تیم جدید ترامپ و آدرس غلط جنگ نظامی!/دوگانه جنگ- صلح اهرمی برای امتیازگیری از ایران/ تغییر تاکتیکی آمریکا با انتخاب بولتون و پمپئو
گزینه نظامی یک بلوف سیاسی و وسیله ای در جهت بازدارندگی و تغییر رفتار ایران است نه گزینه واقعی و عملیاتی که در این مسئله میان دولت دموکرات اوباما با ظاهری فریبنده و دولت جمهوریخواه ترامپ با ظاهری پلید تفاوتی وجود ندارد.
سرویس بینالملل فردا؛ علیرضا فقیهی راد: تیم امنیت ملی و سیاست خارجی آمریکا کاملا همسو با ترامپ تکمیل شد. مایک پمپئو (رئیس سابق سازمان سیا) در قامت وزیرامور خارجه، جان بولتون مشاور امنیت ملی و جینا هاسپل رئیس سازمان سیا همراه با جیمزمتیس در وزارت دفاع با هدایت ترامپ در نقش رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا. یعنی تیمی از تندروترین جمهوری خواهان که سابقه هر شرارت و جنگ طلبی از حمله به عراق و مدیریت شکنجه گاه های مخفی آمریکا تا توصیه جان بولتون به بمباران ایران را در سابقه خود دارند.سرویس بینالملل فردا؛ علیرضا فقیهی راد: تیم امنیت ملی و سیاست خارجی آمریکا کاملا همسو با ترامپ تکمیل شد. مایک پمپئو (رئیس سابق سازمان سیا) در قامت وزیرامور خارجه، جان بولتون مشاور امنیت ملی و جینا هاسپل رئیس سازمان سیا همراه با جیمزمتیس در وزارت دفاع با هدایت ترامپ در نقش رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا. یعنی تیمی از تندروترین جمهوری خواهان که سابقه هر شرارت و جنگ طلبی از حمله به عراق و مدیریت شکنجه گاه های مخفی آمریکا تا توصیه جان بولتون به بمباران ایران را در سابقه خود دارند.
اکنون یکی از مهمترین سئوال هایی که در افکار عمومی نسبت به سیاست خارجی آمریکا در دوران ترامپ مطرح می شود این است که راهبردهای آمریکا در مواجه با ایران تغییر بنیادی کرده است؟ آیا آمریکا به سمت گزینه نظامی خواهد رفت؟
بررسی اسناد معتبری مانند سند امنیت ملی آمریکا، گزارش جامعه اطلاعاتی آمریکا و اظهارات رسمی مقامات ارشد آمریکا چه در دوران اوبامای دموکرات و چه ترامپ به ظاهر دیوانه جمهوریخواه نشان می دهد عبارت "همه گزینه ها روی میز است." صرفا بازدارندگی تهدید و اهرمی جهت فشار برای تغییر رفتار طرف مقابل(ایران) است نه گزینه ای واقعی که در دستور کار عملیاتی قرار داشته باشد.
هیچ گزینه نظامی واقعی برای متوقف کردن ایران وجود ندارد
اوباما که در جایی از گزینه های روی میز سخن می گفت، در گفتوگوی خود با کانال 2 تلویزیون رژیم صهیونیستی که بعد از توافق برجام انجام شد، در پاسخ به سوالات چالشی مجری مبنی بر اینکه چرا به جای توافق با ایران گزینه نظامی را دنبال نکرده است، تاکید میکند: "هیچ گزینه نظامی واقعی برای متوقف کردن ایران وجود ندارد. (There Is No Military Option To Stop Iran) جان کری نه تنها گزینه نظامی را موثر نمی دانست، بلکه نبود توافق و مذاکره مستقیم را موجب فروپاشیدن نظام تحریم ها می دانست. جان کری بعد از توافق ژنو می گوید: "اگر با ایران مذاکره و بر سر موضوع هستهای توافق نمیکردیم ائتلاف ما علیه ایران کاملاً تضعیف و رژیم فعلی تحریمهای ایران نیز شکسته میشد!"
ترامپ هم از زمان تبلیغات انتخاباتی خود انتقادات جدی به هزینه های هنگفتی که آمریکا در منطقه خاورمیانه کرده و در برابر آن نه تنها پیروزی کسب نکرده بلکه بدهی های فراوانی به بار آورده است داشت. ترامپ در گفتگو با شبکه فاکس نیوز در پاسخ به سوالی راجع به تحرکات نظامی علیه ایران رسماً تاکید کرد:" من هرگز درباره اقدامات نظامی حرف نمیزنم."
حتی ژوزف دانفورد، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا نیز که اخیراً در اندیشکده بروکینگز ضمن دستهبندی ایران، روسیه، چین و کرهشمالی به عنوان گروه 4 و معرفی آنها به عنوان مهمترین دولتهایی که آمریکا باید نگرانشان باشد، میگوید: "البته بسیار اهمیت دارد که بگویم منظور ما این نبود که تلویحاً بگوییم میخواهیم با این کشورها بجنگیم."
سیانان: بولتون چنگ به راه نخواهد انداخت
جان بولتون هم که به اظهارات جنجالی و جنگ طلبانه مشهور است و در همایش منافقین در پاریس وعده تصرف ایران تا 2019 را داده بود و حتی در میانه مذاکرات هسته ای صریحا گفته بود : «برای جلوگیری از بمب ایران، ایران را بمباران کنید.» هنوز پای اش به کاخ سفید بازنشده رسما از حرف های خود عقب نشینی کرده و در اولین اظهاراتش در مصاحبه با فاکس نیوز گفته است: «اظهارنظرات شخصی که مطرح کردم همگی مربوط به گذشته است. مسئلهای که حائز اهمیت است، آن چیزی است که رئیسجمهور میگوید.» و حتی سی ان ان در خبری نوشت که بولتون به ترامپ قول داده در صورت انتصاب به عنوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید، «جنگی به راه نخواهد انداخت.»
لذا همانطور که روشن است، گزینه نظامی یک بلوف سیاسی و وسیله ای در جهت بازدارندگی و تغییر رفتار ایران است نه گزینه واقعی و عملیاتی که در این مسئله میان دولت دموکرات اوباما با ظاهری فریبنده و دولت جمهوریخواه ترامپ با ظاهری پلید تفاوتی وجود ندارد.
در نهایت آنچه از اسناد بالادستی و اظهارات رسمی اعمالی و حتی اعلامی مقامات دولت ترامپ در مواجه با ایران برمی آید صرفا تغییراتی در سطح تاکتیک ها و روش های اجرایی راهبردهاست و نه تغییرات بنیادین. چرا که بدلیل وجود بروکراسی قوی و پیچیده در ساختار حکومتی آمریکا تغییرات سریع و گسترده توسط کارگزاران به سادگی نخواهد بود.
دوگانه جنگ- صلح اهرمی برای امتیازگیری از ایران
فلذا دوقطبی کاذب جنگ_صلح و جنگ هراسی که جریان غربگرا داخلی از سال 92 با آن سعی در فریب افکار عمومی را داشته و دستاوردهای هسته ای را نیز بدون هیچ دستاوردی معامله کرد غیر واقعی و همانطور که گفته شد صرفا اهرمی برای امتیازگیری بیشتر از طرف مقابل است.
گو اینکه امروز نیز با تیم جدید ترامپ و تغییر بعضی تاکتیک ها از جمله اعلام کردن بعضی سیاست های اعمالی گذشته ، مواجه بی پرده تر در اظهارات علنی، تهدیدهای مبنی بر خروج از برجام و... به دنبال امتیاز گیری بیشتر در حوزه های اقتدارآفرین و امنیت ملی ایران می باشند. که جریان سازش و غربگرا داخلی نیز دقیقا در همان پازل با طرح دو قطبی جنگ_صلح پالس های جدی مبنی بر مذاکره و معامله در حوزه موشکی و منطقه ای داده است. هرچند حتی اگر خطر جنگ جدی باشد باید به تقویت توان دفاعی کشور همت گمارد نه اینکه آنها را پای میزمذاکره برای دستاورد تقریبا هیچ چوب حراج زد.
اما تفاوت های تاکتیکی تیم ترامپ در صحنه عملیاتی مواجهه با ایران را با مقاله اخیر هاله اسفندیاری مدیر بخش مطالعات خاورمیانه موسسه وودرو ویلسون که به بررسی کتاب «دموکراسی در ایران» اثر میثاق پارسا استاد دانشگاه دارتموث آمریکا پرداخته است بخوبی می توان تحلیل و تبیین کرد. میثاق پارسا در این کتاب روایتهایی از مسیر منتهی به دموکراتیک شدن نظام سیاسی در ایران بررسی کرده است. پارسا دو کشور را که در تاریخ خود سابقه دموکراتیزه شدن دارند، مثال می زند: کره جنوبی و اندونزی.
پارسا با بررسی این دو الگو، به دنبال طرح و پاسخگویی به این سوال است که دموکراتیزه کردن حکومتهای استبدادی از راه اصلاحات صورت میگیرد یا انقلاب؛ سوالی که در مورد ایران، نویسنده کتاب به این نتیجه میرسد که مدل اندونزی بهترین راهحل است. او نتیجه میگیرد که مسیر دموکراتیزه کردن ایران از راه اصلاحات میسر نیست و اگر این شرایط ادامه پیدا کند، ایرانیان تنها یک گزینه برای دموکراتیک کردن نظام سیاسی خواهند داشت و آن گزینه «انقلاب» است.
در واکنش به این نتیجهگیری، هاله اسفندیاری در یادداشت خود به بررسی حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و همچنین جریان بیداری اسلامی در کشورهای عربی نظیر یمن، مصر، تونس و غیره میپردازد و با تاکید بر بحران سالهای اخیر سوریه، نتیجه میگیرد که «مردم ایران میدانند که اصلاحات تدریجی از طریق صندوق انتخابات خیلی بهتر از استفاده از گلوله است. مردم انقلابی هنوز به دروازه نرسیدهاند.»
اسفندیاری صراحتا تلاش پارسا برای ارائهی یک الگو و طراحی مسیرِ دموکراتیک شدن ایران را ستایش میکند اما نظریهپردازیِ سخت او را زیرسوال میبرد و خواهان ارائهی یک مدلِ نرم میشود.
هاله اسفندیاری به خوبی از دو جریان مختلف در آمریکا در برابر ایران خبر می دهد، دو جریانی که برای رسیدن به یک هدف دو مسیر آن هم در حوزه روشی پیشنهاد می دهند، جریانی که راه تغییر نظام را در شورش های اجتماعی، بی ثابت سازی ، انقلاب و اقدامات سریع و بی پرده می داند و جریان دومی که راه رسیدن به همان هدف را بلند مدت تر، تغییر ارزش های اجتماعی و برخورد نرم می داند. تیم جدید ترامپ با همراهی بن سلمان و گروه های اپوزیسیونی مانند سلطنت طلبان، منافقین و... در جریان اول و دموکرات ها، نایاک، بی بی سی و...در جریان دوم قرار می گیرند.
راهبرد اقتصادی - اجتماعی استراتژی اعمالی ترامپ علیه ایران
نهایتا آنچه از راهبردهای اعلامی و سیاست های اعمالی دولت ترامپ در این مدت برمی آید، جزییات پروژه هایی مانند "Iran on notice" از آن خبر می دهد نه جنگ نظامی بلکه در محورهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی-فرهنگی خلاصه می شود، حتی در حوزه نظامی نیز صرفا به مهار شتاب توان موشکی و قدرت دریایی ایران اشاره می شود.
تشدید تحریم های هوشمند و هدف دار علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مراکز اقتدارآفرین جمهوری اسلامی ایران، استفاده از اعتراضات اجتماعی_اقتصادی در بین کارگران، معلمان و قشرهای ضعیف و تمرکز بر مشکلات معیشتی و صنفی و تبدیل آنها به شورش های اجتماعی و سیاسی، حمایت همه جانبه و یکپارچه کردن اپوزیسیون از منافقین تا سلطنت طلبان تا جریان شیعه انگلیسی ، حتی بهره گیری از مشکلات محیط زیستی و آلودگی هوا و تبدیل کردن آنها به مسئله امنیتی، جنگ رسانه ای و اطلاعاتی با محور بدبین کردن و جدا کردن مردم از نظام و بزرگنمایی وجود فساد در کشور، محدود سازی کنش های ایران در منطقه، اعمال فشار برای پذیرش کنوانسیون های بین المللی مانند FATF ، CTBT ، TF ، پالرمو و سند 2030 در جهت تغییر نرم و استحاله از درون، فعال کردن گسل های قومی_مذهبی درون جمهوری اسلامی ایران ، فشارتحریمی و سیاسی جهت تن دادن ایران به برجام های موشکی و منطقه ای و حقوق بشری و نهایتا کرنش کامل و تغییر رفتار جمهوری اسلامی و تبدیل شدنش به یک بازیگر رام شده در نظام تقسیم کارجهانی از جمله نقشه های عملیاتی در دوران ترامپ در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران می باشد.