ماجرای ازدواج سبز زوج دهه هفتادی +عکس
آنها هشتم آذر امسال زیر سقف یک مسجد، جایی در شهر نفتی مسجد سلیمان، لباس عروس و دامادی پوشیدند و ازدواجشان را جشن گرفتند. عصر همان روز هم رویای دومشان را واقعی کردند وقتی با لباسهای اتوکشیده و آهارخورده، با دست چالهای کندند، نهالی کوچک را توی چاله گذاشتند، دورش خاک ریختند و درخت کاشتند. از آن روز به بعد اسم ازدواجشان را گذاشتهاند ازدواج درختی؛ ازدواجی که عکسهایش در اینترنت تا به حال بارها دیده شده است.
جام جم: فریده محمدی و محسن مولایی هنوز 30 ساله نشدهاند، به قول معروف جوان اند با هزار امید و آرزو. فریده 23 ساله و محسن 28 ساله، اما جنس آرزوهایشان با دیگران فرق دارد. اینها یک روز با هم آرزو کردند زندگی مشترکشان را ساده شروع کنند، یک روز هم پی آرزویشان را گرفتند و عملیاش کردند. آنها هشتم آذر امسال زیر سقف یک مسجد، جایی در شهر نفتی مسجد سلیمان، لباس عروس و دامادی پوشیدند و ازدواجشان را جشن گرفتند. عصر همان روز هم رویای دومشان را واقعی کردند وقتی با لباسهای اتوکشیده و آهارخورده، با دست چالهای کندند، نهالی کوچک را توی چاله گذاشتند، دورش خاک ریختند و درخت کاشتند. از آن روز به بعد اسم ازدواجشان را گذاشتهاند ازدواج درختی؛ ازدواجی که عکسهایش در اینترنت تا به حال بارها دیده شده است.
مراسم ازدواجتان چه روزی بود؟
فریده: 8 آذر96 که مصادف شده بود با سالگرد ازدواج حضرت محمد(ص) و حضرت خدیجه(س). ما تصمیم گرفتیم در این روز مبارک، ازدواجمان را در مسجد جشن بگیریم، چون دوست داشتیم اولین مهمان ما امام زمان(عج) باشد.
این تصمیم کدامتان بود؟
محسن: هر دو دوست داشتیم جشن ازدواجمان را در مسجد جشن بگیریم.
فریده: وقتی این موضوع را با همسرم در میان گذاشتم او استقبال کرد و در نهایت مراسممان در مسجد ابوالفضل العباس شهر مسجدسلیمان برگزار شد؛ البته با پشتیبانی بیدریغ حوزه بسیج خواهران حضرت صدیقه و سپاه ناحیه شهرستان مسجد سلیمان.
چرا مسجد را انتخاب کردید؟ شما دهه هفتادی هستید و این تفکرات در دهه 60 رواج داشت.
فریده: اتفاقا خیلیها میگفتند چرا مراسم مفصل نمیگیرید، چرا عروسیتان در تالار نیست و از این حرفها. حتی بعضی همکلاسیها و استادانم که دعوت بودند میگفتند از تو جوان امروزی بعید است در مسجد ازدواج کنی، ولی من دوست داشتم طوری ازدواج کنم که دیگران به گناه نیفتند. میدانید الان بسیاری از ازدواجها با این توجیه این که یک شب است و یک شب هزار شب نمیشود خیلیها را مرتکب گناه میکند. در واقع ما دوست داشتیم تا این حد ساده مراسم بگیریم و زندگیمان را شروع کنیم تا حضرت فاطمه(س) از ما راضی باشد.
محسن: ما از این کارمان دو هدف داشتیم، اول این که میخواستیم لطف و عنایت ائمه شامل حال ما باشد و دوم این که هزینههای اضافی را حذف کنیم و قناعت را در دستور کارمان قرار دهیم. ما میخواستیم با این کار به همه جوانها که فکر میکنند ازدواج کار سختی است نشان دهیم میشود با هزینه کم و بدون تجملات زیر یک سقف رفت.
پس باید مراسمتان دیدنی بوده باشد. چند نوع غذا داشتید؟ تدارکات عروسیتان چه بود؟
فریده: مراسم ما به صرف شیرینی و شربت بود، چون میخواستیم از تجملات کم کنیم. الان خیلی از رفتارهای ما در مراسم عروسی از فرهنگ غربی آمده. من خودم چند وقت پیش در مراسمی دعوت بودم که بشدت تجملاتی بود و در آن زیاد اسراف میشد. هدف ما این بود که از خرجهای اضافی کم کنیم و مصداق سادهزیستی را نشان دهیم.
جالب بود چند روز بعد از مراسم ازدواج ما، فرمانده بسیج حضرت صدیقه(س) با من تماس گرفت و گفت بعد از عروسی شما چند نفر گفتهاند میخواهیم سال آینده مراسممان را در مسجد برگزار کنیم.
این تصمیم شما در فامیلتان چه واکنشی داشت؟
فریده: همان طور که گفتم بعضیها به ساده بودنش گله میکردند، اما وقتی همانها در مراسم شرکت کردند وهمه چیز را از نزدیک دیدند خیلی خوشحال شدند و از صمیم قلب تبریک گفتند و حتی عدهای تشویقمان کردند چه کار درستی انجام دادهایم.
محسن: خانوادهها زیاد واکنش نداشتند، اما آشنا و فامیل میگفتند این طوری که نمیشود رفت سر خانه و زندگی، اما بعد از این که مراسم انجام شد و آمدند و دیدند همه خوشحال شدند و گفتند چه خوب این کار را کردید.
برای سرگرم کردن مهمانها چه کار کردید؟ آخر در مسجد نمیشود کار خاصی کرد!
محسن: طبیعتا نمیشد موسیقی داشت، ولی در دو ساعتی که در مسجد بودیم دست و هورا زیاد بود. کلا مراسم پر سر و صدا و شلوغی شد.
آرایشگاه وماشین عروس که داشتید؟
فریده: ماشین عروس داشتیم، آرایشگاه هم رفتم تا مردم خیال نکنند مراسم ازدواجمان خیلی سطح پایین است. همین طور لباس عروس پوشیدم تا مردم بدانند در کنار مسجد میشود آرایشگاه رفت و مثل بقیه عروسها لباس سفید پوشید. آرایشگرم هم خودش داوطلبانه کارم را با قیمتی بسیار پایین انجام داد، چون از ایدهمان خیلی خوشش آمده بود.
مهریه چقدر است؟
فریده: یک جلد کلامالله مجید و 114 سکه بهارآزادی به نیت سورههای قرآن.
به نظرتان زیاد نیست؟
فریده: من دوست داشتم مهریهام کم باشد حتی در حد 14 سکه، اما همسرم گفت به نیت 114 سوره همین تعداد را مهریهات میکنم. در فامیل میگفتند مهریهات باید به اندازه تاریخ تولدت باشد، ولی من روی مهریه پایین اصرار داشتم، چون معتقدم مهریه سنگین تضمینی برای خوشبختی نیست.
مقاومت در برابر صدای مخالفت در فامیل سخت نبود؟
فریده: همیشه میگویند درخت پربار، سنگ میخورد. وقتی کسی هدف والایی دارد خیلیها سعی میکنند او را از این هدف بازدارند. ما زیاد حرف شنیدیم. خیلیها میگفتند این چه کاری است. خیلیها هم به ما خندیدند. ولی ما چون هدفمان را دوست داشتیم، مقاومت کردیم. من از قبل ازدواج دوست داشتم مراسممان درمسجد برگزار شود و این که یا در سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) یا حضرت محمد(ص) و حضرت خدیجه(س) باشد. بالاخره هم این سعادت نصیب ما شد در روزی که میخواستیم در مسجد مراسم بگیریم.
گرچه در مسجد ازدواج کردن، شما را زوجی خاص کرده، ولی آنچه مشهورتان کرده کاشت درخت در روز ازدواجتان است؛ کاری که باعث شده ازدواج شما به ازدواج درختی مشهور شود. این فکر از کجا آمد؟
فریده: یک روز همراه یکی از دوستانم به کلاسی محیط زیستی رفتم. آنجا در مورد ازدواج درختی توضیح میدادند که برایم جالب بود. من گفتم ازدواجم 8 آذر است و دوست دارم در این روز درخت بکارم. آنها هم استقبال کردند و قول همکاری دادند. به نظرم درختکاری در جامعه ما دارد کهنه میشود، یعنی مردم زیاد سراغش نمیروند؛ بنابراین تصمیم گرفتیم درخت بکاریم تا به سهم خودمان این فرهنگ را زنده کنیم. اگر در یک روز هزار نفر ازدواج کنند و هر کدامشان یک درخت بکارند کمکم تحولی شده، چهره شهرها سبز میشود. البته بعضیها موج منفی میدادند و میخواستند ما را منصرف کنند. باز هم مقاومت کردیم، چون دوست داشتیم در شروع زندگیمان کاری زیستمحیطی انجام دهیم.
محسن: هدفمان توسعه فضای سبز و ترویج فرهنگ درختکاری میان خانوادهها و شهروندان بود. البته خانوادههایمان مخالفتی نداشتند، چون بیشتر آنها کشاورز هستند و به درختکاری علاقه دارند.
چه درختی کاشتید؟
فریده: درخت زیتون و بوتههای توتفرنگی.
علت خاصی داشت؟
فریده: مسئولان محیط زیست گفتند در این فصل میشود هم زیتون کاشت و هم بید که ما زیتون را انتخاب کردیم. ضمن این که دوست داشتیم درختی بکاریم که ثمر میدهد و مردم بتوانند از میوه آن استفاده کنند.
آنها را کجا کاشتید؟
فریده: در محله پدریام، چون آنجا مادرم از آنها مراقبت میکند. اگر راه دوری میکاشتیم کسی نبود مراقبشان باشد.
درختها را کی کاشتید، قبل از مراسم یا بعد از آن؟
فریده: بعد از مراسم ازدواج بود. تا ساعت 5 بعدازظهر در مسجد بودیم و ساعت 30/5 درختها را کاشتیم. وقتی آنها را میکاشتیم حس خیلی خوبی داشتم و مدام میگفتم یا امام زمان(عج) خودت مراقب درختها باش.
موقع کاشت، مهمانها هم بودند؟
فریده: بله حدود 50، 60 نفر بودند. از اداره محیط زیست هم آمده بودند. کلا همه از این کار خوششان آمده بود.
الان به درختها سر میزنید؟
فریده: من بعد از ازدواج آمدهام شهرستان خواف و از مسجد سلیمان دورم، اما مادرم از درختها مراقبت میکند. من هر روز زنگ میزنم و سراغ درختها را از مادرم میگیرم.
شما در معدن سنگآهن کار میکنید، جایی که به نظر میرسد آدمها را سخت میکند و لطافت را از آنها میگیرد، اما شما نشان دادید روح لطیفی دارید!
محسن: کار معدن آنچنان نیست که روی روحیهمان اثرمنفی بگذارد. درست است در معدن هستم ولی دلم کوچک است.
به هر حال شما زوجی شجاع هستید که ازدواجی دلی داشتهاید. الان احساس خوشبختی میکنید؟
فریده: خیلی زیاد.
محسن: بسیار خوشحالم و احساس خوشبختی میکنم. قبل از ازدواج روحیه دیگری داشتم و الان 180 درجه تغییر کردهام. از این که به زن مورد علاقهام رسیدهام خیلی خوشحالم.
فکر میکنید راز خوشبخت بودن در چیست؟
فریده: خوشبختی فقط داشتن مهریه سنگین، ازدواج آنچنانی و داشتن لباسهای گران و طلاهای گرانقیمت نیست. ازدواجی که بر مبنای علاقه و محبت باشد، دعای خیر پدر و مادر هم بدرقه راهش باشد مایه خوشبختی است.
محسن: من به جوانها توصیه میکنم ازدواج را سخت نگیرند چون ازدواج کردن کار آسانی است اگر توقعمان را پایین بیاوریم و برای رسیدن به آرامش تلاش کنیم.
ماجرای ازدواج سبز
پاییز دو سال پیش، معاون امورجوانان وزارت ورزش وجوانان از ازدواجی رونمایی کرد که به ازدواج سبز شهرت یافت. با این که این ازدواج در کشورمان چندان شناخته شده نیست، ولی شاخصهایی دارد که اگر زوجها حین برگزاری مراسم ازدواجشان به آنها توجه کنند یکی از زوجهایی خواهند بود که ازدواجی سبز داشتهاند.
در ازدواج سبز میتوان بخشی از مهریه را به فعالیتهای زیستمحیطی مثل کاشت نهال اختصاص داد یا این که هزینه مراسم ازدواج را برای کمک به بخشهای محیط زیستی مانند محیطبانان اختصاص داد. حتی میشود به جای استفاده از کارتهای دعوت کاغذی از کارتهای الکترونیکی استفاده کرد یا کاشت نهال و گل را به یکی از بخشهای مراسم عروسی تبدیل شود. همچنین میتوان حداقل زباله را تولید کرد و به مصرف آب در طول مراسم توجه داشت. حذف آلودگیهای صوتی مثل بوق زدنهای مکرر و بندآوردن خیابانها و ایجاد ترافیک نیز از شاخصهای مهم ازدواجهای زیستمحیطی است.