اینجا همه چیز «گل» و بلبل است +تصاویر
حتما مسیر آدمهایی که خیلی رمانتیک هستند و عاشق گل و گیاه، به یکی از بازارهای گل افتاده است، اما اگر کسی روحیه شاعرانه دارد، ولی تا کنون پا به اینجا نگذاشته باید این شعر حافظ را به او یادآور شد: «گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت!»
کد خبر :
787740
مجله فارس پلاس: حمیدرضا تاجی: نشانی را باید اینگونه پیدا کنید؛ اتوبان شهید محلاتی، خیابان نبردجنوبی، چهارراه زمزم بالاتر از دادگاه خانواده. به آدرس که برسید برخلاف ساختمان کناری که دادگاه قضایی خانواده شهید محلاتی است و طبیعتاً فضای سنگین، تلخ و سیاهی دارد، اینجا همه چیز گل و بلبل است. قبل از این که وارد بازار شوید، برای پارک ماشین چند تا خیابان آن طرفتر باید بروید. اگر با دقت نگاه کنید اسم خیابانهای اطراف هم جالب توجه است؛ شمشاد، بنفشه، زنبق. حتی درب اصلی بازار گل محلاتی هم در خیابان شهید «گل شناس» واقع شده است؛ خیابانی که اسمش بی مسما به عنوان بازار گل
نیست!
«جمعیت امروز به دلیل نزدیک شدن به روز مادر و همچنین روزهای پایانی سال، بسیار شلوغتر از روزها و حتی هفتههای گذشته است، این را از ترافیک ایجاد شده هم میتوان فهمید.» این جملهای بود که یکی از دستفروشان کنار خیابان میگفت.
ازدحام جمعیت ورودمان را دچار مشکل میکند. روی تابلوی جلوی درب، ساعت کاری بازار را از ۴:۳۰ صبح تا ۱۱ صبح نوشته، اما این زمان در روزهای تعطیل تا ساعت ۱۲ و حتی دیرتر هم ادامه مییابد. بالاخره وارد بازار میشویم، عطر و بوی گل تمام فضا را گرفته. قبل از این که وارد مسیر اصلی شویم روی یکی از بنرهای داخل بازار نوشته شده «طبق دستور مدیریت بازار تزیین هرگونه سبدگل، تاج گل و دسته گل داخل بازار گل شهید محلاتی ممنوع میباشد و از خروج آن جلوگیری به عمل میآید». از بهمن یکی از مغازهداران در این باره سوال میکنیم که او میگوید: «این تصمیم به دلیل اعتراض گلفروشان سطح
شهر صورت گرفته چرا که با این کار کاسبی آنها دچار مشکل میشود.»
برای گرفتن پاسخ این سوال به سراغ آقای مقیمینژاد یکی از مسئولان بازار هم رفتیم، او نیز با تایید صحبتآقا بهمن عنوان کرد: «اساسا این بازار برای عمده فروشان است و اگر قرار باشد تزئینات هم در این بازار انجام شود، عملا فروش گلفروشان سطح شهر لطمه میبینند.» پس از یک دور کوتاه در بازار و تماشای گلهای رنگارنگ «حسن یوسف»، «رز»، «پامچال»، «ارکیده»، «کاکتوس» و «بنفشه» جلوی مغازهای که فروشنده آن یک مرد مسن شمالی ایستاده، میرویم و از او در رابطه با شلوغی بازار میپرسیم که او میگوید: «عملا بازار گل از ساعت ۴:۳۰ پنج کار خودش را آغاز میکند که ابتدای صبح بیشتر
مشتریان ما، گل فروشان سطح شهر هستند، اما در روزهای تعطیل مردم عادی هم به این جمعیت اضافه میشوند. به طوری که حتی نزدیک ساعت ۹ الی ۱۰ صبح روزهای تعطیل جا برای سوزن انداختن نیست مثل همین امروز که جمعیت را مشاهده میکنید.»
مسیرهای اصلی بازار گل انقدر شلوغ و متنوع است که دیگر فرصت نمیشود به داخل سالنها برویم. از خاک گیاه، سنگهای رنگی، داروهای تقویتی گیاهان، وسایل باغبانی و کشاورزی تا درختچهها، نهالها، گلدانهای کاکتوس، گلهای زینتی و کشاورزی در این بازار پیدا میشود.
حالا که نزدیک شب عید است برخیها ماهی هم برای فروش آوردهاند که البته فروش خوبی دارد. بسیاری از فروشندگان باذوق این ماهیها را در تنگهای شیشهای با درختچهای زیبا قرار دادند. در حال تماشای این تنگها بودیم که جوانی با گلدانی که درد دستش بود به شانه پسربچهای با لباس فرم طوسی-سرمهای برخورد کرد، اما به جای عذرخواهی گفت: «همیشه شما به ما میخورید یکبار هم ما به شما! پسربچه که یکه خورده بود به خاطر اشتباهی که نکرده بود از او عذرخواهی کرد.»
پسربچه ۱۲ سیزده ساله را کنار میکشیم و درباره سختی کارش و نرخ کرایه چرخ دستی میپرسیم: «هر روز صبح زود نزدیک ساعت ۵ به بازار میاییم و تا هروقتی در باز باشد اینجا هستیم. اگر چرخ را تا جلوی درب ببریم هزینهاش ۵ هزارتومان است، اما اگر تا چهارراه وسایل را ببریم قیمتش ۱۰ هزار تومان پول میگیریم.» از او میپرسیم که این شلوغی بازار برایت خوب است یا بد، که جواب جالبی میدهد: «شلوغی بازار هم خوب است هم بد، اگر خلوت باشد کمتر نوبتمان میشود تا سرویس برویم، ولی شلوغ هم که باشد رد شدن از بین جمعیت کارمان را سخت میکند، ولی در مجموع شلوغتر برایمان بهتر است.»
کم کم دیگر باید به فکر رفتن باشیم. مسیر کناری بازار را برای خروج انتخاب میکنیم؛ از نردبامها، دوچرخهها و کالسکههایی که این روزها به وسائل تزئینی تبدیل شدهاند تا سبدهای و جعبههای تزیینی در این راستا به وفور دیده میشود این مغازههای تزیینی از دست زدنهای مردم به وسایلشان پاک گله دارند، حتی یکی از مغازه داران به همین منظور روی یکی از قفسههای مغازه اش عاجزانه این خواهش را مطرح کرده: «تو رو خدا دست نزنید».
در مسیر از خانمی که کیسههای زیادی در دستش بود، درباره خریدهایش سوال میپرسیم، که او پاسخ میدهد: «معلم دخترم گفته که دانش آموزان برای عید تنگهای بزرگ بگیرند و داخل آن را با گل، خاک، سنگهای رنگی، پوکه معدنی، پرلیت (مادهای که آب را به میزان زیاد و به مدت طولانی و با یک توزیع و پخش یکسان در دل خاک در اختیار ریشه قرار میدهد) تزیین کنند برای همین به اینجا آمدیم. البته اگر جای دیگری میرفتم اصلا معلوم نبود بتوانم همه اینها را یکجا پیدا کنم و اگر هم پیدا میکردم بعید بود بتوانم با این قیمت مناسب تهیه کنم».
دیگر خورشید به وسط آسمان آمده است و به ساعت پایان کار بازار نزدیک میشویم. کمتر کسی را میبینی که دستش خالی باشد. گلدانها، شاخه گلها و نهالها دسته به دسته از این بازار خارج میشوند تا مهمان خانهها و آپارتمانهای مردم شوند به امید آنکه آنجا عمر بیشتری داشته باشند.. به سمت در خروج حرکت میکنیم، ولی بعضیها که دیر آمده اند اصرار دارند وارد بازار شوند و برای همین با ماموران حراست در حال چانه زدن هستند، البته در این میان برخی از آنها موفق میشوند.
حالا پس از دیدن این همه منظره زیبا در جنوب شهر، حس و حالمان با لحظهای که وارد بازار شدیم قابل مقایسه نیست. به سمت ماشینمان میرویم، اما این بیت شعر از ذهنمان خارج نمیشود: «بدون حُسن توای گُل بهار جلوه ندارد/ گل شکفته زیبا، خدا کند که بیایی...»