با جمهوری اسلامی ایران چه باید کرد؟
با جمهوری اسلامی ایران چه باید کرد؟ این یکی از اصلیترین سؤالاتی است که دستگاه دیپلماسی آمریکا طی چهار دهه گذشته با آن درگیر بوده است.
کد خبر :
778246
روزنامه کیهان؛ محمد صرفی: با جمهوری اسلامی ایران چه باید کرد؟ این یکی از اصلیترین سؤالاتی است که دستگاه دیپلماسی آمریکا طی چهار دهه گذشته با آن درگیر بوده و هرچه بر عمر این نظام افزوده شده، این سؤال برای آمریکاییها جدی و پیچیدهتر شده و به موازات آن، یافتن پاسخ نیز برای آنان سختتر شده است. تا جایی که امروزه برخی تحلیلگران آمریکایی - از جمله مکس فیشر تحلیلگر نیویورک تایمز- معتقد است ایران تبدیل به چالشی جهانی برای ماهیت آمریکا شده است. چالشی که صرف وجود آن، زیر سؤال برنده هژمونی آمریکاست و واشنگتن را دیوانه میکند!
برخی از تحلیلگران و دیپلماتهای آمریکایی پس از چهار دهه آزمون و خطا و شکست در میدان مقابله با جمهوری اسلامی، مدتی است که دکترین ظاهراً جدیدی را روی میز رئیسجمهور آمریکا گذاشتهاند؛ دکترین ریگان. این عده به کاخ سفید پیشنهاد میکنند همان سیاستی را در برابر جمهوری اسلامی در پیش گیرد که رونالد ریگان - چهلمین رئیسجمهور آمریکا، از دی ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷- در زمان خود علیه اتحاد جماهیر شوروی اتخاذ کرد. توصیه بکارگیری دکترین ریگان یک ماه پیش و با آغاز آشوبهای اخیر در ایران، کلید خورد.
البته توصیه این نسخه پیش از این نیز سابقه داشته و جالب آنکه برخی تحلیلگران و دیپلماتهای آمریکایی در ایام فتنه ۸۸ نیز همین توصیه را به باراک اوباما رئیسجمهور وقت آمریکا داشتند. برای نمونه میتوان به مقاله ری تکیه با عنوان «رهبران ایران در مواجهه با اعتراضات در تنگنا قرار گرفتهاند» (۳۱ دسامبر ۲۰۰۹ در روزنامه واشنگتن پست)اشاره کرد که در پایان آن جمهوری اسلامی را به شوروی سابق تشبیه کرده و مدعی میشود آشوبهای آن دوران (فتنه ۸۸) موجب فروپاشی انقلاب اسلامی شده و بهتر است اوباما با درس گرفتن از سیاست ریگان در قبال مسکو، مشروعیت جمهوری اسلامی را زیر سؤال برده و در سمت درست تاریخ قرار گیرد. مقاله جیمز فیلیپس یکی از محققان ارشد امور خاورمیانه در بنیاد هریتیج با عنوان «خط مشی ریگان برای ایران مورد نیاز است» (دسامبر ۲۰۰۹ در وبسایت بنیاد هریتیج) یکی دیگر از این موارد است.
این توصیه و خطدهی در دوران جدید جدیتر و پرحجمتر شده است. روزنامه واشنگتن پست ۱۸ دی ماه در تحلیلی با عنوان «آشوب در ایران فرصتی برای ترامپ است، اما نه از نوعی که او میخواهد» به قلم جیک سولیوان (مدیر سابق برنامهریزی در وزارت خارجه آمریکا) و ویلیام برنز (معاون سابق وزیر خارجه آمریکا و رئیسفعلی بنیاد کارنگی) نوشت؛ «آشوبهای ایران یک فرصت است، اما نه از نوعی که ترامپ میخواهد. ممکن است ترامپ مایل باشد از این موقعیت برای ضربه زدن و از بین بردن برجام استفاده کند، اما این سیاستی اشتباه است و مسیر درست حفظ توافق هستهای و استفاده از این اعتراضات برای مهار قدرت منطقهای ایران و فشار در زمینه مسائل حقوق بشری است. با حفظ توافق هستهای شانس همراهی شرکای اروپایی در سایر موضوعات نیز بشدت افزایش مییابد. این همان کاری است که ریگان در برابر شوروی انجام داد. او با مسکو قرارداد کنترل تسلیحاتی امضا کرد و همزمان فشارها در زمینه حقوق بشر و محکومیت بینالمللی درباره رفتار خطرناک شوروی را افزایش داد.»
نشریه پولتیکو نیز در تحلیلی با عنوان «ترامپ درباره ایران باید مانند ریگان عمل کند» (۱۹ دی سال جاری) به قلم دنیس راس و ریچارد گلدبرگ همان توصیه را به کاخ سفید میکند و سیاست ریگان در برابر شوروی را الگویی مناسب برای برخورد با جمهوری اسلامی میداند و مینویسد؛ «این ایده اساسی تنها متعلق به ما نیست و میتواند با سیاست رئیسجمهور رونالد ریگان، که با موفقیت در مورد یک توافقنامه اصلی کنترل تسلیحات با اتحاد جماهیر شوروی مذاکره کرد، اعتبار داشته باشد. در حالی که ریگان در ملأ عام شوروی را «امپراطوری شیطانی» توصیف کرده و از تغییر رژیم حمایت میکرد و فشار اقتصادی در مورد حقوق بشر را افزایش میداد.»
راس و گلدبرگ در ادامه به دولت ترامپ توصیه میکنند تحریمها و فشارها علیه ایران را با همراهی اتحادیه اروپا در زمینه موضوعات ... ستهای افزایش دهد.
نمونه جالب توجه دیگر مقاله هفته پیش دنا روهرباکر، عضو ارشد جمهوریخواه کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا در نشنال اینترست با عنوان «دکترین ریگان برای ایران؟» است. وی که نویسنده متن سخنرانیهای ریگان بوده است در این مقاله به شکل صریحتری نسبت به همفکران خود پرده از ماهیت این دکترین برداشته و به مغز آن اشاره میکند. در واقع دفاع از آزادیخواهی و اعتراضات و حقوق بشر و این قبیل شعارهای جذاب، اما توخالی از سوی آمریکا، چیزی جز تلاش برای تجزیه ایران نیست. روهرباکر ضمن تعریف و تمجید از سیاست ریگان و نقش آن در فروپاشی بلوک شرق، مینویسد؛ «ما به دکترین ریگان برای ایران نیاز داریم، به ویژه حمایت از کردها، آذریها، بلوچها، اعراب و پارسیان ضد رژیم برای ایجاد سیستمهای جدید مبتنی بر خودمختاری یا ساختار سیاسی فدرال غیر متمرکز.» وی بلافاصله برای نشان دادن نمونه موفقیت این سیاست در زمان حاضر به کردهای سوریه اشاره کرده و «فدراسیون دموکراتیک شمال سوریه» و «شوراهای دموکراتیک سوری» را نمونهای موفق در این زمینه برمیشمارد. همانها که آمریکا زیر پایشان را خالی و امروز زیر گلوله و بمباران نیروهای ترکیه و تروریستهای
مورد حمایت آنکارا در حال کشته شدن هستند! گفتنی است روهرباکر همان کسی است که اردیبهشت سال ۱۳۹۲ طرح تجزیه آذربایجان و بلوچستان ایران را به کنگره ارائه کرد که به «قطعنامه ۱۸۳» معروف شد.
آمریکاییها در حالی دکترین ریگان را به ترامپ توصیه میکنند که مروری بر سیاستهای وی در دوران ریاست جمهوری خود علیه جمهوری اسلامی نشان میدهد، شخص ریگان هرچه در چنته داشت برای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی به کار بست. در آن سالها که ایران مشغول نبردی نابرابر با رژیم بعث عراق بود، آمریکاییها از هیچ کمکی به صدام برای پیروزی وی در جنگ تحمیلی دریغ نکردند و حتی در مقطع پایانی جنگ، خود نیز در خلیجفارس به طور مستقیم وارد درگیری شدند که به نبرد نفتکشها مشهور است. ریگان در شرارت و دشمنی با جمهوری اسلامی کار را به جایی رساند که حتی هواپیمای مسافری ایران را بر فراز خلیجفارس مورد حمله موشکی قرار داده و ۲۹۰ مسافر مظلوم و بیگناه آن را به شهادت رساند که پیکر قطعه قطعه تعدادی از آنان هرگز کشف نشد و کاپیتان جنایتکار
ناو آمریکایی بعدها به دلیل این اقدام وحشیانه مفتخر به دریافت مدال شجاعت نیز شد!
آمریکاییهایی که امروز ریگان را الگو و سرمشق دولتمردان کاخ سفید برای مقابله با ایران معرفی میکنند، باید این سؤال ساده را از خود بپرسند که اگر ریگان عرضه و توانی داشت چرا در آن سالها که جمهوری اسلامی در آن شرایط سخت و دشوار قرار داشت و بسیاری از پیشرفتها و امکانات و پتانسیلهای مادی و معنوی امروز خود را نیز نداشت، نتوانست به هدف خود برسد؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی ششم دی ماه سال جاری در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، در مقایسه وضعیت امروز و دیروز جمهوری اسلامی و نتیجه دشمنی همیشگی آمریکا با ایران فرمودند؛ «آن کسانی که قبلاً در رأس حکومت آمریکا بودند، بیکار نبودند، آنها هم خیلی کار میکردند. ریگان از ترامپ، هم قویتر بود، هم عاقلتر بود؛ عملاً هم علیه ما اقدام کرد، حالا با تهدید و هیاهو. او هنرپیشه بود، بازیگریاش هم بهتر از این بود، عملاً هم علیه ما اقدام کرد و آن هواپیمای ما را زدند و آن کار را کردند؛ امروز ریگان کجا است، جمهوری اسلامی کجا است؟ امروز جمهوری اسلامی چند برابر زمان ریگان پیشرفت کرده، رشد کرده؛ در همه قسمتها. او در عذاب الهی الان گرفتار است، جسماش پوسیده و خاک شده است، روحش هم علیالقاعده طبق ضوابطی که ما داریم، مشغول مؤاخذه پس دادن به دستگاه عدل الهی است؛ اینها هم همینجور هستند. جمهوری اسلامی به توفیق الهی سرِ پا خواهد ماند و اینها هم داغ ضعیف شدن یا از میدان خارج شدن جمهوری اسلامی بر دلشان خواهد ماند.»
بدون شک اگر ریگان میتوانست پیامی از جهنم برای ترامپ ارسال کند، آن پیام این بود؛ «چطور یک رئیسجمهور یک بازیگر نباشد؟»؛ سناریو، شکست ایران و محو انقلاب اسلامی بود و من نقشم را خوب بازی کردم، اما نتوانستم غلطی کنم. دونالد! نبرد با ایران، کمدی «تنها در خانه ۲» (فیلمی که ترامپ در آن بازی کرد) نیست.