مردم اصولگرایی را قبول دارند اما باندها را نه/ با اصلاح قانون اساسی باید به سمت حکومت پارلمانی برویم/ عضویت در احزاب ناهنجاری اجتماعی نیست

جمنا اسمشان اصولگرا است. ولی باند هستند. پشتش ۵ نفر هستند. این ۵ نفر ۲۰ نفر را داخل ویترین گذاشته اند. این‌هایی که در ویترین هستند کار اجرایی این ۵ نفر را انجام می‌دهند. یک سری هم صادقانه دعوت می‌کنند می‌شوند ۵ هزار نفر. می‌آورند در حرم امام و.... چون باند‌های متصل به قدرت و ثروت هم با آن‌ها هستند، بالاخره رسانه‌ها را فعال می‌کنند، اما دیدید که مردم جواب منفی دادند.

کد خبر : 770260
سرویس‌ سیاسی فردا؛‌ جعفربرزگر:‌ حسن بیادی دبیرکل جمعیت آبادگران جوان ایران اسلامی است. وی پیش از این عضو و نایب رئیس دوره دوم و سوم شورای شهر تهران بوده است. با حسن بیادی از شکل گیری جریان اصولگرایی و تشکیل آبادگران ایران اسلامی تا انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ و وضعیت موجود سیاسی کشور صحبت کرده ایم که در ادامه قسمت اول آن‌را می‌خوانید.
اصولگرایی در جو متشنج سیاسی کشور که مردم به فراموشی سپرده شده بودند شکل گرفت فردا: بعد از انتخابات ریاست جمهوری و شکست اصولگرایان در آن، این پرسش مطرح شد که چرا اصولگرایان شکست خوردند؟ شما اولا شکست را قبول دارید اگر دارید دلایل آن به نظر شما چیست؟ اگر بخواهیم آسیب شناسی کنیم باید مقدمه‌ای را در اطراف این موضوع داشته باشیم؛ و ابتدا به این بپردازیم که اصولگرایی از کجا شکل گرفت. اگر یادتان باشد سال‌های ۷۸ ،۷۹ ،۸۰، ۸۱ درکشور بحران‌های جدی در مسائل سیاسی داشتیم که مثلا جریان ۱۸ تیر اتفاق افتاده بود، درمجلس تحصن کرده بودند و به جای اینکه پاسخ مردم را بدهند خودشان اپوزیسیون نظام شده بودند. استانداران، معاونین وزرا اکثرا در حال استعفا بودند. جو نابسامان و متشنجی در کشور حاکم بود. علاوه بر آن شورای اول شهر هم منحل اعلام شد. یعنی یک نارضایتی عجیب و غریب بر مردم مستولی شده بود. در چنین شرایطی بسیاری از دوستان خارج از مسائل جناحی کنار هم نشستند تا چاره‌ای برای این وضعیت بینیدیشند. این جمع حدود ۳۰۰ نفر را برای شورای شهر انتخاب کردند، چون قرار بود شورای شهر تهران ۳۰ نفر باشند. اما مجلس تصویب کرد که همان ۱۵ نفر باید باشد.
چارچوب حرکت اصول‌گرایان باید حول محور خدمت باشد اینجا بخوانید
اصولگرایی جریان جدید و خارج از چپ و راست بود/ ملاقات مردمی را در شورای دوم راه انداختیم فردا: جمعی که آن ۳۰۰ نفر اولیه را انتخاب کردند چه کسانی بودند؟ مثلا آقایانی همچون مرحوم عسگراولادی (ره)، باهنر، لاریجانی، بادامچیان و بعضی از دوستان در همین گروه‌های سیاسی مانند آقایان احمدی نژاد، فدایی، جهرمی، کوهکن و بعضی از دوستان دلسوز با تفکر بسیجی بودند و همه از طرف بعضی از احزاب و گروه‌ها حلقه‌های اتصالی بودند که در جلسات تصمیم گیری حضور می‌یافتند. مثلاً آقای احمدی نژاد بحث تهران را هماهنگ می کردند و داوطلبانه بیشتر شهرستان‌ها را هم در این راستا راهنمایی می‌نمودند که با تلاش‌های جدی و باگذشت و هماهنگی دوستان بصورت شبانه روزی باعث شد جریان جدیدی خارج از جریانات چپ و راست شکل بگیرد.
در شورا قبل از اینکه به پیروزی برسیم حتی قبل از شروع انتخابات، سؤال همه این بود چرا شهری که بعنوان ام القرای اسلامی مطرح است باید این طور باشد؟ چرا شورای شهر باید منحل شود؟ آسیب شناسی کردیم دیدیم همه جور تفکرات در اداره شهر وجود دارد جز تفکری که متوجه به حقوق شهروندی مردم باشد که این معضل جدی در سطوح مختلف مدیریتی در کشور باعث فاصله گرفتن مسئولان از مردم شده است. همه این مشکلات را با مطالعه مختصر بعضی از کارشناسان طوری برنامه ریزی کردیم که اگر به پیروزی برسیم باید چیکاری را باید با اولویت بندی انجام بدهیم. جالب است بدانید اولین کارمان این بود که با خود مردم ملاقات داشته باشیم. درد مردم را از زبان خودشان بشنویم. آن موقع ملاقات مردمی طراحی شد که تا آنزمان در بین مسئولان کشور ملاقات چهره به چهره مستمر و بصورت جدی وجود نداشت. با حجم تبلیغات محدود توانستیم وارد شورا شویم فردا: یعنی مسئولین با مردم ملاقات مردمی نداشتند؟ خیر نداشتند. اگر هم بود اختصاصی و مختصر و مداوم و با برنامه و در همه سطوح مدیریتی نبود و برای اولین بار اتفاق می‌افتاد. حتی رئیس جمهور برای بازدید می‌رفت، ولی ملاقات مردمی چهره به چهره نداشتند. بعد از شکل گیری اولیه گروه بحث نام گذاری این گروه مطرح شد. اکثر دوستان پیشنهاداتی را دادند مثلاً گروه یاران شهر سبز. ائتلاف کارآمدی. ائتلاف یاران شهر و نام‌هایی شبیه به این‌ها مطرح شد. یادم هست که بنده و بکی دوتا از دوستان پیشنهادائتلاف آبادگران ایران اسلامی را دادیم. بعضی می گفتند که آبادگران خوب است، ولی بگذاریم آبادگران شهر تهران. ما، چون می‌خواهیم در شهر تهران کار کنیم. گفتیم که درست است ما برای شورای شهر تهران می‌خواهیم کار کنیم، اما شاید این تفکر را بخواهیم با فعالیت‌های آینده خود به کل استان‌ها راهنمایی بدهیم. دوستان گفتند رای می‌گیریم. بعضی گفتند اسلامی را خط بزنیم. شاید اگر اسلامی بگذاریم به ما رای ندهند. به شوخی گفتیم چرا اسلامی را خط بزنیم. بیایید ریش هایمان را بزنیم، چون گویا هدف وسیله را توجیه می‌کند! رای گیری کردیم که با یازده رای ائتلاف آبادگران ایران اسلامی به تصویب رسید. جالب است بدانید ما بصورت جمعی برای تبلیغات ۷۰ میلیون بیشتر در اختیار نداشتیم این درحالی بود که درآن زمان یکی از مسئولان که کاندید بود شخصا ۱۵۰ میلیون هزینه کرده بود. حتی قبول نکرده بود که در لیست ما قرار بگیرد. گفته بود شما‌ها رای نمی‌آورید. در آن حرکت دسته جمعی بنده را مسئول تبلیغات محیطی کردند و آقای چمران و بعضی از دوستان همکاری و نظارت می‌کردند، یک نوآوری انجام دادیم و گفتیم با هم عکس بگیریم؛ لذا برای اولین بار بود این اتفاق افتاد. ۱۵ نفر با هم عکس انداختیم و به روزنامه‌ها دادیم. روزنامه ها، چون به ما اهمیت نمی‌دادند، خیلی ارزان تر هم می‌گرفتند و چاپ می‌کردند همانطور که می دانید انتخابات در اسفند ماه ۸۱ بود. من یادم هست ۷۰ تا بنر چاپ کردیم. گروه‌های مقابل ما که آقای کرباسچی پشتش بود یا مشارکتی‌ها و ملی مذهبی‌ها و یا آن‌ها که قول داده بودند اگر برنده شویم آقای محسن سازگارا را به عنوان شهردار انتخاب می‌کنند. در هر کوی و برزنی که می‌رفتید، عکس این‌ها بود. پلاکاردها و بنر‌های بزرگ را در سراسر شهر زده بودند. اما با یکی دو تا از دوستان بررسی کردیم و بهترین نقاط شهر تهران را انتخاب کردیم و این ۷۰ بنر تا را در آنجا نصب کردیم؛ که مردم بیشتر می‌دیدند. جالب است بدانید در عرض دو روز تمام روزنامه‌ها می‌گفتند این گروه کیست؟ آبادگران کیست؟
از آن ۱۵ نفر ۱۴ نفرمان رای آورد. یک نفر هم به صورت مستقل انتخاب شد که آقای خادم بود. همیشه گفتم آزاد‌ترین انتخابی که در جمهوری اسلامی صورت گرفته و بدون دغدغه بوده است انتخابات شورای دوم بود. اگرچه مردم به صورت حداقلی حضوریافتند، اما از همه جریانات در انتخابات حضور داشتند.
شورای اول خیلی بیشتر از شورای چهارم کار کرد
برگردیم به اصل موضوع وقتی ما به پیروزی رسیدیم، تمام رسانه‌ها مخصوصاً روزنامه کیهان با تیتر درشت در صفحه اول زدند "اصولگرا ها، به پیروزی رسیدند". وقتی ما وارد شورا شدیم، قبل از اینکه جلسه‌ای تشکیل بدهیم به دیدار مقام مظم رهبری رفتیم. نصیحت‌هایی که معظم له کردند هم راهگشا بود و کلیدی جالب؛ و اخلاقی برای حل مشکلات آینده بود مثلاً یکی از آن رهنمود‌ها این بود که به عملکرد قبلی‌ها کار نداشته باشید. شما کار خود را با برنامه شروع کنید؛ و ما آن کردیم که ایشان فرموده بودند فلذا کارمان را با وحدت و جدی شروع کردیم. اما بی انصافی است اگر نگویم که شورای اول خیلی زحمت کشیده بودنداما متاسفانه سال آخر بعضی از اعضاء بخاطر منافع شخصی وگروهی با هم دچار مشکل شدند، اما بالاخره موسس شورا بودند. من می‌توانم شهادت دهم شورای اول خیلی بیشتر از شورای چهارم کار کردند. فکر می‌کنم شورای چهارم یک شورای بی خاصیت و بدون خروجی منطقی بود. امیدوارم شورای پنجم ادامه دهنده راه آن‌ها نباشد. فردا: شما که به نام اصولگرایی مطرح شدید چه وجه تمایزی با جریان راست داشتید؟ خدا وکیلی ما پانزده نفر متعلق به چپ و راست نبودیم، اما کسانی که از ماحمایت می نمودند نوعاً از جناح راست بودند. مثلا آقای دکتر شیبانی وابسته به راست بود یا چپ. چمران چطور؟ شریعتمداری؟ آشتیانی؟ شکیب؟ کاشانی؟.. شاید بعضی رگه‌هایی داشتند، ولی راست و چپ موضوع جمع ما نبود.
اینجا بخوانید: لاریجانی با تشکیل حزب به دنبال یارگیری برای انتخابات ۱۴۰۰ است
فردا: از لحاظ فکری مد نظرم هست؟ من هم از لحاظ فکری عرض می‌کنم. الویت گروه و ائتلاف ما مد نظرشان استیفای حقوق مردم و کار با مطالعه و با برنامه بود. به همین دلیل ۶۰ نفر برای کرسی شهرداری تهران انتخاب شدند که پس از بررسی و همفکری به ١٠ نفر تقلیل و پس از گرفتن برنامه از آنان و رای گیری، آقایان نوریان، دانش جعفری، احمدی نژاد و سعیدی کیا تعیین شدند که پس از بحث و گفتگو‌های زیادی از میان آن چهار نفر آقای احمدی نژاد رای آورد. پانزده مجوز آزار دهنده را لغو کردیم فردا: در مورد اقدامات شورا کمی توضیح دهید؟ اولین کار جمع ما همین ملاقات مردمی بود. دومین کار حذف ربا بود. سومین کارحذف تقریباً پانزده مجوز آزار دهنده‌ای بود که مردم را می رنجانید. چهارمین کار تسهیل کردن کار مردم و تکریم ارباب رجوع بود. پنجم، رسیدگی به مسائل فرهنگی و اجتماعی بود مثلا در دو سال به دویست هزار نفر از جوانان وام ازدواج بدون بهره و بدون هزینه‌های بانکی و پستی اعطا شد.
در عرض ۶ ماه مردم رویکردشان به مدیریت شهری و حتی به عملکرد کل نظام عوض شد. کار‌هایی که ما می‌کردیم بلافاصله در شهرستان‌ها گل می‌کرد. یعنی یادم هست بعضی از استان‌ها جلساتشان را یک روز بعد از ما برگزار می‌کردند. یعنی ما مصوب می‌کردیم آن‌ها هم همان موضوع جلسه ما را روز بعد و بعضاً هفته بعد مصوب می‌کردند.
ما حذف ربا را تصویب کردیم آن‌ها هم تصویب کردند. گفتیم سالی ۲۴ درصد بهره بر تقسیط مطالبات مردم ربا است و حرام. اگر حلال هم است ما نمی‌خواهیم از مردم بگیریم. مراجع می‌گویند حرام است. فردی این مسئله را از حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی بصورت کتبی استفتاء کرد که آقای مکارم نوشتند حرام است و مهر کردند.
با این نوع کار‌ها از لحاظ روحی مردم امنیت پیدا کردند و احساس کردند که مورد توجهند و در شهر وجود دارند و کسانی هستند که به به‌فکر آنانند. مردم مشارکت شان در امور شهری جدی و حداکثری شد. مثلا یکی از کار‌هایی که شورای اول انجام داده بود و ما آنرا ادامه دادیم شورایاری‌ها بودند. نماینده‌های واقعی مردم همین شورایاری‌ها هستند. منتها مکانیزمی در قانون نداریم که بعد از این که این‌ها انتخاب شدند از بین آنان شورای شهر را انتخاب کنیم. رهبری بحث رایحه خوش خدمت را مطرح کردند فردا: با این اوصاف ادبیات جدیدی در مدیریت شهری مطرح شد؟ کلا ادبیات و گفتمان و دیدگاه مردم به مدیریت شهری عوض شد و اقدامات اعضاء شورای دوم در دیداری که با مقام معظم رهبری داشتند ایشان بحث رایحه خوش خدمت را مطرح کردند و تقریباً با چنین مضمونی فرمودند که از نتایج خدمات شما همین بس کاندیدای شما در شهرداری را مردم به عنوان رئیس جمهور انتخاب کردند. اگرچه به دلیل نفوذ باند‌های متصل به قدرت و ثروت آقای احمدی نژاد قدر این فرصت طلایی را ندانسته و از این فرصت‌های استثنایی نتوانست به‌نحو احسن استفاده کنند. آقای حداد عادل سه بار از خودشان شنیدم که در جلسات فرمودند: ما در مجلس باید مثل شورای دوم عمل کنیم تا بتوانیم به مردم خدمت کنیم و بتوانیم در جامعه رشد و توسعه داشته باشیم.. شکر خدا شورای دوم بعنوان نمونه‌ای از مدیران اثر گذار، پاسخگو و خدمتگزار در تاریخ مدیریت شهری باقی خواهد ماند.
جمنا یک باند است فردا: چرا ادامه پیدا نکرد؟ بالاخره ۱۰ سال دوام آورد. ولی آن تفکر هنوز هم وجود دارد و میتواند فعال شود. آن جریان اصولگرایی بعد‌ها تغییر رویه داده و به ظاهر رشد کردند و شکل گرفتند، ولی فقط اسمشان اصولگرا است. ولی باند هستند. یک باند مثل جمنا. پشتش ۵ نفر هستند. این ۵ نفر ۲۰ نفر را داخل ویترین گذاشته اند. این‌هایی که در ویترین هستند کار اجرایی این ۵ نفر را انجام می‌دهند. یک سری هم صادقانه دعوت می‌کنند می‌شوند ۵ هزار نفر. می‌آورند در حرم امام و.... چون باند‌های متصل به قدرت و ثروت هم با آن‌ها هستند، بالاخره رسانه‌ها را فعال می‌کنند، پلاکارد می‌زنند، اما دیدید که مردم جواب منفی دادند. مردم اصولگرایی را قبول دارند با باند ها مشکل دارند فردا: دلیل باخت را این می‌دانید که از تفکراصیل اصولگرایی جدا شده اند؟ نه! اصلا تفکر نیست بلکه یک باند است. مردم باند‌ها را قبول ندارند. مگر می‌شود یک نفر اصولگرایی را قبول نداشه باشد. مگر می‌شود شما خدا را قبول نداشته باشید. خدا چه ربطی به باند بازی، چه ربطی به اسلام و مسلمین دارد. خدا خداست. حرف حق برای همه است. یک سری اصول است، اصولی در کل هستی وجود دارد. همان طور که کسی در مورد اصلاحات نمی‌تواند مخالفت کند. این‌ها جزء اصول است، لوازم زندگی است، اما این‌هایی که شما می‌بینید باند هستند نه حزب. فردا: خوب چرا آن‌ها رای می‌آورند این‌ها نه؟ همیشه اینطور نیست، یک مدت این‌ها رای آوردند یک مدت آنها. اصولگرایان فرصت بیشتری برای خدمت به مردم داشتند فردا: یعنی این چرخش ادامه دارد؟ بله همیشه اینطور بوده است آن چیزی که ما شکل دادیم برای اصولگرایی این بود که در یک جامعه آرام قرار بگیریم. مردم همان طور که قرآن گفته امورشان به دست خودشان اداره شود. اگر می‌خواهید آسیب شناسی کنید باند‌های اصولگرا‌ها بیشتر از اصلاح طلب‌ها قدرت دستشان بوده است، حتی در زمان اصلاح طلب ها. چرا؟ مثلا یک سری شان در دستگاه‌ها و سازمان‌های که تحت نظر رهبری هستند نفوذ داشتند. شاید آدم هایشان در آن جا بودند. در دستگاه‌های نظارتی و اطلاعاتی بودند اگر چه اصلاح طلب‌ها هم بودند. این‌ها بیشتر می‌توانستند به مردم خدمت کنند، نکردند. چرا ما حزب نداریم؟ چون حزب‌های ما مانند یک مدیریت دانشگاه بدون فعالیت و مسئولیت و بدون دانشجوست که فقط نشسته اند دور هم در مورد دانشگاه حرف می‌زنند. اما دانشگاهی وجود ندارد. اگر دانشگاه است، چرا دانشجو ندارد؟ چرا تربیت نیروی انسانی ندارد. یا مثل بیمارستانی می‌ماند که کسی در آن درمان نمی‌شود. همه اش ضایعات دارد؛ بنابراین موقع انتخابات، انتخابات که می‌شود می‌گویند یک گروه با هم جمع شویم ائتلاف درست می‌کنیم، یک موقع می‌شود ایستادگی، یک موقع جمنا.
عضویت در احزاب ناهنجاری اجتماعی نیست
من خودم هم از این امر مستثنی نیستم، چاره‌ای نیست. چیکار کنیم. الان رئیس جمهور، وزیر، نماینده می‌گوید من متعلق به هیچ حزب و گروهی نیستم. بیخود می کنید نیستید. چرا حزب را می کوبید. طوری حزب را مطرح می‌کنند انگار که وجود احزاب یک ساختار و معضل اجتماعی است پس با کدام دسته و باند بالا آمدید؟ با کدام گروه آمدید؟ پس مردم را گول زدید. به همین دلیل هیچ کس پاسخگو نیست. به همین دلیل هر رئیس جمهوری می‌آید با به به می‌آید و با اه اه کنار می‌رود. چرا؟ هیچ کدام مسئولین ما محبوب نمی‌مانند؛ بنابراین باید یک دلیل داشته باشد شاید باند‌های متصل به قدرت و ثروت منافعشان در این است. منافعشان در اختلاف است. در دوگانگی است.
این دوگانگی در آمریکا و اروپا هم وجود دارد. حزب دموکرات، جمهوری خواه. یک دوره این می‌آید یک دوره آن. اما آنان اصولشان یکی است. فروعشان یکی است. فقط در بعضی از آئین نامه‌های اجرایی و بعضاً تصمیمات اقتصادی و سیاسی با هم اختلاف دارند تاکنون شما دیده اید که رئیس جمهوری بیاید نظامشان را به سخره بگیرد و یا تضعیف کند. آنان در هرشرایطی ساختار و اصول کشور را حفظ می‌کنند. آنجا چپ و راست مثل دست چپ و راست است. این جا مثل پای مصنوعی و یک دست واقعی است. یا مثل یک عصا و یک دست است. اصلا هم خوانی با هم ندارد. هر کسی سر کار می‌آید نفر مقابل دشمن است. بعضاً پشت سر مردم بایکدیگر فالوده می‌خوردند، ولی در مقابل مردم با هم دشمن هستند و در پشت پرده رفت و آمد خانوادگی هم دارند. کسانی که به احمدی نژاد فحش های رکیک می دادند شدند وزیر او فردا: عده‌ای معتقدند عامل این اختلافات همان شخصی است که شما از وی حمایت کردید و شد رئیس جمهور منظورم آقای احمدی نژاد است. بنده نظرم غیر از نظر شماست، چون این معضل عمومیت پیدا کرده است اجازه دهید کمی توضیح بدهم اولا با آرمان‌هایی که در شورای دوم داشتیم با همان روش‌های جدید خود آمدیم جلو و در انتخابات به رقابت پرداختیم، همین که آقای احمدی نژاد پیروز شد، همان آدم‌هایی که مخالفش بودند فحش‌های خیلی رکیک پشت سر ایشان می‌دادند، حتی در حرم امام با من دست به یقه شدند. دیدم دورُ ور ایشان نشسته پست تعیین می‌کنند. من همان جا استعفا دادم آمدم کنار و از ایشان بدون هر توقعی جداشدم و به کار‌های شورایی خود به همراه دیگر اعضای شورای شهر پرداختم. وقتی مخالفان احمدی نژاد دور او را گرفتند ما با ایشان فاصله گرفتیم فردا: یعنی یک دفعه آقای احمدی نژاد رفت به سمت کسانی که با ایشان مخالف بودند؟ بله! من خیلی رک می گویم. یک آقای محترمی می‌گفت فرض کنید این آقا رئیس جمهور شد، کدام الاغی وزیر او می‌شود. خودش وزیر شد. این‌ها دور آقای احمدی نژاد را گرفتند. به خود ایشان گفتم آدمایی که ۷۰ درصد مخالف شما بودند آمدند جلو ما نمی‌توانیم آرمان‌ها و برنامه هایمان را پیاده کنیم. ما رفتیم کنار. دلیل نداشت که رفاقت مان را از دست بدهیم و خصمانه برخورد کنیم، ایشان رئیس جمهوربودند و باید ایشان را به هر شکلی کمک می کردیم به هرحال به صورت انتقاد سازنده و پیشنهاد منصفانه در جراید و یا در ملاقات‌های خصوصی با ایشان همکاری کردیم.
شهردار تهران قدرتش بیشتر از یک رئیس جمهور است
فردا: چرا این اتفاق افتاد؟
آقای روحانی هم همین حالت را دارد. شما فکر می‌کنید آقای روحانی همه این کسایی را که در کنارشان هستند دوست دارد باشند؟ باند‌های متصل به قدرت و ثروت در سازمان‌های اجرایی خیلی قوی شده‌اند. این‌ها باید از طریق اصلاح ساختار نابود شوند. تا این باند‌ها از بین نروند کشور ده تای دیگر خاتمی و احمدی نژاد و روحانی بیایند همین آش است و همان کاسه.
باید از طریق کار کارشناسی و استفاده از تجارب کشور‌های موفق در مدیریت اجرایی ساختار و قوانین و بخش‌هایی از قانون اساسی اصلاح شود. خود شما و یا هرکس دیکر هم مسئول شوید برایتان همین اتفاقات خواهد افتاد. اگر روی آن صندلی بنشینید آنقدر معضلات پیش روی شما می‌گذارند تا به بعضی از کار‌های ناخواسته تن در دهید. ظاهراً ۹۰ درصد بودجه دست رئیس جمهور است. ولی من می‌توانم قسم بخورم اختیار ۳۰ درصد بودجه هم دست او نیست.
پشت پرده گزارش نجفی علیه قالیباف لو رفت اینجا بخوانید
شهردار تهران قدرتش بیشتر از یک رئیس جمهور است. مثلاً ما در زمان خودمان ۱۰۰ میلیارد تومان بودجه برای مساجد تهران تصویب کردیم. اما همان زمان برای دولت وقت ۱۰۰ میلیون تومان برا‌ی کل کشور تصویب شده بود. یعنی باند‌ها نمی‌گذارند. یعنی الان نمی‌توانید که بگویید مجلس دست کدام حزب است، اما براحتی مشخصاً می‌توانید بگویید که دست کدام باند است. شک نکنیدخیلی‌ها از بیرون برای محقق شدن اغراض سیاسی و اقتصادی باند‌ها هدایت می‌شوند. تمام لابی گری هایشان بیرون است؛ و بعضاً در مجلس که می‌آیند صم بکم و فقط می‌نشینند و احسنت، احسنت و یا فقط می‌گویند اری یا نه و برایشان مهم نیست که آثار نظرات خریده شده‌شان و یا تصمیمات تحمیل شده چه بلایی در آینده نه چندان دور بر سر مردم می‌آورد.
با اصلاح قانون اساسی باید به سمت حکومت پارلمانی برویم
فردا: بیرون تصمیم گرفته می‌شود؟
بله. به نظر من این طوری است. همه شورا‌هایی که وجود دارد این طوری است. همه مدیریت‌های اجراییمان این طور شده‌اند. الان باند‌ها حاکم هستند، نه احزاب فلذا تا کشورمان به سمت مدیریت پارلمانی و استقرار احزاب اثرگذار و فراگیر نرود و احزاب قدرت اصلی و در مدیریت نقش اجرایی خود را نداشته باشند همچنان باید شاهد معضلات بیشتر و لاینحل دیگری باشیم و شک نکنید وجود تفکرات اصولگرا، اصلاح طلب و ... فقط یک شعار و گول زدنی بیش در جامعه نخواهد بود. وقتی حزب نیست یعنی مردم هم نیستند. یعنی الان مردم فقط به درد مرگ بر فلانی و درود بر فلانی می‌خورند. برای مثال یک بخش مردم همین بخش‌های خصوصی هستند. چرا بخش‌های خصوصی که مستقلاً بدون دخالت‌های بی‌جای دولت می‌توانند عامل تولید و تحرک و رونق اقتصادی باشند جایگاه ندارند و دولتی‌ها تا می‌توانند آنان‌را تضعیف و نوعاً در پرداخت مطالباتشان کوتاهی و کار و تولید آنان را به تعطیلی می‌کشانند؟ اگر شک دارید می‌توانید سری به شهرک‌های صنعتی بزنید.
فردا: الان در نقد اصولگرایی مساله باند قدرت و ثروت را مطرح کردید. یعنی فقط بخاطر نبود احزاب است؟
در اصلاح طلب‌ها همین جور است. منظورمن باند اصولگرایی نیست. نظرم این است که این باند‌های قدرت و ثروت هستند که با داشتن ابزار‌های لازم در قدرت و ثروت یک دفعه اصولگرا‌ها و یک دفعه اصلاح طلب‌ها را سر کار می‌آورند. این ۴ سال هم که می‌بیندید..
فردا: خیلی نگاه بدبینانه‌ای ندارید؟
بالاخره این هم یک نظرست. اتفاقا نظر خوش بینانه‌ام این است و نظرات بدبینانه‌ام چیز‌های دیگری است که الان نمی‌توانم بگویم شاید ده سال دیگر بتوانم بگویم.
تونس یه درس عبرت برای ما می‌تواند باشد
مردم برای اینکه ظلم نباشد انقلاب کردند فردا: مردم و انتخاب‌های مردم در افزایش و یا کاهش قدرت و ثروت‌ها تاثیر نداشته است؟
از احساسات مردم سوء استفاده می‌شود، مردم نظامشان را دوست دارند، رهبری و دینشان را دوست دارند، اما دیگر دوست ندارند یک سلطه ظالم به سرشان باشد برای همین انقلاب کردند پس دوست ندارند یک تفکر پادشاهی و امپراطور دوباره در کشورشان حاکم شود. اما اگر این کار‌ها را ادامه دهیم، وحدت و یکپارچگی و انقلابی‌گری را از دست بدهیم، معلوم نیست مردم دوباره چه چیزی را دوست داشته باشند.
مردم، مردم هستند و صاحب و ولی نعمت کشور اکر حواسمان نباشد فتنه و شورش‌ها یکدفعه شکل می‌گیرد. کشور تونس را در نظر بگیرید اوضاع و احوال و اتفاقات آن می‌تواند یک درس عبرت برای ما مسئولین باشد، در تونس یک نفر خود را به هر دلیلی اتش می‌زند و براساس اخبار و اطلاعات موجود آن حادثه اصلا ربطی به انقلاب هم نداشته، اما همان بهانه می‌شود برای یک شورش اجتماعی که به بهانه آن حادثه ۵ کشور قدرتمند عربی دیگر که آمادگی تغییرات سیاسی و اجتماعی بودند به هم میریزند. باید ترسید و هوشیار بود.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: