سرویس فرهنگی فردا؛مسعود غزنچایی: در طول سی و شش دوره جشنواره فیلم فجر، ۳۲ فیلم موفق به کسب سیمرغ بهترین فیلم شدند. در این بین، سهم سینمای اجتماعی با ۱۴ فیلم و بعد از آن سینمای دفاع مقدس با ۱۲ فیلم بیش از همه است.
رسول ملاقلی پور اولین فیلمسازی بود که در سال ۶۵ با «پرواز در شب» توانست اولین سیمرغ را برای سینمای دفاع مقدس کسب کند. در این فیلم، ملاقلی پور روحیات درونی رزمندگان را به تصویر کشید و با گره زدن داستان آن به واقعه عاشورا، اثری تاثیرگذار خلق کرد. فیلمی که بعد از گلنار ساخته کامبوزیا پرتوی، پرفروشترین فیلم سال شد.
سال بعد، سیف الله داد با «کانی مانگا» توانست جایزه بهترین فیلم جشنواره فجر را کسب کند. این فیلم بر اساس یکی از عملیاتهای دفاع مقدس ساخته شد و صحنههای اکشن و جلوههای ویژه آن باعث شد تا به یکی از فیلمهای ماندگار و پرفروش سینمای دهه ۶۰ تبدیل شود.
سال ۶۸، ابراهیم حاتمی کیای ۲۸ ساله توانست با ساخت فیلم «مهاجر» سیمرغ بهترین فیلم جشنواره را کسب کند. جشنوارهای که در آن داریوش مهرجویی با «هامون»، «علی حاتمی» با «مادر» و عباس کیارستمی با «کلوزآپ» حضور داشتند. سوژه این فیلم درباره هواپیمای بدون سرنشینی بود که جهت انجام عملیات شناسایی در پشت خطوط دشمن استفاده و توسط دو رزمنده به عنوان خلبان کنترلی استفاده میشد. شهید ابراهیم اصغرزاده نقش اصلی این
فیلم را بر عهده داشت.
سه سال بعد بار دیگر ابراهیم حاتمی کیا با فیلم ماندگار «از کرخه تا راین» توانست این جایزه را کسب کند. در حالیکه مهمترین فیلمهای آن جشنواره، «سارا» به کارگردانی داریوش مهرجویی و «هنرپیشه» ساخته محسن مخملباف بودند، حاتمی کیا با روایت داستان یک رزمنده نابینا که برای معالجه به همراه همرزمانش به آلمان رفته بود، توانست یکی از مهمترین ملودرامهای جنگی را خلق کند.
سال بعد، فیلم «کیمیا» ساخته احمدرضا درویش و «حمله به اچ ۳» به کارگردانی شهریار بحرانی زیر سایه سنگین «روز واقعه» نادیده گرفته شدند و در جشنواره بعدی نیز «بوی پیراهن یوسف»، «سفر به چزابه» و «لیلی با من است» که هرسه جزء فیلمهای ماندگار دفاع مقدس هستند، جوایز اصلی را به «پدر» ساخته مجید مجیدی واگذار کردند. در آن جشنواره انگار قرار بود سینمای دفاع مقدس جایزه مهمی کسب نکند. در جشنواره پانزدهم نیز که
مهمترین فیلم جنگی، «سرزمین خورشید» ساخته احمدرضا درویش محسوب میشد، «بچههای آسمان» موفق شد عنوان بهترین فیلم را کسب کند. اما سال ۷۶، بار دیگر ابراهیم حاتمی کیا و این بار برای «آژانس شیشه ای» توانست مهمترین جایزه سینمایی ایران را کسب کند. «آژانس شیشه ای» تمام جوایز مهم (بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمنامه، موسیقی متن، تدوین، بازیگری نقش اول و دوم مرد، بازیگری نقش دوم زن) را کسب کرد.
سال بعد زمانی که تهمینه میلانی با فیلم «دو زن» جریان تازهای در سینمای ایران ایجاد کرد و تعریف جدیدی از جایگاه زن در جامعه ارائه کرد و ابراهیم حاتمی کیا با ساخت «روبان قرمز» وارد بخش تازهای روند فیلمسازی اش شد که بعدها به «گزارش یک جشن» ختم شد، رسول ملاقلی پور با فیلم «هیوا» توانست علاوه بر کسب جایزه کارگردانی، جایزه بهترین فیلم را نیز کسب کند.
در سال ۸۱ زمانی که اصغر فرهادی اولین فیلم سینمایی اش را کارگردانی کرد و پرویز شهبازی «نفس عمیق»، مهمترین فیلمش را ساخت، احمدرضا معتمدی با «دیوانهای از قفس پرید» و با تصویر کردن مشکلات زندگی یک جانباز جنگ و نمایش دشواریهای زندگی همسران جانبازان، جایزه بهترین فیلم جشنواره را کسب کرد.
سال ۸۴ در یکی از بدترین جشنوارههای فیلم فجر که مهمترین فیلم آن «چهارشنبه سوری» اصغر فرهادی بود، ابراهیم حاتمی کیا با (به قول خودش) بدترین فیلم سینمایی اش یعنی «به نام پدر»، جایزه بهترین فیلم جشنواره را کسب کرد.
سال بعد محمدحسین لطیفی توانست نظر هیات داوران را برای کسب مهمترین جایزه سینمایی کشور جلب کند. «روز سوم» اگرچه به عنوان یک اثر سینمایی، در فیلمنامه دچار ضعفهایی بود، اما به دلیل نمایش یک داستان عاشقانه در بستر رویدادی جنگی توانست ملودرامی عاشقانه بسازد که برای اولین بار یک سرباز عراقی در آن دارای یک شخصیت انسانی بود. «اتوبوس شب» ساخته کیومرث پوراحمد و «اخراجی ها» ساخته مسعود ده نمکی نیز فیلمهایی
بودند که آن سال درباره جنگ ساخته شدند.
با آغاز دهه ۹۰، سینمای دفاع مقدس جان تازهای گرفت و فیلمسازان این عرصه با استفاده از تکنیکهای سینمای اکشن و استفاده از جلوههای ویژه میدانی و کامپیوتری توانستند تصویر جدیدی از عملیاتهای جنگی و سرگذشت رزمندگان دفاع مقدس را به روی پرده نقرهای بیاورند. هزینههای صرف شده توسط ارگانها برای نمایش عملیاتهای دفاع مقدس از یک طرف و رشد سینمای جنگی در دیگر کشورها به ویژه در آسیای شرقی موجب شد تا
رقابتی برای تولید آثار سینمایی اکشن جنگی به وجود بیاید. آسیبی که این رویکرد میتوانست به سینمای دفاع مقدس وارد کند، توجه بیشتر فیلمسازان به تکنیک و ویژگیهای ژانر و بی توجهی به محتوای جنگ و شخصیت پردازی رزمندهها بود.
سال ۱۳۹۰ در جشنوارهای که محمدعلی باشه آهنگر با ساخت «ملکه»، فیلمی با استانداردهای سینمایی قابل قبول ساخت و مصطفی کیایی با «ضدگلوله» یک کمدی جنگی دیگر از جنس «لیلی با من است» خلق کرد و البته فیلم بد «شور شیرین» به کارگردانی جواد اردکانی تلاش کرد بخشهایی از زندگی شهید کاوه را به تصویر بکشد، پرویز شیخ طادی با «روزهای زندگی» توانست جایزه بهترین فیلم را کسب کند.
در سالهایی که بسیاری از سینماگران به ساخت کپیهایی از فیلمهای فرهادی روی می آوردند و کمتر کسی گرایشی به ساخت آثار دفاع مقدس داشت، داوران جشنواره فجر نیز زمانی که دو فیلم «چ» ساخته ابراهیم حاتمی کیا و «شیار ۱۴۳» به کارگردانی نرگس آبیار بخت زیادی برای کسب جایزه داشتند، سیمرغ بلورین جشنواره را بر روی شانه بهروز افخمی برای فیلم «آذر، شهدخت...» قرار دادند. همانطور که فیلم «آرتیست» در سال ۲۰۱۲ با استفاده
از تکنیک سینمای صامت توانست تمامی جوایز مهم سال از جمله اسکار بهترین فیلم و کارگردانی را کسب کند، محمدحسین مهدویان با ساخت «ایستاده در غبار» در ژانر مستند-درام و با رویکردی مشابه با سریال «آخرین روزهای زمستان» توانست نظر منتقدین و مخاطبین سینما را به خود جلب کند و با اولین ساخته اش، جایزه بهتری فیلم فجر را به دست آورد. این فیلم محصول سازمان هنری اوج و روایتی مستند از زندگی و دوران جنگ احمد متوسلیان بود.
امسال نیز در آخرین دوره جشنواره فیلم فجر، سازمان هنری اوج با فیلم «تنگه ابوقریب» توانست جایزه بهترین فیلم فجر را کسب کند. بهرام توکلی که با اقتباس هایش از آثار نمایشی تنسی ویلیامز و فیلمهایی با رویکرد روشنفکرانه شناخته میشد با ساخت این فیلم و نمایش عملیات گردان عمار در آخرین روزهای جنگ تحمیلی، اثری اکشن بر پایه مستندهای جنگی هالیوود به تصویر کشید.
با وجود هزینههای زیاد و امکاناتی که صرف ساخت آثار دفاع مقدس میشود به نظر میرسد این خطر برای سینمای دفاع مقدس وجود دارد که برای فرار از محتوازدگی در آثار سینمایی دهه های ۷۰ و ۸۰، در دام سینمای فرم زده اکشن بیفتد. دهه ۹۰ با ظهور فیلمسازان جوانی که تسلط خوبی بر تکنیک سینما دارند و آثار سینمایی روز جهان را به خوبی بررسی میکنند، دهه کارگردان- تکنسین است و سینمای ایران در آینده نیز به همین سمت پیش خواهد
رفت. به مرور ظهور و بروز کارگردان -مولفهایی همچون حاتمی کیا و مرحوم ملاقلی پور که از سینما برای به تصویر کشیدن دنیای ذهنی خودشان استفاده میکردند کمرنگ خواهد شد و فضای بیشتری برای عرض اندام کارگردان- تکنسین هایی، چون محمدحسین مهدویان و بهرام توکلی شکل خواهد گرفت.