دلایل واقعی طلاق و جدایی زنان از همسران خود
این روزها شاهد افزایش نرخ طلاق هستیم و در مراجعات به دفاتر مشاوره خانواده میتوان به طلاق عاطفی بین بسیاری از زنان و مردان پی برد. آنچه این روزها به وفور دیده میشود این است که بسیاری از زنان پیش قدم و خواهان طلاق هستند؛ چرا که بسیاری از آنها در ازدواج احساس شکست کرده و طلاق را تنها راهحل میدانند.
سرویس اجتماعی فردا: این روزها شاهد افزایش نرخ طلاق هستیم و در مراجعات به دفاتر مشاوره خانواده میتوان به طلاق عاطفی بین بسیاری از زنان و مردان پی برد. آنچه این روزها به وفور دیده میشود این است که بسیاری از زنان پیش قدم و خواهان طلاق هستند؛ چرا که بسیاری از آنها در ازدواج احساس شکست کرده و طلاق را تنها راهحل میدانند.
دیدگاه و تحولاتی جدید در تفکر و هنجارهای اجتماعی جامعه شکل گرفته است. در نسلهای قبل، زنان اگر در یک ازدواج ناموفق بودند یا مورد آزار و اذیت و خشونت قرار میگرفتند کمتر طلاق میگرفتند، از لحاظ مالی وابستگی زیادی به همسر خود داشته و از انگ اجتماعی طلاق می ترسیدند. اما امروزه زنان شاغل بیشتری در جامعه وجود دارند، سطح تحصیلات بالا رفته و زنان از لحاظ مالی کمتر وابسته به همسر خود هستند و دیگر ترسی از انگ اجتماعی طلاق ندارند. اغلب زنان تحصیل کرده هستند و از استقلال لازم برخوردارند. امروزه میبینیم که زوجین و به خصوص زنان، پایبندی به ازدواجی که نیازهای آنها را برآورده نمیکند و راهحلی برای بهبود آن نمیبینند را نمیپذیرند و در نهایت طلاق میگیرند. اما دلایل اصلی زنان برای جدایی از همسران خود چیست؟ در گفتگو با آقای مهدی آریافر مشاور خانواده و بهبود روابط ناشی از خیانت همسران به علل اصلی جدایی زنان از همسران خود پرداخته ایم.
1) خشونت مردان
این مشاور خانواده با اشاره به نقش خشونت مردان در بروز طلاق می گوید: به نظر نمی رسد افزایش رابطه ی خشونت آمیز از جانب مرد دلیل کافی برای پایان دادن رابطه ی زوجین باشد اما از جمله دلایل اصلی طلاق عاطفی و قانونی زنان است. ادامه ی این رابطه ی خشونت آمیز با گذشت زمان حس حقارت و بیارزش بودن ازدواج را برای زنان به همراه دارد. آمارها نشان میدهد که زنان قربانیان مکرر خشونت خانگی هستند. اگرچه سطح تحصیلات بالا رفته و انتظار میرود میزان خشونت در خانوادهها و بین زوجین به دلیل آگاهی و افزایش شناخت اثرات این رفتار نابهنجار کاهش یابد؛ اما همچنان در مراجعات زنان به دفتر مشاوره خانواده بنده میشنوم که همسران آنها رفتاری خشونتآمیز و بعضاً خطرناک داشتهاند. امروزه زنان مایل نیستند به رابطهای ادامه دهند که با خشونت همراه است. در گذشته زن هیچ چارهای جز ماندن نداشت چرا که از نظر مالی بسیار وابسته به مرد بوده و شاید از حمایت خانوادهی خود برخوردار نبود و آن را ننگ میدانست. اما امروزه به دلیل وابستگی مالی کمتر زن به مرد، این نوع خشونتهای اغلب جسمی، روحی یا روانی برای زنان کافیست که بخواهند این چرخه از بدرفتاری و خشونت را با تصمیم به طلاق قطع کنند.
با این حال هنوز هم بسیاری از زنان وجود دارند که به طلاق عاطفی قانع شده و باز هم بدلیل نداشتن پشتیبان و حامی مالی به زندگی با شریک خود ادامه میدهند. اینگونه افراد بهتر است با مراجعه به یک مشاور خانواده و تلاش برای ایجاد یک ارتباط مؤثر و سازنده با همسر خود برای بهبود زندگی و رفع این رفتار پر خطر همسرشان تلاش کنند.
2) خیانت
مهدی آریافر مشاور روانشناس ، خیانت همسران را یکی دیگر از دلایل طلاق عاطفی و طلاق قانونی زنان دانست. خیانت زمینهساز سرد شدن رابطه زوجین است. زنانی که به مشاور روانشناس مراجعه میکنند و از خیانت همسران خود صحبت میکنند، بدنبال یافتن علل و راهحل هستند و از مشاور خانواده میخواهند در تصمیمگیری برای ادامه یا پایان زندگی به آنها کمک کند. این مشاور برجسته خانواده می گوید: تجربیاتی که در مشاوره خیانت همسران دارم نشان می دهد که عواملی نظیر ترس درونی برای از دست دادن رابطه ، رفتارهای عصبی و توهین آمیز ، عدم ارضای عاطفی، بی توجهی به ارزشهای یکدیگر، عدم ارضای جنسی، شک و تردید به همسر ، بدبینی و کنترل شدید طرف مقابل، تحمیل نظرات و عقاید به طرف مقابل ،فقدان برنامه ریزی مشخص در زندگی زناشویی ، فقدان مهارت های ارتباطی موثر که لازمه دستیابی به تفاهم و گفت و گویی موثر است ، بی توجهی به آراستگی و وضع ظاهری، نظافت و بهداشت شخصی ، جابجا شدن اولویت های زندگی نظیر توجه به خانواده پدری از جمله عوامل مهم بروز خیانت از جانب مرد و یا زن می باشد.
که در این صورت با بیان خواستهها و نیازها و یا مراجعه به مشاور خانواده و راهنمایی میتوان به دنبال حل مشکل بود؛ اما در هر حال خیانت زوجین توجیهی ندارد. بخصوص زمانی که آنها هنوز با هم زیر یک سقف زندگی میکنند و شریک زندگی یکدیگر هستند. البته زنان اندکی هستند که خیانت همسر خود را تحمل میکنند و در نتیجه، تصمیم به طلاق میگیرند. بسیاری از زنان هم که قادر نیستند طلاق بگیرند به خاطر داشتن فرزند یا عدم برخورداری از استقلال مالی به طلاق عاطفی رضایت می دهند.
3) سرد شدن رابطه جنسی
برای یک ازدواج خوب لازم است تا زن و شوهر به یکدیگر عشق و علاقهی خود را نشان دهند. این کار به توجه، تلاش، و فراگیری مهارت های ارتباطی قوی نیاز دارد. در پایان روز، یک زن ممکن است احساس کند بار بسیاری از مسئولیتها را به دوش میکشد و از خود میپرسد که همسرم کجای این زندگی قرار دارد. خانم ها احساس میکنند بار رابطهی عاطفی و جنسی را بر دوش دارند و همیشه آنها هستند که برای گرم نگه داشتن رابطه تلاش میکنند و هیچ تلاشی از سوی مردان نمیبینند. بنابراین پس از مدتی در اثر عدم توجه همسر و عدم تلاش او برای حفظ رابطه، ناامید میشوند و از خود میپرسند وقتی چنین رابطهای ارزشی ندارد و همسرم اهمیتی نمیدهد، چرا خودم را اینقدر آزار میدهم بنابراین بهتر است از او طلاق بگیرم.
بیشتر مردان از طریق رابطه جنسی احساسات خود را بروز میدهند و احساس صمیمیت و نزدیکی بیشتری با شریک خود دارند. اما برای داشتن رابطهی خوب نیاز زنان از لحاظ عاطفی نیز باید تأمین شود و در این صورت است که میل به رابطهی جنسی حاصل از آن ارتباط عاطفی افزایش مییابد. یکی از دلایلی هم که اغلب زنان خیانت میکنند و روابطی غیر از چهارچوب دارند، بیشتر به خاطر تأمین نشدن نیازهای عاطفی تا ارتباط فیزیکی است. زنان دوست دارند درک شوند و حرف و خواسته آنها از سوی همسر شنیده شود. احترام به نیازها و خواستههای یکدیگر در یک رابطهی زناشویی به گرمی رابطه و بهتر شدن زندگی میانجامد. در صورت تأمین نشدن نیازهای عاطفی و جنسی، رابطه زوجین به سردی میگراید و خود باعث بروز اختلاف و مشکلات زیاد بین زوجین میشود. برخی از زوجین هم برای رفع این مشکل به مشاور روانشناس مراجعه میکنند تا شاید رابطهی بین خود را بهبود بخشند. گاهی اوقات لازم است برای مشاوره هردو طرف حضور داشته باشند اما متأسفانه بارها شاهد بوده ام که همسران آنها از مراجعه به یک مشاور خانواده اجتناب میکنند و قدمی برای بهبود رابطه بر نمیدارند؛ چرا که عقیده دارند مشکلی وجود ندارد. در نتیجهی تمام این عوامل؛ رابطه زوجین سرد شده و در اغلب موارد به طلاق عاطفی، خیانت و طلاق رسمی میانجامد.
ایجاد یک فاصله عاطفی و یا عدم توانایی شریک زندگی مرد برای شناخت و درک همسر خود یکی دیگر از دلایل رایج جدایی زنان از مردان است. یک ازدواج موفق بر پایه های ارتباطات باز و درک متقابل ساخته شده است. نبود این گونه روابط معمولاً به جدایی و طلاق منجر میشود.
4) عدم درک یکدیگر و سلطهی مرد بر زن
مهدی آریافر می گوید: شناخت و درک یکدیگر برای دوام رابطه ی زوجین بسیار مهم است. برخی از مردان یا زنان بدون توجه به نیازها و خواستهها و شرایط همسر خود، توقعات و انتظاراتی از او دارند که برآورده کردن آنها برای طرف مقابل سخت یا غیرممکن است. زوجین لازم است با شناخت روحیات و اخلاق یکدیگر، درک موقعیت و انتظارات بجا، برای بهبود رابطه تلاش کنند. وقتی زن در فرایند تصمیمگیری از سوی همسر خود نادیده گرفته شود و همسر او بدون مشورت همهی کارها را طبق تصمیم و میل خود انجام دهد، زن ناراحت شده و احساس سرشکستگی میکند. او احساس میکند نادیده گرفته میشود و برای همسرش فرد مهمی نیست.
ایجاد یک فاصلهی عاطفی و یا عدم توانایی شریک زندگی مرد برای شناخت و درک همسر خود یکی دیگر از دلایل رایج جدایی زنان از مردان است. یک ازدواج موفق بر پایههای ارتباطات باز و درک متقابل ساخته شده است. نبود اینگونه روابط معمولاً به جدایی و طلاق منجر میشود. علاوه بر این، رفتار مرد نسبت به همسر خود یک دلیل رایج طلاق است. اگر او به نحوی رفتار کند که عزت نفس و یا ارادهی همسر را تضعیف کند، طلاق یک نتیجهی قابل پیشبینی است. اجازه ندادن به همسر برای دنبال کردن یک حرفه و یا تحقیر کردن و نادیده گرفتن نظرات او در مورد مسائل ضروری نمونههای رایج رفتار مرد است که منجر به طلاق میشود.
5) رسیدن به نقطهای که هیچ راهی جز طلاق نیست
این مشاور خانواده می گوید: قرار نیست همه ی زندگی های مشترک به طلاق منجر شود و لذا زوجین می بایست با کمک افراد با صلاحیت و قابل اعتماد خود و یا مشاورین و روانشناسان خانواده نهایت تلاش خود را برای حفظ رابطه شان بکار بگیرند. اما در پاره ای از موارد نیز تلاشهای صورت گرفته برای بهبود زندگی مشترک بیثمر و بیهوده است و تنها راهحل نهایی همان طلاق و جدایی است.
این درمانگر ازدواج و خانواده می گوید:«اغلب، مسائل مهمی مانند خیانت همسر؛ اعتیاد و یا خشم و عصبانیت غیرقابل کنترل، زنان را ناامید کرده و باعث میشود که آنها تصمیم به جدایی بگیرند. چیزی که بارها و بارها میشنوم این است که آنها ترجیح میدهند ازدواج خود را به پایان برسانند تا یک روز، هفته و یا سال دیگر با همسر خود و مسائلی که نگرانکننده است و هرگز حل نمیشوند، مواجه شوند.»
پس از تحمل رفتار برای مدت طولانی، بسیاری از زنان متوجه میشوند که زندگی کردن با تنش و ناامیدی ارزش ندارد. مهدی آریافر میگوید: "گاهی اوقات، با وجود عشق، تعهد و تلاش فراوان برای حفظ یک زندگی و رابطه، افراد به جایی میرسند که هیچ راهی جز طلاق را نمییابند."
اگرچه دلایل بسیار زیادی برای جدایی زنان از همسران وجود دارد اما دلایلی که توسط این روانشناس برجسته روابط درون خانوادگی مطرح شد، عمدهترین دلایل طلاق زنان از همسرانشان است. گاهی اوقات مشکلاتی در زندگی پیش میآید که بسیاری از زوجین آنها را حل نشده باقی میگذارند و این مشکلات روی هم جمع شده و به اختلافی بزرگ و سردی در رابطه منجر میشود. از این رو، بهتر است زوجین با شناخت یکدیگر و عواملی که باعث زوال رابطه زوجین میشود، در جهت حفظ زندگی و گرم نگه داشتن رابطهی خود بکوشند. از مطرح کردن مشکلات و خواسته های حتی کوچک یکدیگر نهراسند و در جهت رفع آنها بکوشند. به حرفهای یکدیگر گوش دهند. تلاش کنند کانون خانواده را گرم نگه دارند. گاهی اوقات مراجعه به مشاوره خانواده، کمک گرفتن و گوش دادن به توصیههای یک مشاور روانشناس نیز راهگشا خواهد بود. علاوه بر این، توجه به نیازهای یکدیگر، احترام گذاشتن، توجه به علایق و درک تفاوتهای یکدیگر، تأمین نیازهای عاطفی و جنسی یکدیگر، بیان صریح مشکلات با یکدیگر و چارهاندیشی زوجین برای آنها به یک رابطهی موفق میانجامد. با رعایت این مسائل از ابتدای زندگی مشترک میتوان رابطهای با دوام و قوی ساخت.