مخالفان سرسخت اسرائیل چگونه به عمله های این رژیم تبدیل شدند
یکی ازاولین کارهای اصلاح گرایان آلمانی این بود که از آداب مذهبی شان هرگونه ارجاع به مفهوم بازگشت به ارض اسرائیل یا ایجاد دولت را حذف کردند.
سرویس بین الملل فردا: نام ایلان پاپه، مورخ اسرائیلی، در میان محققان ایرانی با موضوع فلسطین گره خورده است. کتابهای مختلف او درباره درگیری اسرائیل و فلسطین باعث شده است که او شهرت فراوانی در این حوزه کسب کند. او در سال ۲۰۰۸ اسرائیل را ترک کرد. فردا در سلسله ترجمههای پیش رو، متن کتاب دیگر او با عنوان ۱۰ افسانه پیرامون اسرائیل را برای خوانندگان فرهیخته خود منتشر میکند. در ادامه هشتمین قسمت این مجموعه تقدیم میگردد.
۱- افسانههای اسرائیل در بوته نقد یک اسرائیلی
۲- افسانه اول: یهودیها بیابانهای فلسطین را غصب کردند نه کشوری آباد
۳- تاریخ چگونه درباره سرزمین سرسبز فلسطین تحریف شد؟
۴-واکاوی پروژه مخفی مسیحیت برای انتقال یهودیان به فلسطین
۵-گروهی آلمانی که مقدمات اشغال فلسطین را فراهم کردند
۶- اتحاد نانوشته کمونیستها و انگلیسیها و آلمانیها برای ایجاد اسرائیل
۷-صهیونیست ها، از جنبشی پیش پا افتاده تا ریشههای مذهبی شکل گیری
در اولین مواجهه اصلاح طلبان با ایده صهیونیسم، آنها به شدت ایده بازتعریف یهودیت به عنوان ملیت و تشکیل دولت یهودی در فلسطین را رد کردند. با این حال موضع ضدصهیونیسم آنها پس از تشکیل اسرائیل در ۱۹۴۸ عوض شد. در نیمه دوم قرن بیستم، اکثریتی درون آنها جنبش اصلاحی جدیدی در آمریکا پدید آوردند که تبدیل به یکی از قدرتمندترین سازمانهای یهودی در این کشور شد، اگر چه تا سال ۱۹۹۹ این جنبش رسما تعهد به اسرائیل و صهیونیسم را اعلام نکرده بود.
علی رغم این بخش بزرگی از یهودیان جنبش جدید را ترک کردند و شورای یهودیت آمریکا را تشکیل دادند که هم چنان به جهان در سال ۱۹۹۳ یادآور میشد که صهیونیسم هم چنان در میان یهودیان اقلیت است و این ایدهها را دوباره خاطر نشان کرد که وفاداری به ایدههای اصلاح گرایانه قدیمی درباره صهیونیسم هم چنان وجود دارد. پیش از این انشقاق جنبش اصلاح در آلمان و آمریکا قدرتمند و متفق القول علیه صهیونیسم بودند.
در آلمان، آنها علنا ایده ملت یهودی را زیر سوال بردند و خودشان را آلمانیهای یهودی موسایی میخواندند. یکی ازاولین کارهای اصلاح گرایان آلمانی این بود که از آداب مذهبی شان هرگونه ارجاع به مفهوم بازگشت به ارض اسرائیل یا ایجاد دولت را حذف کردند. هم چنین، در سال ۱۸۶۹ اصلاح گرایان آمریکایی در یکی از اولین کنوانیسونهای خود شرح دادند:
کمک مسیحی به اسرائیل، یا مردم یهودی، بازگرداندن دولت یهودی تحت خاندان داوود که شامل مهاجرت دوباره از ملتهای زمین است نخواهد بود بلکه اتحاد فرزندان خدا زیر پرچم اعتقاد به یگانگی خدا است، به گونهای که همه موجودات عاقل را وحدت ببخشد و به تطهیر اخلاقی برساند.
سال ۱۸۸۵ در کنفرانس اصلاح گرایانه دیگری گفته شد: ما دیگر خودمان را یک ملت نمیدانیم، بلکه یک جامعه مذهبی هستیم که نه به دنبال بازگشت به فلسطین هستیم، نه قربانی فرزندان هارون و نه احیای قوانین مرتبط با دولت یهودی.
یکی از رهبران معروف این جنبش رابی کافمن کولر بود که ایده این که یهودا خانه یهودیان است یهودیان در دیگر جاهای جهان بی خانمان هستند را رد میکرد. یکی دیگر از رهبران جنبش در اواخر قرن نوزدهم، ایساک مایر وایس بود که رهبران صهوینیستی مانند هرزل را دست میانداخا و آنها را با کیمیاگران شارلاتانی مقایسه میکرد که ادعای تولید علم داشتند.
در وین، شهر هرزل، آدلف جلینک استدلال میکرد که صهیونیسم جایگاه یهودیان در اروپا را به خطر میاندازد و ادعا میکرد که بیشتر آنها با ایده صهیونیسم مخالف اند. او میگفت: اروپا هم خانه ما است.
جدای از اصلاح طلبان، لیبرال یهودیها نیز این ایده که صهیونیزم تنها راه حل برای یهودی ستیزی را ارائه نموده است را رد میکردند. والتر لاکر در کتابش، تاریخ صهیونیزم نشان میدهد که لیبرالهای یهودی صهیونیزم را جنبشی فانتزی میدانستند که هیچ پاسخی برای مشکلات یهودیان اروپا فراهم نمیکند.
آنها درباره زایش دوباره یهودیان صحبت میکردند که شامل وفاداری کامل به وطن واشتیاق به ادغام کامل در میان شهروندان آن جاست. آنها امید داشتند که دنیای لیبرالتر میتواند مشکل آزار یهودیان و یهودی ستیزی را حل کند. تاریخ نشان داده است که لیبرالیسم جان یهودیانی که به آمریکا و انگلیس رفته یا در آنجا بوده اند را حفظ کرده است. البته ثابت شد این تصور که این اتفاق میتواند در سایر نقاط اروپا هم رخ دهد، اشتباه بوده است. اما حتی امروز، با تجربه گذشته، بسیاری از یهودیان لیبرال صهیونیسم را نه آن زمان و نه اکنون پاسخ درستی برای مشکلات نمیدانستند.
یهودیان ارتدوکس و سوسیبالیست انتقادات خود به صهیونیسم را از دهه ۱۸۹۰ شروع کردند، زمانی که صهیونیسم در اواخر این دهه، به لطف تلاشهای هرزل به عنوان یک نیروی سیاسی شناختهتر شد، هرزل سیاست معاصر را میشناخت و داستانهای اتوپیایی، مقالههای سیاسی و گزارشهای روزنامهای مینوشت و ایدهای را پرورش میداد که به نفع اروپاست تا دولت مدرن را در فلسطین تاسیس کند.
رهبران جهان، اما تحت تاثیر قرار نگرفتند، حتی در مورد رهبران عثمانی به عنوان حاکمان فلسطین نیز این مساله صدق میکرد. بزرگترین موفقیت هرزل این بود که در سال ۱۸۹۷ همه فعالان را در یک کنفرانس جمع کرد و از اینجا بود که دو نهاد اساسی را ساخت. یک کنگره جهانی که در سطح جهان ایدههای صهیونیسم را ترویج کند و یک گروه صهیونیسم محلی که مهاجرت یهودیان به فلسطین را تسریع بخشند.
با شفاف تری شدن ایدههای صهیونیست، انتقاد یهودیان مخالف آن نیز شفافتر شد. جدای از جنبش اصلاح، انتقادات از طرف چپ ها، رهبران جوامع فکری مختلف ویهودیان ارتدوکس وارد میشد. سال ۱۸۹۷ همان زمان که اولین کنفرانس صهیونیسم در بازل تشکیل شد، جنبش سوسیال یهودی باند نیز در روسیه متولد شد.این جنبش هم سیاسی و هم اتحادیهای تجاری بود و اعضای آن نیز بر این باور بودند که انقلاب سوسیالی، حتی از نوع بلشویک آن در مقایسه با صهیونیسم با اختلاف زیاد، راه حل بهتری برای یهودیان اروپا است. آنها صهیونیسم را نوعی از انزواگرایی میدانستند.
از این مهمتر زمانی که نازیسم و فاشیسم در اروپا رو به رشد بودند، این جنبش گمان میکرد که صهیونیسم این برندهای یهودی ستیزی را با به چالش کشیدن وفاداری یهودیان به کشورهای شان، افزایش میدهد. حتی پس از هولوکاست، آنها معتقد بودند که یهودیان باید به دنبال جایگاه در جوامعی باشند که در آن کرامت انسانی و حقوق آنها رعایت شده و دولت ملت یهودی را به عنوان یک راه حل نبینند.این عقاید ضدصهیونیستی در اواسط دهه ۱۹۵۰ کم کم به حاشیه رفت و باقی ماندههای این جنبش که زمانی قدرتی فراوان داشت، سرانجام تصمیم گرفتند که علنا از دولت اسرائیل حمایت کنند. آنها حتی شعبهای هم در دولت یهودی افتتاح کردند.