اشعاری در وصف شهادت حضرت فاطمه
خنده را از تو گرفته درد پهلوهای تو خنده هایت فاطمه در این جوانی، خوب بود
سرویس سبک زندگی فردا: به نقل از بیتوته این مطلب را بخوانید.
مـــــدینه شـــد گـُل یاسَت کجا نیلوفری
کدامین کوچه دارد داغ مـرگ مادری
مـــــدینه در کــــجاست، مــزار فاطمه
کـــجا گــــشـته خـــزان، بـهار فاطمه
فاطمه، فاطمه، فاطمه
مدینه کوچه هایت بــوی زهرا میدهد
نشان از غربت شبهای مـولا میدهد
مـــــدینه در کــــجاست، مــزار فاطمه
کـــجـا گــشتـه خـــزان، بــهار فاطمه
فاطمه، فاطمه، فاطمه
مــدینه در کدامین کوچه زهرا را زدند
کجا در پیش طفلان یار مولا را زدند
مـــگر آنــجا علی، دو دستش بسته بود
کــه زهـــرا نـــالــه دلــش آهسته بود
فاطمه، فاطمه، فاطمه
سکوتتای مدینه میزند بر جان شَرر
سخن بــا ما بگو از قصه دیوار و در
بـــــگو از غــــربت امـــــــیر المومنین
بـــگـو شــد فــاطـمـه کجا نقش زمین
فاطمه، فاطمه، فاطمه
مـــــــدینهای گـــــواهِ اشک پنهان علی
به دامانت نهان شد دستـه گلهای علی
مــــــــدینه کــــــــو بلال، بگوید تا اذان
شـــده وقـــت نــماز، پیمبر را بخوان
فاطمه، فاطمه، فاطمه
استاتوس فیسبوکی طنز، استاتوسهای طنز و خنده دار فیسبوک
شعر شهادت حضرت فاطمه (س)
میروی، اما اگر میشد بمانی خوب بود
با تو زهرا، لحظههای زندگانی خوب بودای تمام ماهها خورشیدها در خانه ات
خانه ام با بودن تو کهکشانی خوب بود
شد سلامم بی جواب و فاطمه در غربتم
مایهی آرامشم شد، همزبانی خوب بود
زندگی کردی کنارم، ساده و بی ادّعا
در کنارت خوردن یک قرص نانی، خوب بود
در غروب کوچهها و در میان شعلهها
بر دفاع از حق حیدر پاسبانی خوب بود
خنده را از تو گرفته درد پهلوهای تو
خنده هایت فاطمه در این جوانی، خوب بود
میروی از هوش هردم، حال و روزت خوب نیست میروی، اما اگر میشد بمانی خوب بود
یادم آید روزهایی را که میگفتی «حسیـــن»
با نوای تو چقدر این روضه خوانی خوب بود
گر که میشد قتلگاهش پیش چشم زینبش
خالی از هر خولی و شمر و سنانی، خوب بود
کربلا هم گفت: زینب لحظههای واپسینای برادر جان اگر میشد بمانی خوب بود
وحید ولوی
فاطمیه اول غمهای ماست
فاطمیه موسم حزن وعزاست
فاطمیه ثلمه بر عالم بود
فاطمیه فصل غمهای خداست
فاطمیه قلبهای شیعیان
داغدار ظلمهای اشقیاست
ظلمهایی بر علی وفاطمه
ظلمها بر اهل بیت مصطفاست
فاطمیه بر مدار فاطمه ست
فاطمیه ماتم عظمای ماست
فاطمیه داستانی جانگداز
قصه سیلی واشک مجتباست
فاطمیه آتش کین پشت در
ضربه برپهلوی ناموس خداست
فاطمیه داستان غنچهای است
ناشکفته در ره بابا فداست
فاطمیه قصه شیر است وبند
بستن دستان مولا مرتضاست
فاطمیه سوزش دلهای ما
بهر تشییعی که در غربت بپاست
فاطمیه اشکهای حیدری
در فراق فاطمه اندر خفاست
فاطمیه قصهی بی مادریست
داستان گریههای بیصداست
فاطمیه یاد قبری مخفی است
قبر بانویی که دور از چشمهاست
فاطمیه ظلم بر آل علیست
فاطمیه کربلا را ابتداست
اسماعیل تقوایی