تنگه‌ی ابوقریب تلاش ستودنی‌ای در سینمای ایران/ تلاش برای عینیت در روایت جنگ به‌جای شاعرانگی

تنگه‌ی ابوقریب تلاش ستودنی‌ای در سینمای ایران است. ایستاده در غبار روایتی نو از احمد توسّلیان را به ما نشان داد که پیشتر مشابهش را ندیده بودیم. تنگه‌ی ابوقریب را می‌توان ادامه‌ی پروژه‌ی مهدویان در ایستاده در غبار دانست: تلاش برای عینیت در روایت جنگ به‌جای شاعرانگی.

کد خبر : 781492

سرویس فرهنگی فردا؛ محمد سالمی: توانایی غالب کارگردانان شهیر سینمای ایران، محدود به فضای آپارتمان است. از همین رو است که اکثر فیلم‌های ایرانی مضمونی اجتماعی دارند و اکثر سکانس‌هایشان در آپارتمان می‌گذرد. حتّی بسیاری از فیلم‌های خوب و مؤثّری که درباره‌ی دفاع مقدّس ساخته شده‌اند از این قاعده مستثنی نیستند و تلاش کرده‌اند با توجّه به حاشیه‌های جنگ از جبهه اجتناب کنند: آژانس شیشه‌ای مردم را در یک دفتر حبس کرد تا داستانش درباره‌ی یک جانباز را تعریف کند، ویلایی‌ها به همسران رزمندگان پرداخت و آباجان تبعات جنگ در شهر را نشان داد. از میان فیلم‌های ژانر دفاع مقدّس، کمتر فیلمی را می‌توان یافت که بتوان آن را جنگی دانست. با چنین وضعیتی، ساختن فیلمی مانند تنگه‌ی ابوقریب تلاشی انقلابی به شمار می‌آید.

تنگه‌ی ابوقریب حاصل تلاش مشترک سعید ملکان در نقش تهیه‌کننده و بهرام توکّلی در نقش کارگردان است. سعید ملکان که او را با تهیه‌ی فیلم‌هایی مانند ابد و یک روز، ویلایی‌ها و آرایش غلیظ شناخته‌ایم، این بار تحقیقات جامعش درباره‌ی دفاع گردان عمّار در برابر حمله‌ی بعثی‌ها به فکّه و شرهانی را در اختیار بهرام توکّلی، کارگردان فیلم‌هایی چون پرسه در مه و من دیه‌گو مارادونا هستم گذاشته است، تا فیلمی به‌یادماندنی خلق شود.

تنگه‌ی ابوقریب مخاطبی را که در انتظار صحنه‌های پشت خاکریز با صدایِ مصنوعی تیر است، متعجّب می‌کند. این فیلم، به شخصیت‌ها نزدیک نمی‌شود و به جای آن عملیات را دقیق برای ما شرح می‌دهد. تعدادِ انفجارها زیاد است و مجروحیت‌ها گاه آنقدر طبیعی ساخته شده‌اند که دیدنشان کمی آزاردهنده است. روایت عملیات، از دید فرمانده است: رزمندگان از کنار به تانک‌های عراقی حمله می‌کنند تا از پیشروی آن‌ها از تنگه جلوگیری کنند.

پلان‌های طولانی این فیلم، که با دوربین روی دست هیجان و استرس موقعیت را به خوبی نمایش می‌دهند، با انفجارهای فراوان و تعداد زیاد بازیگر همراه است که به نظر می‌رسد هماهنگی همه‌ی اینها دشوار باشد.

محمّدرضا شجاعی، طرّاح صحنه‌ی تنگه‌ی ابوقریب است. او پیشتر توانایی خود را در اخراجی‌ها، ایستاده در غبار و بادیگارد نشان داده است و این بار نیز نام او به ما وعده‌ی صحنه‌هایی مشابه با واقعیت می‌دهد. این وعده، محقّق می‌شود و فیلم داستانی توکّلی، به اندازه‌ای خود را به یک مستند نزدیک می‌کند که جذّابیتش افزوده بشود که هر چه فیلم داستانی مستندتر باشد و فیلم مستند داستانی‌تر جذّاب‌تر خواهد بود.

البتّه فیلم بی‌غلط، فیلم ساخته‌نشده است. با آنکه تنگه‌ی ابوقریب در کارگردانی و طرّاحی صحنه، درخشان است، جلوه‌های ویژه‌ی رایانه‌ای آن دلچسب نیست. در مواقعی که از سرعت فیلم کاسته شده است، تصویر پرش دارد و ایده‌هایی مانند پاشیدن خون روی لنز دوربین، چندان جالب نیستند. کاش بهرام توکّلی، در همان چند سکانس مختصر هم از احساسات تصنّعی دور می‌ماند و تلاش می‌کردند احساسات مخاطب را با تصویر آهسته و صدای اکوشده برانگیزد.

با همه‌ی این‌ها، تنگه‌ی ابوقریب تلاش ستودنی‌ای در سینمای ایران است. ایستاده در غبار روایتی نو از احمد توسّلیان را به ما نشان داد که پیشتر مشابهش را ندیده بودیم. تنگه‌ی ابوقریب را می‌توان ادامه‌ی پروژه‌ی مهدویان در ایستاده در غبار دانست: تلاش برای عینیت در روایت جنگ به‌جای شاعرانگی. البتّه این سبک روایت، نافی سبک‌های دیگر نیست، امّا سبکی است که ارزش ادامه‌دادن دارد و می‌توان امیدوار بود در جشنواره‌های آینده، شاهد فیلم‌های مشابه بهتری باشیم.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: