هفت راز اقتصاد راز آلود آلمان
پروفسور دکتر پتر گراس، رئیس انجمن ماکس پلانک با ساخت و هدایت بخش جدید کارآفرینی، رشد و سیاست عمومی در انتستیتوی اقتصادی ماکس پلانک واقع در جنا ما را فراخواند. وقتی همکاران سوال میکردند که چرا برای بخش جدید عنوانی آلمانی انتخاب نشده است، جواب، همان قدر که شوکه کننده بود، ما را به هم ریخت.
سرویس بین الملل فردا: نام آلمان، همیشه در طی سال های اخیر مترادف بوده است با اقتصادی قوی و مستحکم، کار و پول و کارخانه های پر رونق. اما چه رازهایی باعث شده که آلمان بتواند به غول اقتصادی تبدیل شود و در این راه چه درس هایی می توانیم از این کشور بگیریم؟ پاسخ این سوالات را می توان در کتابی خواندنی از دیویدآدراتسچ و اریک لمان جستجو کرد که با نام «هفت راز اقتصاد آلمان: انعطاف پدیری در عصر آشفتگی اقتصادی» منتشر شده است. فردا نیوز در سلسله مطالبی، ترجمه این کتاب را منتشر خواهد کرد. بخش اول، که شامل پیش گفتار این کتاب است در ادامه خواهد آمد.
پبشگفتار نوامبر ۲۰۰۳ زمانی که در جنا یکدیگر را ملاقات کردیم، آلمان غوطه ور در رکود، بیکاری نگران کننده، افزایش بی اعتمادی و بیم و خشمی بود که در آستانه ورود به دهه دومش قرار داشت. موج خشنودی، از ۹ نوامبر ۱۹۸۹ با فروپاشی دیوار برلین و اتحاد پس از آن در ۳ اکتبر ۱۹۹۰ به وجود آمد و البته رشد اقتصادی نیز متوقف شد و همین مساله آلمانهای دو طرف که روزی از یکدیگر جدا بودند را درباره کاری که کرده بودند، به فکر انداخت. در غرب، خشم از مالیات همبستگی فزونی یافت. در شرق نیز نوستالژیها پیرامون کیفیت زندگی در رژیم پیش بینی پذیر و با ثبات کمونیستی مخصوصا در نسل قدیمی احیا شد.
پروفسور دکتر پتر گراس، رئیس انجمن ماکس پلانک با ساخت و هدایت بخش جدید کارآفرینی، رشد و سیاست عمومی در انتستیتوی اقتصادی ماکس پلانک واقع در جنا ما را فراخواند. وقتی همکاران سوال میکردند که چرا برای بخش جدید عنوانی آلمانی انتخاب نشده است، جواب، همان قدر که شوکه کننده بود، ما را به هم ریخت.
کلمهای معادل کارآفرینی در آلمانی وجود ندارد. نزدیکترین مفهوم Unternehmertum است که معولا به مدیران درجه بالای کمپانیها گفته میشود. در کشوری که به نظر میرسد جایی برای کارآفرینی وجود ندارد آیا مکانی خواهد بود که بتوانیم اساتید و پژوهشگران باهوش، با انگیزه و تحت آموزشهای عالی را پیدا کنیم تا بتوانیم با آنها بر روی این تحقیق کنیم که چگونه در آلمان و کشورهای دیگر میتوان با بهترین شیوه روح خلاقیت و ابداع در کارآفرینی را دمید و شعله ور کرد؟
خیره بر راهرویی تاریک با اتاقهایی سرد و خالی بودیم و در آن حالت سخت بود که گمان کنیم چنین افرادی وجود خواهند داشت. به خاطر گشاده دستی و حرفهای بودن ماکس پلانک و شهرت جهانی آن در علوم طبیعی و اجتماعی، آنها ما را پیدا کردند. مسیر سه ساعته از برلین یا فرانکفورت باعث نشده بود که گروهی از اساتید جوان مشتاق و مصمم از پیوستن به ما پشیمان شوند. اساتیدی که از مبداهای متنوعی مانند چین، ژاپن، ایتالیا، اسپانیا، آلمان، سوئد، آمریکا، هند، هلند، کانادا، استرالیا، کلمبیا و پرتغال آمده بودند. این اساتید جوان طیف وسیعی با پس زمینههای ملی مختلف را در جنا تشکیل میدادند که میخواستند نه تنها عوامل تاثیرگذار بر ابداع و کارآفرینی را شناسایی کنند، بلکه دریابند که چگونه این دو عامل برای ترفیع جامعه به طور عام و رفاه به طور خاص میتوانند به کار آیند.
ما البته از همه این اساتید جوان به خاطر همه چیزهایی که از تلاشهای روشنفکرانه و نیز انگیزه ها، روحیه و خوش بینی شان آموختیم سپاسگزاریم. برخی از مهمترین ایدههای این کتاب ریشه در بحثهای داغ و طولانی مان با همکاران جوان مان در جنا دارد. جنا البته اولین جرقه منجر به نوشتن این کتاب نبود. دیوید سال ۱۹۸۵ به برلین آمد و در ابتدا به عنوان محقق و سپس تا ۱۹۹۷ در مرکز تحقیقات علوم اجتماعی برلین به عنوان استاد پژوهشی و رئیس خدمت کرد. این حضور فرصت ویژهای را ایجاد کرد تا بتوانیم گذار آلمان از کشوری دوتکه شده با دیوار برلین و جنگ سرد به کشوری یکپارچه و متحد و سرانجام موتور پیشرو اقتصادی اروپا در دوره اقتصاد جهانی شده را مشاهده و حتی در این فرایند مشارکت کنیم.
پس از ملاقات با یک دیگر کار را شروع نکردیم بلکه این مساله تا وقتی به تاخیر افتاد که اریک در سال ۲۰۰۲ برای تکمیل دوره توانبخشی خود به موسسه راهبردهای توسعه در دانشگاه ایندیانا رفت. همکاری تحقیقاتی رو به رشد ما زمانی به اوج خود رسید که در سال ۲۰۰۳ به عنوان رئیس و دستیار رئیس موسسه اقتصاد ماکس پلانک منصوب شدیم این همکاری حتی زمانی که اریک در سال ۲۰۰۵ قبول کرد که کرسی پروفسوری اقتصادتجاری در دانشگاه آگسبورگ را قبول کند نیز ادامه یافت. در واقع کار ما در تیم تحقیقاتی انستیتوی اقتصاد ماکس پلانک به این نتیجه گیری منتهی شد که آلمان به سرعت به اقتصادی مبتنی بر کارآفرینی تبدیل میشود و این روند در کتاب من و همکارم و دوستم ماکس کلیباخ، کار آفرینی و رشد اقتصادی که در سال ۲۰۰۶ توسط دانشگاه آکسفورد به چاپ رسید آمده است. تحقیقات ما در مورد آن چه باید و نباید در آلمان انجام شود پس از رفتن دیوید از موسسه در سال ۲۰۰۹ نیز گسترش پیدا کرد و به دسته از عوامل اشاره نمود که در کنار هم توانسته اند اقتصاد آلمان را در زمانه آشفتگی جهانی مقاوم ساخت.
هدف از این کتاب به اشتراک گذاری چیزهایی است که من و همکارانم در انستیتوی اقتصاد ماکس پلانک درباره مقاومت اقتصادی درجه بالای آلمان، چرایی و چگونگی آن و بینشها و درس هایش برای کشورهای دیگر آموخته ایم.