باهنر: کشور را نمیتوان با یک مجلس اداره کرد
نایب رئیس سابق مجلس: فکر میکنم که جملات آقای روحانی در خصوص رفراندوم یک «فلت سخن» بوده است.
کد خبر :
787291
خبرگزاری دانشجو: «محمدرضا باهنر» بدون شک یکی از چهرههای بانفوذ اصولگرایان است. از مجلس دوم به بعد همیشه نماینده بوده، هرچند در انتخابات مجلس ششم نه او و نه هیچیک همراهانش رأی نیاوردند. او خاطره معروفی از آن روزها دارد و میگوید: سعید حجاریان پیغام داد که فلانیها؛ یا هاشمی را از سر لیستتان بردارید یا همهتان را داخل دریا میفرستیم و غرقتان میکنیم! او در آن دور رأی نیاورد، اما ۴ سال بعد راهی مجلس هفتم شد و یکی از بانفوذترین نمایندگان تا مجلس نهم بود. بعید است کسی منکر قدرت چانهزنی و لابی او در به ریاست رساندن علی لاریجانی شود. او خودخواسته و البته زیرکانه کاندید انتخابات مجلس دهم نشد و طعم تلخ شکست را نچشید. این روزها عمده مسئلهاش شکلدهی به احزاب فراگیر سیاسی است و ایدههایی هم برای آن دارد. معتقد است میتوان برخی از اصول قانون اساسی را اصلاح کرد و رفتار این روزهای روحانی را نمیپسندد. آنچه میخوانید حاصل گفتوگویی تفصیلی ما با محمدرضا باهنر در دفتر بسیار ساده و جمع جور او است. کسی که میتوان او را یک «لابی من» قهار نامید! این روزها صحبتهای مختلفی در خصوص تغییر قانون اساسی مطرحشده، با
توجه به شرایط کنونی تا چه حد اصلاح در این قانون قابلپذیرش است؟ تغییر و اصلاح در خود قانون اساسی پیشبینیشده است؛ اصل ۱۷۷ با فرآیندی اجازه اصلاح قانون اساسی را داده که در خصوص آن اقدام شود. البته برخی از اصول قانون اساسی مستثنی هستند و با مکانیسم اصل ۱۷۷ قابلتغییر نخواهند بود. اصولی که متضمن جمهوریت و اسلامیت نظام هستند قابلتغییر نبوده و نیست و نمیشود آنها را تغییر داد. برای مثال کسی نمیتواند قانون اساسی را گونهای تغییر دهد که ما انتخابات نداشته باشیم، یا مثلاً رئیسجمهور انتصابی شود یا اساساً مجلسی وجود نداشته باشد. اصلاحیههایی مثل تغییر نظام اجرایی کشور از ریاستی به پارلمانی وجود دارد که در این صورت نخستوزیر یا رئیسجمهور از درون مجلس بیرون بیاید. در حال حاضر سیستم اجرایی کشورمان پارلمانی-ریاستی بهصورت توأمان است؛ هم رئیسجمهور از مردم رأی مستقیم میگیرد و هم مجلس به اینگونه است؛ درواقع رئیسجمهور نتیجه آرای متراکم دموکراسی و مجلس نتیجه پهنشده آن است. در اصل ۱۷۷ شروعکننده اصلاحیه قانون اساسی مقام معظم رهبری است. ایشان پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، اگر به جمعبندی برسند که
ضرورت دارد برخی از اصول قانون اساسی اصلاح شود مجلسی که ترکیب آن در این اصل مشخصشده تشکیل خواهد شد. اعضای این مجلس چه کسانی هستند؟ در این مجلس اعضای شورای نگهبان، اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، تعدادی از اعضای دولت، تعدادی از نمایندگان به انتخاب مجلس و تعدادی عضو هیئتعلمی دانشگاهها حضور دارند. بعد از تشکیل این مجلس رهبری موارد اصلاحی را معین و اعضای مجلس منتخب آن موارد را بررسی میکنند و سپس اصلاحات به همهپرسی و رفراندوم گذاشته خواهد شد. شما موافق اصلاح قانون اساسی هستید؟ در حال حاضر از آخرین اصلاح قانون اساسی سی سال میگذرد به نظر میرسد در برخی موارد میتوان اصلاحاتی انجام داد. البته این اصلاحات باید بهصورت موردی، ضروری و متراکم باشد. اما در حال حاضر تغییر در بسیاری از اصول قانون اساسی ممکن است پیشنهاد شود که عمدتاً هم تغییرات مهمی نیستند. مثلاً برخی میگویند ریاست جمهوری دو دوره چهارساله است و بهتر است آن را در یک دوره ششساله خلاصه کنیم و بیشتر از یک دوره هم نباشد؛ برخی دیگر معتقدند که کسی که دو دوره رئیسجمهور میشود این امکان را نداشته باشد که برای دورههای بعد
نامنویسی کند؛ اما نظر نهایی من این است که اگر اصلاحات در چند مورد ویژه خلاصه شود، فکر کنم الآن شرایط آن وجود دارد. چه مواردی به نظر شما برای اصلاح و بازنگری مهم هستند؟ با توجه به تجربهای که من در مجلس دارم، معتقدم که کشور را با یک مجلس نمیتوان اداره کرد و باید دو مجلسی شویم. برخی به این نکته ایراد گرفته و گفتهاند مجمع تشخیص همان مجلس دوم است! نه آن مجلس هم باید انتخابی باشد؛ اما نمایندگان آن باید حتماً دارای ویژگیهای خاصی باشند تا بهنوعی مجلس نخبگان را شکل دهند و بتوانند کار کنند. به نظرم میتوان در خصوص تغییر نظام ریاستی به پارلمانی هم بحث کرد. افزایش اختیارات احزاب در نظام پارلمانی هم جزو اصولی است که به نظرم میتوان در اصلاحیه قانون اساسی آورد. همچنین ممنوعیت حضور مجدد کسی که دو دوره رئیسجمهور بوده است. بههرحال هرکسی هر هنری هم که داشته باشد آن را طی ۸ سال به اجرا خواهد گذاشت و تکرار آن میتواند آسیبهای داشته باشد. اخیراً آقای روحانی هم مواضعی در خصوص به رفراندوم گذاشتن برخی مسائل داشتهاند به نظر شما علت این صحبت از سوی رئیسجمهور چه میتواند باشد؟
با توجه به شرایط کنونی جامعه این موضعگیریها نوعی حاشیهسازی نیست؟ آقای رئیسجمهور زیر فشارها و مشکلات اقتصادی قرار دارد و گاهی نامهربانی هم از سوی برخیها میبینند؛ از طرفی احساس میکند رسانهها هم علیه او کار میکنند. به همین دلیل فکر میکنم که جملات آقای روحانی در خصوص رفراندوم یک «فلت سخن» بوده است؛ چراکه ما واقعاً نیازی به رفراندوم نداریم، چون با بنبست مواجه نیستیم. بر اساس قانون اساسی حقیقتاً رئیسجمهور اختیارات زیادی دارد. ممکن است گاهی این ادعا طرح شود که نمیگذارند من از برخی اختیارات خود استفاده کنم، اما این با رفراندوم حل نمیشود، رئیسجمهور باید در مراکز سیاسی و قدرت بنشیند و این اختیارات را بگیرد؛ اما اینکه بگوید من اختیار انحلال مجلس را میخواهم حتی جزو اختیارات رهبری هم نیست. هرچند، ولی فقیه اگر بخواهد روزی از اختیارات مطلقه خود استفاده کنند این توان رادارند. به یاد دارم زمانی که قانون اساسی در حال اصلاح بود [سال ۶۸]نمایندگان دربند ۱۱۰ قدرت انحلال مجلس را جزء اختیارات رهبری قرار داده بودند. اتفاقاً آن روزها که حضرت آیتالله خامنهای رهبر بودند به مجلس گفتند که این بند را حذف
کنید و جزء اختیارات قانونی، ولی فقیه نباشد؛ لذا به نظرم بحث رفراندوم در قانون اساسی منطقی نیست؛ مبنا و ضرورت هم ندارد. یکی از دغدغههای شما ایجاد حزب فراگیر است. در حال حاضر ما بیش از ۵۰ حزب و تشکل سیاسی در میان جریان اصولگرایان داریم. راهکار شما برای ایجاد حزب فراگیر در میان این تشتت چیست؟ ما الآن ۴۰۰ مجوز حزب داریم که ۳۰۰ عدد آن در جیب و کیف برخی از آقایان و خانمها هست که هدف آنها این بوده است که آن را اخذ کنند برای روز مبادا و بگویند ما هم چیزی داریم. درواقع هیچکدام از آن ۳۰۰ مجوز ساختمان و عضوی ندارند. یک نفر است که خودش هم عضو شورای مرکزی است و هم رئیس و هم آبدارچی محسوب میشود. ۱۰۰ عدد دیگر هم فعالیت مستمر ندارند و نزدیک انتخابات فعال میشوند و اقدام به ائتلافها و تحرکات سیاسی میکنند. آنهایی که واقعاً فعالاند شاید بین ۳۰ الی ۵۰ حزب و تشکل باشند. ما در مجلس قبل قانونی تصویب کردیم و برای احزاب استانداردهای را تعریف نمودیم و دولت هم آن را خوشبختانه به احزاب ابلاغ کرد. بر اساس این قانون احزاب ۶ ماه فرصت دارند که خودشان را با آن استانداردها منطبق کنند. بر اساس این استاندارد
باید احزاب حداقل در ۳۰ درصد مراکز استانها دارای دفتر و حداقل ۳۰۰ عضو داشته باشند. الآن احزاب موجود باید خودشان را با این استاندارد منطبق کنند اگر نتوانند به آنها شش ماه دیگر فرصت داده میشود، اما پس از یک سال منحل خواهند شد؛ و از این به بعد هر حزبی که بخواهد تأسیس شود، ابتدا یک مجوز موقت برای آنها صادر خواهد شد و هیئت مؤسس ظرف شش ماه باید آن شرایط را که عرض کردم به وجود آورد تا پروانه دائم بگیرد در غیر این صورت مجوز آنها باطل خواهد شد. اینیک اقدام روبهجلو و مثبت برای سامان دادن به فضای احزاب است. از طرفی احزابی هم که برای کار میآیند باید در چهارچوب نظام باشند. یکزمانی مشکل ما با اصلاحطلبان تندرو این بود که فکر میکردند حزب میتواند در مقابل نظام باشد. هیچ نظامی روی کره زمین نیست که اجازه دهد برای خودش رقیب به وجود آید. حزب میتواند رقیب دولت و مجلس باشد، اما رقیب نظام نمیتواند باشد. فرض کنید یک کمونیست در انتخابات امریکا قصد شرکت داشته باشد به قول آقای روحانی او را چنان لوله میکنند که تا هفتپشتش هوس حضور در انتخابات را نکند. [با خنده]جالب است در قانون اساسی فرانسه اصلی است که میگویند نظام
حاکم بر فرانسه لائیک است و این اصل با هیچ روش دموکراتیک قابلتغییر نیست؛ یعنی اگر ۸۰ درصد مردم فرانسه آن اصل را نخواهند باید انقلاب کنند و با انتخابات و سایر روشهای دموکراتیک نمیتوانند آن را تغییر دهند. ولی خب برخی دوستان نوکیسه و تازهرسیده فکر میکردند در مقابل نظام میتوانند بایستند؛ لذا من معتقدم باید چند حزب صاحب دار و استخواندار در درون نظام داشته باشیم. سازوکار شما برای ایجاد این احزاب چیست؟ میتواند چند فاز داشته باشد. یکی از آنها همین قانونی است که اشاره کردم در مجلس پیش مصوب شد که از ۳۰۰ حزب به ۳۰ حزب تقلیل پیدا خواهد کرد. جمعوجور کردن اینها بهمراتب راحتتر است. این قدم اولیه است. قدم بعدی این است که احزاب طبق قوانین موضوعه کشور یکسری اختیارات داشته باشند. برای مثال در همین انتخابات اخیر مجلس اگر دقت کنید ۱۴۰ نفر با نردبان لیست امید وارد شدند و وقتی آقای عارف کاندیدای ریاست شد از ۱۴۰ نفر تنها ۱۰۳ نفر به او رأی دادند! سؤال اینجاست آن ۳۷ نفر کجا و چه کسانی هستند؟ بعضی از نامزدها نذر میکنند که به مجلس بروند و برایشان مهم نیست که از نردبان آقای عارف بروند یا لاریجانی یا
حداد. وقتی هم وارد مجلس شدند کاری به مابقی ماجرا ندارند. یکی از اشکالات نبود حزب این است. از طرفی مجلس باید فراکسیونهای قانونی و ثابت داشته باشد و حضور افراد در فراکسیونها مشخص شود و تغییر و جابجایی برای آنها هزینه داشته باشد. نمیشود یک نماینده هر دفعه عضو یک فراکسیون شود، البته ازلحاظ قانونی اشکالی ندارد، اما به نظرم باید هزینه داشته باشد. از طرفی ما میتوانیم انتخابات را حزبی کنیم. برای مثال در انتخابات تهران مردم لیستی رأی دادند. برخی به آن نقد وارد کردند، اما من آن را میپسندم، به نظرم انتخابات تهران حزبی بود و مردم به امضاها، نه اشخاص رأی دادند. ازاینرو معتقدم این اختیار را باید قانونی کنیم و در دوره بعد مردم بهجای اینکه اسم ۳۰ نفر را بنویسند تنها به سر لیست رأی بدهند و بنویسند عارف یا لیست امید. مردم که ۳۰ نفر را واقعاً نمیشناسند. حتی حضرت آقا هم در انتخابات اخیر فرمودند: در تهران نیازی نیست هر ۳۰ نفر را بشناسید، توجه کنید ببینید که چه کسی آنها را معرفی کرده است. خب این حرف یعنی رفتار حزبی! در آینده هم که مربوط به اصلاح قانون اساسی است و اگر اصلاح آن در دستور کار قرار بگیرد به نظرم باید
نظام حزبی شود و به سمت پارلمانی شدن برویم. این نکته را هم در آخر اضافه کنم گاهی خود فعالین سیاسی مانع اصلی شکلگیری حزب فراگیر میشوند. درواقع ما مزایای حزب را میخواهیم، ولی موانع و هزینههای آن را قبول نداریم. اشاره کردم که طرف با نردبان امید یا اصولگرایی وارد مجلس میشود، اما بعدازآن دیگر کاری به مواضع جناح ندارد. جالب است در انتخابات امریکا دو سال قبل از رأیگیری ۲۰ نفر از دموکراتها و جمهوریخواهان حضور پیدا میکنند و به رقابت درونحزبی میپردازند. من رقابتهای آنها را پیگیری میکردم. برایم جالب بود وقتی ساندرز در مقابل کلینتون قرار گرفت و درنهایت کنار رفت ۵ الی ۶ روز بهاصطلاح خودمان کُپ کرده بود و نمیتوانست حرف بزند. به نظرم دنبال راهی بود بزند زیرش و حذف خودش را قبول نکند، اما دید راهی ندارد و درنهایت بیانیهای صادر و از کلینتون حمایت کرد. درحالیکه اصلاً او را قبول نداشت و در رقابت با او بود. ولی مقررات حزبی شوخیبردار نیست؛ لذا معتقدم باید به دنبال احزاب فراگیر رفت و این احزاب را هم در چند فاز ایجاد نمود. اما قبل از آن باید در خودمان فرهنگسازی کنیم بهطوریکه فعالان سیاسی هم منافع حزب را
بخواهند و هم هزینههای آن را بپردازند.