ضرغامی: من اصولگرا نیستم
اصلا من اصولگرا نيستم. اصلا ربطي به اصولگرايان ندارد. اشكال بزرگ ما اين است كه يك پوست خربزه از ابتدا زير پاي ما انداختهاند كه موضع ميخواهي بگيري؛ يا اصلاحطلبي يا اصولگرا. من تقسيمبنديهاي خودم را دارم. من در سياست آدمها را به مرد و نامرد تقسيم كردم.
کد خبر :
780147
شرق: در توییتر هم اگر دنبال کنید، متوجه میشوید که بحث انتقادها به صداوسیما بسیار زیاد و بالاست. بله، من به شما حق میدهم. بعضی اعتراضات هست. اما این طرف را هم باید بگویید. من در هر جلسه حزباللهی و مردمی هم که میرفتم، بهشدت به ما انتقاد میشد. همان زمان که مسئول بودم و تنها میرفتم نماز جمعه و با محافظ هم نمیرفتم، از پشت برخی از این جوانها یقه من را میگرفتند و میکشیدند و انتقاد میکردند که چرا فلان فرد مثلا آمده در صداوسیما؟ چرا تریبون دادهاید به فلان فرد و خون شهدا مثلا پایمال شده است؟ صداوسیما در زمان من و بعد از من تریبون گستردهای برای حامیان مذاکرات فراهم کرد تا بچههای کوچک هم تختروانچی و عراقچی را بشناسند. بعضی مواقع هم بحث تعاملی میشود و برخی اوقات هم دولتیها نمیآیند. ولی واقعا اینطور نبود که فقط همین یکبار باشد؛ ما در سالهای اخیر بارها وبارها دیدهایم که صداوسیما فضا و امکان خیلی خوبی به منتقدان برجام داده است و برنامههایی که ساخته اصلا یکطرفه و در راستای حمایت از برجام نبوده است؛ تا جایی که یکبار از وزارت خارجه قرار بود یک نفر بیاید صداوسیما صحبت کند، اما این صداوسیما بود
که تعیین میکرد باید حتما یک نفر جلو این مقام وزارت خارجه بنشیند و او حق ندارد تنها صحبت کند که در نهایت با مخالفت آن مقام روبهرو و برنامه کنسل شد. حالا شاید در برنامهای خاص اینطور بوده است. در یک برنامه سردبیر میتواند بگوید این برنامه من چالشی است و دوطرف را میخواهم مطرح کنم، اما بارها دیدهام مثلا آقای عراقچی تنها آمده اند و خوب هم صحبت کردهاند. آقای ظریف بارها تنها آمده صحبت کرده است. من به ضرس قاطع به شما میگویم زمان من و تا الان، زمان آقای عسکری، حجم برنامههایی که در راستای تریبوندادن به تبیین برجام بوده، به مراتب بیش از برنامههای مقابل بوده است. البته به نظر من باید درباره این ادعا با آمار و ارقام صحبت کرد. اشکال ندارد. مسئله آنقدر روشن است که من این ادعا را مطرح میکنم. ببینید در ماجرای برجام مسئله رویکرد صداوسیما مطرح است. صداوسیما با یک پرونده حاکمیتی برخورد جناحی میکند برای اینکه دولت را بزند؛ رسانه ملی رسانه یک جناح یا یک طیف سیاسی نیست که اینطور برخورد کند. این دیگر تکرار حرف شماست. من میگویم اینطور نیست و همکاری جدی با دولت بوده است. برنامههای انتقادی هم داشته و سعی کرده که
از خود دولت هم باشند که خودشان نرفتهاند. اما حرفتان از یادتان نرود؛ بله، «اخبار ٢٠:٣٠» در زمان من راه افتاد. من در حوزه خبر آسیبشناسی کردم و حس کردم در صداوسیما اخبار خیلی خشک خوانده میشود و مطالب انتقادی خیلی زمخت جلوه داده میشود. من درباره شکل ٢٠:٣٠ ایرادی نمیبینم. بلکه ایرادم به محتوای آن است که معتقدم کاملا یکسویه و جناحی بود. آن زمان که من بودم چنین احساسی نمیشد. ولی من میتوانم برای شما بارهاوبارها مثال بیاورم. واقعی صحبت کنیم. انتقاداتی که از طرف دولت در آن دوره به ما میشد، به صورتی بود که میگفتم «٢٠:٣٠ که پخش میشود، موبایل من نیمساعت خاموش است. از یک طریق دیگر تماس بگیرید». چون میدانستم حملهها آغاز میشود. این را بچههای سازمان میدانند. منظور شما دولت احمدینژاد است یا خاتمی؟ آقای احمدینژاد. قرار بود بستر ٢٠:٣٠ نرم باشد و خیلی به افراد برنخورد. من درک کرده بودم که کمی حواشی شیرین برای جامعه خوب است، اگرچه یکی از راهبردهای رسانه ملی این است که بر متن متمرکز شود و اگر هر روز برود در حاشیه اصلا تکلیف کشور مشخص نیست. یادم هست آقای دکتر رحمانی، معاون سیاسی وقت، روی این طرح کار کرد و
آورد. من شبکه دو را انتخاب کردم و به آقای پورحسین، رئیس شبکه، گفتم بپذیر که در این ساعت این وقت به این برنامه سیاسی داده شود. او هم پذیرفت و معروف شد به ٢٠:٣٠ شبکه دو. یکی از کسانی که خیلی از این برنامه استقبال کرد آقای خاتمی بود. به شما بگویم که من با سه رئیسجمهوری کار کردم. با آقای خاتمی کمترین مسئله را در صداوسیما داشتم. حتی یکبار که آقای خاتمی رفته بود دانشگاه تهران و دانشجوها علیه او شعار داده بودند. سال آخر ریاست جمهوری ایشان بود. بله ایشان عصبانی شد و گفت: میگویم شما را از جلسه بیرون کنند. این جزء خوراک ٢٠:٣٠ بود. کمااینکه وقتی آقای احمدینژاد هم اولین سخنرانیاش را در دانشگاه داشت، جریانهای مخالف تا آخر جلسه هجمه کردند و دوربینهای صداوسیما را شکستند و یک گوشه اصلا آتش گرفت و اگر بچههای حزباللهی یک زنجیر دو ردیف آن جلو درست نکرده بودند آقای احمدینژاد را از آن جلو میانداختند پایین. از چند جای رسمی به ما گفتند که اصلا این جلسه قابلپخش نیست، چون آقای احمدینژاد رئیسجمهور است. من گفتم بچهها چهار دقیقه از آن دربیاورید و همه دعواها را نشان دهید؛ عین کاری که با آقای خاتمی کردید. دقیقا به
همان جایی میرسیم که بحث اختلاف من و شما درباره رویکرد صداوسیماست. در فیلم دانشگاه تهران این آقای خاتمی بود که قرار بود تخریب شود و در فیلم آقای احمدینژاد، دانشجویان مخالف ایشان. این دیگر قضاوت شماست. نه من درباره تصویری صحبت میکنم که ٢٠:٣٠ ارائه کرد. به قول شما ما رسانهایها کارمان را بلدیم و میدانیم چطور ماجرا را بیان کنیم، چون فقط تصویر خام نیست؛ چینش و تدوین هم هست و یک آقای نجفزاده هم هست که کنارش تحلیل میدهد. ببینید همین قضاوتهاست که نمیگذارد ما یکذره جلو برویم. آقای خاتمی خودش حیوحاضر. ما آن برنامه را که ساختیم فردایش رفتیم در دولت. به من گفتند شاید آقای خاتمی دلخور باشد، اما آقای خاتمی هیچ موضعی نگرفت و خیلی عادی برخورد کرد و من واقعا خوشحال شدم که آقای خاتمی درک کرده که ٢٠:٣٠ برای این قرائتهای غیررسمی است. عین این قصه هم برای احمدینژاد پیش آمد و خیلیها به من گفتند که پخش نکن. اگر من سؤال میکردم؛ خیلی از اتفاقات رخداده، ولی من سؤال نکردم. به همین علت به اجتهاد رسانهای معتقدم و برایناساس عمل کردم. اگر قرار بود از دفتر آقای احمدینژاد سؤال کنم که میخواهم این جلسه سخنرانی را پخش
کنم، همه مخالف بودند. بحث من این است که صرفا انتشار بیطرفانه یک فیلم نبود. آن قرائت و قضاوتی که آقای نجفزاده از ماجرا داشت، مسئله است. کاش فقط پخش یک فیلم بود. سؤالهای خوبی است. به من انگیزه میدهید که یکسری حرفهای خوب به شما بگویم. من الان اصلا یادم نیست که نجفزاده در آن دو مورد صحبت کرده یا نه؛ اگر بوده شما یادتان است. چرا من یادم نیست و از هرکسی سؤال کنید، یادش نیست، چون آنقدر آن تصاویر پیام و نشانهشناسی داشت که کسی اصلا حرف نجفزاده را یادش نیست. من نیت خودم را میگویم. واقعا نسبت به دولت و آقای خاتمی قصدم کاملا خدمت و کمک بود. پس چرا نیت شما عملی نشد؟ عملی شد. من میخواهم دوره ایشان را با دوره آقای احمدینژاد مقایسه کنم. ما سه سال نخست خیلی با آقای احمدینژاد درگیری داشتیم. به آرشیوهای خودتان مراجعه کنید. ببینید چه چیزهایی است که فراموش میشود و بعد ضرغامی متهم میشود به سرویسدادن ویژه به احمدینژاد. روزنامه اعتماد ملی عکس من و آقای احمدینژاد را منتشر کرده بود. من گفته بودم وقتی گوشت کیلویی شش هزار تومان است، نمیتوانیم بگوییم چهار هزار تومان است که آقای احمدینژاد میگفت: بیایید محل ما،
بخرید چهار هزار تومان. یادم است عکس من و احمدینژاد را کنار هم میگذاشتند و دعوای ما را بزرگ میکردند. آقای احمدینژاد به رهبری شکایت کرد و نهایتا رهبری دستور دادند که دفتر ایشان مسئله را حل کند. دولت یک گزارش مفصل و قطور از گزارشهایی که صداوسیما به نظر آنها علیه دولت تهیه کرده بود، ارائه کرد. ما هم پاسخهایی داشتیم. یک شب جلسه گذاشتند. از دولت آقای الهام و کلهر آمدند و بنده هم رفتم و شروع کردیم به صحبت. جلسه تا نیمه شب طول کشید و بعد از آن دفتر رهبری جمعبندی و ابلاغ کرد و گفت: ٥٠ درصد حق با ضرغامی و ٥٠ درصد حق با احمدینژاد است. باید بین دولت احمدینژاد با خود او هم تفاوت قائل شویم. خیلی از افرادی که الان زاویههای تندی با او دارند، از وزرایش هستند. خیلی از موفقیتهای دولت احمدینژاد به وزرای او هم بازمیگردد. آقای فتاح وزیر نیروی احمدینژاد بود و الان رئیس کمیته امداد است. من منتقد آقای احمدینژاد بودم در همان سالها. حرفهای من هست، اما آقای احمدینژاد کارهای زیادی کرد. طرحهای زیادی داشت. طبیعی بود که اینها را صداوسیما نشان میداد. بعد از اینکه رهبری آقای احمدینژاد را از ورود به ریاستجمهوری
نهی کرد، ایشان نامهای نوشت و پذیرفت. من بعد از آن با ایشان تماس گرفتم و بابت آن نامه تشکر کردم. البته بعدا ایشان خلاف این نامه حرکت کرد، من از آقای احمدینژاد خیلی گلایه دارم. احمدینژاد قبل و بعد از ٩٦ خیلی متفاوت است. دور دوم سه سال اول خوب بود، یک سال آخر دوباره شد مثل دور اول. چرا؟ چون من ضرغامی تشخیص دادم که این یک سال آخر رفتار آقای احمدینژاد، شکل خاصی است. نه به خاطر آقای مشایی. آنها یکطور نماد شدند و برخی شروع به مخالفت کردند که جای خود دارد، اما رفتار خود آقای احمدینژاد و سفرهای استانیاش حالت خاصی پیدا کرد. همه آنها به گونهای مدیریت شد. البته خب کل جریان اصولگرایی داشت با آقای احمدینژاد زاویه پیدا میکرد؛ طبیعی بود که صداوسیما هم همسو با این جریان عمل کرد. اصلا من اصولگرا نیستم. اصلا ربطی به اصولگرایان ندارد. اشکال بزرگ ما این است که یک پوست خربزه از ابتدا زیر پای ما انداخته اند که موضع میخواهی بگیری؛ یا اصلاحطلبی یا اصولگرا. من تقسیمبندیهای خودم را دارم. من در سیاست آدمها را به مرد و نامرد تقسیم کردم. تا دلتان بخواهد در اصولگرایان آدم نامرد داریم. یک تقسیمبندی من پرکاری و
کمکاری است. برخی سیاستمداران پرکارند برخی کمکار. پست را میگیرند، اما همه تفریحات و استخر و خواب و دفتر و.. سر جایش است. یعنی اقتضائاتشان سر جایش است. اما بازگردیم سر بحث قبلی؛ من درباره آقای روحانی بگویم که عدالت رسانهای درباره ایشان به درجه اعلا بود. در مناظرهها و زمانبندی تبلیغات و... من رفتار آقای روحانی را میبینم؛ میگویمای کاش آقای روحانی کمی خصلتهای خوب دیگران را هم میگرفت. آقای احمدینژاد مردمی و سادهبودنش خیلی از مشکلات را حل میکرد. ما هر لحظه میخواستیم میتوانستیم احمدینژاد را ببینیم، اما در مدتی که مسئول بودم، یک بار نتوانستم آقای روحانی را ببینم. یک بار نتوانستم تلفنی با ایشان صحبت کنم. فکر کردم فقط من هستم، دیدم بقیه هم اینطور هستند. اصلا دسترسی به آقای روحانی نیست. اخیرا آقای ناطق گفته من شش صبح بیدار میشوم، ورزش میکنم و.. چه خوب بود آقای روحانی به جای اینکه ساعت ٩ بیاید، دو ساعت زودتر بیاید و مشکل وزرایش را حل کند که آنها معطل نشوند. یادم است یک سفر آمریکا همراه آقای احمدینژاد بودم. در هواپیما کنار آقای احمدینژاد راحت گعده داشتیم، میگفتیم و میخندیدیم. یک جایی در مسیر،
آقای احمدینژاد کنار من نشسته بود؛ خسته بود؛ گفت: آقای ضرغامی نمیخوابی؟ با اینکه یک جایی در هواپیما مخصوص رئیسجمهور است. یک پتو از زیر پای من و خودش کشید و رفت زیر صندلی گرفت خوابید. اصلا پای من روی سرش بود. من مدام باید پایم را جمع میکردم که صورت ایشان را له نکنم. راحت خوابید. من مصلحت نمیبینم برخی کنتراستهای رفتاری آقای روحانی را بگویم. خوب نیست؛ شاید زمانی بگویم. ایشان عمدتا متفاوت شد؛ بعد از ریاستجمهوری متفاوتتر از گذشته شدند حتی با نزدیکترین افراد. شما با ارائه گزارش صدروزه ایشان مخالفت کردید. نه! نحوه ارائه از طرف خودشان دچار مشکل شد. چرا؟ مگر رسانه شما ملی نیست؟ آیا رئیسجمهور ملی منتخب حق نداشت گزارش صدروزه بدهد؟ خوب شد شما این را گفتید و من متوجه شدم برخی همکاران ما جواب این سؤال ساده را نمیدانند. آقای روحانی میخواست گزارش صدروزه اول خود را بدهد. من برای اثبات حسننیت به آقای روحانی گفتم من باید بگویم کدام مجری با شما گفتوگو کند؛ اما اگر حس کنم شما یا هرکس دیگری روی مجری خاصی حساس هستید، من به شما چند نفر را معرفی میکنم؛ اما یک کار دیگر هم میتوانیم انجام دهیم. مجری را شما انتخاب
کنید؛ اما جایی این را نگویید؛ چون نه برای شما خوب است و نه ما. چرا برای شما مهم بود که مجری را شما انتخاب کنید؟ چون وظیفه صداوسیماست. بعدا هم رفت شورای نظارت و اعلام رسمی شد؛ مثلا من میتوانم بگویم شما نیایید با من گفتوگو کنید، خانم آرتا بیاید؟ نمیتوانم بگویم. این وظیفه روزنامه «شرق» است که ببیند کدام خبرنگار باید با من مصاحبه کند. نکته ظریفی اینجا هست. اول اینکه ما تعدد رسانههای چاپی و اینترنتی داریم؛ اما فقط یک رسانه ملی داریم. شما معتقدید که رئیسجمهوری باید یک مجری را که خودش علاقهمند است، انتخاب کند؟ فکر میکنم باید توافق شود. خب همین شد. من رفتم گفتم آقای روحانی هرکسی که شما بگویید. بالاتر از این؟ من همان را آماده میکنم. گفت: باشد. یکی آقای روحانینژاد بود و یکی مجری دیگر. آقای روحانینژاد الان بازنشسته شده و جزء ابواب جمعی ریاستجمهوری است. من به روحانینژاد گفتم رئیسجمهوری نخستین مصاحبهاش است و شما اصلا سؤالهای چالشی مطرح نکن. محترمانه صحبت کن؛ به شکلی که ذرهای در ذهن آقای روحانی مشکلی پیش نیاید. این توصیه را کردم تا خیالم راحت شود؛ چون اگر ذرهای غیر از این عمل میکرد، خیال میکردند من
گفتهام. بعد هم بقیه را هماهنگ کردم. برنامه داشت آغاز میشد که دیدم سرکار خانم پوریامین نشسته و میخواهد صحبت کند؛ درحالیکه قرار بود یک خانم دیگر روبهروی آقای روحانینژاد بنشیند. بعد فهمیدیم که کسانی هم آنجا شیطنتهایی کردهاند. به من گفتند آقای روحانی دقیقه ٩٠ گفته خانم پوریامین. من گفتم نمیشود؛ چون همه بچهها میدانستند که ضرغامی کسی دیگر را انتخاب کرده بود. البته آقای رئیسجمهور بعدا هم یک مصاحبه سهنفره کرد. آقایان شهیدی و احمدی و خانم سپانلو. بروید از آنها سؤال کنید که چه مشکلاتی پیدا کردند. من سه نفر را صدا کردم و درددلهایشان را شنیدم. گفتم عیبی ندارد، ایشان آقای رئیسجمهور است، ناراحت نشوید. آقای رئیسجمهور رفتار خاصی دارند. بماند. رفتار رسانهای آقای روحانی اشتباه است. خانم پوریامین قبلا در برخی برنامههای اجتماعی و خانواده بود. مدتها نبود و صرفا در برنامه نسیم در برنامههای آشپزی شرکت میکرد. اطلاعات سیاسی بهروز نداشت. من گفتم به آقای رئیسجمهور بگویید این خانم اصلا برای این کار مناسب نیست. در شأن مصاحبه امشب رئیسجمهور نیست. بعد گفتند نه آقای رئیسجمهور گفته اند حتما باید ایشان باشد.
آقایان نهاوندیان، آشنا، فریدون و صادق به من زنگ میزدند. بعد دیگر پاسخ تلفنها را ندادم. از دست من هم خیلی دلخور شدند. آقای روحانی یک ساعت در دکور نشست. من هم میفهمیدم یک ساعت نشستن آقای رئیسجمهور در برنامهای که من اجازه پخش آن را نمیدادم، معنیاش چیست. ولی در نهایت شما کوتاه آمدید. بله! کوتاه آمدم. با اینکه دو بار آقای حجازی، مسئول دفتر رهبری، به من زنگ زدند. بار اول پرسیدند چرا پخش نمیشود؟ توضیح دادم، گفتند هرچه خودتان صلاح میدانید. آقای حجازی دفعه دوم که تماس گرفتند، صحبتهای آقای روحانی را به من منتقل کردند. من هم دیدم آقای روحانی نشسته است و مردم منتظرند. بالاخره یک نفر باید برای مردم کوتاه بیاید. قبلا دولت گفته بود شورای نظارت بالای سر شما هست؛ هرچه آنها گفتند، باید انجام دهید که من گفتم فقط شورای نظارت نیست. دستگاههای دیگر هم هستند؛ بنابراین همین الان یک سؤال از شورای نظارت بکنید. دستگاههای دیگر یعنی کجا؟ مثلا شورایعالی امنیت ملی، شورای امنیت کشور، سازمان بازرسی کل کشور، مجلس، دفتر رهبری، سازمان بازرسی کل کشور و دهها دستگاه دیگر و سیاستهایی که رهبری اعلام میکنند. من گفتم بعدا از شورای
نظارت سؤال میکنیم. فردا هم پاسخ شورای نظارت رسما منتشر شد که گفتند انتخاب مجری با رئیس صداوسیماست. من آن شب به خاطر مردم کوتاه آمدم. آقای روحانی به جای اینکه بگوید تشکر میکنیم، ظاهرا یک مشکل قانونی پیش آمده بود و رفع شد، با یک خنده مغرورانه خطاب به خانم پوریامین از موقعیتشان در عقبراندن صداوسیما گفتند انگار که شاخ غول را شکستهاند. آیا این برای رئیسجمهوری افتخار است؟ در سازمان این حرکت من مثبت واقع شد و همه گفتند اگر زمانش برسد رئیس سازمان برای استقلال آن میایستد. من در دوران ریاستم بر سازمان خیلی تحول ایجاد کردم. خیلی از نوارها را از آرشیو بیرون کشیدم. از دفاعیات خسرو گلسرخی بگیرید تا راهپیمایی گروههای چپ و مارکسیست و شخصیتهای دولت موقت. اصلا معتقد بودم که ما محرمانه به این صورت نداریم. الان هم اینکه برخی انتقاد میکنند که این نوار ٢٠دقیقهای از جلسه خبرگان درباره رهبری بیرون رفته و برخی شایعهسازی کردند که این رهبری موقت بوده که اصلا حقیقت ندارد. صحبتهای آقای مشکینی هست و حتی آقای عطاالله مهاجرانی هم توییت کرد و همین را گفت و از افتخارات رهبری نظام است که وقتی میخواهد انتخاب شود؛ مثل بزرگان
تاریخ اسلام میگوید الان که شما اصرار میکنید، حجت تمام میشود. رهبری همه حرفها را همان زمان میزند. برخی میگویند این نوارها محرمانه بوده؛ درحالیکه اینطور نیست. اگر از نظر صداوسیما محرمانه نبود، چرا هیچ وقت منتشر نشد؟ معتقدم هیچ کدام از این نوارها مشکل ندارد. یعنی اگر این نوارها پخش شود، بسیار هم خوب است. من وقتی میخواستم دفاعیات خسرو گلسرخی را پخش کنم، خیلیها مقاومت کردند و گفتند این کار را نکن. من گفتم اتفاقا یک مارکسیست لنینیسم از امام علی و امام حسین و جنایات شاه سخن میگوید؛ خیلی خوب است و مقوم انقلاب است. چرا مذاکرات خبرگان هیچ وقت زمان شما کامل منتشر نشد؟ شاید مثلا آن علاقه احساس نمیشده است. شاید فکر نمیکردیم که پخش مشروح جلسه خبرگان خوب و پرمخاطب باشد. آخر مسئله این است که از صداوسیما بارها بخشی از این مذاکرات بهویژه آن تکه صحبتهای آخر آقای هاشمی پخش شده بود. حتی در همان آیتمهای پخششده هم الان که نوار کامل منتشر شده، متوجه میشویم که جاهایی کات و بعد جابهجایی صورت گرفته است، یعنی حتی ترتیب را هم به هم زده بودند. سانسور نیست. جایی برنامهسازی میشود. بخشی از صحبتهای طرف را
استفاده میکنند؛ بله شما بگویید برنامهسازیهای جهتدار، یعنی حرفمان را دقیق کنیم. اصلا سانسور معنی ندارد. خب پس شما با همین عبارت «برنامهسازیهای جهتدار» در صداوسیما موافق هستید؟ اجازه بدهید. مادر به بچه گفت: قربان چشم بادامیات، بچه گریه کرد و گفت: بادام میخواهم. نه من دارم شما را راهنمایی میکنم که شفاف حرف بزنیم. الان شما بگویید یک کانال بگذاریم که همه مذاکرات مجلس خبرگان را از ابتدا تا آخر پخش کنند. اتفاقا بد هم نیست. روز دوم همه حوصلهشان سر میرود، میگویند همه صحبت به ما چه؟ روز دوم همه میزنند کانال دیگر فوتبال یا کارتون میبینند. پس چرا الان این همه در کانالها پخش شد و استقبال شد و دیده شد. آفرین. شما رسانهای هستید. به دلیل اینکه یک قرائت کاملا ضدانقلابی از آن درآوردند و گفتند این رهبری موقت است و این هم سندش. همه رفتند نگاه کردند ببینند چیست. بعد که دیدند متوجه شدند که این اتفاقات فقط تواضع رهبری در این خصوص است. به این دلیل یک نوار چنددقیقهای میلیونها بار دیده میشود. تلویزیون که زیاد سخنرانیهای مطول پخش میکند، این را هم میتوانست پخش کند. این الان سلیقه شماست. من سلیقه شما را از
همین تریبون منتقل میکنم. میگویم شاید سلیقه خانم جزینی، نماینده سلیقه جمع بزرگتری باشد. یکی از کانالها مشروح مذاکرات مجلس خبرگان را پخش کند. خیلی هم خوب است. من الان حرف شما را میپسندم. من مثالی از آقای رمضانزاده برای شما میزنم. ایشان معتقد بودند که سال ٨٤ اصلاحطلبان به صداوسیما باختند نه احمدینژاد؛ به این معنی که صداوسیما کاملا پشت آقای احمدینژاد بود. مثال معروفی دارند، میگویند در پربینندهترین ساعات خبری به مدت طولانی صداوسیما راهاندازی یک پلهبرقی معمولی در تهران را بهعنوان دستاوردهای آقای احمدینژاد با آبوتاب پخش کرد، اما راهاندازی یک نیروگاه برقآبی با سرمایه هنگفت که ایران را در زمینه تکنولوژی بهکاررفته در آن جزء چند کشور نخست دنیا میکرد و بسیار مهم بود، فقط یک بار در ساعت خبری آخر شب و خیلی کوتاه منتشر کرد. من معتقدم که از این دست موارد ما بسیار بسیار زیاد در صداوسیما داشتیم. شاید حرف آقای رمضانزاده که دوست من است، درست باشد. ممکن است در یک بخش خبری اینطور بوده است. البته یک چیز دیگری هم بگویم، گفته بودم بعد از چند خبر سخت، یک خبر نرم و متفاوت بروید که ذهنها تلطیف شود و مجددا
دوباره اخبار جدی پخش شود. البته آقای رمضانزاده اگر معتقد است تلویزیون در سال ٨٤ رئیسجمهوری تعیین کرد، یعنی ضرغامی این قدرت را داشت که رئیسجمهوری تعیین کند، این برای من شخصا خیلی خوب است! اگر من چنین توانی داشته باشم که مردم به آن فردی که میگویم، رأی بدهند. درحالی که من واقعا چنین توانی ندارم. میگویند دو نفر قدرتشان واقعی است. کسی که کلید صداوسیما را دارد و دومی کسی که کلید اوین را. خاطرم هست یک بار هم یک اختلاف جدی با آقای آملیلاریجانی پیدا کردیم. ایشان از دست ما ناراحت شد و گفت: اگر اینطور میخواهید اخبار من را پوشش بدهید، دیگر نیایید. قهر کرد و گفت: دیگر دوربینهای صداوسیما را در جلسه شورای عالی قضائی راه ندادند. فکر میکردند که الان همه میآیند و این مشکل را حل میکنند، دیدند نه آب از آب تکان نخورد. از سایت خودشان خبر مکتوب را برداشتیم. تصاویر هم آنقدر ثابت و کلیشهای بود که هیچ فرقی نداشت. اگر شما تصاویر پنج سال گذشته جلسات شورای عالی قضائی را هم دنبال کنید، تفاوتی حس نمیکنید. خبر ایشان هم مثل باقی خبرها یک خبر رسمی بود. هیچ کسی هم نفهمید و دفعه بعد هم گفتند تشریف بیاورید. گلایه ایشان چه
بود؟ امثال گلایههایی که آقای روحانی یا اصلاحطلبان دارند. گلایه، گلایه است، اما آن خبر خاص این بود که چرا شما خبر من را بعد از خبر اسبهای ترکمنصحرا رفتهاید. یک گزارش خیلی قشنگ از مسابقات بینالمللی کورس اسبدوانی در گنبد رفته بودیم که جایگاه بالایی هم داشت. بهترین تصاویر از اسبها و طبیعت پخش میشد و بعد از آن، خبر آقای آملی پخش شد. ایشان احساس میکرد به ایشان اهانت شده است! هربار من را میدید، میگفت: آقای ضرغامی این اسبهای گنبد قبل از خبر من رفته و به قوه قضائیه بیاحترامی شده است. شنیدم که ایشان به رهبری هم گلایه کرده بودند و مطمئن نیستم ظاهرا رهبری به ایشان فرموده بودند شاید خبر اسبها خیلی مهمتر از خبر شما بوده که جلوتر رفتهاند. اصلا بحث مهمی و غیرمهمی نیست. از نظر ما چینش خبر از اهمیت حرفهای خاص خود برخوردار است. من درباره حجاب در صداوسیما هم میخواهم از شما سؤال کنم. این خیلی در بین مردم جا افتاده که میگویند صداوسیما در زمانهای خاص مانند انتخابات تصاویر خانمهایی را که حجاب کامل ندارند کاملا پخش میکند، اما در زمانهای دیگر نه. ماجرا چیست؟ مسئله خیلی ساده است؛ ماجرایی در کار نیست. زمانی
که صداوسیما برنامهسازی میکند، چون باید الگو معرفی کند و الگوهای صداوسیما برای نسلهای جدید است، باید حجاب متعارفی را معرفی کند تا الگو شود. دستگاههای نظارتی حتی به همین حجاب هم ایراد میگیرند که آنطور که شایسته است در برنامهها و نمایشها رعایت نمیشود، اما در مقام نشاندادن واقعیت رأیدادن مردم و راهپیمایی که بستر کار حضور انبوه مردم است حساسیت کمتری به خرج داده میشود. بحث همین است که آیا این مردم فقط زمان انتخابات مردم هستند؟ در سایر گزارشهای تلویزیونی شما این مردم با حجاب کامل دیده میشوند و فقط در زمانهای خاصی افرادی با حجابهای متفاوت نشان داده میشوند، در ضمن حالا به نظرتان الگویی که دادهاید مؤثر بوده؟ حتما مؤثر بوده. باید نگاه کنیم اگر نباشد چه اتفاقی میافتد. رسانه ملی وظیفه دارد. سیمای جمهوری اسلامی باید سیمای الگو معرفی کند. آیا سیمای ملی نباید بازتابدهنده سبکهای زندگی همه ملت باشد؟ بازتابدهنده واقعیات جامعه باشد؟ بله لازم است. یک جایی باید الگو ارائه بدهید. اینکه صداوسیما وظیفه دارد الگو معرفی کند را کجا گفته اند، در اساسنامه سازمان است؟ بله. در اساسنامه و مرامنامه سازمان همه این
ضوابط وجود دارد. اینقدر از این چیزها دارد. زیادی دارد. همهجا هم دارند. شبکه رسمی تلویزیون ترکیه هم بهوضوح ضوابط نظارتیاش متفاوت از باقی شبکههای ترکیه است. ببینید من تصاویر زیادی دارم از همان خانمهایی که در گوشه تظاهرات بوده اند یا رفته اند رأی بدهند که پخش نشده است؛ یعنی خیلی از تلرانس خارج بوده است! اصلا خیلیوقتها دوربین وقتی سراغ کسی میرفت، خود آن خانم روسریاش را درست میکرد. چون میداند که صداوسیما او را نشان نمیدهد. نه همه آن این نیست. در مصاحبههای مردمی تلرانس ما از برنامههای رسمی بازتر است؛ و زمان انتخابات این تلرانس بازتر میشود. سر صندوقها یا مراسم عمومی، مردم اگر بیشتر دیده میشوند با این تحلیل است که ما بگوییم در این بستری که همه میآیند رأی میدهند پشتوانه نظام و انقلاب هستند. اگر مقداری فضا بازتر است توجیه دارد که این جمعیت با این مشخصات آمدهاند که رأی بدهند. صداوسیما متوجه نیست که مردم از این رفتارش دلخورند و فکر میکنند که از آنها استفاده ابزاری میشود؟ صراحتا موضعم را گفتم و اصلا فکر نمیکنم که استفاده ابزاری است. یک موقع است با یک فرد صحبت میکنیم. بدحجاب هم نشان میدهیم،
اما در یک قاب بسته سعی میکنیم چارچوبها را رعایت کنیم، اما وقتی یک جمعیت زیادی میآید و آن جمع از نظر تصویری اولویت دارد، اگر کسی بدحجابی دارد نشان میدهیم. فاصلهاش آنقدر نیست.