکیه و ویتنام در صف نخست متقاضیان قرار گرفته‌اند و قطعاً اگر پای مذاکره به میان بیاید، آن‌ها هم مایل به گرفتن امتیازاتی خواهند بود. اکنون تصور کنیم که بدترین حالت ممکن رخ داده است یعنی دیدار انجام شده و مذاکره هم به بن‌بست خورده است. دراین‌صورت، نتیجه چه خواهد بود؟ آیا کره شمالی جدی‌تر از گذشته به پیگیری برنامه هسته‌ای خود ادامه نخواهد داد؟ آیا حس تحقیر ناشی از شکست، آمریکا را به فکر انتقام جویی نخواهد انداخت؟ شاید هم پذیرش این دیدار از سوی طرف آمریکایی نوعی بازی است تا چین برای ممانعت از تقابل پیونگ‌یانگ-واشنگتن بیش از پیش پا در میانی کند و با حمایت از تحریم‌های هرچه بیشتر، کیم را به تداوم مذاکره و در نهایت کنار آمدن با ترامپ، ترغیب کند؟ همه این‌ها گزینه‌های محتملی هستند که می‌توانیم برای پایان سناریوی دیدار ترامپ و کیم، تصور کنیم. اما آیا این دیدار آنگونه که گمان می‌رود، ناگهانی و بدون برنامه‌ریزی قبلی شکل می‌گیرد یا محصول تلاش‌های بی‌شمار در پشت صحنه نمایش جنگ لفظی واشنگتن و پیونگ‌یانگ است؟ اگر گزینه نخست را انتخاب کنیم بی‌شک ترامپ نام خود را به عنوان رئیس‌جمهوری که کیم را پای میز مذاکره آورده است، ثبت خواهد کرد حال‌آنکه اگر گزینه دیگر را انتخاب کنیم، باید فرض را بر این بگذاریم که در پشت پرده، دیپلماسی عمیقی در جریان بوده است که قطعاً همه طرفین درگیری در شبه‌جزیره کره را برای تدارک چنین رویدادی مجاب کرده است. اینگونه ترامپ بر حسب قرعه پای میزمذاکره می‌نشیند و نه از بابت اعمال فشاری که با فحاشی‌هایش متوجه کره شمالی کرده است. جالب اینکه باتوجه به ادعای اخیر اتحادیه اروپا مبنی بر اینکه ظرف ۳ سال گذشته، یک هیئت پارلمانی دست‌کم ۱۴ بار با اعضای بلندپایه پیونگ‌یانگ ازجمله وزرا دیدار کرده است، گزینه دوم محتمل‌تر می‌شود به‌ویژه آنکه اروپا اغلب نقش کاتالیزور را در پیشبرد سیاست‌های واشنگتن ایفا می‌کند. دراین‌میان، دیدار‌های جداگانه‌ای نیز با مقامات آمریکایی، چینی و کره جنوبی انجام گرفته است. نکته دیگر آنکه دیدار ترامپ و کیم احتمالاً در ماه میلادی می‌برگزار خواهد شد که با سررسید تایید پایبندی ایران به برجام از سوی ترامپ، قرابت زمانی دارد و شواهد حاکی از آن است که جانشینی «رکس تیلرسون» وزیر خارجه معزول با «مایک پمپئو» رئیس سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در همین ماه صورت می‌گیرد و بر کسی پوشیده نیست که پمپئو برخلاف تیلرسون اصراری به حفظ برجام ندارد. این درحالی است که پیشتر به ترامپ هشدار داده بودند که پشت کردن به توافق هسته‌ای ایران پیامی نادرست به پیونگ‌یانگ مخابره کرده و دولت واشنگتن را نزد دوست و دشمن غیرقابل اعتماد جلوه می‌دهد. بنابراین، بخشی از تمایل ترامپ برای دیدار با کیم را نیز باید به حساب تلاش وی برای معکوس جلوه دادن این فرضیه گذاشت.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: