وعده‌های «پلاسکویی» چگونه فراموش شدند؟

دیگر سرک کشیدن به باقی مانده های پلاسکو هم برای عابران جذابیت چندانی ندارد؛ پلاسکو و پلاسکویی ها این روزها و فقط یک سال پس از حادثه با همه مشکلات و وعده های محقق نشده در حال فراموش شدن هستند.

کد خبر : 772798
خبرگزاری فارس: صدای بوق ماشین‌ها و تردد مردم کلافه از ترافیک دیگر فرصت فکر نگاه کردن به کسی نمی‌دهد؛ نزدیک غروب آفتاب است و همه می‌خواهند زودتر به خانه هایشان برسند؛ پیرمرد دلار فروش کنار چهارراه استانبول هم کم کم بساطش را جمع می‌کند تا خیابان خلوت‌تر از قبل به چشم بیاید. حالا دیگر همه به سرعت از جلوی بلوک‌های سیمانی که یکسال است مهمان چهارراه استانبول است رد می‌شوند و شاید از سر کنجکاوی نگاهی به عکس‌های آتش نشان‌نان که با آینه تزئین بیندازند. پلاسکو دیگر برای خیلی‌ها عادی شده است؛ پلاسکویی که همین یک سال پیش فاجعه ملی بود و امروز فقط تبدیل به ساختمانی تخریب شده مثل بقیه ساختمان‌های شهر شده است؛ ولی این تمام ماجرا نیست. هنوز خیلی‌ها در روز‌های حادثه زندگی می‌کنند؛ روز‌هایی که آتش و دود در میان ناامیدی و امید بهم گره خورده بود و خیلی‌ها را به پلاسکو کشاند، از رئیس جمهور گرفته تا تک تک سلبریتی‌های فضای مجازی. این روز‌ها کسی دیگر از وعده‌های داده شده نمی‌پرسد؛ نه صدای خانواده شهدای آتش نشان که هنوز تکلیف پرونده شهادتشان معلوم نیست به جایی رسیده و نه صدای دردناک زندگی معطل مانده پلاسکویی ها. دوران وعده ها! با نگاهی غمگین به ساختمان خیره می‌شود؛ محافظان سعی می‌کنند عکاسان و خبرنگار‌ها زیاد به رئیس جمهور نزدیک نشوند؛ تقریبا همه مقامات دولتی روحانی را در بازدید از محل فاجعه پلاسکو همراهی می‌کنند و همین موضوع خیلی از کسبه و خانواده‌های داغدار را امیدوار کرده که وعده‌ها عملی خواهد شد. «تامین اجتماعی باید برای کارگران بیکارشده فورا اقدام کنند و کسبه‌ای که اموال خود را از دست داده‌اند و آن‌ها که بیمه نیستند، کمک‌های دیگری از سوی دولت و شهرداری دریافت کنند.» این اولین وعده دولت برای تسکین درد پلاسکویی‌ها بود. علی ربیعی وزیر کار، رفاه و امور اجتماعی دو روز پس از حادثه در مقابل دوربین خبرنگاران مستقر در محل حادثه قرار گرفت و وعده امیدبخش دیگری داد؛ بر اساس گفته‌های ربیعی، ظاهرا قرار است صندوق کارآفرینی امید به کسبه پلاسکو ۱۰۰ میلیون تومان وام ۴ درصد بدهد. ربیعی در روز‌های آینده خبر‌های خوشحال کننده تری هم برای هزاران انسان درگیر در فاجعه داشت؛ لیست وعده‌ها جذاب‌تر از چیزی است که تصور می‌شد؛ خیلی‌ها هنوز امیدوار بودند به دلیل ملی شدن این حادثه، حداقل اینبار وعده‌ها فراموش نشود. حالا قرار بود بر اساس وعده دولتی ها، مطالبات بانک‌ها از واحد‌های ساختمان پلاسکو به مدت دو سال استمهال و علاوه بر بخشش کلیه جرایم و هزینه دیرکرد، ۵۰ درصد سود تسهیلات مذکور توسط بانک‌ها و ۵۰ درصد باقی‌مانده نیز توسط دولت تأمین و پرداخت شود. وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی هم تعهد داد که کلیه افراد بیکار بیمه‌شده را که قبلا در ساختمان پلاسکو به کار اشتغال داشته‌اند، اعم از اینکه بیمه خویش‌فرما، بیمه‌شده یا در وضعیت بیمه منقطع قرار داشته باشند، به مدت چهار ماه، طبق مقررات و به فوریت تحت پوشش بیمه بیکاری قرار دهد و ضمنا حقوق ماه دی آنان را در اسرع وقت پرداخت کند. در میان وعده ها، اما یکی از همه امیدوار کننده‌تر بود؛ پرداخت وام ۳۰۰ میلیونی به کسبه پلاسکو با سود ۱۸ درصد که با توجه به مصوبه کارگروه دولت درباره پلاسکو قرار می‌شود که ۹ درصد این وام از سوی دولت پرداخت و ۹ درصد دیگر را نیز با یک سال تنفس و به صورت ۳۶ ماهه از کسبه دریافت کنند. بخشودگی‌های مالیاتی و تقسیط بدهی‌های کافرمایان پلاسکو به تامین اجتماعی هم کارگران حادثه دیده را امیدوار می‌کرد؛ اتفاقی که باعث می‌شد کارگر‌های بیکار شده به دلیل شرایط بد کارفرمایان شان دوباره به سر کارشان برگردند. ۱۵ روز بعد از فاجعه، هم آوار‌ها جمع شده بود و هم بلوک‌های سیمانی ۴ متری در مقابل پلاسکو صف کشیده بودند؛ حالا یک سال از آوار برداری گذشته است، اما هنوز خیلی‌ها زیر آوار مانده اند. پلاسکویی‌ها هنوز زیر آوار هوای سرد زمستانی روز‌های آخر دی ماه؛ جایی در حوالی تقاطع خیابان‌های ولیعصر و طالقانی یک مجموعه تجاری بزرگ سال هاست که توجه عابران را جلب می‌کند؛ حالا مجتمع تقریبا خالی مانده نور میزبان کاسبانی است که روزی در پر رونق‌ترین پاساژ تهران مشغول به کار بودند. جلوی مجتمع خلوت‌تر از چیزی است که بتوان تصور کرد؛ عابران بدون توجه از مقابل در ورودی رد می‌شوند؛ شاید فقط چند عابر بانک نصب شده در ابتدای در ورودی ثانیه‌هایی عابران را میهمان مجتمع کند. یک مجتمع بزرگ با چند صد باب مغازه کوچک و بزرگ و ده‌ها پله برقی در جهت‌های مختلف و طراحی نسبتا زیبا، اما قدیمی، شاید زمینه‌های تبدیل شدن به پلاسکویی دیگر را دارد، اما اینجا اولین چیزی که شدیدا توی ذوق می‌زند، خلوتی مطلق است. به جز چند کافی شاپ کم رونق تقریبا مشتری دیگری در پاساژ حتی برای قدم زدن حضور ندارد؛ مغازه دار‌ها حتی حوصله ایستادن در مقابل در مغازه را هم ندارند و ترجیح می‌دهند در انتهای محل کارشان، مشغول بازی با موبایل یا گوش کردن موزیک باشند. رفتن سراغ کاسبانی که بعضا بی حوصله به نظر می‌رسند شاید سخت‌ترین قسمت کار باشد؛ دو نفر از کاسبان طبقه دوم که مشغول صحبت درباره کسادی وضع کاسبی هستند، توجه را جلب می‌کنند. مرد جوان ترجیح می‌دهد سوالات را آقای دیگری که دیگر موهایش کاملا سفید شده پاسخ دهد؛ او صاحب دو باب مغازه مجموعا ۸۰ متری در طبقات پلاسکو بوده و حالا یک غرفه ۴۰ متری در مجتمع نور دارد؛ همان اول یک جمله عجیب می‌گوید؛ «کاسبی در اینجا زیر صفر است»؛ او توضیح می‌دهد که تنها امید کاسبان پلاسکو که در نور مستقر هستند فقط و فقط مشتری‌های معدودی است که از شهرستان زنگ می‌زنند و یک دهم سال‌های قبل سفارش جنس می‌دهند. وقتی حرف از وعده‌ها و وام‌هایی که قرار بود به پلاسکویی‌ها بدهند می‌شود، جوان که اینجا فقط نظاره گر بحث بود یک «نیش خند» تلخ می‌زند؛ این نیش خند خیلی چیز‌ها را مشخص می‌کند. مرد مسن ادامه با سر جوان را تائید می‌کند و انگار تازه سر درد دلش باز می‌شود؛ «قرار بود به ما ۳۰۰ میلیون وام ۹ درصد بدهند که ناگهان شد ۱۸ درصد؛ بعد هم گفتند ما کی گفتیم وام ۹ درصد قرار است بدهیم؟ آخر در این کاسبی کساد، چطور ماهی ۱۲ میلیون قسط بدهیم؟» «چک‌های برگشتی روی چک‌های برگشتی مون میاد!»؛ جوان حالا بیشتر به حرف آمده از چک‌هایی می‌گوید که دائم برگشت می‌خورد؛ طلبکار‌ها هم ظاهرا وعده‌ها را جدی گرفته اند و می‌گویند وام ۳۰۰ میلیونی را بگیرید و بدهی مارا بدهید، اما همان تعداد معدودی هم که به بانک‌های عامل مراجعه کرده اند به در بسته خورده اند و تنها جوابی که شنیده اند «به ما هنوز ابلاغ نشده» بوده است. از بین حرف‌های کاسبان می‌شود فهمید که یکی از دلایل اصلی رونق نگرفتن نور، پراکنده شدن کسبه است؛ «الان حدود ۱۴۰ مالک مشغول در پلاسکو در نور هستند و بقیه در بازار تهران، مرکز تجارت جهانی فردوسی و مغازه‌های اطراف پلاسکو پخش شده اند.» آن‌هایی هم که به نور آمده اند به دلیل شنیدن برخی شایعات است؛ ظاهرا در بین آن‌ها شایعه کرده اند که وام و تسهیلات فقط به کسانی تعلق می‌گیرند که ساکن مجتمع نور شوند، البته ده‌ها پلاسکویی مستقر در نور وقتی عدم تحقق وعده‌ها را دیده اند، مغازه‌ها را تحویل داده اند، ولی تعدادی هنوز امید دارند یا بهتر است بگوئیم چاره‌ای جز صبر کردن برای‌شان نمانده. دفتر اعضای شورای کسبه پلاسکو مقصد بعدی است؛ جایی که تقریبا حرف‌های کسبه را تائید می‌کند و البته ناگفته‌های دردناک تری را هم بازگو می‌کند؛ آقای رضازاده یکی از اعضای شورا تقاضای صحبت کردن را به گرمی قبول می‌کند، خودش می‌گوید امید اول و دوم ما خداست و امید آخرمان شما رسانه‌ای ها. رضازاده از کسبه‌ای می‌گوید که کاسبی خوبی در پلاسکو داشتند و امروز محتاج نان شبشان شده اند و حتی برخی در شرکت‌های کرایه اینترنتی خودرو مشغول به کار شده اند. دو تن از اعضای دیگر شورا نیز به بحث اضافه می‌شوند که گلایه‌های مشابه دیگر کسبه دارند؛ خلاصه گلایه‌ها هم عمل نکردن به وعده هاست؛ «یک سال از حادثه پلاسکو گذشته و هنوز معلوم نیست می‌خواهند واقعا پلاسکو را بسازند یا نه؛ حتی می‌گویند که در مراسم سالگرد فقط می‌خواهند یک ربان پاره کنند نه اینکه مرحله ساخت را شروع کنند» رضازاده ادامه می‌دهد: «ما هنوز شک داریم که حتی نقشه‌ای برای طراحی جدید پلاسکو کشیده و تائید شده باشد؛ چون هیچ سندی نداریم که لااقل یک برگ نشان ما بدهند که این نقشه پلاسکوی جدید و تائیدیه آن است.» تجمع‌های پی در پی در برابر پلاسکو هم به جایی نرسیده و مشخص است که خود کسبه هم دیگر از تجمع‌های پرتعدادشان و بی توجهی مسئولان خسته شده اند. بی اعتمادی به مسئولان به خوبی در صحبت‌های اعضای شورا مشهود است؛ البته یکی از اعضا تاکید می‌کند که انصافا حقوق بیکاری کارگران پلاسکو از سوی تامین اجتماعی کم و بیش در حال پرداخت است و در این مورد نباید از حق گذشت. پلاسکو فقط کاسبی ساکنانش را کساد نکرده بلکه کارگاه‌های تولیدی اطراف تهران که محل اصلی دوخت و دوز البسه بوده نیز نیمه تعطیل شده اند؛ تعدیل نیرو خط آخر کارگرانی است که روزگاری، روزی شان از فروش پر رونق پلاسکو می‌رسید و حالا نه پلاسکویی وجود دارد و نه کاسبان پرتحرکی که بتوانند دوباره قد علم کنند و بازارشان را رونق بدهند. شاید اگر وعده‌های روز‌های اول حادثه تمام و کمال انجام می‌شد، امروز حال روز پلاسکویی‌ها بهتر بود؛ موقع خروج از دفتر شورای کسبه پلاسکو روی تخته وایت برد یک جمله جالب خودنمایی می‌کند؛ «راه ساختن پلاسکو اتحاد است...» جایی در حوالی پلاسکو! بی تفاوت‌تر از قبل از جلوی ساختمان رد می‌شوند؛ انگار نه انگار سال گذشته همین روز‌ها چهارراه استانبول نه توجه تهران و ایران که حتی توجه جهانی را به خود جلب کرده بود و حدود ۳۰ قهرمان وطن و چندین شهروند در میان آتش و آهن گداخته جان باختند. پلاسکو این روز‌ها فقط یک حادثه تمام شده برای عابران و مسئولان است که شاید در سالگردش کسی خبری از آن بگیرد؛ پلاسکو برای خیلی‌ها تمام شده، ولی واقعیت‌ها و نگرانی‌های کسبه نشان می‌دهد که این روز‌ها در سالگرد پلاسکو، هنوز فاجعه ادامه دارد. شاید جنس فاجعه از آتش و دود نباشد، ولی از صورت‌های با سیلی سرخ نگه داشته شده کاسبان و کارگران پلاسکو می‌شود فهمید که فقط شکل فاجعه عوض شده است. چند روز دیگر در سالگرد پلاسکو احتمالا به صورت موقتی بلوک‌های بلند از مقابل ساختمان کنار خواهد رفت؛ باز عده‌ای از مسئولان در مقابل ساختمان عکس می‌گیرند و وعده می‌دهند و تعدادی از مردم هم دوباره هوس سلفی گرفتن با باقی مانده‌های پلاسکو می‌کنند؛ اما هیچ کس نمی‌داند یا نمی‌خواهد بداند که «اینجا هنوز عده‌ای زیر آوارند...»
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: