روایتی از سؤاستفادههای ایرلاینها
پروازی سقوط میکند، پروازی ۲۰ ساعت تاخیر میخورد، اتوبوسی واژگون میشود، همهی این ماجراها گذشتند و ما چه تلخ میاندیشیم که این ماجراها همچنان ادامه خواهند داشت.
کد خبر :
785463
خبرگزاری تسنیم: ماجرای ناوگان هوایی ایران ماجرای پر غُصهای است. وقتی هواپیمای شرکت آسمان که از تهران عازمِ یاسوج بود سقوط کرد و ۶۶ نفر از هموطنانمان را به کام مرگ فرستاد، همهی ما اندوگین شدیم، اما تلختر از این اندوه، اندیشیدن به این است که این حوادث تمامی ندارد. هواپیماهای فرسوده در سیستم هوایی کشورمان هر روز از این شهر به شهری دیگر میپرند و هر کدامشان آبستنِ حادثهای تلخاند. همین یک ماه پیش یکی از مقامهای مسئول قضایی طی نامهای آسیبهای موجود در سازمان هواپیمایی کشوری را به رئیس فعلی سازمان هواپیمایی ابلاغ کرده بود. اما رسیدگی کجاست. هواپیمایی که از تهران به سمت یاسوج پرید و در دامنههای کوهِ دنا سقوط کرد، نزدیک به هفت سال در آشیانه خوابیده و پرواز نکرده بود. در نهایت هم این هواپیما چندین نفر را به کام مرگ میفرستد. گویی بر روندِ سودجویانه ایرلاینها هیچ نظارتی نیست ... سقوط هواپیمای ATR۷۲ متعلق به شرکت آسمان به شماره پرواز ۳۷۰۴ نخستین حادثهی هواپیمایی نیست و آخرینش هم نخواهد بود. بازخوانی ماجرایی از یک سفر، نمایی از وضعیت حال ناوگان هواپیمایی کشور را نشان میدهد: قرار بود یک فروند هواپیما از
همین ایرلاینهای کشوری به تاریخ ۹ بهمن ۱۳۹۶ و در ساعت ۱۵:۳۰ از فرودگاه امام خمینی (ره) به مقصد استانبول پرواز کند. آن روز تقریبا ۴۸ ساعت از بارش سنگین برف در تهران گذشته بود. ما هم با این خیالی خام که با گذشتِ حدود ۴۸ ساعت از بارش برف، همه چیز آمادهی پرواز هواپیماها شده، به سوی فرودگاه رفتیم. از صبحِ همان روز هم همهی اخباری که در خبرگزاریها منتشر میشد، از بازگشاییِ فرودگاه امام و آمادگیِ باندهای این فرودگاه برای پروازِ هواپیماها حکایت داشت. هر خبری که میخواندیم خیالمان بابتِ انجام شدنِ پرواز راحتتر میشد. پنج ساعت در ترافیکِ تهران تا فرودگاه در همان اتوبان تهران- قم که باید برای رسیدن به فرودگاه از آن میگذشتیم، مسیرِ ۱۵ دقیقهای را ۵ ساعته طی کردیم. نگران دیر رسیدنمان به فرودگاه بودیم که مبادا پرواز بپرد و ما را با خود نبرد. ساعت حدود ۱۱:۰۰ از خانه و با یک تاکسیِ اینترنتی به سمت فرودگاه حرکت کردیم. تماس گرفتیم با ایرلاینِ مربوطه و در جواب شنیدیم که؛ با خیال راحت بیایید، پرواز سه ساعت تاخیر دارد. ما، اما حدود ساعت ۱۶:۳۰ در فرودگاه بودیم. کارت پرواز گرفتیم و منتظر ماندیم. از
همان لحظهی ورود به فرودگاه با تصویری عجیب مواجه شدیم؛ مسافران بسیاری در سراسر فرودگاه حضور داشتند. جمعیت به طور عجیبی زیاد بود. برخی از این مسافران ادعا میکردند که سه روز است که در فرودگاه منتظر انجام پروازشان هستند. عدهای روی زمین پتویی انداخته بودند و خوابیده بودند. عدهای هم روی زمین وِلو بودند. هر جا که نگاه میکردی فوجی از مردم گِرد آمده بودند. برخی هم جلوی باجههای اخذِ کارت پرواز مشغول اعتراض و فریاد بودند. ما کارتِ پرواز در دست به سالن انتظار و دمِ گیتِ شمارهی ۲۳ رفتیم. ساعت به ۱۹:۰۰ و بعد به ۲۰:۰۰ نزدیک شد. خبری از پریدن نبود. مسافران در مقابل گِیتِ خروج جمع شدند و شروع به اعتراض کردند. کسی پاسخگو نبود. اعتراضها به شعار برعلیه آن ایرلاین رسید. اما گاهی گیت باز میشد و مسافرانِ فلان کشور را صدا میزدند. هیچ خبری از پرواز ما نبود. روایتهای عجیبی به گوش میرسید؛ برخی شایعه میکردند که «هواپیمایی که قرار بوده به استانبول برود را به ارمنستان فرستادهاند.» کسی هم میگفت: «دعا کنید پروازتان تا ساعتِ ۲ شب انجام شود.» کسی هم میگفت: در فرودگاه امام تنها یک باند برای پرواز آماده شده است. تصور این
همه تاخیر و علافی در فرودگاه برای مسافران پرواز ما دشوار بود. اما نکته قابل تامل این که در تمام طول این اعتراضها، هیچ کسی از مسئولان فرودگاه و یا مسئولان ایرلاین، برای ارائهی توضیح نیامدند. شما برای تفریح میروید پس منتظر بمانید! بالاخره خانمی از کارکنان شرکت هواپیماییِ مربوطه نزد مسافران آمد. تمام توجیه این خانم این بود: «شما که دارید واسه تفریح میرید، حالا چند ساعت هم دیر برید اتفاقی نمیافته.» برخی از مسافران خسته و کلافه از بیمهریها وقتی این جمله را از خانمِ کارمند شنیدند، خشمگینانه فریاد کشیدند. بسیاری از این مسافران ساکن استانبول بودند. برخیها برای قرارهای کاری میرفتند و برخی هم تاجر بودند. به هر روی با گسترش اعتراضات و انتقادات مسافران نسبت به تاخیر در پرواز هواپیما ادامه یافت تا اینکه مسئولان حراست فرودگاه آمدند و از مسئولان ایرلاین، قول گرفتند که پرواز در نهایت تا ساعت ۱:۰۰ بامدادِ روز سهشنبه ۱۰ بهمن انجام شود. مسافران هر کدام به گوشهای رفتند و منتظر ماندند تا شاید ماجرا به نتیجه برسد و آنها به وعدههایشان عمل کنند. مسافران سرگردان و قانونی که هرگز اجرا
نشد یکی از مسافران از وجود قانونی میگفت که براساس آن اگر تاخیر در انجام پرواز بیشتر از ۶ ساعت شود، شرکت هواپیمایی موظف است که مسافران را تا زمانِ انجام پرواز به هتل ببرد. این قانون هم هرگز دربارهی ما عملی نشد. ساعت از یک هم گذشت و به ۲:۰۰ بامداد رسید. مسافران همچنان معترض بودند. در نهایت نزدیکهای ساعت ۴:۰۰ بامداد بود که گیت را باز و مسافران را به داخل هواپیما منتقل کردند تا پرواز ۵۱۲ به مقصد استانبول انجام شود. اما اطراف هواپیما پراز یخ بود و ظاهر هواپیما به هیچ وجه شبیه به پرندهای آمادهی پرواز نبود. خواب و رویا مسافران در صندلیهایشان مستقر شدند. انتظار برای پروازِ هواپیما تا ساعت ۸:۰۰ صبح ادامه داشت. در این فاصله، بسیاری از مسافرانِ خسته ترجیح دادند که بخوابند. وقتی از خواب برخواستند صبح شده بود. گمانشان این بود که پرواز انجام شده و اکنون در استانبول به زمین نشستهایم. اما این تنها یک رویا بود... هواپیما از همان جایی که بود، حتی یک سانتیمتر هم جابه جا نشده و در میان یخها گرفتار بود. باز هم صدای اعتراض مسافران بلند شد. کاپیتان پرواز با نمایندهی مسافران معترض صحبت کرد و
مدعی شد که مسئولان شرکت هواپیمایی، او و تمام خدمهی پرواز را هم سرِکار گذاشتهاند. کاپیتان ادعا کرد که او و خدمهی پرواز از همان ساعتِ مقرر برای پرواز در هواپیما حاضر بودهاند. مسافرانِ خشمگین خواستار خروج از هواپیما شدند. اتوبوسها پای پلههای هواپیما آمدند و مسافران سوار بر این اتوبوسها به سالن انتظار فرودگاه بازگشتند.
با کارکنان هر ارگانی که صحبت میکردیم تقصیر را به گردنِ دیگری میانداخت؛ مسئولان فرودگاه میگفتند مقصر ایرلاینِ مربوطه است. مسئولان شرکت هواپیمایی، اما مدعی بودند که هواپیمای ما آماده است و باند فرود آماده نیست. این پاسکاریِ فرودگاه و ایرلاین به مچاله شدنِ مسافران ختم میشد. دید افقی هزاران متر بود آن روز که از هواپیما پیاده شدیم و به سمتِ سالنِ انتظار بازگشتیم، دید افقی در فرودگاه به هزاران متر میرسید. جالب اینکه بعدها در خبرها خواندم که آقای وزیر راه، علت عدم انجام نشدنِ پروازها را نبودِ دیدِ افقیِ کافی بیان کرده بود. این آقای وزیر همان بندهخدایی است که به مسافرِ معترض به گرانیِ قیمتِ پارکینگِ فرودگاهها گفته بود؛ همین هم از سرتون زیادیه. مخمصهی مسافران برای مدیرِ ایرلاین ما و دیگر مسافران همچنان منتظر بودیم. نه پرواز را لغو میکردند و نه مقدمات انجام آن را فراهم میکردند. به هر روی ساعت نزدیک به ۹:۰۰ صبح بود که شخصی میانسال به میان مسافران آمد و خود را مدیر شرکت هواپیماییِ مربوطه معرفی کرد. هر مسافر به نوعی میخواست انتقام ساعتها انتظارش را از او بگیرد. تقریبا
همه بر سرش فریاد میکشیدند. او هم سعی در آرام کردن مسافران داشت. یکی آن وسط یقهاش را گرفت. یکی هُلش میداد. یکی به سمتش باطری آب پرت میکرد. راستش را بخواهید با آنکه ساعتهای بسیاری انتظارِ بیهوده کشیده بودیم و خستگی در جان و تنمان نشسته بود؛ اما آن پیرمرد کمی هم گناه داشت. با خود اندیشیدم که مگر این کارها چقدر درآمد برای این بنده خدا دارد که تن به آن داده است. راستی علاف کردنِ مردم مگر چقدر برای این ایرلاینها و فرودگاهها درآمد دارد که حاضر به لغوِ پرواز نیستند. پیرمردِ آرام با وعدهای دیگر آمده بود. او از پریدنِ هواپیما در ساعت ۱۵:۰۰ یا ۱۸:۰۰ خبر میداد. اما بسیاری از مسافران خواهان لغو پرواز بودند. مسئله، اما این بود که اگر پروازمان را لغو میکردیم، آیا به پولمان میرسیم و هزینه بلیت هایمان را پس میدادند یا خیر؟ از طرفی به وعدهی آن پیرمرد هم نمیشد باور داشت؛ چرا که پیشتر از او هم آمده بودند و وعدههای دروغین بسیاری داده بودند. برخی از مسافران خواهان پریدن به سمتِ استانبول بودند. آنها میخواستند به هر قیمتی شده بروند. به هر روی در میان مسافران بودند کسانی که آنجا زندگی میکردند و بودند کسانی که
کارشان آنجا بود. ما و بسیاری دیگر هم خواهان لغو پرواز بودیم. مدیر هواپیماییِ مربوطه مُهر لغو پرواز را به بلیتهایمان زد و پایین آن را هم امضا میکرد و زیر بلیتها نوشت «هزینه بلیت قابل پرداخت است.» بلافاصله با شرکت مسافرتی که از آن بلیت و هتل گرفته بودیم تماس گرفتیم و از آنها هم خواستیم که پرواز برگشتمان را هم لغو کنند و پول هتلمان را هم به ما برگردانند. شرکت مسافرتی هم موافقت کرد. جالب اینکه برخی از مسافران با شرکتهای مسافرتی که از آنها بلیت گرفته بودند، تماس گرفتند و در پاسخ به آنها گفته شده بود که هیچ هزینهای به آنها بازگردانده نمیشود. این تناقضها واقعا شگفتآور بود. بالاخره ساعت نزدیک به ۱۲:۰۰ روز سهشنبه دهم بهمن، فرودگاه امام خمینی (ره) را به مقصدِ خانه ترک کردیم. این یعنی حدود ۲۰ ساعت علاف شدن در فرودگاه و در نهایت هیچ. این یعنی گرفتار شدن در یک مخمصه و در نهایت فرار از آن. روز بعد برای پس گرفتنِ پولمان با شرکتی که از آنجا تورِ استانبول را خریده بودیم تماس گرفتیم. مسئولان شرکت خدمات مسافرت هوایی، خیلی سریع وعدهی پرداخت هزینهی بلیت رفت و برگشت و البته هزینهی هتل را دادند. قرار بر این شد
که این کار تا پنجشنبه ۱۲ بهمن انجام شود. پاسکاریِ ایرلاین و شرکت مسافرتی انتظار ما برای گرفتنِ پولمان تا ۱۸ روز بعد ادامه داشت. در این مدت هرگاه به شرکت مسافرتی زنگ میزدیم، میگفتند: «شرکتِ هواپیمایی هنوز پول بلیتهایتان را به ما بازنگردانده است.» وقتی هم شرکت هواپیمایی تماس میگرفتیم، میگفتند: «شرکتهای مسافرتی به طور ماهیانه با ما تصفیه میکنند و پول پرواز شما اصلا به حساب شرکت هواپیمایی نیامده که ما بخواهیم آن را پرداخت کنیم. این پول در حساب شرکتِ مسافرتی است و هرگز به حساب ما نیامده است.» از آب گلآلود ماهی گرفتن مسافران پرواز ۵۱۲ به مقصد استانبول حدود ۲۰۰ نفر بودند. از این میان حدود ۱۰۰ نفر یا شاید بیشتر، پروازشان را لغو کردند و به خانه برگشتند. پس با این حساب هزینهی بلیتهای رفت و برگشت این مسافران در نزد شرکتهای مسافرتی یا شرکت هواپیمایی باقی مانده بود. پول بلیتِ رفتوبرگشت هر نفر در آن تاریخ حدود یک میلیون تومان بود. البته این منهای پولِ هتلهاست. با این حساب حدود ۱۰۰ میلیون تومان (البته این حداقلِ مبلغ است) در حساب شرکت مسافرتی یا شرکت هواپیمایی باقی مانده
بود. پس آنها سعی میکردند زمان بیشتری، مثلا ۱۸ روز این پول در حسابشان باقی بماند تا سودش را بگیرند و گردش مالی حسابشان بالا برود. چرا لغو نکردند! تجربهی تلخِ این سفرِ ناکام واقعیتهای بسیاری را برایمان آشکار کرد. در زمانی که شرکت هواپیمایی، ما را در فرودگاه علاف نگهداشته بود، آنها به وضوح میدانستند که امکان انجام این پرواز تا فردا غروب وجود ندارد. اما هرگز حاضر به لغوِ کُلیِ این پرواز نشدند و خواستند با فریبکاری، مسافران را تا هنگام پرواز در فرودگاه نگهدارند. آنها برایشان مهم نبود که این انتظار برای مسافران چقدر دشوار است. آنها برایشان مهم نبود که مادری با بچهی چند ماههاش ۲۰ ساعت در فرودگاه علاف بماند. آنها برایشان مهم نبود که مردمِ منتظر برای ۲۰ ساعت نتوانند استراحتی کوچک داشته باشند. آنها فقط به سودشان میاندیشیدند. در نهایت شرکت هواپیمایی یا شاید هم شرکت مسافرتی؛ از پولِ مسافران هم به این راحتی نگذشتند و برای ۱۸ روز این مبالغ را در حساب بانکیِ خودشان نگه داشتند. به راستی چرا چنین تفکری در شرکتهای هواپیمایی وجود دارد. در همه جای دنیا وقتی بُحرانی رخ میدهد، همه به هم کمک
میکنند. ارگانهای مختلف به خصوص ارگانهای خدماتی به مدد مردم میآیند. اما ما در مخمصهی پرواز ۵۱۲ به مقصد استانبول شاهد بودیم که هم شرکت هواپیمایی و هم شرکت مسافرتی در اندیشهی سواستفاده از بُحران به وجود آمده بودند. این ماجرا و دیگر ماجراها گذشتند؛ اما ما چه تلخ میاندیشیم که این ماجراها همچنان ادامه دارند. آیا برای مدیریت ماجراهای بعدی اندیشهای شده یا میشود.